جلسه شصت و ششم-مقام چهارم:استثناء مؤونة–جهةثانیة: مطلب دوم، محدوده مستثنی‎منه در مؤونة شخص


دانلود-جلسه شصت و ششم-PDF

مقام چهارم:استثناء مؤونة–جهةثانیة: مطلب دوم، محدوده مستثنی‎منه در مؤونة شخصجلسه شصت و ششم
مقام چهارم:استثناء مؤونة–جهةثانیة: مطلب دوم، محدوده مستثنی‎منه در مؤونة شخص
۲۰/۱۱/۱۳۹۴

 دلیل چهارم
دلیل چهارم بر اینکه ادله استثناء مؤونه، شامل همه اصناف خمس نمی‎شود بلکه مؤونه شخص را در غیر معدن و کنز و غوص و غنیمت هم ثابت می‎کند، دلیلی است که بعضی از اعاظم ذکر کرده‎اند؛ اساس این دلیل این است که ادله نصاب در معدن و کنز و غوص با ادله استثناء مؤونه متعارضند یعنی ما از یک طرف وقتی به ادله نصاب مراجعه می‎کنیم، مقتضای روایاتی که پیرامون نصاب خمس در معدن و کنز و غوص وارد شده این است که خمس فقط زمانی ثابت می‎شود که آن شئ به حد نصاب برسد و چنانچه ما یُستخرج من المعدن یا غوص یا کنز به حد نصاب نرسد، خمس واجب نیست. این قضیه سلبی که قبل از بلوغ به حد نصاب، خمس ثابت نیست از یک جهت اطلاق دارد. یعنی چه مازاد بر مؤونه باشد و چه نباشد، این مقتضای ادله نصاب است. مثلاً روایتی که نصاب معدن را بیست دینار یا دویست درهم نقل کرده، معنایش این است که قبل از بلوغ الی هذا النصاب، خمس ثابت نیست. اعم از اینکه آنچه که از معدن مثلاً حاصل شده، زائد بر مؤونه باشد یا نباشد یعنی نسبت به مسئله زیادت و عدم زیادت از مؤونه اطلاق دارد. پس از یک طرف تنها در صورتی خمس ثابت می‎شود که به حد نصاب برسد لذا مسئله استثناء مؤونه در ادله نصاب اصلاً مطرح نیست.
از طرف دیگر ادله مقتضای استثناء مؤونه مثل الخمس بعد المؤونة بنابر اینکه شامل مؤونه شخص هم می‎شود یا حتی ادله خاصی که مؤونه شخص را استثناء کرده، این است که تنها در صورتی خمس واجب است که از مؤونه سنة زیادتر باشد و چنانچه مازاد بر مؤونه سنه نباشد، خمس در آن واجب نیست چه آن شئ به حد نصاب رسیده باشد و چه به حد نصاب نرسیده باشد.
پس از یک طرف مقتضای ادله نصاب، عدم خمس است قبل از رسیدن به حد نصاب، سواء کان زائداً عن المؤونة ام لا. از طرف دیگر مقتضای ادله استثناء مؤونه این است که «اذا لم یکن زائداً عن المؤونة فلیس الخمس واجباً بَلغَ حدّ النصاب ام لا» این دو دسته از روایات با هم تعارض می‎کنند. یک جایی پیش می‎آید که یک دلیل می‎گوید خمس واجب است و یک دلیل می‎گوید خمس واجب نیست.
در تعارض بین دو طائفه از راوایات در درجه اول باید بین آنها جمع کرد و اگر جمع ممکن نبود، آنگاه هر دو ساقط می‎شوند و باید به سراغ دلیل دیگر یا اصل عملی رفت.

جمع بین این دو طائفه از روایات به یکی از این سه راه ممکن است:
راه اول: اینکه بگوییم خمس با ملاحظه هر دو قید ثابت می‎شود یعنی اگر بخواهیم به عقد سلبی که در هر دو دلیل بیان شد أخذ کنیم یعنی هم این قضیه را در نظر بگیریم که «لیس الخمس ثابتاً قبل البلوغ إلی حد النصاب سواء کان زائداً عن المؤونه ام لا» و هم این قضیه را در نظر بگیریم که «لیس الخمس فی المعدن و الکنز و الغوص واجباً اذا لم یکن زائداً عن المؤونة بلغ حدّ النصاب ام لا»؛ باید بگوییم نتیجه این است که اگر معدن و کنز و غوص به حدّ نصاب نرسند یا زائد بر مؤونه نباشند ولو به حدّ نصاب رسیده باشند، خمس ثابت نیست. تنها در صورتی خمس ثابت است که هر دو قید باشد. خمس وقتی ثابت است که به حدّ نصاب برسد و زائد بر مؤونه سنة هم باشد ام اگر به حد نصاب نرسد، خمس ثابت نیست. یا اگر زائد بر مؤونه سنة نباشد، خمس ثابت نیست. فقط در یک صورت خمس ثابت است و آن هم اینکه هم به حدّ نصاب برسند و هم مازاد بر مؤونه سنة باشند. لذا یک راه جمع این است که ما با ملاحظه مجموع این دو طائفه از روایات و ادله بگوییم جمع بین اینها اقتضا می‎کند هر دو قید در وجوب خمس معتبر باشد.
راه دوم: اینکه أخذ به أحد القیدین کنیم یعنی هر کدام از این دو قید که محقق شد، خمس واجب شود؛ حال اگر به حد نصاب رسیدند هم، خمس واجب است و اگر مازاد بر مؤونه سنة هم شد خمس واجب است. اجتماع القیدین لازم نیست؛ لازم نیست هر دو محقق شود تا خمس واجب شود بلکه هر کدام محقق شد خمس واجب می‎شود؛ همین مقدار که به حد نصاب رسید، برای وجوب خمس کفایت می‎کند ولو مازاد بر مؤونه سنة هم نباشد. همین مقدار که از مؤونه سال اضافه آمد، خمس ثابت می‎شود ولو بلوغ الی النصاب محقق نشده باشد.
راه سوم: اینکه ما دلیل استثناء مؤونه را نسبت به آنچه که در آن نصاب هست بسنجیم یعنی بگوییم از یک جهت می‎دانیم خمس در این امور (یعنی در معدن و کنز و غوص) ثابت است. این دلیل غیر از ادله نصاب است. ما یک ادله‎ای داریم که خمس را در این عناوین ثابت کرده است «الخمس فی المعدن و الکنز و الغوص» که بعضاً به اخبار عدد هم شهرت پیدا کرده‎اند.
ما وقتی به این ادله رجوع می‎کنیم، آن ادله مطلق است و می‎گوید خمس در اینها ثابت است. ادله نصاب آمده در مورد این امور یک نصابی را تعیین کرده؛ در مورد معدن، کنز و غوص. پس کأنّ ادله خمس در این امور، خمس را در صورتی در اینها واجب کرده که به حد نصاب برسد، دلیل خمس در مورد معدن و کنز و غوص، غیر از دلیل خمس در سایر امور است. اینجا یک ویژگی دارد، یک قید پیدا شده، یک خصوصیت لحاظ شده است. در سایر امور مثلاً در دلیل خمس هدیه هیچ قیدی ندارد (مثلاً می‎گوید خمس در هدیه واجب است) اما اینجا در واقع ادله نصاب آمده نصاب را برای آن امور تعیین کرده است.
کأن ادله خمس به این مضمونند: «الخمس واجبٌ فی الکنز الذی بلغ إلی النصاب»، «الخمس واجبٌ فی المعدن اذا بلغ النصاب»، «الخمس واجبٌ، فی الغوص اذا بلغ النصاب». آن عامی که مرجع ما بعد از تعارض است، این است؛ وقتی تعارض بین ادله نصاب و ادله استثناء مؤونه پیش می‎آید، در واقع می‎خواهد این را بگوید که ادله استثناء مؤونه دیگر سراغ ادله نصاب نمی‎آید؛ نمی‎آید مستقیم با ادله نصاب تعارض کند. الخمس بعد المؤونة در واقع مؤونه شخص را از خمس استثناء می‎کند، ولی خمس در چیزهایی که نصاب ندارند، به عبارت دیگر ادله استثناء مؤونه ناظر به همه اصناف خمس هست ولی آن اصنافی که نصاب در آنها معتبر نیست لذا نتیجه این می‎شود که در معدن و غوص و کنز اگر به حد نصاب رسیدند، استثناء مؤونه لازم نیست. این در واقع دلیلی است که اینجا مرحوم محقق حائری ذکر کردند و البته اشکال هم کردند .
محصل دلیل
دلیل در واقع در صدد بیان این است که بین ادله نصاب و ادله استثناء مؤونه تعارض است؛ نتیجه تعارض بین اینها همان است که ما به دنبالش هستیم چون در تعارض باید بین ادله جمع کنیم و مقتضای جمع بین این ادله (حداقل یکی از طُرق و راههای جمع بین این ادله) این است که خمس در این امور(در معدن و کنز و غوص) ثابت است، چنانچه به حد نصاب برسند، و در این صورت دیگر استثناء مؤونه لازم نیست و این را ما از رجوع به اصل دلیل خمس در این امور استفاده می‎کنیم.
پس کأنّ دلیل استثناء مؤونه به خصوص این عناوین کاری ندارد، مستثنی منه در دلیل استثناء مؤونه در این موارد «ما فیه النصاب» است. در چیزهایی که نصاب در آنها معتبر است یعنی کأنّ گفته شده «الخمس ثابتٌ فی المعدن و الکنز و الغوص الذی (التی) تَبلُغُ حد النصاب»؛ آنهایی که به حد نصاب برسند، خمس در آنها ثابت است. ادله استثناء مؤونه در واقع کاری با این بخش ندارد؛ ناظر به آن مواردی است که مسئله نصاب در آنها نیست.
این نتیجه، نتیجه‎ای است که مستدل در هر یک از ادله پیشین هم می‎خواست به همین برسد. می‎خواست بگوید مسئله استثناء مؤونه به کنز و غوص و معدن ارتباط ندارد. اینجا از راه تعارض بین ادله نصاب و ادله استثناء مؤونه وارد شده و اینکه جمع بین اینها اقتضا می‎کند ادله استثناء مؤونه کاری به ما فیه النصاب ندارد. استثناء می‎کند از غیر این موارد. یعنی ناظر به ما فیه النصاب نیست تا بخواهد این تعارض را حل کند.

نگران تأثير منفي بداخلاقي هاي سياسي در اعتقادات و تربيت نسل جوان هستم
شرکت در راهپيمايي ۲۲ بهمن مايه اميدواري دوستان ملت ايران و موجب يأس بدخواهان است

لازم است ياد آوری کنيم اين ايام با شکوه را، ايام عزت اسلام، ايام عزت مردم ايران، ايام سروری و آقايی مردم مسلمان ايران. مسئله پيروزی انقلاب حادثه کوچکی نبود واقعا اگر به ياد بياوريد يا به تاريخ مراجعه کنيد که کشور ايران در آن شرايط به چه سمت و سويی سير می کرد، اهميت آن حادثه و اتفاق و به يک معنی معجزه بيشتر آشکار می شود مشکلاتی که در کشور در آن ايام بود استقلال اين کشور مورد خدشه واقع شده بود بدتر از اينکه سران مملکت در آن دوران قدرت تصميم گيری در مورد مسائلی بسياری که مربوط به اين کشور بود را نداشتند و بايد کشورهای خارجی و سفيران کشورهای خارجی برای بسياری از اموری که به ملت ما مربوط بود تصميم گيری می کردند. وضع اجتماعی مردم وضع اقتصادی مردم وضع فرهنگی و دينی مردم همه در مخاطره بود. آن شيب و شتابی که در برنامه رژيم پهلوی بود معلوم نبود اگر ادامه پيدا می کرد چه بر سر مملکت می آمد خداوند لطف کرد و دلهای مردم را به هم نزديک کرد و با يد واحد تحت رهبری امام(ره) حرکتی آغاز کردند و ايستادگی کردند و با صبر و هم دلی و تلاش استقامت طومار سلطنت پهلوی و سلسله پادشاهان درهم پيچيده شد و زمام امور به دست مردم افتاد مردم آقای خودشان شدند مردم تصميم گير و حاکم بر سرنوشت خود شدند  مردم مسلمان قوانين اسلامی را طلب می کردند مردم مسلمان به دنبال پياده کردن دين بودند مردم مسلمان به دنبال اخلاق اسلامی بودند به دنبال رهايی از وابستگی های اقتصادی و نظامی و سياسی بودند بعضی از اينها الحمد لله محقق شده است الان سی و هفت سال از آن حادثه عظيم و معجزه گذشته است در اين سی و هفت سال فراز و نشيب های فراوانی را شاهد بوديم. ملت استقامت کردند ملت جانفشانی کردند ملت از هستی شان گذشتند شهيد دادند مشکلات مالی و اقتصادی را تحمل کردند و با رهبری امام و رهبری رهبر معظم انقلاب اين کشتی هم چنان در حرکت است. اين به اين معنا نيست که مشکلات نيست مشکلات فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی داريم و دشمن هم از دشمنی اش کم نکرده اگر همين الان به اطرافمان نگاه کنيم می بينيم که دشمن چگونه از جوانب مختلف در حال فشار به ملت ايران است لکن آنچه که ما را بعد از سی و هفت سال و رد شدن از  کشاکش اين دشمنی موفق می کند چند چيز است. اگر مشکلات را ناديده بگيريم و به روی خودمان نياوريم اينچنين نيست که از اساس مرتفع بشود اتفاقا توجه به اين مشکلات به ما کمک می کند که بتوانيم اين ها را حل کنيم. گفتن اين مشکلات هم موجب ياس نيست بلکه اميدواری مردم را بيشتر می کند. اين که بايد اين مشکلات را بشناسيم و بگوييم درمان دارد و می توانيم آنها را حل کنيم. ضمن اين که موفقيتهای بزرگی هم  داشتيم که اگر بخواهيم فهرستی بيان کنيم يک فهرست طولانی است. به هر حال اين فرصت در اختيار ما گذاشته شده است از روحانی وغير روحانی و مسئول و غير مسئول. بايد قدر فرصت علاقه مند کردن مردم به دين و مکتب اهل بيت و فرصت پيوند بر قرار کردن بين دلهای مردم و آرمانهای الهی و آرمانهای انبياء و اسلام و انسان را بدانيم.

اختلاف ها به مرز کينه و تهمت و دروغ بستن رسيده است
اگر بخواهيم يک ملت الگو شويم در دنيا که مايه حرکت ساير ملتها شويم اين با بعضی از امور سازگار نيست ملت ما بايد سر مشق باشد اخلاق بايد در اوج باشد باورها  بايد در اوج باشد بايد همه دست به دست هم بدهيم و کينه ها را کنار بگذاريم  و از شعبه شعبه شدن و دسته دسته شدن که مانع حرکت است پرهيز کنيم. اختلاف سليقه هيچ عيبی ندارد لکن بايد حدود داشته باشد. اگر اختلاف به مرز کينه و تهمت و دروغ برسد اين مانع حرکت جامعه به سمت قله های کمال است. الان حس می شود که اين اتفاق دارد می افتد حدود شرعی در گفتگوها مراعات نمی شود. ما رفتارمان برای فرزندانمان الگو است الان فرزندان ما ناظر نوع تعامل ما با هم هستند وقتی می بينند در مواجهه با يکديگر با هم به اين ارزشها پايبند نيستيم به طور جدی در نگرش فرزندان ما اثر ميگذارد. من واقعا نگران تأثير منفی بد اخلاقی های سياسی دراعتقادات و تربيت نسل جوان هستم. بايد آنچه را که می گوييم عمل کنيم بايد دلها را به هم نزديک کنيم بايد همديگر را بپذيريم بايد اهل تحمل و سعه صدر باشيم بايد به توان داخلی تکيه کنيم بايد اميد به دشمن نداشته باشيم بايد راه طمع را ببنديم اين ها همه اگر با هم محقق شد اگر ادب و اخلاق و تعقل و آينده نگری و دور انديشی ضميمه شود و همت و تلاش ما قطعا پيروز خواهيم بود. ضمن اينکه اميدوار هستيم اما نگران هم هستيم و بايد هم باشيم. بايد ما به سهم خودمان پرچم وحدت و اتحاد و هم دلي، بيرق تحمل و سعه صدر، تابلوی عقلانيت و انديشه و فکر و اعتدال و در يک کلمه آنچه ائمه ما گفته اند را بر دوش بگيريم و مردم را به سوی آن دعوت کنيم. اگر اين چنين کرديم و در راه خدا ايستادگی و استقامت به خرج داديم آن گاه وعده الهی شامل حال ما خواهد شد و نصرت خداوند نصيب ما می گردد اميدوارم امسال نيز مردم با شرکت گسترده در راهپيمايی ۲۲ بهمن بار ديگر با انقلاب و راه امام و مقام معظم رهبری بيعت کرده و ضمن مأيوس کردن دشمن مايه اميدواری دوستان ملت ايران شوند.

«الحمد لله رب العالمین»