جلسه شصت و یکم – معنای تقلید

جلسه ۶۱ – PDF

جلسه شصت و یکم

معنای تقلید

۱۳۸۹/۱۱/۱۹

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث در مسئله دوم بود که در ذیل این مسئله معنای لغوی تقلید را ذکر کردیم و در این جلسه معنای اصطلاحی تقلید را بررسی خواهیم کرد. در مورد معنای اصطلاحی تقلید تعابیر مختلفی ذکر شده که ما در این بخش سه بحث را باید متعرض بشویم:

اولاً: اقوال مختلفی که در مورد معنی و تعریف تقلید وارد شده را ذکر کنیم و آن را دسته بندی کنیم.

ثانیاً: ببینیم که آیا این اختلاف در تعاریف صرفاً یک اختلاف در لفظ و تعبیر است یا اختلاف معنوی و ماهوی می­باشد.

ثالثاً: بررسی کنیم که حق در معنای اصطلاحی تقلید کدام است.

بحث اول: اقوال مختلف در تعریف تقلید

در مورد معنای اصطلاحی تقلید و اقوال و آرائی که در این رابطه وجود دارد ما یک مرور مختصری بر آراء و انظار معاصرین و متقدمین خواهیم کرد و بعد مجموع این آراء را دسته بندی می­کنیم تا ببینیم که کدامیک از این آراء اقرب به صواب است.

آراء معاصرین

۱) همانطوری که بیان کردیم امام(ره) تقلید را اینطور بیان کرده­اند: «هو العمل مستنداً الی فتوی المجتهد» عمل مستند به فتوای یک مجتهد را تقلید می­نامند و بعد در حاشیه عروة ایشان می­فرمایند «و لایکون مجرد الإلتزام و الأخذ للعمل محققاً له» [۱] مجرد التزام قلبی و اخذ فتوا برای عمل محقق عنوان تقلید نیست. طبق فرمایش امام(ره) تقلید عبارت است از نفس عمل مستند به فتوای یک مجتهد، التزام قلبی و اخذ به عمل و شروع در مقدمات عمل را امام به عنوان تقلید محسوب نمی­کند.

۲) مرحوم سید تقلید را اینگونه در مسئله هشتم عروة تعریف می­کنند: «التقلید هو الإلتزام بالعمل بقول مجتهدٍ معینٍ و ان لم یعمل بعد» به نظر مرحوم سید تقلید عبارت است از التزام به عمل نه نفس عمل، التزام قلبی به عمل بر اساس قول یک مجتهد مشخص ولو اینکه بعد از این التزام قلبی حتی عمل هم نکند. و بالاتر را می­فرماید «بل ولو لم یأخذ فتواه فإذا اخذ رسالته و إلتزم بما فیها کفی فی تحقق التقلید» بلکه اگر اخذ به فتوا نکند و همین که کسی رساله یک مرجع و مجتهد را بگیرد برای عمل کردن به آن رساله و التزام به عمل کردن بر اساس رساله کفایت می­کند «صدق أنه مقلّدٌ» ولو اینکه فتوای آن مقلد را نداند و عمل به فتوا هم نکرده باشد.

فرمایش مرحوم سید درست مقابل سخن امام است، امام(ره) می­فرماید تقلید نفس عمل است و التزام قلبی و اخذ و شروع در مقدمات عمل تقلید حساب نمی­شود، مرحوم سید می­فرماید که خود التزام قلبی عبارت است از تقلید.

در اینجا اکثراً با فرمایش مرحوم سید مخالفت کرده­اند و کسانی تعلیقه بر این مطلب زده­اند البته بعضی­ها هم فی الجمله با مرحوم سید موافقت دارند.

۳) از جمله کسانی که مخالفت کرده­اند غیر از مرحوم امام(ره)، مرحوم محقق حائری یزدی است که ایشان می­فرماید «فیه اشکالٌ بل لایبعد کون التقلید عبارة عن متابعة المجتهد فی العمل» در کلام مرحوم سید اشکال است بعید نیست بگوییم که تقلید عبارت است از متابعت و پیروی مجتهد در مقام عمل «بأن یکون معتمداً علی رأیه فی العمل» [۲] منظور از متابعت و پیروی مجتهد در مقام عمل این است که اعتماد بر رأی مجتهد بکند وقتی می­فرماید «معتمداً علی رأیه فی العمل» این یعنی در واقع در مقام عمل استناد به فتوای مجتهد داشته باشد. در اینجا درست است که سخن از متابعت عمل است اما فی الواقع هر دو یک حقیقت را بیان می­کنند، متابعت و پیروی مجتهد در عمل با عمل مستند به فتوای مجتهد فرقی نمی­کند و هر دو در این حقیقت مشترکند که تقلید از جنس عمل مستند به فتوای مجتهد است که این استناد جهتی دارد که بیان خواهیم کرد.

۴) مرحوم آقای بروجردی هم تقلید را اینطور معنی می­کنند «بل هو نفس العمل و لا مدخلیة للإلتزام فی شئٍ من الأحکام» [۳] بلکه تقلید خود عمل است و التزام در چیزی از این احکام مدخلیت ندارد.

۵) مرحوم آقای حکیم هم با سید مخالفت کرده­اند و فرموده­اند «بل هو العمل اعتماداً الی فتوی المجتهد». [۴]

۶) مرحوم آقای نائینی هم تقریباً همین مطلب را گفته­اند «لا اشکال بتحققه بالعمل بفتوی و فی تحققه بتعلم الفتوی للعمل بها اشکالٌ» ایشان فقط یک اضافه­ای دارد. تا اینجا دو مطلب مطرح شد عده­ای قائلند که تقلید عبارت است از نفس عمل و عده­ای قائلند به اینکه تقلید عبارت است از التزام، ایشان معتقد است که تقلید همان عمل به فتوای مجتهد است، در ضمن اینکه می­فرماید تقلید عبارت از التزام نیست دو مطلب دیگر را اشاره می­کند که اینها تقلید نیست یکی تعلم فتوا یعنی می­گوید تقلید این نیست که کسی فتوا را یاد بگیرد و صرف تعلم فتوا تقلید حساب نمی­شود و نیز اخذ رساله تقلید به حساب نمی­آید. اقوی به نظر مرحوم نائینی این است «فالأقوی عدم تحققه بشئٍ من ذلک» در مورد تعلم فتوا فرمود «و فی تحققه بتعلم الفتوی للعمل بها اشکالٌ» اشکال است «اما الإلتزام و عقد القلب و أخذ الرسالة و نحو ذلک فالأقوی عدم تحققه بشئٍ من ذلک» اقوی این است که به هیچ یک از اینها تقلید محقق نمی­شود. [۵]

نظر مرحوم آقای خوئی هم همین است «بل هو الإستناد الی فتوی الغیر فی العمل» ایشان تعبیر به استناد می­کند که با بقیه تعابیر تفاوت می­کند، یعنی استناد به فتوای غیر در عمل البته یک فرقی ایشان بین مسئله تقلید ابتدائی و غیر ابتدائی گذاشته که در مورد بقای بر تقلید معتقدند که تعلم فتوا برای عمل کافی می­باشد یعنی همین مقدار که کسی فتوای یک مرجعی را دانسته در زمان حیات مرجع و حالا که آن مرجع از دنیا رفته اگر بخواهد باقی باشد، می­تواند باقی بماند. در مسئله جواز بقاء یا وجوب بقاء بر تقلید صرف تعلم فتوا کافی می­باشد و لازم نیست عمل کرده باشد که این بحثی است که بعداً بررسی خواهیم کرد.

اینها مجموعاً کسانی بودند که با مرحوم سید مخالفت کرده­اند.

اما بعضی­ها با مرحوم سید فی الجمله موافقت کرده­اند یعنی همان طوری که مرحوم سید تقلید را عبارت از التزام قلبی می­داند اینها هم فی الجمله به این مسئله معتقدند از جمله:

۷) مرحوم آقای گلپایگانی که ایشان می­فرماید تقلید عبارت است از التزام به عمل است ولی اینکه بگوییم «ولو لم یأخذ الفتوی» همان طوری که سید فرموده بودند باز هم تقلید تحقق پیدا می­کند این را قبول ندارند چون مرحوم سید فرمودند «بل ولو لم یأخذ الفتوی فإذا أخذ رسالته و التزم بالعمل بما فیها کفی فی تحقق التقلید» همین مقدار که رساله را گرفت که عمل بکند ولو فتوا را هم نداند، کافی می­باشد و صدق تقلید می­کند. اما مرحوم گلپایگانی می­فرمایند که نه اگر فتوا را اخذ نکرده باشد صدق تقلید نمی­کند اما فی الجمله با اغماض از این اشکالی که به مرحوم سید دارند در اصل اینکه تقلید عبارت است از التزام قلبی با ایشان موافقند. [۶]

تا اینجا دو موضع در مورد کلام مرحوم سید در عروة مشخص شد، عده­ای که غالباً و اکثراً این نظر را دارند با سید مخالفت کردند و تقلید را عبارت از عمل می­دانند و عده­ای که کمتر هستند با نظر مرحوم سید موافقت کردند.

۸) مرحوم آقای سید احمد خوانساری تقلید را عبارت از التزام مع العمل دانسته، یعنی می­فرماید این دو با هم تقلید می­باشد یعنی هم التزام قلبی لازم است و هم عمل لازم است «الأقوی عدم تحقق التقلید الا بالإلتزام مع العمل». [۷]

۹) مرحوم فیروز­آبادی هم گفته­اند که تقلید «هو الإلتزام حین العمل» که با قول به مجرد التزام فرق می­کند، یعنی التزام حین العمل. خود این دو تعبیر نیز با هم متفاوت است که التزام حین العمل یعنی هر دو موضوعیت دارند و با هم محقق عنوان تقلید هستند و تقلید از جنس التزام است ولی این التزام باید در موقع عمل باشد. این مجموعه­ای از آراء و اقوال معاصرین بود که اشاره کردیم.

آراء متقدمین

مرحوم فخر المحققین تقلید را اینطور معنی کرده «قبول قول الغیر فی الأحکام شرعیة من غیر دلیلٍ علی خصوصیة ذلک الحکم» مرحوم علامه در نهایة در مورد تقلید فرموده «العمل بقول الغیر من غیر حجة معلومة» که این را مرحوم صاحب فصول از علامه حکایت کرده است. [۸]

عضدی درباره تقلید این چنین فرموده است «الأخذ بقول الغیر من غیر حجة» که ایشان تعبیر اخذ بکار برده است. [۹]

مرحوم صاحب فصول هم تقلید را اینچنین معنی کرده «الأخذ بفتوی الغیر» تقلید عبارت است از اخذ به فتوای غیر. [۱۰]

مرحوم شیخ انصاری تقلید را به اخذ فتوای غیر معنی کرده و مرحوم آخوند خراسانی شاگرد ایشان همین تعریف را اختیار کرده و فرموده «أخذ قول الغیر و رأیه للعمل به فی الفرعیات أو للإلتزام به فی الإعتقادات تعبداً بلامطالبة دلیلٍ علی رأیه» اخذ قول غیر و اخذ رأی غیر برای عمل، در مورد فرعیات تقلید عبارت است از اخذ قول غیر برای عمل و در اعتقادات عبارت است از اخذ قول غیر برای التزام او تعبداً و بدون دلیل و استدلال بپذیریم. [۱۱]

مجموع تعابیری که در رابطه با تقلید در همه کلمات وارد شده این هشت تعبیر است:

تعبیر اول: التزام قلبی به عمل بر اساس قول غیر

تعبیر دوم: عمل به قول غیر من غیر حجة معلومة.

تعبیر سوم: التزام و عمل به قول غیر.

تعبیر چهارم: استناد به غیر در عمل.

تعبیر پنجم: قبول قول غیر من غیر حجة.

تعبیر ششم: اخذ به قول غیر من غیر حجة.

تعبیر هفتم: متابعت مجتهد در مقام عمل.

تعبیر هشتم: بنا گذاری بر عمل به قول غیر.

مجموع عبارات و الفاظ و تعابیری که در رابطه با تقلید وارد شده این هشت تعبیر می­باشد که از این تعابیر بعضی قابل ارجاع به یکدیگر هستند مثلاً همین تعبیر هفتم یعنی متابعت و پیروی مجتهد در عمل این واقعاً با تعبیر دوم که عمل به قول غیر است فرقی نمی­کند. یا مثلاً تعبیر به استناد به غیر در عمل این هم قابل بازگشت به عمل به قول غیر یا عمل عن استنادٍ هست. البته همینجا ممکن است معتقد بشویم که تفاوت­هایی بین این دو تعبیر هست یعنی بگوییم عمل به قول غیر و عمل عن استنادٍ ممکن است از این جهت فرق بکند که عمل به قول غیر با صرف مطابقت عمل با قول غیر قابل جمع است اما عمل عن استنادٍ با صرف مطابقت عمل با قول غیر قابل جمع نیست. عمل عن استنادٍ یعنی اینکه این شخص کارش را مستند به غیر بکند به اینکه اگر از وی سؤال شود چرا این کار را می­کنی جواب بدهد که فلانی گفته، پس بین عمل به قول غیر و عمل به استناد قول غیر، می­شود این فرق را قائل شد.

بنابراین مشاهده فرمودید که دو تا از این تعابیر بازگشت به آن تعبیر عمل می­کند، یکی استناد غیر در عمل و یکی هم متابعت مجتهد در عمل. دو تعبیر دیگر باقی مانده که این دو تعبیر را باید بررسی کرد که آیا اینها قابل بازگشت به آن تعابیر هست یا نه؟ یکی اخذ و یکی قبول می­باشد.

بنا گذاری بر عمل غیر این هم قابل بازگشت به التزام هست و یعنی التزام پیدا می­کند که به قول غیر عمل کند. پس تعبیر هشتم قابل بازگشت به تعبیر سوم هست. دو تعبیر باقی می­ماند که باید دید این دو تعبیر نظر به چه چیزی دارد یکی اخذ قول غیر من غیر حجة و دیگری قبول قول غیر من غیر حجة آیا اینها بازگشت به عمل می­کنند و همان مفهوم تعبیر به عمل به قول غیر را می­رسانند یا مراد اینها التزام است؟ که در جلسه آینده ان شاء الله بررسی خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . حاشیه عروة، چ جامعه مدرسین، ج۱، ص۱۶.

[۲] . همان، ج۱، ص۱۶.

[۳] . همان، ج۱، ص۱۶.

[۴] . همان، ج۱، ص۱۶.

[۵] . همان، ج۱، ص۱۷.

[۶] . همان، ج۱، ص۱۷.

[۷] . همان، ج۱، ص۱۷.

[۸] . الفصول الغرویة، ص۴۱۱.

[۹] . شرح عضدی لمختصر المنتهی، ج۲، ص۳۰۵.

[۱۰] . الفصول الغرویة، ص ۴۱۱.

[۱۱] . کفایة الأصول، ص ۵۳۹.