جلسه پنجاه و هفتم-مقام چهارم:استثناء مؤونة–جهة الثانیة: استثناء مؤونة شخص


دانلود-جلسه پنجاه و هفتم-PDF

مقام چهارم:استثناء مؤونة–جهة الثانیة: استثناء مؤونة شخصجلسه پنجاه و هفتم
مقام چهارم:استثناء مؤونة–جهة الثانیة: استثناء مؤونة شخص
۰۷/۱۱/۱۳۸۹

 خلاصه جلسه گذشته
در مقام چهارم بحث از وجوب خمس بعد از خارج کردن مؤونة است. عرض کردیم در این مقام ما در دو جهت بحث می‎کنیم. یکی استثناء مؤونة تحصیل که ادله آن بیان شد. به چهار دلیل ثابت کردیم خمس زمانی واجب می‎شود که هزینه‎های تحصیل مال کسر شود. مهم‎ترین آنها این بود که قبل از کسر هزینه‎ها عنوان فائده و غنیمت تحقق پیدا نمی‎کند.

جهت دوم: مؤونة شخص
جهت ثانیه درباره خروج مؤونة شخص است و اموری که متعلق به او می‎باشد. در این جهت بحث از این است که آیا خمس قبل از کسر مؤونة‎های شخص و اهل و عیال او واجب می‎شود یا بعد از کسر این هزینه‎ها؟
علت اینکه تعبیر استثناء را بکار نبردیم این است که چه بسا کسی قائل شود به اینکه هزینه‎های مربوط به زندگی شخص باید کسر شود و اساساً خروج این هزینه‎ها تخصصی است نه به تخصیص؛ اگر ما گفتیم خروج تخصصی است دیگر تعبیر استثناء صحیح نیست. اگر این هزینه‎ها را ما به تخصیص خارج کردیم آنوقت می‎توانیم تعبیر استثناء بکار ببریم که با توضیحاتی که در ضمن ادله خواهیم داد، مسئله کاملاً روشن می‎شود.
علی ای حال بحث در جهت ثانیه در سه مطلب دنبال می‎شود.
مطلب اول: اینکه به چه دلیل خمس بعد از خروج مؤونة شخص واجب می‎شود؟ دلیل بر خروج مؤونة شخص از متعلق خمس، چیست؟ کسی فائده‎ای نصیبش شده، می‎گویند در طول یک سال هر چه مخارج زندگی است از این فائده بر می‎دارد و اگر چیزی باقی ماند، متعلق خمس واقع می‎شود. پس مطلب اول پیرامون دلیل بر خروج مؤونة شخص است.
مطلب دوم: درباره تقیید مؤونة به سنة است. اینکه چرا مؤونة شخص و اهل و عیال او در طول یک سال ملاک است؟ چرا کمتر نیست؟ چرا بیشتر نیست؟ اصلاً چرا زمان برایش قرار داد شده و می‎گوییم مازاد بر مؤونة سنة متعلق خمس است.
مطلب سوم: درباره خود مؤونة است؛ اینکه اصلاً مؤونة به چه معناست؟ اینکه می‎گوییم مؤونة شخص، مستثنی است و خمس بعد از اخراج مؤونة واجب می‎شود، مقصود از مؤونة چیست؟ آیا هزینه خوراک است؟ هزینه مرکب و منزل است؟ حدود این باید معلوم شود. این بحث، بحث مهمی است که ما ان شاء الله در جهت ثانیه این سه مطلب را باید تعقیب کنیم.

مطلب اول: دلیل بر خروج مؤونة شخص
اما در مورد مطلب اول که بحث از دلیل بر وجوب خمس بعد از اخراج مؤونة شخص است، چند دلیل بر این مدعا اقامه شده است:

دلیل اول: عدم صدق عنوان فائدة
دلیل اول این است که اساساً تا زمانی که مؤونة شخص خارج نشود، عنوان فائده صدق نمی‎کند. دقیقاً نظیر آنچه که در استثناء مؤونة تحصیل گفته شد. آنجا هم دلیل اول همین بود: عدم صدق فائده بر آن مقدار از مال که برای تحصیل درآمد هزینه شده، گفته‎اند هزینه‎هایی که صرف درآمد شده، فی الواقع فائده نیست. اینها را که خارج کنیم آنچه باقی می‎ماند فائده است. دقیقاً همین ادعا را در باب مؤونة شخص هم گفته‎اند. گفته‎اند آن هزینه‎هایی که شخص صرف زندگی شخصی‎اش می‎کند، هزینه‎هایی که برای اهل و عیال و امرار معاش می‎کند، عنوان فائده بر اینها صدق نمی‎کند. فائده در واقع یعنی آن مالی که شخص بعد از همه مخارج برایش باقی می‎ماند. بر همین اساس است که اگر کسی کاسبی کرد و پولی درآورد و اینها را صرف زندگی کرد و چیزی باقی نماند خمس ندارد چون در واقع فائده‎ای نبرده است ولی اگر بعد از این هزینه‎ها چیزی برایش باقی ماند، آن مقدار باقیمانده متعلق خمس است؛ چون عنوان فائده بر آن صدق می‎کند. این مطلبی است که بعضی از بزرگان  این را نقل کرده است، هر چند این را نمی‎پذیرد ولی این را به عنوان یک دلیل متعرض شده است.
توضیح این مطلب این است که آنچه انسان در اثر کسب و کار و فعالیت‎های اقتصادی مثل تجارت و زراعت و صناعت به دست می‎آورد، طبیعتاً آن مقداری که برای معاش لازم دارد، این متوقع الحصول و مترقب الوصول است. و لذا بر آن عنوان غنیمت و فائده صدق نمی‎کند. غنیمت و فائده بر آن مقدار زیادی که متوقَّع و مترقب نیست صادق است یعنی کأنّ عدم التّرقب در معنای غنیمت و فائده إشراب شده است یعنی اگر چیزی که خارج از توقع انسان است و غیر منتظره به انسان برسد و انسان توقع حصول آن را نداشته باشد غنیمت بر آن صدق می‎کند و به همین جهت در صحیحه علی بن مهزیار وارد شده که: «الجائزة التی لها خطر و المیراث الذی لا یُحتسب» که این دو از مواردی است که غیر متوقع‎اند و إلا هدیه کوچک یا ارث مِن ناحیة الاب و الإبن، همه اینها متوقع و مترقب است لذا به اینها خمس تعلق نمی‎گیرد چون متوقع الوصول می‎باشند در حالی که در معنای غنیمت، این خصوصیت لحاظ شده که متوقع الحصول نباشد.
بر این اساس اگر ما معنای غنیمت را این دانستیم یعنی گفتیم غنیمت چیزی است که حصولش برای انسان مترقب و متوقع نباشد، در این صورت آن مقداری که برای انسان حاصل می‎شود و انتظار آن را دارد و معمولاً با آن معاشش را می‎گذراند، این متعلق خمس نیست؛ چون عنوان غنیمت بر آن صدق نمی‎کند. ولی اگر بیشتر از آن نصیبش شد، یعنی سودی برد که علاوه بر اینکه زندگی‎اش را با آن گذراند، چیزی هم برایش باقی ماند، به آن غنیمت می‎گویند. لذا آن باقیمانده متعلق خمس است.
پس خروج مؤونة طبق این بیان از شمول آیه غنیمت و سایر ادله خمس، خروج تخصصی است یعنی از اول اصلاً آیه و ادله شامل آن هزینه هایی که برای زندگی انجام می‎دهد، نمی‎شود. آن پولی که با آن معاشش را می‎گذراند، اصلاً بر آنها صدق غنیمت و فائده نمی‎شود. بنابراین اینکه می‎گوییم خروج به تخصص است یا اینکه بگوییم تخصیص است (که ادله بعدی از این نگاه مسئله را بررسی می‎کند) از نظر عملی نتیجه‎اش فرقی نمی‎کند در اینجا گرچه در نحوه استدلالها یک تفاوتی پیدا می‎شود که خواهیم گفت، ولی چه بگوییم مؤونة زندگی به تخصص از شمول ادله خارج است و چه بگوییم بالتخصیص، نتیجه عملی‎اش این است که آن مقدار باقیمانده متعلق خمس است ولی آثار دیگری هم دارد که اشاره خواهم کرد.
پس ملاحظه فرمودید این دلیل بر این اساس استوار است که اساساً عنوان غنیمت بر آن مقداری از مال که صرف هزینه‎های زندگی می‎شود، منطبق نیست لذا اگر هر آنچه که بدست آورده هزینه زندگی کند، کأنّ مثل این می‎ماند که هیچ فائده و غیمتی نصیب او نشده تا خمس بر او واجب باشد. اگر ما این را بگوییم دیگر فوائد قهریه هیچ کدام مشمول خمس نیست. آنوقت در موارد دیگر (غنائم جنگی، کنز، غوص و معدن، در هیچ کدام از اینها)، مسئله استثناء مؤونة سنة مطرح نیست؛ چون خمس بر عنوان معدن طبق ادله خودش ثابت شده، بر عنوان کنز و بر عنوان غوص ثابت است. اینها خودشان بعنوانها متعلق خمسند. اینجا دیگر مسئله غنیمت و فائده خصوصیت ندارد. مطلق فائده ملاک نیست بلکه فائده غیر مترقبه ملاک است چون در معنای فائده و غنیمت، غیر متوقع و غیر مترقب بودن اشراب شده است.
طبق این بیان قهراً استثناء مؤونة سنة فقط مختص به این مورد است. دیگر در آن موارد مسئله استثناء مؤونة سنة مطرح نیست اما اگر ما مؤونة سنة را از باب تخصیص خارج کنیم و استثناء کنیم آنوقت یک اثر دیگری و نتیجه دیگری دارد که عرض خواهم کرد.

بررسی دلیل اول

این دلیل قابل قبول نیست؛ چون با مراجعه به لغت و عرف معلوم می‎شود فائده و غنیمت عبارت است از هر چیزی که انسان استفاده کند. مستفاد از راه تجارت، صنعت، زراعت، کسب و کار، هر چه باشد، فائده و غنیمت است. ما سابقاً هم گفتیم به هیچ وجه در مفهوم فائده و غنیمت، این خصوصیات لحاظ نشده لذا ما عرض کردیم آنچه که برای انسان حاصل می‎شود چه بالقصد باشد و بالإختیار و چه بغیر قصدٍ و اختیارٍ، چه به تکسّب حاصل شود و چه مِن غیر کسبٍ؛ بر همه عنوان فائده صدق می‎کند. مفصلاً در گذشته این مسئله را بحث کردیم و با استناد به نظر اهل لغت و ادب این را اثبات کردیم. بنابراین اینکه ما ادعا کنیم کلمه غنیمت یعنی آن فائده‎ای که غیر متوقع الحصول است؛ به هیچ وجه این قابل قبول نیست یا اینکه بگوییم اساساً غنیمت بعد از هزینه‎ها تحقق پیدا می‎کند، این هم قابل قبول نیست. شما به عرف مراجعه کنید، کسی که کسب و کاری انجام می‎دهد و یک اضافه ای نصیب او می‎شود، می‎گویند فائده برده، لکن از این فائده در زندگی استفاده می‎کند. اینگونه نیست که تا زمانی که هزینه‎هایش تمام نشده باشد، کسی نگوید این شخص فائده برده است. عنوان فائده و غنیمت علی ای حال برای تاجر و زارع و صنعتگر و هر کسی که یک چیزی نصیب او می‎شود منطبق می‎شود.  لذا به نظر می‎رسد دلیل اول تمام نیست.
بحث جلسه آینده:    ادله دیگری (سه دلیل) در اینجا نیز وجود دارد که عرض خواهیم کرد؛ این سه دلیل دیگر در واقع درصدد اثبات خروج هزینه‎های زندگی شخص هستند تخصیصاً. به عبارت دیگر دالّ بر استثناء مؤونة شخص از خمسند. اینجا تعبیر استثناء درست است. یعنی کأنّ گفته شده «الخمس واجب فی کلّ مااستفدتم الا ما صرفتم فی مؤونتکم» مؤونه اینجا استثناء می‎شود و این خروج، خروج بالتخصیص است یعنی به حسب قاعده این هم مشمول خمس است. ادله اقتضا می‎کند خمس اینها هم باید داده شود یعنی خمس قبل از مؤونة داده شود؛ چون فائده محقق شده و این ادله این اقتضا را دارد. مثل سایر موارد، مثل معدن و کنز ولی در معدن گذشتن سال برای تعلق خمس مطرح نیست. آنجا مؤونة سنة استثناء نشد.

پرهیز از کسالت و تنبلی
«عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنِّي لَأُبْغِضُ الرَّجُلَ (أُبْغِضُ‏ لِلرَّجُلِ‏) أَنْ يَكُونَ كَسْلَاناً [كَسْلَانَ‏] عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَلُ» ؛ امام باقر (ع) می‎فرماید: نزد من مبغوض است کسی که در امر دنیایش تنبل و کسل باشد.
کسی که در کارهای دنیایش تنبلی پیشه کند نزد امام باقر مبغوض است. امام باقر که همه توجه‎اش به آخرت است می‎گوید من خوش ندارم و بدم می‎آید از کسی که در زندگی‎اش کسل باشد. بالاخره هر کسی در این دنیا یک کاری دارد؛ یا طلبه و اهل درس و بحث است یا کاسب است در بازار. یا در دانشگاه و اداره مشغول است. بالاخره تنبلی در امر دنیا یعنی اینکه کسی نسبت به کارهایی که باید انجام دهد بی رغبت باشد و وقتش را به بطالت بگذراند و تنبلی کند و نشاط و جدّیت در کارش نداشته باشد. باید ببینیم همه ما چقدر در به این جهت توجه می‎کنیم؟ چه مقدار تنبلی و سستی در کارهای ما هست. نشانه سستی و تنبلی این است که نمی‎دانیم چکار کنیم و حوصله نداریم و درس نمی‎خوانیم و نه به دیگران کمک و می‎کنیم. وقتمان را با خواب و کارهای بیهوده می‎گذرانیم. در طول روز محاسبه نمی‎کنیم که چقدر کار مفید انجام می‎دهیم. الان در ادارات ما چه خبر است؟ متوسط کار مفید در بین کارمندان دولت در یک روز کاری نیم ساعت یا یک ساعت است.
متأسفانه روح رخوت و تنبلی در حال فراگیر شدن است. ما خیلی از اوقات فکر می‎کنیم زرنگ هستیم، روی کسالت و تنبلی خود پوشش می‎گذاریم. یک پوشش تقدس و دنیا گریزی و زهد روی تنبلی خودمان می‎گذاریم که چرا باید از صبح تا شب کار کنیم. اینکه می‎گویند شیطان پیچیده است و ابزارهای رنگارنگی برای فریب دارد همین است. یک عمری ممکن است به زعم خودمان گمان کنیم که الحمدلله دنبال دنیا نبوده‎ایم و سرمان در کار خودمان بوده و اینگونه خدا را شاکر می‎شویم اما چه بسا این فریب شیطان باشد برای توجیه تنبلی‎ها؛ شیطان گاهی دعوت می‎کند به خدا و آخرت برای عقب ماندن از دنیا، برای اینکه در دنیا که مزرعه آخرت است کم کاری کنیم. لذا خیلی شیطان پیچیده است. با سلاح و حربه دنیا گریزی ما را از صعود باز بدارد.
امام باقر (ع) در ادامه این حدیث می‎فرماید: کسی که در کارهای دنیوی‎اش تنبل باشد در کارهای آخرتی‎اش، تنبل تر است. کسی که حوصله کار در دنیا ندارد، حوصله عبادت هم ندارد. حوصله توجه به خداوند را هم ندارد. تقوا در متن زندگی این است. تقوای مورد نظر امیرالمؤمنین (ع) که خودشان هم داشتند این است که در متن اجتماع با مردم، فعال، کوشا ولی در عین حال جهت کلی فعالیت‎ها و حرکت‎ها به سمت آخرت باشد اما با تلاش و کوشش و جدیت.
واقعاً خود ما به عنوان یک طلبه چه مقدار کار مفید می‎کنیم؟ هر کدام از ما توانایی‎هایی داریم. هیچ کسی توانایی‎اش محدود نیست البته ظرفیت‎ها فرق می‎کند. نقل شده که می‎گویند اگر یک معلول که پا ندارد، نتواند قهرمان دو و میدانی شود، این اشکال و ضعف از خودش است. ببینید توانایی انسان چگونه است؛ بسیاری از انسانهایی که از خیلی از مواهب طبیعی محرومند اما کارهای خارق العاده‎ای انجام می‎دهند. با تلاش و همت. آنوقت ما! گاهی انسان تأسف می‎خورد. باید جامعه روحانیت، جامعه پر تلاش و با نشاط و فعال و به روز و اهل مطالعه و تحقیق باشد. بله در کنارش به تفریح و زندگی‎اش هم برسد. ما نه کارمان را درست انجام می‎دهیم و نه به زندگی و تفریحمان می‎رسیم. به خانواده می‎گوییم کار داریم و خودمان دلمان خوش است که کار انجام می‎دهیم اما خودمان وجداناً بررسی کنیم که به خانواده وقتی می‎گوییم کار داریم، چقدر کار انجام می‎دهیم. نگاه کنید در سایر وقتها غیر از آن ساعتی که به خانواده می‎گویید کار داریم، چه گلی به سرتان زدید که الان در این یک ساعت می‎خواهید بزنید. انسان حس می‎کند یک روح رخوت آرام آرام در ما شایع می‎شود.
لذا باید بدانیم کسی که در کار دنیا کسل باشد، این نزد ائمه مبغوض است و در کارهای اخروی هم کسل تر است. ان شاء الله خدا به ما روحیه تلاش و کوشش و فعالیت و در عین حال تقوا و خداترسی عنایت بفرماید.

«الحمد لله رب العالمین»