جلسه شصت و یکم-معانی حرفیه – مسلک سوم- بررسی کلام محقق نائینی


دانلود-جلسه شصت و یکم-PDF

معانی حرفیه – مسلک سوم- بررسی کلام محقق نائینیجلسه شصت و یکم
معانی حرفیه – مسلک سوم- بررسی کلام محقق نائینی
۰۸/۱۱/۱۳۹۱

بحث در اشکالاتی بود که بر نظریه محقق نائینی پیرامون معانی حرفیه وارد است، اشکال اول را عرض کردیم و گفتیم ما نمی‏توانیم قائل شویم به اینکه معانی حرفیه ایجادیه و معانی اسمیه اخطاریه می‏باشند.

اشکال دوم:

اگر معنای حرفی ایجادی باشد لازمه‏اش آن است که در جملات خبریه‏ای که یک حرفی استعمال شده همانند معانی انشائیه قابل صدق و کذب نباشد.

توضیح مطلب: فرق جمله خبریه و جمله انشائیه در قابلیت و عدم قابلیت صدق و کذب است، مشهور این است که خبر چیزی است که قابلیت صدق و کذب دارد یعنی یک واقعیتی در عالم واقع وجود دارد که به وسیله خبر از آن واقعیت حکایت می‏شود. اگر مضمون این جمله با آنچه در واقع است مطابق باشد صادق و الا کاذب است، اما جملات انشائیه قابلیت صدق و کذب ندارند؛ مثلاً وقتی گفته می‏شود: برو، با این لفظ یک حقیقتی را ایجاد می‏کند و وراء این حقیقت ایجاد شده به لفظ چیزی نبوده تا بخواهد در مقام حکایت از آن باشد و سپس بحث شود که آیا مطابق با واقع است یا خیر؟ در صورتی که در جملات خبریه وراء این الفاظ واقعیتی وجود دارد که خبر از آن حکایت می‏کند، حال اگر ما قائل شویم معنای حرفی یک معنای ایجادی است همان گونه که محقق نائینی معتقد است معنایش این است که به استعمال، معنای حرفی ایجاد می‏شود و وراء این استعمال هیچ واقعیت و حقیقتی نیست و این بدان معنی است که در این جملات همانند جملات انشائیه قبل از استعمال چیزی وجود ندارد تا بخواهد حاکی از آن و در مقام اخبار از آن باشد لذا هر جمله‏ای که یک حرف در آن استعمال شود قابلیت صدق و کذب ندارد و از آن جا که اکثریت قریب به اتفاق ترکیبات کلامی متضمن یک حرف هستند و هر جمله‏ای که متضمن یک حرف باشد قابلیت اتصاف به صدق و کذب ندارد نتیجه آن است که جملات خبریه قابل صدق و کذب نباشند، چون طبق مبنای محقق نائینی حروف قبل از استعمال هیچ معنایی ندارند و با استعمال حروف در یک جمله و یک ترکیب کلامی است که معنای حرفی ایجاد می‏شود لذا دیگر نمی‏توان گفت جملات خبریه صادق یا کاذب می‏باشند مثلاً فرض کنید در مثال «الماء فی الکوز»، معنای کوزه یک معنای مستقل و معنای ماء هم یک معنای مستقل است و ما به وسیله قرار دادن لفظ «فی» بین این دو ارتباط برقرار می‏کنیم. تا قبل از اینکه گفته شود «الماء فی الکوز» مفهوم ماء و کوز به هم ربطی نداشتند و با لفظ «فی» بین این دو ارتباط برقرار شد. حال مسئله این است که اگر معانی حروف ایجادی باشند و قبل از استعمال هیچ حقیقیتی نداشته باشد نتیجه‏اش این است که ارتباط لفظ «ماء» و «کوز» تا قبل از اینکه در ترکیب جمله «الماء فی الکوز» قرار بگیرند هیچ واقعیت و حقیقتی نداشته تا از آن حکایت شود چون تا قبل از استعمال این دو لفظ در قالب جمله، ربطی بین آنها وجود ندارد پس باید هر جمله‏ای که یک حرف در آن استعمال می‏شود قابلیت صدق و کذب نداشته باشد؛ چون قابلیت صدق و کذب داشتن متفرع بر این است که جمله حاکی از یک واقعیت باشد در حالی که قبل از استعمال هیچ معنایی برای حروف نیست تا بتواند حاکی از یک واقعیت و حقیقت باشد چون قصد این است که با تشکیل جمله خبریه از ربط بین دو چیز حکایت شود در حالی که قبل از استعمال هیچ ربط و واقعیتی وجود نداشته تا از آن حکایت شود.

البته به این نکته توجه داشته باشید که گاهی به حسب ظاهر گمان می‏شود همه علماء یک تقریر از نظرات و کلمات بزرگان دارند اما وقتی دقت می‏شود معلوم می‏گردد که علیرغم شباهت این تقریرات تفاوت اساسی بین آنها وجود دارد. این نکته در فهم کلام بزرگان و بررسی و اشکال به آنها تأثیر مهمی دارد. بالاخره این خیلی مهم است که بفهمیم منظور محقق نائینی از معنای حرفی و ربطی که توسط آن ایجاد می‏شود چیست؟ ما در اشکال اول گفتیم منظور از ربط در معانی حرفیه یا ربط و نسبت خارجی است یا ذهنی و هر کدام که منظور محقق نائینی باشد اشکال دارد اگر چه قرائنی در کلام محقق نائینی وجود دارد که بیشتر ناظر به احتمال دوم یعنی ربط ذهنی است. بر این اساس باید توجه داشته باشیم تا اشکالاتی هم که بر ایشان وارد می‏شود مطابق با احتمال دوم (ربط ذهنی) باشد. حال باید ببینیم آیا اشکال دوم با توجه به این مطلب صحیح است یا خیر؟

بررسی اشکال دوم:

اگر منظور محقق نائینی ربط و نسبت در واقع و خارج باشد یعنی معتقد باشد حروف برای ایجاد ربط و نسبت در عالم واقع و خارج وضع شده‏اند اشکال دوم وارد است؛ چون فرض این است که یک جمله و یک ترکیب کلامی می‏خواهد از آن نسبت در خارج حکایت کند، که می‏گوییم جمله خبریه نمی‏تواند چنین حکایتی را داشته باشد چون طبق فرمایش محقق نائینی این نسبت هنوز ایجاد نشده و می‏خواهد با استعمال ایجاد شود. گرچه گفتیم چنین چیزی امکان ندارد و بالاستعمال نمی‏تواند نسبت واقعی ایجاد شود. پس اگر از اشکال اول صرف نظر کنیم و بگوییم با وضع حروف این نسبت در خارج ایجاد می‏شود حکایت‏گری و قابلیت صدق و کذب معنی ندارد لذا تصویر اشکال دوم بنا بر احتمال اول(ربط خارجی) در کلام محقق نائینی کاملاً روشن است.

اما بنا بر احتمال دوم (ربط ذهنی) که قرائن و شواهد هم نشان می‏دهد نظر محقق نائینی مطابق با آن است، اشکال دوم مبنی بر این که قابلیت صدق و کذب از جملات خبریه منتفی می‏شود وارد نیست؛ چون ما گفتیم طبق این احتمال منظور از ربط، ربط در ذهن است یعنی بین مفهوم «کوز» و مفهوم «ماء» در ذهن، ربط ایجاد حال اگر حروف برای ربط ذهنی و ایجاد نسبت در ذهن وضع شده باشند سؤال این است که قابلیت صدق و کذب چگونه معنی می‏شود؟ ممکن است کسی بگوید طبق مبنای نائینی جمله «رأیت الماء فی الکوز» قابلیت صدق و کذب دارد چون حروف برای ایجاد نِسب ذهنی وضع شده‏اند تا مثلاً بین مفهوم «ماء» و مفهوم «کوز» در ذهن ایجاد ارتباط کند اما ما وقتی می‏خواهیم ببینیم جمله‏ای صادق است یا کاذب کاری به ذهن نداریم بلکه به عالم واقع رجوع می‏کنیم ببینیم در عالم واقع این ربط وجود دارد یا خیر که اگر ربط وجود داشت صادق است و اگر ربطی نبود کاذب است. لذا به نظر می‏رسد اشکال دوم که بعضی از بزرگان هم آن را مطرح کرده‏اند وارد نیست.

خلاصه مطلب: محقق نائینی فرمودند حروف برای ایجاد معنی وضع شده‏اند یعنی حروف ایجادی و اسماء اخطاری هستند. در اشکال اول گفتیم ایجادی بودن حروف معنی ندارد چون یا منظور محقق نائینی این است که حروف یک ربط و نسبتی را در واقع و خارج ایجاد می‏کنند و یا یک ربط و نسبتی را در ذهن ایجاد می‏کنند، اینکه حروف با استعمال سبب ایجاد ربطی در واقع بین دو چیز شوند محال است اما اگر مراد ایشان ربط ذهنی باشد معنایش این است که حروف اصلاً هیچ معنایی نداشته و بعد از استعمال معنی ایجاد ‏شود.

اشکال دوم این است که اگر ما معانی حرفیه را ایجادی بدانیم لازمه‏اش آن است که هر جمله‏ای که یک حرفی در آن استعمال شود قابل صدق و کذب نباشد؛ چون فرض این است که حروف تا قبل از استعمال معنایی ندارند و به وسیله استعمال است که معنی پیدا می‏کنند یعنی ما وراء استعمال، حقیقت و واقعیتی برای مضمون جمله خبریه نیست تا ما بخواهیم این جمله را با آن واقعیت بسنجیم ببینیم صادق است یا کاذب مثل انشائیات که قابل صدق و کذب نیستند چون واقعیتی نیست تا با آن سنجیده شود و گفته شود که صادق است یا کاذب. لذا اگر معانی حروف ایجادیه باشد باید هر جمله‏ای که یک حرفی در آن استعمال شود قابل صدق و کذب نباشد. گفتیم به نظر می‏رسد این اشکال طبق احتمال اول (ایجاد ربط خارجی) در کلام محقق نائینی قابل تصویر است یعنی اگر بخواهد با استعمال حرف یک نسبتی در خارج ایجاد شود می‏گوییم وراء استعمال چیزی نیست تا جمله خبریه بخواهد از آن حکایت کند اما طبق احتمال دوم (ایجاد ربط ذهنی) معلوم نیست که اشکال دوم قابل تصویر باشد؛ چون خبری بودن و انشائی بودن یا به عبارت دیگر قابلیت صدق و کذب تابع مطابق بودن یا نبودن مضمون جمله با واقعیت است. طبق این احتمال محقق نائینی نمی‏خواهد بگوید با استعمال حرف یک نوع ربط در عالم واقع ایجاد می‏شود بلکه می‏خواهد بگوید آن ربط در ذهن ایجاد می‏شود که در این صورت هر جمله و هر ترکیب کلامی که حروف در آن بکار رفته باشد می‏تواند حکایت از واقع و قابلیت صدق و کذب هم داشته باشد. لذا به نظر می‏رسد طبق احتمال دوم (ربط ذهنی) در کلام محقق نائینی، اشکال دوم وارد نیست.

اشکال سوم:

این اشکال در حقیقت یک اشکال مبنایی است. محقق نائینی معانی حرفیه را به باب عقود و ایقاعات تشبیه کرده از این جهت که در باب عقود و ایقاعات هم چیزی ایجاد می‏شود که قبلاً نبوده است، وقتی صیغه «انکحتُ» استعمال می‏شود به واسطه این صیغه علقه زوجیت بین دو نفر ایجاد می‏شود، پس عقود، ایجادی هستند یعنی یک چیزی را ایجاد می‏کنند که قبلاً نبوده است، ایشان فرمود حروف هم مثل باب عقود و ایقاعات است یعنی حروف هم اگر استعمال شدند موجِد یک معنایی هستند که قبلاً نبوده است. نکته‏ای که اینجا وجود دارد این است که ما سابقاً هم در باب عقود و ایقاعات تبعاً للامام (ره) و بعضی از بزرگان گفتیم که عقود سبب ایجاد چیزی نیستند و بر خلاف آن چیزی که مشهور شده موجِد یک واقعیت اعتباری در عالم اعتبار نیستند؛ یعنی این گونه نیست که اگر مثلاً گفته شد «انکحتُ»، یک حقیقتی به نام زوجیت در عالم اعتبار ایجاد شود؛ به عبارت دیگر سببیت عقود نسبت به آن امور و مضامینشان از قبیل اسباب تکوینی نیست، در اسباب تکوینی مثلاً گفته می‏شود «النار سببٌ للحرارة» یعنی نار ایجاد حرارت می‏کند و موجِد حرارت است اما در اسباب اعتباری این گونه نیست که سبب مثل اسباب تکوینی چیزی را در عالم اعتبار ایجاد کند مثلاً گفته شود عقد سبب می‏شود یک حقیقتی مثل زوجیت در عالم اعتبار ایجاد شود بلکه منظور از سببیت در امور اعتباریه در واقع جعل موضوع برای اعتبار عقلاء است یعنی وقتی صیغه عقد خوانده می‏شود و گفته می‏شود «انکحتُ» و به دنبال آن هم گفته می‏شود «قبلتُ»، خواندن صیغه عقد موجب می‏شود یک موضوعی پدید آید و یک چیزی حادث شود که عقلاء آن را اعتبار کنند یعنی سبب می‍‏شود برای اعتبار عقلاء نسبت به آن موضوعی که پدید آمده است. پس به نظر می‏رسد که اصل ایجادیت در عقود و ایقاعات که محقق نائینی معتقد به آن هستند محل اشکال است.

«والحمد لله رب العالمین»