جلسه بیست و دوم – اعتبار نهج البلاغه – بررسی اشکالات محقق تستری – بررسی مشکل ارسال

جلسه ۲۲ – PDF

 

جلسه بیست و دوم

اعتبار نهج البلاغه – بررسی اشکالات محقق تستری – بررسی مشکل ارسال

۱۳۹۹/۰۲/۰۹

خلاصه جلسه گذشته

عرض کردیم که درباره اعتبار کتاب نهج البلاغه چند شبهه و اشکال اساسی وجود دارد. یکی مسئله ارسال روایات این کتاب است و دیگری برخی شبهات و اشکالاتی است که می‎تواند منجر به تضعیف اعتبار این کتاب شود. چند نمونه از اشکالات را از قول مرحوم محقق تستری ذکر کردیم، گرچه ایشان آن اشکالات را به هدف تضعیف اعتبار این کتاب ذکر نکرده اما به هر حال به عنوان اشکالاتی که در این کتاب وجود دارد، لازمه اش تضعیف اعتبار نهج البلاغه خواهد بود.

در جلسه گذشته گفتیم برای اینکه به این شبهات و با قطع از نظر مسئله ارسال پاسخ دهیم لازم است اولا شخصیت خود سید رضی را بشناسیم و برخلاف اینکه به شاعر بودن و نویسنده بودن مشهور شده و جنبه های ادبی او برجسته شده است، شخصی است که به عنوان محدث و راوی و اهل حدیث شناخته می‎شده. محدث بودن او هم از اساتید و شاگردانش و هم اجازاتی که دریافت کرده و اجازاتی که خودش برای نقل نهج البلاغه داده و هم  گزارشاتی که متخصصین رجال مثل نجاشی درباره او دادند کاملا قابل اثبات است. بالاخره سید رضی حتما به عنوان یک محدث و به عنوان کسی که وثاقت او اکیدا از ناحیه بزرگان تایید شده باید در نظر گرفته شود.

مطلب دومی که بیان کردیم مقدمه ای است که خود سید رضی در نوشته است. با استناد به نکاتی که در مقدمه بیان شده و مبین انگیزه سید رضی از تالیف این کتاب و نیز روش او در جمع آوری روایات این کتاب است، عرض کردیم آنچه که محقق تستری گفته مبنی بر اینکه تمام اهتمام سید رضی بر جمع آوری کلمات فصیح بوده (و لذا غفلت کرده و بعضا مطالبی را وارد کرده که این مطالب توسط دشمنان وارد شده است و به حضرت علی (علیه السلام) نسبت داده شده) را تا حدی مرتفع می‎کند. مسئله تقطیع نیز که از ناحیه ایشان اشاره شده بود را نیز عرض کردیم که به هر حال تا حدی خود سید رضی به این مطلب اذعان کرده، ولی این امری است که در بسیاری از جوامع روایی دیگر اتفاق افتاده و فی نفسه نمی‎تواند باعث بی اعتباری کتاب شود.

ادامه بررسی اشکالات محقق تستری

 اما تقریبا چهار یا پنج مطلب دیگری که مرحوم تستری گفته بود باقی می‎ماند که عبارتند از:

  1. این کتاب متضمن مطالبی است که بر خلاف اعتقادات شیعه است و بعضا برخی از روایات شیعه آن‎ها را تکذیب کرده است.
  2. اینکه روایت‎های این کتاب عمدتا از منابع عامه نقل شده است.
  3. اینکه در برخی از روایات اشتباه صورت گرفته.
  4. در نقل موقعیت‎ها و شرایط صدور این روایات بعضا اشتباهاتی صورت گرفته.
  5. روایتی را که در واقع از امام حسن (علیه السلام) صادر شده بود را به حضرت علی (علیه السلام) نسبت داده.

 به نظر ما این موارد نمی‎تواند اعتبار نهج البلاغه را به طور کلی زیر سوال ببرد زیرا در روایات معتبر و صحیح السند نیز بعضا مطالبی داریم که بر خلاف اعتقادات شیعه است و برخی از روایات خاصه آن‎ها را تکذیب می‎کنند. اینجا یا باید رو به ترجیح بیاوریم یا رو به قواعد باب تعارض و یا تأویل و تفسیر و توجیهی برای این روایات داشته باشیم. این یک امری است که در کتب روایی معتبر هم قابل مشاهده است که مضمون برخی روایات با روح اعتقادات شیعی سازگار نیست. حال اگر با نص کتاب یا دلیل عقل قطعی تعارض داشته باشد طبیعتا آن را کنار می‎گذاریم، ولی به هر حال این مسئله وجود دارد.

اشتباه در نقل برخی  عبارت‎ها یا اشتباه در نقل برخی موقعیت‎ها و شرایط صدور روایات، اینها قابل انکار نیستند، یا اینکه گفتند بعضی از مطالب از قول رسول خدا بوده و به حضرت علی (علیه السلام) نسبت داده شده است، این‎ها همه ضمن اینکه مواردش آنچنان زیاد نیست که ما به واسطه آن بخواهیم یک شبهه و اشکال اساسی به اعتبار این روایات وارد کنیم بلکه مواردش معدود و محدود است و آن مقدار که امکان شناسایی آن باشد طبیعتا شناخته شده یا می شود و بقیه را هم نمی‎توانیم به صرف احتمال چنین اشکالات و اشتباهاتی کنار بگذاریم و به این روایات توجه نکنیم. به علاوه عرض کردم که این مسئله در جوامع روایی معتبر ما نیز دیده می‎شود، اختلاف در نسخه‎ها، اختلاف در نقل‎ از اصول و کتب روایی در جوامع روایی اولیه و ثانویه هم وجود دارد، چه بسا اساسا برخی از این اشتباهات از ناحیه مستنسخین صورت گرفته است و ربطی به راوی و ناقل و وسائط و واسطه‎ها ندارد.

به هر حال اینها اشکالات جدی نیست که ما اعتبار کتاب را بخواهیم به واسطه آن زیر سؤال ببریم، فوقش این است که در مواردی که هر یک از این اشتباهات مشاهده شد و ما راهی برای توجیه پیدا نکردیم و نتوانستیم به نوعی تاویل یا جمع کنیم، یا تعارض را کنار بگذاریم، آن مورد بخصوص از محل استناد خارج می‎شود ولی به بقیه کتاب و اعتبار آن لطمه ای نمی‎زند. این یک توضیح کلی راجع به آن شبهات و اشکالاتی که به نوعی می‎توانست به عنوان شواهد ضعف اعتبار نهج البلاغه مورد استناد قرار بگیرد.

بررسی مشکل ارسال

اما فارغ از این مطالب، مسئله ارسال یک مشکل جدی است، یعنی  ما دیروز هم  عرض  کردیم که بالاخره یک مانع بزرگی در برابر روایات این کتاب وجود دارد و آن هم ارسال است. باید ببینیم مسئله ارسال چگونه قابل حل است؟ اصلا می‎توانیم ارسال نهج البلاغه را حل کنیم یا خیر؟

یک وقت می‎خواهیم از طریق موازین معروف علم رجال وارد شویم، طبیعتا بر اساس موازین معروف علم رجال این روایات یا باید از ارسال خارج شوند یا مرسل به حد و اندازه‎ای باشد که در حد مسانید قابل قبول باشد. اگر از زاویه اول نگاه کنیم باید ببینیم آیا نهج البلاغه و روایات سید رضی از ارسال خارج شده‎اند و می‎توانند بشوند یا خیر؟ با تلاش‎هایی که صورت گرفته، مدارک و مصادر نهج البلاغه و روایات آن ذکر شده است الان شاید کتاب‎هایی که اسناد و مصادر و مدارک نهج البلاغه را نوشته‎اند تعدادشان قابل توجه است، اتفاقا در برخی از موارد آنقدر تعداد راویان زیاد است که چه بسا روایت را به حد تواتر رسانده است من یک نمونه اش را آن روز اینجا اشاره کردم که مثلا در مورد بنی امیه حضرت علی (علیه السلام) یک روایتی دارند که تقریبا هفتاد و چهار مصدر و منبع آن را نقل کردند. قبلا نیز عرض کردم خطبه نود و سه مشتمل بر مسائل سیاسی و اعتقادی و تاریخی هم هست و پیشگویی‎هایی نیز در مورد اُمویین دارد. مصادر شیعی این خطبه عبارتند از:

  1. سید بن طاووس است که از طریقی این خطبه را به اصبغ بن نباته می‏رساند.
  2. سید هاشم بحرانی است که در تفسیر البرهان این خطبه را از مسعدة بن صدقه نقل کرده است.
  3. عیاشی در تفسیر خود این خطبه را نقل کرده است.
  4. ابن بابویه آن را نقل کرده است.
  5. راوندی در الخرائج و الجرائح.
  6. بصائر الدرجات.
  7. معانی الاخبار صدوق.
  8. خصال شیخ صدوق.

البته بعضی از این مصادر در واقع مصدر اصلی نبوده بلکه مصادر دیگر اخذ شدند. ولی به هر حال بخش زیادی از مصادر این خطبه در مصادر اهل سنت هم آمده است. ما اگر بگوییم دو سوم یا بلکه سه چهارم نهج البلاغه از نظر سند و مدرک مشکلی ندارند سخن گزافی نیست، پس با این اسناد و مدارک و مصادرتقریبا بخش اعظم نهج البلاغه دارای سند می‎شوند ولی باز ارسال سید رضی حل نشده باقی می‎ماند ملاک های صحت و حسن و اعتبار در آن وجود دارد یا خیر؟

آن بخشی هم که مدارکش پیدا نشده ممکن است به مرور در آینده پیدا شود چه اینکه اقدامات اخیر برای مصدریابی نهج البلاغه نسبت به اقدامات پیشین کامل‏تر است یعنی موارد بیشتری را پیدا کردند، لذا مرحوم دشتی در مدرک‎یابی که برای نهج البلاغه داشته تصریح می‎کند و می‎گوید ما غیر از  موارد معدودی، تقریبا اکثر ناقلان و روات را شناسایی کردیم. ایشان در مقدمه می‎گوید:[۱] گرچه با تلاش فراوان روات و ناقلان تعدادی از خطبه‎ها و نامه‎ها و حکمت‎ها را نتوانستیم شناسایی کنیم، زیرا منابع تحقیقاتی سید رضی در بیت الحکمه بغداد آن روزگار، دست خوش حوادث فراوان گردید و بسیاری از منابع تحقیقاتی و کتب دانشمندان شیعه از بین رفت. در تاریخ گفته شده چه کتابخانه هایی در آن ایام بوده که از بین رفتند، منابع فراوانی که در دسترس سید رضی بوده از بین رفته است و بسیاری از آنها ممکن است الان در دسترس نباشد، حال اگر آن منابع بود یا بعدا پیدا شود به نوعی ممکن است مصادر نهج البلاغه تکمیل شود، ولی به هر حال مدارک تعدادی از خطبه‎ها و حکمت‎ها و نامه‎ها باقی مانده است. بالاخره ما یا باید به این اسناد و مدارک مراجعه و آن‏ها را ارزیابی کنیم و ببینیم این ناقلان کدام معلومند و کدام مجهولند و کدام موثقند و کدام عادل هستند که اینها همه معلوم می‏شود، اما این مقداری که رواتش و ناقلانش معلوم نشدند این را چه باید بکنیم؟ یا نه اصلا فرض می‎کنیم که نهج البلاغه مرسل است. بالاخره اینجا با مرسلات سید رضی چه باید بکنیم؟

اینجا هم دو راه پیش روی ما است یک وقت مثل محقق خویی مرسلات سید رضی را مثل  مسندات او معتبر می‎دانیم مخصوصا با توجه به اینکه سید رضی ثقه و مورد اعتماد بوده و اجازاتی داشته و به دیگران اجازه داده، از شیخ مفید اجازه داشته. این اثباتش مشکل است، یعنی اینکه ما بگوییم مرسلات سید رضی مثل مسند است و تردیدی در صدور روایاتی که از امام نقل می کند باقی نمی‎گذارد. این یک مقداری به نحو اطلاق اثباتش مشکل است زیرا فرض ما این است که طبق موازین علم رجال این مسئله را می‏خواهیم حل  کنیم، در موازین تعریف شده علم رجال و قواعد تعریف شده در آن بالاخره ارسال از سوی هر کسی ولو ثقه باشد قابل قبول نیست ما مرسلات هر ثقه‎ای را قبول نمی‏کنیم، وثاقت شخص نهایتش این است که اعتماد به نقل او ایجاد می‏کند اما اینکه یک جایی او سندی برای گفته‎های خودش ذکر نکرده به چه دلیل  قطع به صدور آن پیدا کنیم. بله مثلا مرسلات اصحاب اجماع یا کسانی که لایرسلون الا عن ثقة، آنهایی که جز از ثقه نقل نمی‎کنند و ما به واسطه آن چه که در علم رجال بحث شده است مثلا حتی مشایخ با واسطه آن‎ها را هم ثقه می‎دانیم. آنجا طبیعتا ارسال لطمه‎ای نمی‎زند اما بر طبق موازین رجالی کسی که خودش ثقه است اما ما راهی برای اثبات وثاقت مشایخ بی‎واسطه و باواسطه او نداریم چگونه می‎توانیم همه مرسلات او را مثل مسند بدانیم و بگوییم همه روایاتش معتبر است؟ او هم مثل احد من الروات قابل احترام است و می‏توانیم به او اعتماد کنیم. این با توجه به فاصله‏ای که بین عصر سید رضی با حضرت علی (علیه السلام) بوده یک مقداری مسئله را مشکل‎تر می‎کند. پس طبق موازین علم رجال اگر بخواهیم حکم به مسند بودن همه مرسلات سید رضی بکنیم این مشکل است و آن را نمی‏توانیم بپذیریم. به هر حال اگر اسناد سایر بخشها برای ما ثابت  شود با قرینه تشابه بخش باقی مانده به آن بخش‏ها می‏توانیم بگوییم این هم دارای سند است و از حضرت علی (علیه السلام) است. یعنی مثلا هشتاد درصد مصادر نهج البلاغه شناسایی شده و اسنادش معلوم شده است، می‎ماند یک بخش‎هایی که برای ما سندش معلوم نیست. در این موارد طبیعتا این را به قرینه تشابه با سایر بخش‎ها می توانیم بگوییم این بخش هم از حضرت علی (علیه السلام) است و نمی‏توانند چنین مطالبی با این ویژگی‎های شکلی و متنی از گفته های حضرت علی (علیه السلام)  نباشد.

اینطور نیست که اگر اسنادش ثابت شد پس تماما معتبر باشد، کانه ما برای اینکه بگوییم این کلام از حضرت علی (علیه السلام) صادر شده و در حوزه احکام (حالا قواعد و اخلاق به جای خود) به آن استناد کنیم، از سه فیتلر باید عبور کند:

مرحله اول: اصل اینکه این سخنان وضع و جعل و ساخته سید رضی نیست. این سخنان از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده        است.  این مرحله اول بود که از آن عبور کردیم.

مرحله دوم: این است که آنچه که سید رضی نقل کرده و به حضرت علی (علیه السلام) نسبت داده، مسندا نقل شده است، نه مرسلا.

مرحله سوم: بعد از اینکه این  روایات از ارسال خارج شد و اسنادش معلوم شد باید ارزیابی شود که آیا این اسناد صحیح است یا خیر؟ این روایت جزء روایت معتبر است یا روایت ضعیف؟ در حد روایاتی قرار می‏گیرد که در حد جوامع روایی دیگر ما ذکر شده است چون یک وقتی کسی می‏گوید: مجموع روایات کتب اربعه معتبر است، هر روایتی که در این کتب وجود دارد معتبر است،  او دیگر به صرف نقل روایت در کتب اربعه این روایت را معبتر می‏داند و دیگر دنبال ارزیابی سندی نمی‏رود و همین قدر که کافی، من لایحضر یا استبصار یا تهذیب این حدیث نقل کرده باشد کافی است در اینکه این روایت معتبر است. گاهی کسی می‏گوید اینکه در فلان کتاب آمده، فی نفسه مهم نیست باید دید این روایات اعتبار دارد یا ندارد.

ما در مرحله دوم  به این نتیجه رسیدیم که این روایات می‎توانند مسند باشند زیرا اکثرا مصادرش معلوم شده و آن بخشی که معلوم نشده  طبق قرینه تشابه می‎تواند حمل بر این شود که این مطالب هم از حضرت علی (علیه السلام) می باشد ولی این پایان ماجرا نیست. در مرحله سوم باید ببینیم این احادیث آیا معتبر و قابل استناد می‎باشد یا خیر؟ اینجاست که یا باید طبق موازین علم رجال پیش برویم یا به قرائن و شواهد دیگری تمسک کنیم تا ببینیم قابل استناد هستند یا  خیر؟

[۱] مجموعه آشنایی با نهج البلاغه، ج۱۳، ص ۹ (روات و محدثین، ج۱)