جلسه صد و پنجم – مسئله دوازدهم – (لحاظ مجموع یا استقلالی ارباح) اقوال و ادله

جلسه ۱۰۵ – PDF

جلسه صد و پنجم

مسئله دوازدهم – (لحاظ مجموع یا استقلالی ارباح) اقوال و ادله

۱۳۹۵/۰۲/۲۶

   

خلاصه جلسه گذشته

توضیح مسئله دوازدهم گذشت؛ این مسئله در پی بحث از اصل استثناء مؤونه که در مسئله دهم مطرح شد، باید مورد بررسی قرار بگیرد. موضوع بحث در مسئله دوازدهم این است که مؤونه مستثناة آیا نسبت به هر فائده‎ای مستقلاً لحاظ می‎شود یا مجموع فوائد یک سال هر چند از تَکَسُّبات مختلف باشند، با هم لحاظ می‎شوند.
ما قبلاً هم گفتیم اولی این بود که این بحث قبل از مسئله یازدهم مورد بررسی قرار می گرفت، همانطور که مرحوم سید هم این مسئله را قبل از مسئله ۶۵ که موضوع آن همان مسئله یازدهم تحریر است، مطرح کرده‎اند؛ مرحوم سید در مسئله ۵۶ می‎فرمایند: «إذا كان له أنواع من الاكتساب و الاستفادة كأن يكون له رأسُ مال يتجر به و خان يؤجره و أرضٌ يزرعها و عملُ يدٍ مثل الكتابة أو الخياطة أو التجارة أو نحو ذلك يلاحظ في آخر السنة ما استفاده من المجموع من حيثُ المجموعِ فيجبُ عليه خمس ما حصلَ منها بعدَ خروجِ مئونتِه‌« ؛ ایشان می‎فرمایند اگر کسی چند اکتساب و چند راه برای استفاده داشته باشد، مثل اینکه مالی دارد که با آن تجارت می‎کند، در عین حال زمینی دارد که در آن زراعت می‎کند، خود او هم کار می‎کند مثلاً یا خطاط و کاتب است و می‎نویسد یا خیاط است و خیاطت می‎کند، به هر حال اگر کسی دارای انواع شغل و طرق مختلف برای کسب درآمد باشد، در آخر سال مجموع فوائد و استفاده‎ها را با هم می‎سنجند و مؤونه‎ها نیز با هم از این مجموع کم می‎شود، سپس خمس مازاد باید پرداخت شود. (این تقریباً همان مطلبی است که امام (ره) در مسئله دوازده فرمودند.)
پس همانطور که ملاحظه فرمودید در مسئله دوازده بحث از کیفیت محاسبه مؤونه در فرضی است که شخص دارای شغلهای متعدد است؛ بعد از اینکه اصل استثناء مؤونه ثابت شد، در یک قسم یعنی آنجا که شخص چند شغل دارد، این بحث مطرح می‎شود که این مؤونه چگونه باید محاسبه شود.

اقوال در مسئله

دو قول در اینجا وجود دارد:
قول اول: مجموع فواید سنه با هم لحاظ می‎شود یعنی بعضی از ارباح مُنضم به بعض دیگر می‎شوند و مجموع به منزله ربح واحد قرار می‎گیرند و این مجموع به عنوان یک موضوع واحد، موضوع خمس هست و از این موضوع واحد مؤونه تمام سنه استثناء می‎شود؛ آنگاه زائد از مؤونة واجب الخمس است. این نظری است که مشهور به آن عقیده دارند و منهم الماتن و صاحب العروة.
قول دوم: هر فائده‎ای مستقلاً موضوع برای خمس است یعنی هر فایده و ربحی یک سنة مستقل دارد و مؤونه آن سنه از آن ربح خارج می‎شود. پس اینجا مسئله انضمام بعض الارباح الی بعض مطرح نیست. فقط در یک فرض این انضمام ممکن است پیش آید و آن هم مقداری که مشترک است بین همه ارباح. بالاخره در یک زمانی این ارباح با هم در سنة مشترک می‎شوند. نظیر این را ما در مسئله معادن نیز داشتیم؛ در بحث از نصاب معدن مطرح شد که اگر کسی یک معدن طلا داشت و یک معدن نقره، اینها به هم ضمیمه نمی‎شوند و هر یک دارای نصاب مستقلی هستند. این قول مختار شهید ثانی است و بعضی هم از آن تبعیت کرده‎اند. بعضی از فقهای معاصر نیز نظرشان مثل شهید ثانی است مثل مرحوم آقای خویی .

ثمره عملی دو قول

بین این دو قول ثمره عملی وجود دارد که به چند ثمره از این ثمرات عملی اشاره می‎شود:
ثمره اول: یکی از مواردی که ثمره بین القولین در آن ظاهر می‎شود، جایی است که مؤونه‎های صرف شده بین دو ربح بیشتر از مقدار ربح اول باشد. به عنوان مثال فرض کنید کسی اول محرم سودی معادل ده دینار کسب کرده است، چند ماه بعد یعنی اول ماه رجب سود او سی دینار شده است. بین ماه محرم و ماه رجب هم بیست دینار مؤونه او بوده است.
طبق قول اول مجموع دو فایده با هم جمع می‎شوند که عبارت از چهل دینار است [۱۰+۳۰]؛ مؤونه‎ای هم که او صرف کرده، بیست دینار بوده لذا این فرد بیست دینار را به عنوان مؤونه استثناء می‎کند از چهل دینار و سرانجام بیست دینار باقی می ماند. طبق قول اول این بیست دینار باقیمانده متعلق خمس است یعنی این شخص باید ۴ دینار به عنوان خمس پرداخت کند.
اما طبق قول دوم که هر ربحی مستقلاً محاسبه می‎شود و مؤونه هر یک نسبت به خود آن ربح کسر می‎شود، اینجا ربح اول ده دینار بوده است و در فاصله بین اول محرم که زمان وصول ربح اول است تا ماه رجب که هنوز ربح دوم محقق نشده است، بیست دینار هزینه کرده است. اینجا اگر قرار باشد مستقلاً هر ربحی را لحاظ کنیم و مؤونه را در آن مورد خاص استثناء کنیم، در واقع این شخص نه تنها سودی نکرده بلکه زیان هم کرده؛ چون ده دینار سود کرده و بیست دینار مؤونه او بوده است. لذا اینجا خمس ندارد زیرا مازاد ندارد بلکه کسری هم دارد. آن وقت نسبت به ربح دوم که از اول ماه رجب حاصل شده است باید مؤونه‎هایی که بعد از ربح دوم محقق می‎شود را لحاظ کند تا یک سال، اگر مؤونه‎ها کسر شد و سپس چیزی اضافه آمد از این سی دینار، باید خمس آن را بپردازد در غیر اینصورت خمس ندارد.
پس ثمره این دو قول در همین فرضی که گفته شد، به این نحو آشکار می‎شود که طبق قول اول این شخص باید ۴ دینار به عنوان خمس پرداخت کند ولی طبق قول دوم این بستگی دارد به اینکه بعد از ماه رجب تا یک سال چقدر مؤونه داشته باشد که از آن کسر شود. اما اگر این شخص هیچ مؤونه‎ای نداشت تا ماه رجب سال آینده، باید خمس این سی دینار حاصل شده در اول ماه رجب را پرداخت نمایند هر چند قبل از آن ده دینار اضافه هزینه کرده باشد، اما مهم این است که مؤونه بعد از ظهور ربح و بالنسبة الی الربح الخاص محاسبه و استثناء می‎شود. (این لازمه قول دوم است.) پس ملاحظه فرمودید بین قول اول و قول دوم این ثمره عملی وجود دارد.
ثمره دوم: یک مورد دیگر هم که ثمره عملی این دو قول در آن ظاهر می‎شود، این است که فرض کنید کسی هر ماه سودی که بدست می آورد به اندازه مؤونة او باشد، مثلاً هر ماه ده دینار سود می‎کند و به همین اندازه هم هزینه زندگی خودش و عیالش است. یعنی عملاً چیزی برای او باقی نمی ماند. اگر فرض کنیم در آخرین ماه از این سال [یعنی در ماه دوازدهم] سودی که برای او حاصل شد، بیش از مؤونة بود؛ مثلاً اتفاقاً در ماه دوازدهم به جای ده دینار، بیست دینار سود کرد. این شخص ده دینار را طبق فرض هزینه می‎کند در ماه دوازدهم و ده دینار باقی می ماند.
در اینجا بنا بر قول اول باید مجموع فوائد یک سال و مجموع هزینه ها را محاسبه کند و خمس مازاد را پرداخت کند. اکنون مجموع هزینه‎های یک سال این شخص صد و بیست دینار است، مجموع فوائد و ارباحی که نصیب این شخص شده، صد و سی دینار است، چون در ماه دوازدهم، ده دینار اضافه منفعت برده است. اینجا باید طبق قول اول خمس این مقدار باقیمانده یعنی این ده دینار که ۲ دینار است را به عنوان خمس پرداخت کند.
اما طبق قول دوم که هر فائده‎ای مستقلاً لحاظ می‎شود، اینجا وقتی در ماه دوازدهم بیست دینار سود می‎کند، باید از ماه دوازدهم تا یک سال مستقلاً ما لحاظ کنیم این ربح را؛ اگر تا یک سال آینده این ده دینار هزینه شد، که هیچ اما اگر تا یک سال آینده این ده دینار هزینه نشد آن وقت خمس آن را باید بپردازیم. این ثمره دیگری است که بر این دو قول مترتب می‎شود.
پس ملاحظه می‎فرمایید که این دو قول دارای چنین ثمرات عملیه‎ای هستند. به هر حال این بحث، بحث نسبتاً مهمی است و شاید تا حدود زیادی مبتلابه باشد، یعنی اگر کسی قائل به لزوم لحاظ هر ربحی مستقلاً شد، آن وقت می‎بینید چگونه باید خمس محاسبه شود.

ادله اقوال

به هر حال این دو قول در مسئله وجود دارد. اما برای هر یک از این دو قول ادله‎ای ذکر شده است.

ادله قول اول

اما القول الاول فاستدل له بوجهین او وجوهٍ

دلیل اول

دلیل اول، یک جمله‎ای از صحیحه علی ابن مهزیار است. ما این صحیحه را به کرات و دفعات سابقاً ذکر کرده‎ایم. در یک بخش از این صحیحه، امام (ع) این جمله را دارند: «فَأَمَّا الْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ فَهِيَ وَاجِبَةٌ عَلَيْهِمْ فِي كُلِّ عَامٍ» ؛ در هر سالی غنائم و فوائد محاسبه می‎شوند و خمس آنها پرداخت می‎شود. این کلمه «فی کل عام» ظهور در این دارد که همه غنائم و فوائد در هر سال با هم لحاظ می‎شوند و به عنوان یک موضوع برای خمس قرار می گیرند. اصلاً خود این «فی کل عام» بعد از ذکر «غنائم و فوائد» این شاهد بر این است که لازم نیست هر غنیمت و فایده ای را ما مستقلاً لحاظ کنیم بلکه مجموع فوائد و غنائم را با هم می سنجیم، آن وقت اگر زیاد آمد خمس آن را باید پرداخت کنیم.

بررسی دلیل اول

به نظر می‎رسد که این دلیل صحیح نیست یعنی با این جمله از روایت علی ابن مهزیار نمی‎توانیم لزوم لحاظ مجموعی را استفاده کنیم؛ چون امام (ع) این کلمه «فی کل عام» را برای این منظور فرموده که قبل از آن فرمودند: امسال خصوص فقط طلا و نقره خمس دارند و سایر موارد خمس ندارند ولی فوائد و غنائم به طور کلی در هر سال خمس دارند. پس وجه ذکر «فی کل عام» در این صحیحه در واقع این است که در آن عام و سنه به خصوص این امور خمس دارند و سایر امور خمس از آنان ساقط شده است. پس «فی کل عام» قید موضوع خمس نیست؛ بلکه امام (ع) تنها می‎خواهند بفرمایند که در این سال به خصوص [در همان سالی که در آن قرار داشتند] طلا و نقره خمس دارد و خمس سایر موارد در آن سال ساقط شده است و الا در سالهای دیگر مسئله متفاوت است. پس ذکر «فی کل عام» اساساً ربطی به این جهت لحاظ مجموعی یا لحاظ استقلالی ندارد و اساساً روایت ناظر به این جهت نیست. پس علی رغم اینکه برخی به صحیحه علی ابن مهزیار استدلال کرده‎اند برای مدعا ولی به نظر می‎رسد این استدلال تمام نیست.
سوال: ظاهرش این است که می‎خواهد حکم وجوب خمس را برای هر سال بیان کند و لذا باید مجموع محاسبه شود.
پاسخ: این «فی کل عام» که گفته شده، نظر امام به این نبوده که شما فوائد را مجموعاً در هر سال با هم بسنجید، یعنی صحیحه به این جهت مرتبط نیست. اگر «فی کل عام» به عنوان قیدی برای موضوع خمس بود، حق با مستدل بود یعنی می‎خواست بگوید غنائم و فوائد در هر سال واجب است و هر سال باید مجموع غنائم و فوائد را محاسبه کرد و بعد از کسر هزینه‎ها خمس آن را داد ولی مسئله این است که «فی کل عام» در اینجا به چه عنوان ذکر شده است؟ این «فی کل عام» در حقیقت می‎خواهد بگوید امسال به خصوص در این امور خمس ندهید و در این امور خمس بدهید. والا در سایر سالها خمس در همه غنائم و فوائد واجب است. اگر این معنا از این روایت فهمیده شود، این دیگر اصلاً کاری ندارد به اینکه بخواهد بگوید فوائد و منافع را به صورت جداگانه لحاظ نکنید بلکه همه را با هم در یک سال بسنجید و مجموع را در نظر بگیرید. اصلاً روایت ناظر به این جهت نیست.

دلیل دوم

دلیل دوم که دلیل قابل توجهی است، این است که اگر ما بخواهیم برای هر ربحی سنه مستقلی در نظر بگیریم و ارباح و فوائد را به هم ضمیمه نکنیم، این امر باعث عُسر و حرج شدید و هرج و مرج می‎شود. در حالی که هرج و مرج و عسر و حرج منفی است. پس نمی‎توانیم ارباح را مستقلاً لحاظ کنیم؛ چون باعث هرج و مرج و عسر و حرج می‎شود، مخصوصاً در زمان ما که ارباح و منافع نه تنها فی کل شهر، بلکه فی کل اسبوع و فی کل یوم و فی کل ساعه وجود دارد.
پس عنایت بفرمایید، دلیل دوم در واقع یک قیاس استثنائی است به این بیان که اگر ما خمس را هر فائده‎ای مستقلاً قرار دهیم و بخواهیم در ملاحظه خمس ارباح را جداگانه در نظر بگیریم و برای هر یک از ارباح، سالی را قرار دهیم، لازمه‎اش آن است که یا عسر و حرج ایجاد شود یا هرج و مرج. و عسر و حرج و نیز هرج و مرج منفیٌ بالشرع و العقل قطعاً. پس نتیجه می گیریم که نمی‎توانیم ارباح را مستقلاً لحاظ کنیم.
این دلیل به نظر می‎رسد دلیل قابل قبولی است. واقع مطلب این است که اگر ما بخواهیم به مردم تکلیف کنیم که شما برای خمس باید یک یک ارباح و فوائد را در نظر بگیرید و از زمانی که ربح حاصل می‎شود، برای هر ربحی یک سال مالی قرار دهید و مؤونه‎های هر یک از اینها را نسبت به آن ربح مستقلاً لحاظ کنید، این واقعاً کار شاقی است، این اصلاً موجب هرج و مرج در امور و عسر و حرج شدید برای مکلفین است که باید دائماً برای هر سودی که بدست می‎آورند از آن زمان یک سالی را قرار بدهند و مؤونه‎ها را نیز در رابطه با این سود لحاظ کنند و بعد آخر سال هر کدام را محاسبه کنند و ببینند که چقدر صرف مؤونه شده و چقدر سود باقی مانده است و این مخصوصاً در زمان ما که ارباح و فوائد لحظه‎ای حاصل می‎شوند، کار مشکل و غیر قابل انجام است.
بنابراین برای اینکه این محذور ایجاد نشود، ما می‎گوییم مجموع را لحاظ می‎کنیم و مؤونه‎ها را کسر می‎کنیم و بعد خمس آن را پرداخت می‎کنیم.

بحث جلسه آینده

ادله دیگری نیز ذکر شده که باید ببینیم آیا می‎توانیم آنها را به عنوان یک دلیل مستقل لحاظ کنیم؟ این را هم در جلسه آینده بیان می‎کنیم و سپس سراغ ادله قول دوم می‎رویم إن شاء الله.