جلسه چهل و نهم – بررسی ادله منع از احتیاط

جلسه ۴۹ – PDF

جلسه چهل و نهم

بررسی ادله منع از احتیاط

۱۳۸۹/۱۰/۱۳

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث در تفصیلی که مرحوم آقای نائینی ذکر کردند و دلیلی که اقامه کردند بود، بهرحال محصل دلیل این بود که امتثال اجمالی در عرض امتثال تفصیلی نیست بلکه در رتبه متأخر از امتثال تفصیلی است لذا احتیاط در جایی که تمکن از امتثال تفصیلی باشد و مستلزم تکرار باشد جایز نیست.

نسبت به این دلیل اشکالات متعددی شده که به صورت خلاصه این اشکالات را عرض می­کنیم که بعضی از این اشکالات وارد است ولی بعضی از اشکالات به بیان مرحوم محقق نائینی وارد نیست.

اشکالات دلیل ششم

مجموع اشکالاتی که به ایشان شده حدود هفت اشکال است که پنج اشکال را مرحوم آقای فاضل در تفصیل الشریعة آورده­اند و یک اشکال مرحوم آقای خوئی و یک اشکال را هم مرحوم آقای حکیم ذکر کرده­اند.

اشکال اول

مرحوم آقای فاضل این اشکال را به اصل مبنای محقق نائینی وارد کرده­اند و آن این است که آقای نائینی فرمودند که انبعاث باید ناشی از بعث باشد تا صدق امتثال بکند و اگر انبعاث ناشی از احتمال بعث باشد چنانچه در امتثال اجمالی تحقق دارد این موجب صدق امتثال نمی­شود یعنی اینکه امتثال اجمالی با تمکن از امتثال تفصیلی لا یعد امتثالاً.

مرحوم آقای فاضل در اشکال به آقای نائینی می­فرمایند که اصل این سخن که انبعاث باید ناشی از بعث باشد درست نیست و آنچه که قابل پذیرش است این است که انبعاث ناشی از علم به بعث می­باشد نه اینکه ناشی از خود بعث باشد. همچنین علم به بعث هم به تنهایی برای انبعاث مکلف کافی نیست. همین مقدار بداند که مولی بعث و امر و تحریک کرده است کافی برای تحریک مکلف نیست بلکه بعد از علم به بعث باید وعده و وعید هم در کار باشد و مسئله ثواب و عقاب و پاداش و مجازات باشد تا در قلب مکلف یک اشتیاق و تنفّری نسبت به مأمور­به و منهی­عنه ایجاد شود. علم به بعث به اضافه­ی این ضمائم می­تواند موجب انبعاث شود، آن وقت چطور آقای نائینی مدعی هستند انبعاث باید ناشی از بعث باشد. اگر قرار بود انبعاث ناشی از وجود واقعی بعث باشد، همین مقدار که این بعث محقق شود با ید همه منبعث می­شدند. اگر این مسبب از آن بود باید هیچ عصیانی و معصیتی در عالم تحقق پیدا نمی­کرد. این لازمه کلام شماست. وقتی که می­گویید انبعاث ناشی از بعث است، وقتی که بعث تحقق پیدا کند باید انبعاث هم پیدا شود و فرقی هم بین عالم و جاهل نباشد در حالی که قطعاً اینطور نیست. لذا معلوم می­شود که سخن آقای نائینی که می­فرمایند انبعاث ناشی از بعث است صحیح نیست بلکه انبعاث ناشی از علم به بعث می­باشد.

رد اشکال اول

به نظر ما این اشکال به سخن آقای نائینی وارد نیست و ما به بیان مرحوم آقای فاضل اشکال داریم. ببینید ما سخن مرحوم نائینی را باید تحلیل بکنیم. اینکه ایشان می­فرماید انبعاث ناشی از بعث است منظور این نیست که نسبت بعث و انبعاث نسبت علیّت تامه و معلول باشد و این طور نیست که تا بعث محقق شد حتماً انبعاث هم محقق شود. ایشان نمی­خواهد بگوید سبب انبعاث و تحریک شدن مکلف وجود واقعی بعث می­باشد تا مرحوم آقای فاضل اشکال کند که اگر این چنین باشد باید عصیان از هیچ کسی سر نزند. بلکه منظور مرحوم نائینی این است که با بعث امکان انبعاث برای مکلف فراهم می­شود. به عبارت دیگر محقق نائینی نمی­خواهد بگوید با بعث انبعاث فعلی تحقق پیدا می­کند و منظور این نیست که تا بعث تحقق پیدا کرد انبعاث از ناحیه مکلف فعلیت پیدا کند. مشخص است که منظور این نیست بلکه بعث باعث می­شود که زمینه انبعاث در مکلف محقق شود به شرط اینکه مقدمات فراهم شود و موانع هم برطرف شود که علم مکلف یکی از شرایط است.

بر فرض علم هم پیدا شد باز هم انبعاث صورت می­گیرد؟ بر فرض عقاب و ثواب هم به عنوان وعده و وعید ذکر شد آیا انبعاث محقق می­شود؟ اگر این طوری که مرحوم آقای فاضل فرمودند باید یکایک موانع را هم ذکر بکنیم و بگوییم انبعاث در صورتی حاصل می­شود که علم به بعث پیدا شود و این موانع نباشد یعنی گویا به نظر ایشان بحث محقق نائینی انبعاث فعلی بوده که قطعاً این مراد نیست منظور انبعاث فعلی نیست تا این اشکال بخواهد وارد باشد. پس این اشکال وارد نیست.

اشکال دوم

مرحوم آقای فاضل می­فرماید که سلّمنا که انبعاث ناشی از بعث باشد، می­پذیریم که انبعاث باید ناشی از بعث باشد ولی چه دلیلی داریم که این مسئله در صدق امتثال مدخلیت داشته باشد. حرف آقای نائینی این بود که اگر انبعاث ناشی از بعث باشد امتثال و اطاعت صدق می­کند یعنی باید مکلف عمل را بواسطه امر مولی و امر او انجام دهد. اما اگر انبعاث ناشی از احتمال بعث باشد چنانچه در امتثال اجمالی و احتیاط این چنین است، در اینجا امتثال صدق نمی­کند. لذا نتیجه گرفته­اند که با فرض تمکن از ازاله شبهه، امتثال اجمالی فایده­ای ندارد چون اصلاً امتثال نیست. اشکال مرحوم آقای فاضل به ایشان این است که مسئله امتثال به این معنی است که عقل ما به ما حکم می­کند که باید عملی را که مولی از شما خواسته با تمام خصوصیات و شرایط اتیان کنید. اصلاً حاکم به لزوم امتثال عقل است و عقل می­گوید که باید اوامر را امتثال کنید. قبلاً بحث کرده­ایم که عقل است که حکم به اطاعت می­کند و اگر شرع هم امری کرده این امر ارشادی است. همان عقلی که حکم به لزوم امتثال می­کند می­گوید کاری که شما می­کنید باید همان مأمور­به باشد و دیگر امتثال غیر از این نیست. امتثال یعنی آنچه را از شما خواسته­اند بتمامه انجام دهید و اینکه برای صدق اطاعت و امتثال باید حتماً انبعاث ما ناشی از بعث باشد این دلیلی بر مدخلیت آن در صدق امتثال نیست.

این اشکال به نظر ما اشکال واردی است و حقیقت امتثال از دید عقل این است که مطابق آنچه از ما خواسته­اند عملمان را انجام دهیم اما اینکه این باید ناشی از بعث باشد این چیزی نیست که در صدق امتثال مدخلیت داشته باشد.

اشکال سوم

سلمنا که انبعاث ناشی از بعث باشد و سلمنا که این مسئله یعنی نشئت گرفتن از بعث در صدق امتثال مدخلیت داشته باشد، به عبارت دیگر ما از دو اشکال قبلی صرف نظر می­کنیم اما در سقوط امر به هیچ وجه تحقق عنوان طاعت و امتثال دخالت ندارد آنچه که بر ما لازم است این است که امر مولی ساقط شود، سقوط امر مولی به اتیان ما یتعلق به الأمر بتمام اجزائه و شرایطه حاصل می­شود و دیگر نیازی نیست دنبال تحقق عنوان امتثال باشیم و هیچ دلیل عقلی و نقلی نداریم که حتماً باید این عنوان اطاعت و امتثال تحقق پیدا کند. لذا این ادعای محقق نائینی که تا امتثال تفصیلی هست نوبت به امتثال اجمالی نمی­رسد چون در این فرض صدق عنوان امتثال نمی­کند صحیح نیست؛ چون آنچه ما نیاز داریم سقوط امر است نه تحقق عنوان امتثال.

رد اشکال سوم

به نظر ما این سخن مخدوش است یعنی این اشکال قابل قبول نیست. ببینیم آیا واقعاً مسئله سقوط امر با مسئله امتثال دو مقوله هستند؟ که ایشان می­فرماید که ما سقوط امر را نیاز داریم و کاری به تحقق عنوان امتثال نداریم، در اینجا بحث عنوان بما هو عنوان که نیست. ما باید دقت کنیم و ببینیم که آیا اصلاً می­شود مدعی شد که در جایی امر مولی ساقط شده ولی در عین حال امتثال تحقق پیدا نکرده است؟ حقیقت امتثال چیست؟ حقیقت سقوط امر چیست؟

به نظر ما حقیقت اینها یکی است، عقل ما به ما می­گوید که اگر کاری را انجام دادی و این مأتی به مطابق با مأمور­به بود تو ممتثل هستی همین عقل وقتی تطابق مأتی به و مأمور­به را می­بیند می­گوید که امری که متوجه تو بود ساقط شده است. آیا می­شود بگوییم که عقل ما در فرض امتثال اجمالی و احتیاط، می­گوید که امر تو ساقط شد حالا چه در فرض ممتثل بودن و چه در فرض عدم ممتثل بودن؟ آیا می­شود گفت: در امر مولی فقط محتاج این هستیم که کاری کنیم امر مولی ساقط شود و دیگر کاری به تحقق عنوان امتثال نداریم؟ به نظر ما اینها قابل تفکیک نیستند و به هم پیوسته­اند و اگر انسان ممتثل بود فسقط الأمر عنه اگر انسان کاری کرد که سقط الأمر عنه فیعد عند العقل ممتثلاً. ما متوجه نمی­شویم اینکه ایشان می­فرماید که ما در امر مولی فقط نیاز داریم به اینکه امر فقط از ما ساقط شود و کاری به تحقق عنوان امتثال نداریم به چه معنی است؟ این دو از هم قابل تفکیک نیستند.

اشکال چهارم

این اشکال هم با قطع نظر از اشکال اول می­باشد و بر فرض صحت قول مرحوم نائینی در اینکه انبعاث ناشی از بعث می­باشد و نه احتمال بعث، اشکال این است: تنها مرجع برای اطاعت و امتثال خود عقل است یعنی عقل حکم می­کند که آیا امتثال محقق شده یا نشده؟ یعنی اصل وجوب امتثال را عقل درک می­کند و تنها مرجع برای تحقق امتثال هم عقل می­باشد. عقل همان طور که در انبعاث ناشی از بعث حکم به تحقق امتثال می­کند در جایی هم که انبعاث ناشی از احتمال بعث می­باشد حکم به تحقق امتثال می­کند. بلکه بالاتر از نظر عقل در جایی که انبعاث ناشی از احتمال بعث باشد تحقق امتثال و اطاعت اقوی است. چون اگر جایی که بعث وجود دارد از بعث منبعث شود روشن است که این امتثال است اما اگر در جایی احتمال بعث بدهد و منبعث شود نشانگر این است که این فرد انسان اهل انقیاد است که به صرف احتمال بعث هم منبعث شده است. این اشکال چهارم وارد است هر چند که این اشکال با اشکال سوم ایشان سازگار نیست و مؤید مناقشه­ای است که در اشکال سوم ایشان کردیم. شما وقتی می­گویید که عقل تنها مرجع برای تشخیص امتثال است و در اینجا عقل کسی را که امتثال اجمالی می­کند، ممتثل به حساب می­آورد، در فرض قبلی هم اشکال همین بود و تفکیک درست نیست.

اشکال پنجم

اشکال پنجم این است که در امتثال اجمالی و احتیاط انبعاث ناشی از احتمال بعث نیست تا شما اشکال کنید که چون انبعاث ناشی از احتمال بعث است پس امتثال شمرده نمی­شود لذا با تمکن از ازاله شبهه و امتثال تفصیلی نوبت به امتثال اجمالی و احتیاط نمی­رسد. اصلاً اصل این حرف دارای اشکال است در موارد احتیاط و امتثال اجمالی هم انبعاث ناشی از علم به بعث است و احتمال بعث در کار نیست؛ چون علم اجمالی در اینجا وجود دارد یعنی اصل تکلیف را می­داند و بعث برای او قطعی است ولی نسبت به مبعوث الیه شک دارد لذا در اینجا امتثال اجمالی هم مانند امتثال تفصیلی در واقع به معنای انبعاث ناشی از بعث است و احتمال بعث نیست. احتمال بعث در جایی است که اصل تکلیف برای ما معلوم نباشد ولی در اینجا اصل تکلیف معلوم است. لذا به نظر می­رسد که این اشکال هم اشکال درستی می­باشد. پس از پنج اشکال ایشان سه اشکال وارد می­باشد.

اشکال ششم

اشکالی است که مرحوم آقای خوئی به آقای نائینی وارد کردند. [۱]

ایشان در مقابل آقای نائینی مدعی هستند که ما یقین داریم امتثال اجمالی در عرض امتثال تفصیلی می­باشد نه در طول آن در حالی که آقای نائینی مدعی شدند که رتبه­ی امتثال اجمالی متأخر از امتثال تفصیلی می­باشد. مرحوم آقای خوئی در بیان این مطلب می­فرمایند که فرق بین عبادت و غیر عبادت این است که عمل عبادی باید با اضافه­ی الی الله تعالی انجام شود اما در توصلیات غرض نفس عمل می­باشد و لازم نیست اضافه به خداوند پیدا کند. پس ملاک امتیاز عمل عبادی از عمل غیر عبادی همین نسبت پیدا کردن به خداوند و قصد قربت می­باشد. قصد قربت هم یعنی قصد امتثال امر است. منتهی ما در عبادت آیا واقعاً نیاز داریم که این اضافه به خدا، حتماً مشخص و تفصیلی باشد یا نه؟ این اضافه می­تواند با اتیان به مأمور­به علی نحو الإجمال هم محقق شود. ببینید آنچه که در عبادت لازم است اصل اضافه است یعنی مهم این اتصال می­باشد. در جایی که ما اتیان به عبادت می­کنیم ولو علی نحو الإجمال و احتیاط می­کنیم و تکرار می­کینم عمل را، این اضافه حاصل می­شود. بعد ایشان یک شاهدی را ذکر می­کنند و می­فرمایند که عقلاء در عمل به احتیاط شرط تمکن از امتثال تفصیلی و ازاله­ی شبهه نکرده بلکه احتیاط را در همه موارد و همه حالات حسن می­دانند و هیچ قیدی برای حکم به حسن احتیاط ندارند. لذا اگر از عقلاء در مورد کسی که عملی را رجاءً انجام دهد، چون احتمال مطلوبیت آن را می­دهد، سؤال کنیم که آیا این شخص ممتثل محسوب می­شود یا نه؟ عقلاء او را ممتثل می­دانند.

پس با توجه به دو جهت: اول: اینکه عقلاء در عمل به احتیاط شود عدم تمکن از امتثال تفصیلی را ذکر نکرده­اند. دوم: اینکه عقلاء عمل بر اساس احتمال مطلوب بودن را جایز می­دانند، معلوم می­شود امتثال اجمالی در عرض امتثال تفصیلی است.

نتیجه

پس با توجه به این دو مطلبی که گفته شد یکی اینکه در عبادت صرف اضافه­ی به خداوند مهم است که تفاوت عبادت و غیر عبادت در این است. در عبادت اضافه­ی به خدا لازم است کیف اتفق، ولو به نحو اجمال و مطلب دوم هم اینکه عقلاء برای حسن احتیاط هیچ قید و شرطی ذکر نکرده­اند و عدم تمکن از امتثال تفصیلی را ملاک نمی­دانند بلکه صرف احتمال مطلوبیت را کافی می­دانند. با توجه به اینها نتیجه می­گیریم که امتثال اجمالی در عرض امتثال تفصیلی می­باشد. این اشکالی هست که مرحوم آقای خوئی به مرحوم نائینی دارند که به نظر ما این اشکال هم درست است. این مطلب قسمت اول فرمایش آقای خوئی بود و بخش دیگری هم دارد که باید بررسی کنیم که ناظر به قسمت دوم کلام نائینی می­باشد و آن این بود که اگر ما شک کردیم که آیا با امتثال اجمالی امتثال محقق می­شود مرجع ما اشتغال است. مرحوم آقای خوئی به این مطلب اشکالی دارند که به عنوان قسمت دوم فرمایش ایشان ذکر خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . التنقیح، ج۱، ص ۵۱.