جلسه پنجاه و پنجم – تنبیهات

جلسه ۵۵ – PDF

جلسه پنجاه و پنجم

تنبیهات

۱۳۸۹/۱۰/۲۱

 

تنبیهات

خلاصه جلسه گذشته

بحث در مورد این مطلب بود که آیا کسی که می­خواهد احتیاط کند لازم است به کیفیت احتیاط بواسطه اجتهاد یا تقلید معرفت پیدا کند؟ یا اینکه می­تواند در کیفیت احتیاط هم احتیاط کند و لازم نیست سراغ اجتهاد و تقلید برود و طریق احتیاط را بشناسد.

عرض کردیم که در اینجا سه قول وجود دارد:

قول اول: باید طریق احتیاط و کیفیت احتیاط بوسیله اجتهاد و تقلید معلوم شود مطلقاً.

قول دوم: اجتهاد و تقلید مطلقاً برای شناخت موارد احتیاط لازم نیست. بلکه احتیاط در کیفیت احتیاط کفایت می­کند.

قول سوم: تفصیل در مسئله است. در جایی که از مسائل نظری بوده و محتاج استدلال و برهان باشد باید در طریق احتیاط اجتهاد یا تقلید کند و الا نیازی به معرفت کیفیت احتیاط نیست. اجمالاً راجع به اقوال توضیح دادیم.

الآن باید ببینیم که حق در مسئله چیست، آیا واقعاً نیاز به معرفت کیفیت احتیاط از راه اجتهاد یا تقلید هست یا نه؟

حق در مسئله

به نظر ما در این مسئله حق این است که برای کیفیت احتیاط نیازی به معرفت از راه اجتهاد و تقلید نیست و فرقی هم نمی­کند که این از مسائل نظری باشد یا غیر نظری، ما معتقدیم که صرف احتیاط کفایت می­کند ولو اینکه شخص محتاط عارف هم نباشد.

دلیل

دلیل ما بر این مدعا این است که حقیقت احتیاط اتیان به همه محتملات برای احراز واقع است و حاکم به اینکه می­شود بوسیله احتیاط به عنوان یکی از طرق امتثال تکلیف به وظایف عمل کرد و مؤمن از عقاب بود، عقل است و عقل وقتی ملاحظه می­کند که ما مکلف به تکالیفی هستیم اجمالاً و ما را ملزم به امتثال تکالیف معلوم بالإجمال می­کند، می­گوید که باید به طریقی ذمه­ی مکلف از این اشتغالی که به تکالیف معلوم به اجمال پیدا کرده رها و فارغ بشود و فرقی هم نمی­کند که آن طریقی که بوسیله آن می­شود تکالیف را بدست آورد چه طریقی باشد. بررسی می­کنیم و می­بینیم که طرق از این سه  حال خارج نیست یعنی یا اجتهاد یا تقلید و یا احتیاط است. این را عقل برای ما معلوم نکرده بلکه این سه طریق راههای ممکنی هستند که می­توانند ما را در مسیری هدایت کنند که نگرانی از اشتغال ذمه بر طرف شود. آنچه که برای عقل مهم است مؤمنیت از عقاب است و می­گوید که باید کاری کنی که از عقاب در امان باشی.

اگر قرار شد احتیاط به عنوان یک طریق امتثال انتخاب شود، عقل این را می­پذیرد و می­گوید احتیاط یک طریق مطمئنی می­باشد چرا که احتیاط یعنی اتیان به همه محتملات برای احراز واقع و یقین به انجام تکلیف و امتثال دستورات. همین عقل در مورد کیفیت احتیاط همین نظر را دارد. عقل لزومی به اجتهاد و تقلید نمی­بیند در کیفیت احتیاط و دلیلی هم برای لزوم اجتهاد و تقلید نداریم چون در خود کیفیت احتیاط هم اگر احتیاط کند باز این یقین برای عقل حاصل می­شود و مؤمن از عقاب وجود دارد منتهی با احتیاط در کیفیت احتیاط تعداد محتملات و اطراف افزایش پیدا می­کند. مانند نماز ظهر روز جمعه که مردد بین جهر و اخفات بود در اینجا اگر بخواهد احتیاط بکند، احتیاط این است که بهرحال این نماز را جهراً بخواند و اخفاتاً اما کیفیت احتیاط چگونه است؟ آیا اینها را در دو نماز مستقل بخواند و یک نماز را جهراً و مجدداً نماز را اخفاتی بخواند، یا در یک نماز یعنی در نماز واحد هم جهری و هم اخفاتی بخواند؟ در اینجا کیفیت احتیاط چگونه است؟

در اینجا یک وقت می­گوییم برود اجتهاد کند که کیفیت احتیاط چگونه است، (نه اینکه اجتهاد کند و حکم مسئله را بدست آورد چون در آن صورت تکلیف معلوم می­شود و دیگر جای احتیاط نخواهد بود. باید معلوم شود که جمع بین جهر و اخفات در یک نماز اشکال دارد یا نه؟) و یا اینکه برای کیفیت اجتهاد و شناخت اطراف مسئله تقلید کند. و یا اصلاً می­گوییم می­تواند در کیفیت احتیاط هم احتیاط کند.

احتیاط در کیفیت احتیاط سبب می­شود که اطراف و محتملاتی که می­خواهد انجام بدهد افزایش پیدا کند. یک وقت می­بینید که اینقدر افزایش پیدا می­کند که موجب عسر و حرج می­شود که در این صورت عسر و حرج مانع می­شود. ما می­گوییم احتیاط در کیفیت احتیاط جایز است تا جایی که موجب عسر و حرج نشود بله اگر به گونه­ای شد که مشکل عسر و حرج را بدنبال داشت یک مسئله­ی دیگری می­باشد. ممکن است که یک حکم تکلیفی نسبت به عملی که در آن عسر و حرج است وجود داشته باشد اما باز در ناحیه امتثال ما اثری نمی­گذارد. حتی اگر بگوییم که عسر و حرج هم موجب تحریم و موجب عدم مشروعیت احتیاط بشود باز در عین حال در این امتثال و اینکه بالاخره یکی از این موارد همان عمل مطلوب شارع هست و بواسطه آن امر شارع ساقط می­شود تأثیری نخواهد گذاشت.

مثال: برای روشن­تر شدن مسئله مثال دیگری را بررسی می­کنیم و همان مثالی که دیروز مطرح شد یعنی نماز به چهار طرف، فرض کنید که کسی در جایی قرار گرفته که می­تواند امتثال تفصیلی کند و برود جهت قبله را بدست بیاورد، اما می­خواهد احتیاط کند. در فرض تمکن از امتثال تفصیلی و کشف جهت قبله مع ذلک این راه را ترک می­کند و می­خواهد به چهار طرف نماز بخواند و این احتیاط است و ما گفتیم که این جایز است. در اینجا آیا در کیفیت این احتیاط می­تواند احتیاط کند یا باید اجتهاداً و تقلیداً برود و کیفیت احتیاط را بدست بیاورد؟ چرا در اینجا سخن از این به میان می­آید که باید کیفیت احتیاط معلوم بشود؟ برای اینکه مسئله نماز ظهر و نماز عصر دو امر مترتب بر هم هستند شرعاً، یعنی شرعاً نماز عصر باید بعد از نماز ظهر واقع بشود و اگر کسی نماز عصر خود را قبل از نماز ظهر بخواند باطل است. حالا در اینجا فرض کنید از طریق اجتهاد یا تقلید ترتب نماز عصر را بر نماز ظهر می­داند. در اینجا احتیاط با ملاحظه این ترتب شرعاً به این است که اولاً بیاید چهار نماز ظهر را به چهار جهت بخواند و بعد چهار نماز عصر را به چهار جهت بعد از چهار نماز اول بخواند. اگر این کار را بکند آیا یقین به امتثال و فراغ ذمه پیدا می­کند یا نه؟ قطعاً یقین پیدا می­کند چون احتیاط برای او این بود که به چهار جهت نماز بخواند هم نماز ظهر و هم نماز عصر را، منتهی یک نگرانی دارد و آن انجام نماز عصر بعد از نماز ظهر می­باشد که اگر به این صورت بالا عمل بکند دیگر این نگرانی باقی نمی­ماند و یقیقاً نماز عصر را بعد از نماز ظهر خوانده است و جمیع محتملات عصر بعد از جمیع محتملات ظهر واقع شده است.

حال اگر شک کند که من غیر از این طریق می­توانم به طریق دیگری احتیاط بکنم یا نه؟ اصل احتیاط نماز خواندن به چهار جهت است، یک طریق این بود که عرض کردیم و آن اینکه اول جمیع محتملات نماز ظهر را بیاورد و بعد جمیع محتملات عصر را، یک طریق دیگر هم در اینجا وجود دارد و آن اینکه بعد از ظهر که بهر جهت خواند عصر را نیز به همان جهت بخواند. احتیاط یعنی چهار تا نماز ظهر بخواند و چهار تا نماز عصر منتهی کیفیت احتیاط فرق می­کند.

طبق نظر ما در این موارد لازم نیست که اجتهاد و تقلید کند و می­تواند در همین کیفیت احتیاط هم احتیاط بکند. حالا باید دید که احتیاط به چه چیزی محقق می­شود؟ احتیاط در اینجا به این است که محتملاتی را بیاورد که یقین به تحقق واقع و اتیان واقع پیدا بکند. آیا در اینجا طریق اول را برود یا طریق دوم یا هر دو طریق را عمل بکند؟ در اینجا احتیاط در این است که به کیفیت اول نماز بخواند، راه دوم را هم می­شود فرض کرد اما بین این دو کیفیت کدام مطابق با احتیاط است و در کدامیک از این دو احتیاط رعایت شده است؟ در طریق اول احتیاط رعایت شده است چرا که در طریق دوم احتمال اینکه از جهت ترتب مشکل شرعی پیدا بکند، وجود دارد. چون وقتی به یک طرف نماز ظهر را می­خواند و بعد عصر را ممکن است در اینجا این ترتب رعایت نشده باشد چون طبق این طریق محتمل عصر پس از محتمل ظهر واقع شده در حالی که ترتیب، بین خود نماز ظهر و خود نماز عصر است نه بین محتمل الظهر و محتمل العصر. احتیاط در آن طریقی است که یقین بکند به این سمتی که نماز خوانده نمازهای عصر همه بدنبال نماز ظهر واقع شده است.

اگر در اینجا از راه اجتهاد و تقلید عمل نکنیم بلکه در همین کیفیت احتیاط، احتیاط بکنیم آیا نمی­شود به این اکتفا کرد؟ واقعاً از مرحوم سید باید سؤال بکنیم که اگر کسی اجتهاد و تقلید نکرد و به این طریق عمل کرد و احتیاط کرد آیا نمازش مجزی نیست؟

ان قلت: بالاخره در همین مثال­های مطروحه در بحث به یک معنی شناخت موارد احتیاط لازم است. اینکه اصلاً ما چگونه می­توانیم احتیاط بکنیم؟ اصل احتیاط قطعاً جایز اما در این مثال­ها چگونه می­توان فهمید روش احتیاط چگونه است و هر کسی نمی­تواند این را بفهمد.

قلت: ببینید اگر ما می­گوییم در کیفیت احتیاط می­تواند احتیاط بکند در دل این قدرت و توانایی بر احتیاط نهفته است، منظور ما از قدرت بر احتیاط نه همان قدرتی که در تکلیف شرط است به این معنی که شخص قادر باشد این عمل را انجام دهد. نه منظور این است بلکه منظور این است همه محتملات را بشناسد تا بتواند اتیان کند و این لزوماً محتاج اجتهاد و تقلید نیست. این بطور مشخص معلوم است که کسی که می­خواهد احتیاط بکند و ما به او عنوان محتاط اطلاق می­کنیم باید محتملات را حداقل بداند. اصلاً احتیاط یعنی اتیان به همه محتملات، ما که می­گوییم احتیاط یعنی اتیان به همه محتملات برای احراز واقع، وقتی در مورد اصل عمل می­گوییم این روش صحیح است و لازم نیست سراغ اجتهاد و تقلید برویم خوب در کیفیت احتیاط هم هم یعنی اتیان به همه محتملات و درجه اول باید محتملات را بشناسد و تا احتمالات را نداند اصلاً احتیاط معنی ندارد. این هم چیزی نیست که بگویید «یجب ان یکون عارفاً بکیفیة الإحتیاط من طریق الإجتهاد و التقلید» اگر این نداند اصلاً نمی­تواند احتیاط بکند و نمی­توانیم این شخص را محتاط بنامیم. ما می­گوییم که می­شود احتیاط کرد و وقتی که می­شود احتیاط کرد یعنی اتیان به محتملات مختلف در طریق احتیاط کرد و نیازی به اجتهاد و تقلید نیست، به این معنی است که محتملات را باید بداند. اگر عقل اجازه داد اتیان به همه محتملات برای احراز واقع دیگر اشکالی در احتیاط در کیفیت احتیاط باقی نمی­ماند.

نتیجه بحث

نتیجه بحث این شد که همانطوری که احتیاط در اصل عمل کفایت می­کند در کیفیت احتیاط هم می­توانیم احتیاط بکنیم لذا ما با نظر مرحوم سید مخالفیم که فرموده «یجب أن یکون عارفاً بکیفیة الإحتیاط بالإجتهاد و التقلید».

ما می­گوییم «و لکن یجوز الإحتیاط فی کیفیة الإحتیاط عقلاً کما یجوز الإحتیاط فی اصل العمل» این جمله را در ذیل آن مسئله ذکر می­کنیم.

سخن مرحوم حکیم در ذیل این مسئله

عجیب این است که مرحوم آقای حکیم در ذیل این مسئله دوم فرموده «هذا شرطٌ للإکتفاء بالإحتیاط فی نظر العقل» که این جمله ظهور در این دارد که معرفت کیفیت احتیاط از راه اجتهاد یا تقلید شرط اکتفای به احتیاط است و حاکم به آن عقل است، ممکن است کسی در کلام مرحوم حکیم احتمال دهد این هذا راجع به اصل معرفت احتیاط است نه معرفت احتیاط بالإجتهاد و التقلید.

ولی این بعید به نظر می­رسد که ایشان بخواهد بگوید که لازم است معرفت احتیاط اما در رابطه با کیفیت بگوید که لازم نیست چون اینها از هم جدا شدنی نیست. در ادامه هم دارند که «بل لعل عدم المعرفة مانعٌ من حصول الإحتیاط فلایحصل الأمن» اشکالی در این جمله­ی اخیر و ذیل کلام­شان وجود دارد که مراجعه بفرمایید.[۱] که به نظر ما این فرمایش هم محل اشکال است چون عرض کردیم آنچه به نظر عقل مهم است حصول مؤمن از عقاب است و فرقی هم نمی­کند این مؤمن از عقاب با اجتهاد و تقلید و معرفت کیفیت احتیاط حاصل شود یا با احتیاط حاصل شود.

بحث جلسه آینده

بحث تتمه­ای دارد که إن شاء الله بررسی خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین» 

 


 

[۱] . مستمسک، ج۱، ص۷.