جلسه یازدهم – مقدمه ششم و مقدمه هفتم (المراد بالغنيمه)

جلسه ۱۱ – PDF

جلسه یازدهم

مقدمه ششم و مقدمه هفتم (المراد بالغنيمه)

۱۳۹۲/۰۷/۰۸

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در مقدمه ششم یعنی وجوب خمس بود ادله­ی وجوب خمس را ذکر کردیم؛ يک اشکالی اینجا مطرح شده بود که اگر خمس واجب است و ادعا می­شود از ضروریات است پس چرا از عصر رسول خدا تا عهد صادقین رد و نشانه­ای از پرداخت، اخذ یا ارسال مأمور براي اخذ خمس (مخصوصاً در عصر پیامبر) نیست؟ بالاخره اگر خمس واجب بود باید یک رد پایی از وجوب خمس در عصر رسول خدا یافت می­شد مانند زکات که  برای گرفتن آن پیامبر مأمور می­فرستاد در حالی که درباره خمس این چنین نیست؟ عرض کردیم این اشکال دو وجه دارد یعنی از یک جهت توسط بعضی نسبت به اصل وجوب خمس مطرح می­شود و وجه دیگر آن که توسط بعضی دیگر مطرح شده این است که بعضی از اقسام خمس قطعاً در این دوران واجب نبوده و به آن عمل نمی­شده در پاسخ به این اشکال عرض کردیم که بهترین راه پاسخ به این اشکال بررسی مواردي است که در این دوران اتفاق افتاده است به استناد بعضی از نامه­های رسول خدا ثابت کردیم در آن دوران در عصر خود رسول خدا در سنه نهم و دهم هجری قطعاً این مسئله مطرح بوده آن هم نه فقط نسبت به غنائم جنگی بلکه نسبت به غیر غنائم از زمین و معادن این امور مطرح بوده است بله نسبت به ارباح مکاسب شايد نبوده که در جای خودش وجه آن را بیان خواهیم کرد.

پس با توجه به این مکاتیب و نامه­ها و الفاظی که در آن بکار رفته قطعاً ثابت می­شود که در عهد رسول خدا (ص) مسئله خمس مطرح بوده و اخذ می­شده فی الجمله (آنچه که ما در این مقام می­توانیم ادعا کنیم).

خمس در دوران خلفا:

همچنین در زمان خلفا این مسئله قابل مشاهده است:

در یک موردی ابوبکر در حین اعطاء خمس منع کرد فاطمه زهرا (س) را از اخذ سهم ذی القربی؛ این در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید مورد اشاره قرار گرفته است. ابن ابی الحدید از علما عامه است ولی به این قضیه اشاره کرده که حین اعطاء الخمس ابی بکر از اینکه فاطمه (س) سهم ذی القربی را بگیرد منع کرده است؛ آنچه شاهد ما است این است که خمس توزیع می­شد لکن در خصوص سهم حضرت فاطمه(س) ابوبكر او را از دريافت آن منع کرد.

در زمان عمر جملاتی از خلیفه دوم نقل شده كه روشن می­کند در آن دوران هم مسئله خمس جریان داشته یعنی وجوبش مورد توجه بوده این جمله وارد شده: «إن جائنی خمس العراق لا ادع هاشمیّاً الا زوجته» اگر خمس عراق به من برسد من هیچ هاشمی را نمی­گذارم مگر اینکه او را تزویج می­کنم و اسباب ازدواج آنها را فراهم می­کنم.اگر این جمله گفته می­شود این در حقیقت اگرچه یک اشکال به اهل عراق است ولی در آن کاملاً روشن است که خمس واجب بوده است.

همچنین موارد دیگری را هم از خلیفه دوم نقل کرده­اند که از معادن و کنوز خمس می­گرفت لکن در توزیع به یک رویه دیگر عمل می­کرد. پس اخذ خمس در آن موقع هم کاملاً قابل اثبات است.

در دوران امیرالمؤمنین(ع) هم کاملاً این مسئله قابل رؤیت است و روایات متعددی از امام(ع) وارد شده که اشاره به این واجب و مصارف آن در مواضع مختلف داشتند از جمله روایتی که سابقاً پیرامون وجه معایش عباد خواندیم که وجوه معایش عباد پنج وجه است یکی از آنها وجه الاماره بود که آن را همان خمس قرار دادند و به آیه خمس استناد کردند. در هر صورت در این دوران قطعاً نشانه­هایی از این مسئله دیده می­شود در کلماتی از امام حسین(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) هم نقل شده است یعنی این واجبی است که اگر بخواهیم در این دوران هم از نظر بیان و تبلیغ و هم از نظر عمل کاملاً قابل اثبات است و لذا این اشکال که مطرح کردند که در آن دوران هیچ رد و نشانه­اي از خمس و اخذ آن نیست باطل و قابل قبول نیست.

سؤال: حال یک سؤال باقی می­ماند که اگر خمس هم مانند زکات واجب بود، پس چرا پیامبر جبایة الخمس نکردند؟ در حالی که در مورد زکات مأمورانی را به قبایل مختلف برای اخذ زکات ارسال مي­کردند و حتی جنگ در گرفته است. چه فرقی بین این دو وجود دارد؟ این نشان می­دهد که خمس واجب نبوده است.

پاسخ این مطلب هم شاید این باشد:

اولاً: در اینکه ما در مورد خمس نمی­بینیم کسی را برای اخذ خمس سراغ مردم بفرستند، تردیدی نیست یعنی برای اخذ زکات پیامبر مأمور می­فرستاد ولی برای اخذ خمس نفرستادند؛ ولی این نکته را باید توجه کرد که بر فرض این باشد از عدم بعث مأمور برای اخذ خمس نمی­توانیم کشف عدم وجوب خمس کنیم چون اینها دو مسئله کاملاً متفاوت است و ملازمه­ای بین عدم بعث و عدم الوجوب نیست اگر پیامبر کسی را نفرستادند دلیل بر این نیست که واجب نبوده است مگر در مورد واجبات دیگر این گونه عمل می­کردند؟ مثلاً نماز واجب بوده ولی الزامی برای عمل به نماز و روزه نبوده است. در مورد زکات چون یک خصوصیتی داشت مأمور می­فرستادند ولی اگر در مورد خمس نفرستادند نمی­توان از آن کشف کرد که پس خمس واجب نیست.

ثانیاً: می­توان بین خمس و زکات یک فرقی ذکر کرد؛ زکات در واقع مصارف آن معلوم است و به نحوی مربوط به عموم مسلمین است و هیچ جنبه­ای از زکات به شخص رسول و ذی القربی مربوط نیست اما در مورد خمس بر طبق آیه قرآن «لله و لرسوله و لذی القربی» این در اختیار پیامبر و لذی القربی قرار گرفته است. درست است که ما گفتیم که پیامبر و ذی القربی هم اگر در خمس حق دارند این به خاطر حیث امامت و امارتشان است و ملک شخصی آنها نیست اما برای اینکه این شائبه پیش نیاید که پیامبر دارد از مردم برای خودش پول می­گیرد مخصوصاً در آن ایام که رسم بود در بین ملوک از مردم برای خودشان پول­هایی می­گرفتند، در آن فضا پیامبر برای اخذ خمس مأمور ارسال نکردند و صرفاً به تبلیغ آن اقدام کردند.

ثالثاً: همچنین یکی از اموری که اهل سنت بر آن اتفاق نظر دارند این است که در رکاز و معادن، خمس ثابت است اما یک مورد گزارش نشده که پیامبر برای اخذ خمس رکاز، مأمور فرستاده باشد؛ اگر عدم فرستادن مأمور دلیل بر عدم وجوب است پس در آن موردی که خود آنها قائل به وجوب هستند يعني خمس رکاز باید بگویند واجب نیست در حالی که پیامبر مأمور نفرستاد­ه­اند. محصل مقدمه ششم این شد که وجوب خمس مما لا شبهة فیه و البته فی الجمله از جوابی که ما دادیم این هم استفاده شد که خمس منحصر در غنائم دار الحرب نیست.

مقدمه هفتم: فی المراد بالغنیمه

اما مقدمه هفتم درباره لفظ غنیمت است؛ چرا ما از این اصطلاح در مقدمات کتاب خمس بحث می­کنیم؟ این لفظ و بعضی از مشتقات آن در قرآن مثل آیه خمس و سایر ایات که حدود هفت آیه باشد، استعمال شده و همچنین در روایات که این کلمه کثیراً ما استفاده شده در کلمات مفسرین به جهات مختلفی این واژه مورد بحث قرار گرفته فقها هم در این باره سخن گفته­اند؛ بعضاً فقها و مفسرین همان سخنی که اهل لغت گفته­اند، بیان کرده­اند و گاهی غنیمت را غیر از آنچه که اهل لغت گفته­اند، تفسیر کرده­اند و مهمتر از همه این است که این کلمه و مشتقات آن در آیه خمس مورد اختلاف واقع شده «واعلموا انما غنمتم من شیءٍ فأنّ لله خمسه و للرسول و لذی القربی» لذا این مهم است که معلوم شود منظور و مراد از «ما غنمتم» چیست. این آیه از اهم ادله­ای است که در مسائل مختلف و کتاب خمس مورد استناد قرار گرفته لذا ما باید در مقدمات از این مسئله بحث کنیم و روشن شود تا هر جایی که واژه غنیمت داشتیم و خواستیم به لفظ غنیمت استناد کنیم این بحث تکرار نشود. لذا بحث درباره این لفظ و این واژه اهمیت زیادی دارد.

بر این اساس ما بحث خودمان را در پنج امر پیگیری خواهیم کرد و بعد از بررسی این امور مبنای مختار و قول حق را در این مسئله بنا خواهیم گذاشت و بعد از این مبنی در سایر مسائل کتاب خمس و بحث­های دیگر استفاده کنیم:

امر اول: نظر اهل لغت

امر دوم: استعمالات قرآنی

امر سوم: استعمالات روایی

امر چهارم: غنیمت در کلمات مفسرین

امر پنجم: غنیمت در کلمات فقها

بحث جلسه آينده:‌ در جلسه آینده به بررسی امر اول و سایر امور إنشاء الله خواهیم پرداخت.