جلسه هفتاد و هشتم-مسئله هشتم- تعلق خمس به زیادة حکمیة در غیر مال التجارة-ادله قول به عدم ثبوت خمس مطلقا


دانلود-جلسه هفتاد و هشتم-PDF

مسئله هشتم- تعلق خمس به زیادة حکمیة در غیر مال التجارة-ادله قول به عدم ثبوت خمس مطلقاجلسه هفتاد و هشتم
مسئله هشتم- تعلق خمس به زیادة حکمیة در غیر مال التجارة-ادله قول به عدم ثبوت خمس مطلقا
۱۸/۱۲/۱۳۹۴
خلاصه جلسه گذشته
عرض شد درباره تعلق خمس به زیاده حکمیه، چهار قول وجود دارد.
قول اول: قول به ثبوت خمس مطلقا بود.
قول دوم: قول به عدم ثبوت خمس مطلقا بود.
قول سوم: تفصیل بین بیع و عدم بیع در صورتی که آن مال ارتفاع قیمت پیدا کرده باشد.
قول چهارم: تفصیل بین اینکه آن عین به معاوضه به دست این شخص رسیده و خمس آن داده شده یا به غیر معاوضه مثل ارث به این شخص رسیده است.
در مورد قول به عدم ثبوت خمس مطلقا، عرض کردیم چند دلیل قابل ذکر است. اولین دلیل این بود که اساساً ارتفاع قیمت سوقیه، فایده مکتسبه نیست و لذا چون خمس به ربح کسب و فایده مکتسبه متعلق می شود، شامل مانحن فیه نخواهد بود؛ زیرا بر فرض هم که این فایده باشد، بالاکتساب بدست نیامده است. ولی ما نسبت به آن اشکال کردیم و گفتیم یک اشکال مبنایی متوجه آن است زیرا ما اساس این مبنا که خمس به خصوص فایده مکتسبه تعلق گرفته باشد را قبول نداریم. ما کراراً گفتیم که موضوع خمس عبارت از مطلق فایده است لذا این دلیل قابل قبول نیست.

دلیل دوم

بر طبق ادله چیزی متعلقِ خمس است که مال باشد، یعنی یک عین خارجی که زیاده ای در آن حاصل شده باشد، متعلقِ خمس است. ارتفاع قیمت یک زیاده اعتباری است که عقلاء آن را به عنوان زیاده پذیرفته اند. زیاده در صورتی متعلق خمس است که در نفس آن مال خارجی باشد. مقتضای ادله (چه آیه و چه روایات) این است که اگر زیاده ای در خود مال و عین پیدا شد، آنگاه خمس به آن تعلق می گیرد. مثلاً در آیه خمس « وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ» ؛ بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا است.
کلمه «شَیء» به شیء خارجی و عینی اطلاق می شود؛ بر طبق آیه، خمس به «ما غنمتم» که به «من شیء» تفسیر شده است، متعلق می‎شود. شیء عبارت است از یک موجود خارجی و عینی، و نمی توان به ارتفاع قیمت کلمه شیء را اطلاق کرد. پس به حسب آیه، «ماغنمتم» یعنی «ما استفدتم من الاعیان الخارجیه» لذا شامل ارتفاع قیمت نمی‎شود چون ارتفاع و زیادی قیمت، یک شیء و عین خارجی نیست تا به استناد آیه ما آن را مشمول خمس بدانیم.
در روایات نیز مسأله از همین قرار است. در روایاتی مثل « عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الْخُمُسِ- فَقَالَ فِي كُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ» .
 یا این تعبیر: «ما يفيد أليك من تجارة من ربحها أو حرث بعد الغرام أو جائزة».
«ما»ی موصوله در عبارت «ما افاد الناس» به چه معناست؟ «ما افاد الناس» یعنی آن چیزی که به دست مردم می‎رسد یا «ما یفید الیک من تجارة». بنابراین افاده به این معنا است که یک زیاده عینیه در آن پیدا شود؛ افاده جدید متعلق خمس است، لذا هرچه که مردم دارند اگر افاده جدیدی در خود آن اموال پیدا شود، این متعلق خمس است.
پس هم به حسب آیه و هم به حسب روایات، خمس به فایده جدید در اشیاء و اعیان تعلق می گیرد. و این از کلمه «شیء» و از «ما»ی موصوله در ادله استفاده می شود؛ یعنی اشیاء و اعیانی که افاده جدیدی در آنها حاصل شود. این فقط در صورتی قابل قبول است که یک زیاده در آن عین پیدا شود در حالی که ارتفاع قیمت در نزد عقلاء در واقع یک زیاده اعتباری است لذا متعلق خمس نیست مطلقا. لذا مستدل ادعا می کند ارتفاع قیمت سوقیه در نزد عقلاء یک زیادة اعتباری است، لذا مشمول ادله خمس نیست.
اساس اتکاء مستدل بر این است که بین مال و مالیّت تفاوت وجود دارد؛ یعنی اضافه در مال متعلق خمس است، نه اضافه در مالیّت. آنچه که از ادله خمس بدست می آید این است که ، زیادت و غنیمت در خود مال متعلق خمس است. مالیّت هر چند مورد علاقه و رغبت عقلاء است ولی وقتی هیچ اضافه ای در این مال پیدا نشده دیگر خمس به آن متعلق نمی‎شود. مثلاً این زمین همان زمین سال گذشته است و تنها قیمت آن در بازار افزایش پیدا کرده است، بر طبق ادله خمس به اضافه و زیادت در مالیّت تعلق نمی‎گیرد بلکه مستفاد از ادله این است که خمس به اضافه و زیادت در خود مال متعلق است لذا زیادی و ارتفاع قیمت سوقیه، مشمول ادله خمس نیست. یعنی در جایی که زیاده حکمیه حاصل شود و قیمت آن مال در بازار افزایش پیدا کند، خمس واجب نیست.

بررسی دلیل دوم
این دلیل هم قابل قبول نیست. چون عنوان شیء به جهت عمومیتی که در معنای آن وجود دارد بر هر چیزی اطلاق می شود، حتی اگر عین خارجی نباشد. یعنی هر چیزی که حتی در عالم اعتبار وجود داشته باشد، کلمه شیء بر آن اطلاق می شود. ما در لغت و عرف سراغ معنای شیء محدود به اعیان خارجیه نشده است. «شیء» هم شامل عین خارجی می شود و هم شامل اعتبارات ذهنی، اعتبارات عقلائی، شامل مادیات و مجردات و همه چیزهایی که در عالم لباس وجود بپوشند، می‎شود بنابراین خود ارتقاء قیمت هر چند یک امر اعتباری است ولی آیا نمی توانیم عنوان شیء را بر آن اطلاق کنیم؟ می توانیم بگویم یک چیزی پیدا شده تحت عنوان بالا رفتن قیمت.
برای اینکه ذهن شما بیشتر روشن شود مثال می‎زنم. وقتی عقد زوجیت بین دو نفر برقرار می شود، اینجا آنچه که واقعیت خارجی دارد زوج و زوجه است ولی بعد از عقد یک رابطه و علقه بین این دو نفر پدید می آید که عین خارجی نیست. آیا ما نمی‎توانیم بگوییم که یک چیزی بین این دو نفر پدید آمده است که قبلاً نبوده است؟ این عند العقلاء و عند الشرع یک امر اعتباری است ولی اطلاق شیء بر آن می شود.
در ملکیت هم همینگونه است. وقتی کسی چیزی را می خرد یا می فروشد، اینجا بعد از عقد بیع چه رابطه ای بین این شخص و آن مال پدید می آید؟ بالاخره این شخص نسبت به آن مال، اضافه‎ای پیدا می کند. لذا اینجا می توانیم بر این رابطه و اضافه و نسبت، عنوان شیء را اطلاق کنیم.
پس اساساً شیء صرفا بر اعیان خارجیه اطلاق نمی‎شود بلکه معنای عام دارد و هم شامل اعیان خارجی و هم غیر اعیان می شود.
در مورد «ما»ی موصوله هم همینگونه است. اینکه در بعضی از روایات «ما افاد الناس» یا «ما یفید الیک من تجارة» ذکر شده به چه دلیل ادعا می شود که منحصر در اعیان خارجی است؟ «ما افاد الناس» یعنی آنچه که برای مردم به عنوان فایده حاصل می شود، این هم شامل عین خارجی می‎شود که به دست انسان می رسد و هم شامل ارتفاع قیمت می شود که به عنوان مالیّت نزد عرف شناخته می شود. «ما افاد الناس» بر زیادی قیمت هم اطلاق می‎شود. در حالی که هیچ عین خارجی هم اضافه نشده بلکه همان عین خارجی سابق است.
استفاده فقط به این نیست که تنها یک عین خارجی نصیب شخص شود بلکه استفاده در مالیّت هم نوعی استفاده است. استفاده گاهی در مال است و گاهی در مالیت؛ استفاده در مال این است که در آن مال و عین، زیاده‎ای حاصل شود اما یک نحو استفاده، استفاده در مالیت است؛ مثلاً مالیت و ارزش این شیء تا به حال مثلاً ۵۰۰ تومان بوده ولی اکنون به ۱۰۰۰ تومان رسیده است. واقعاً در اینجا چرا اطلاق فایده و اطلاق «ما یفید الانسان» بر آن نشود؟؟
فایده از نظر لغت و عرف یک اسمی است برای هر چیزی که انسان از آن منتفع شود. یعنی هر چیزی که از جانب آن و نفعی به انسان برسد.
حالا اگر شخصی در نقطه ای دور افتاده زمینی داشته باشد که فاقد قیمت قابل توجهی است اما به دلیل قرار گرفتن در یک مسیر، ناگهان افزایش قیمت پیدا کند در اینجا این شخص که تا به حال فقیر بوده و زمین او را متری ۱۰۰۰ تومان هم نمی‎خریدند ولی الان متری یک میلیون می خرند، تبدیل به یک شخص ثروتمند می شود. آیا اینجا چیزی نصیب این شخص نشده است؟ یعنی واقعاً از نظر عرفی ما نمی توانیم بگوییم «استفاد هذا الشخص» با اینکه زمین همان زمین است و تغییر نکرده است؟ ارتفاع قیمت باعث شده این شخص، ثروتمند و غنی شود. شاهد از این روشن تر می خواهید که ارتفاع قیمت و زیاده حکمیه، از مصادیق فایده باشد؟ بلکه این قسم جزء بارزترین فوائد است؛ چه بسا اطلاق عنوان فایده در این مورد از اطلاق فایده در مثل زیاده عینیه متصله روشن تر باشد.
پس فی الجمله معلوم شد ادله ثبوت خمس شامل این مورد هم می شود و خمس را در اینجا ثابت می کند.
لذا اینکه بگوییم خمس در اینجا ثابت نیست به این دلیل که زیادة در عین محقق نشده، سخن باطلی است. لذا ادله خمس، یعنی هم آیات و هم روایات شامل آن می شود و خمس را در آنها ثابت می کند،
پس به طور کلی دو دلیل قول اول هر دو باطل شد.
دلیل اول به واسطه اشکال مبنایی و دلیل دوم به واسطه اشکال بنایی باطل شد.
سؤال: آیا به محض افزایش قیمت باید خمس آن را بدهد؟
استاد: آن بحث دیگری است؛ آنجا این بحث مطرح است که اگر این خمس واجب است آیا به محض ارتفاع قیمت باید پرداخت شود یا اینکه در اینجا هم ملاک را سال قرار دهیم؟ ممکن است کسی گمان کند که به محض ارتفاع قیمت باید خمس داده شود ولی مسـأله این است که ما برای ارتفاع قیمت باید سال و سنه را ملاک قرار دهیم. یعنی آن وقتی که مؤونة سنه را حسابی کند تا خمس مال خود را بپردازد، قیمت آن موقع ملاک است، چه بسا یک مالی در یک برهه ای قیمت آن افزایش پیدا کند ولی دوباره قیمت نازل شود و پایین آید. لذا اینگونه نیست که به محض ارتفاع قیمت خمس ثابت شود. ما اینجا باید ملاک را دوره زمانی یک سال قرار دهیم.

نتیجه
آنچه تا اینجا برای ما معلوم شد این است که قول به عدم ثبوت خمس مطلقا در زیاده حکمیه رد شد. سه قول دیگر نیز هست که باید بررسی کنیم و نهایتاً ببینیم آیا خمس مطلقا در زیاده حکمیه ثابت است یا تفصیل مرحوم سید و امام (ره) را بپذیریم یا تفصیلی که مرحوم خویی (ره) داده اند و البته بخشی از عبارت مرحوم سید را هم ناظر بر تفصیل خودشان می دانند. یعنی ما هنوز دو تفصیل مهم دیگر را باید بررسی کنیم تا ببینیم آیا این تفصیلات یعنی تفصیل مرحوم سید و تفصیل مرحوم خویی درست است یا اگر این ها هم باطل شوند باید ملتزم شویم به ثبوت خمس مطلقا، یا اصلاً تفصیل دیگری را ارائه دهیم.

«الحمد لله رب العالمین»