جلسه شصت و سوم
مقام چهارم: استثناء مؤونة – جهة ثانیة- مطلب دوم محدوده مستثنی
۱۳۹۴/۱۱/۱۷
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
نتیجه بحث در مورد استثناء مؤونه شخص از همه اصناف خمس این شد که مقتضی برای استثناء مؤونه شخص از همه اصناف وجود دارد لکن باید ببینیم آیا در مقابل مانعی هم بر سر راه این ادله هست یا نه؛ ما عمده دلیل بر اقتضا را ذکر کردیم.
پاسخ به یک اشکال
یک اشکالی را بعضی از دوستان مطرح کردند. محصّل این اشکال این بود که مقتضای اطلاق ادله استثناء، این نیست که مؤونه شخص از همه اصناف خمس استثناء شود؛ یعنی این اطلاق ندارد دقت کنید این جا دو بحث است یک زمانی شما در اصل اطلاق «الخمس بعد المؤونه» اشکال میکنید یا میگویید این شامل مؤونه تحصیل نمیشود یا میگویید شامل مؤونه شخص نمیشود بالاخره این مؤونه اینجا یک معنایی دارد. به هر حال از سه حال خارج نیست یا باید مطلق باشد؛ «الخمس بعد المؤونه» هم مؤونه تحصیل را شامل شود هم مؤونه شخص را یا باید بگویید مقصود از مؤونه فقط مؤونه تحصیل است و احتمال سوم اینکه بگویید مقصود از مؤونه فقط مؤونه شخص است؛ از این سه حال خارج نیست.
ما اگر خاطرتان باشد اول بحث از مقام چهارم که بحث از استثناء مؤونه بود گفتیم ما در دو جهت اینجا بحث می کنیم یکی در استثناء مؤونه تحصیل و دیگری در استثناء مؤونه شخص. در هر دو جهت محل بحث، یک دلیلِ ما اخذ به اطلاق «الخمس بعد المؤونه» بود؛ گفتیم «الخمس بعد المؤونه» اطلاق دارد و شامل هر دو میشود لذا ما هم استثناء مؤونه تحصیل و هم استثناء مؤونه شخص را از این ادله استفاده کردیم. هر چند در مورد بعضی از روایات گفتیم به نوعی با قرائنی که در آن که هست چه بسا ظهور در مؤونه شخص داشته باشد، هر چند بعضی از بزرگان به طور کلی شمول «المؤونة» را نسبت به مؤونه شخص انکار کردند. این اشکالی که شما میفرمایید که مؤونه نمیتواند مطلق باشد؛ چون مؤونه تحصیل ماهیتاً با مؤونه شخص متفاوت است، این اشکال را مطرح کردیم و جواب دادیم؛ اصل اشکال این بود که اینها دو مصداق برای یک حقیقت نیستند تا ما بخواهیم اینها را تحت یک عنوان قرار بدهیم. بله! تشابه ظاهری در عنوان دارند؛ چون به هر دو عنوان مؤونه اطلاق میشود ولی مؤونه تحصیل یک ماهیت دارد و مؤونه شخص ماهیت دیگری دارد ولی ما این را رد کردیم.
سوال: با توجه به روایات هر باب که آمده در باب معدن هم «الخمس بعد المؤونة» آمده بود.
استاد: «الخمس بعد المؤونه» مطلق است (همه روایاتش را دیدید) آنهایی که در آن این تعبیر آمده بود: «الخمس بعد المؤونه» همه را ما بیان کردیم با این تعبیر بخصوص در باب معدن و کنز و غوص و اینها نداریم؛ ما یک روایت در باب معدن داشتیم: «ما عالجته بمالک ففیه ما اخرج الیه سبحانه من حجارته مصفیً الخمس» و الا ما در روایات باب معدن یا کنز یا غوص با تعبیر الخمس بعد المؤونه ما نداریم مواردی که این تعبیر یعنی المؤونه بقول المطلق امده همین چند روایتی بوده که ما عرض کردیم اما اینگونه نبود که بخصوص در مورد همه آنها روایت وارد شده باشد مبنی بر استثناء مؤونه تحصیل. ما می خواهیم مؤونه تحصیل را کسر کنیم، استثنا کنیم. نه فقط اینجا بلکه در همه جا. گفتیم غیر از روایات، عمده دلیل عدم صدق فائده است؛ ادلهای که مؤونه تحصیل را کسر میکند این را ما بیان کردیم.
پس اینکه میفرمایید در مورد سایر اصناف خمس، روایات بیان کردند که مؤونه تحصیل به طور کلی در آنها استثنا می شود این چنین نیست؛ عمدتا این اطلاقات است «الخمس بعد المؤونه» یکی صحیحه بزنطی بود، یکی صحیحه علی بن مهزیار عن محمد بن الحسن الأشعری بود، یکی هم روایت دیگری از علی بن مهزیار از ابن شجاع نیشابوری که آن مربوط به زراعت بود؛ شما بفرمایید چه مانعی از شمول اطلاق الخمس بعد المؤونه نسبت به مؤونه شخص وجود دارد؟ ما به اطلاقش اخذ کردیم به آن شبهات هم پاسخ دادیم این را قبلا ثابت کردیم که اطلاق «الخمس بعد المؤونه» شامل مؤونه شخص هم میشود اگر ما این مسئله را در این مقام به عنوان یکی از مقدمات دلیل قرار دادیم برای این است که قبلا این را ثابت کردیم و این جا به عنوان یک اصل موضوعی که مفروغ عنه است، به آن استناد کردیم.
اگر شما به آن بحث گذشته اشکال دارید، بگویید به چه دلیل ولی اگر مفروغ عنه شد، اگر اصل اطلاق «الخمس بعد المؤونه» و شمولش نسبت به مؤونه شخص ثابت شد، آنگاه آیا این دلیل که متألف من المقدمتین است، باز هم اشکال دارد؟ یعنی دقیقاً برای ما معلوم کنید که آیا اشکال شما به اصل اطلاق «الخمس بعد المؤونة» و شمولش نسبت به مؤونه شخص است؟ این مربوط به بحث گذشته است که پاسخش را دادیم. اگر اشکال جدیدی دارید بفرمایید تا ما بررسی کنیم. ولی اگر آن مسئله را پذیرفتید، آیا با فرض پذیرش اطلاق «الخمس بعد المؤونة» باز در اینجا به آنچه که ما بر اقتضاء برای استثناء مؤونه شخص از همه اصناف خمس استدلال کردیم، اشکال دارید؟ این را هم بفرمایید تا دقیقاً معلوم شود که آن محلی که شما میخواهید اشکال کنید کجاست؟
سؤال: همین بحث موضوع خمس که فائده شد این موونه تحصیل از فائده مجزاست …
استاد: این هم یک دلیل است؛ ببینید درست است، ما میگوییم با بودن این مؤونة، صدق فائده نمیکند. اتفاقا اینگونه که شما میگویید، مؤید این معنا است که این مؤونه باید مؤونه شخص باشد، یعنی این میتواند مؤید و مشعر به این معنا باشد که وقتی مؤونه تحصیل استثناء نشده باشد و هنوز صدق عنوان فائده نمیکند و خمس هم به فائده تعلق میگیرد، این مؤونهای که اینجا میگویند حداقل اشعار دارد به مؤونه شخص. این بیشتر تقویت سخن ما میشود. قبلا هم عرض کردم که چه بگوییم «المؤونه» اطلاق دارد و هم مؤونه تحصیل را در برمیگیرد و هم مؤونه شخص را و چه بگوییم «المؤونه» ظهور در مؤونه شخص دارد. در هر دو حالت میتوانیم استدلال کنیم. تنها در یک صورت نمیتوان استدلال کرد و آن در صورتی است که بگوییم «الخمس بعد المؤونة» به معنای “الخمس بعد مؤونة التحصیل” است. شما بفرمایید به چه دلیل «الخمس بعد المؤونة» ظهور در مؤونه تحصیل داشته باشد. گفتیم عدهای از جمله مرحوم آقای فاضل گفتهاند این روایات اصلاً ظهور در مؤونه شخص ندارد. ما این را رد کردیم. بفرمایید به چه دلیل «المؤونه» مقصود فقط مؤونه تحصیل باشد؟
سؤال: روایات دال بر استثناء در مقام امتنان هستند و مؤونة شخص را امتناناً استثناء کردند.
استاد: منظور از مقام امتنان چیست؟ سؤالم از شما این است که آیا این امتنان فقط در خصوص ربح کسب است؟ پس بر فرض در مقام امتنان هم باشد یعنی خدا لطف کرده و منت گذاشته و گفته از این فائده زندگی را اداره کنید و اگر اضافه آمده یکپنجم آن را بدهید، معنای امتنان این است و شما میفرمایید «الخمس بعد المؤونة» که شامل هر دو قسم مؤونه است در مقام امتنان وارد شده یا فقط استثناء مؤونه شخص، در هر صورت این مربوط به همه اصناف خمس است. لذا در هر صورت به مانحن فیه لطمه نمیزند یعنی در واقع ثابت میشود که مقتضی برای اینکه ما مؤونه شخص را از همه اصناف خمس استثناء کنیم، وجود دارد؛ چه در معدن، چه کنز، چه در غوص و چه در ارباح مکاسب و چه در سایر اصناف خمس.
ادله عدم استثناء مؤونه شخص از سایر اصناف خمس
و کیف کان با این ادله ثابت شد مقتضی برای استثناء مؤونه شخص در همه اصناف خمس حتی معدن و کنز و غوص، وجود دارد لکن در مقابل، به اموری برای منع از این اقتضا تمسک شده است یعنی کأنّ فی الجمله پذیرفته شده که مقتضی وجود دارد اما در برابرش مانع است. لذا میخواهند نتیجه بگیرند که مؤونه شخص در همه اصناف خمس استثناء نمیشود. در معدن، کنز، غوص، مشهور هم همین را میگویند.
حال ببینیم ادلهای که برای منع از مقتضی برای استثناء مؤونه شخص در همه اصناف اقامه شده چیست. چند مانع یا چند دلیل ذکر شده است:
دلیل اول
انصراف ادله استثناء مؤونه شخص در معدن و کنز و… قبلاً روایاتی را نقل کردیم که دلالت میکرد بر اینکه خمس در معدن و کنز و… ثابت است. بعضی روایات بر وجوب خمس در این چهار مورد دلالت میکرد حال یا با یکدیگر یا تک تک؛ در معدن، کنز، غوص و غنیمت. لکن وقتی ادله استثناء مؤونه وارد شد مثل «الخمس بعد المؤونة»، درست است این استثناء از مطلق فائده است لکن به آن مواردی که خمس در آنها به عنوان فائده ثابت است، انصراف پیدا کرده نه مواردی که خمس در آنها به عنوان کنز یا معدن یا غوص ثابت شده است. لذا نمیتوانیم بگوییم مؤونه شخص در خصوص این موارد هم استثناء میشود.
به عبارت دیگر، ظاهر «الخمس بعد المؤونة» مخصوصاً با ملاحظه بعضی روایات که در آنها سؤال شده: «أ علی جمیع ما یستفید الرجل من قلیل و کثیر و علی جمیع الضروب» آیا خمس در همه آنچه که شخص استفاده میکند، ثابت است؟ امام فرمودند: «الخمس بعد المؤونة»، این «الخمس بعد المؤونة» مطلق است ولی این در واقع در صدد استثناء مؤونه است لکن نه در همه اصناف خمس. نه در همه موارد. بلکه استثناء است از «کلّ ما ثبت فیه الخمس بعنوان الفائدة». مثل همین روایت «أ علی جمیع ما یستفید الرجل؟» لذا دیگر شامل کنز و معدن و غوص نمیشود؛ چون در آنها خمس به خصوص عنوانها ثابت شده نه بعنوان الفائدة، هر چند ممکن است فائده هم باشد یعنی کأنّ حساب اینها از هم جدا است؛ الخمس بعد المؤونة اطلاق دارد و مؤونه شخص را از همه اصناف ظاهراً استثناء میکند ولی از آن عناوین خاص انصراف دارد لذا مؤونه شخص در این عناوین خاص استثناء نمیشود.
بررسی دلیل اول
این دلیل به نظر ما تمام نیست؛ چون:
اولاً: اصل این سخن ممنوع است. انصراف احتیاج به سبب و منشأ دارد. به چه دلیل اینجا ادعا میشود استثناء مؤونه منصرف است «الی ما لم یَثبُت الخمس فیه بعنوان الکنز او المعدن او الغوص» به چه دلیل شما میگویید استثناء مؤونه از عنوان فائده است نه عنوان معدن و کنز و امثال اینها. یعنی شما میگویید استثناء مؤونه سنة از مطلق فائده انصراف پیدا کرده الی ما ثبت فیه الخمس بعنوان الفائدة ولی این ادعای بدون دلیل است.
ثانیاً: بر فرض ما این انصراف را بپذیریم و بگوییم این انصراف دارد به ما لم یثبت الخمس فیه بعنوان الکنز او المعدن. ولی این یک تالی فاسد دارد. لازمهاش این است که در این صورت مؤونه تحصیل هم دیگر استثناء نشود؛ چون «الخمس بعد المؤونة» طبق آنچه که ما گفتیم اطلاق دارد؛ هم مؤونه تحصیل را در بر میگیرد و هم مؤونه شخص را. اگر قرار باشد الخمس بعد المؤونه انصراف پیدا کند به آن چیزهایی که خمس در آن به عنوان فائده ثابت شده، دیگر در این جهت فرقی بین مؤونه تحصیل و مؤونه شخص نیست. لذا مؤونه تحصیل هم دیگر نباید استثناء شود یعنی حد اقل به این دلیل نمیشود تمسک کرد برای استثناء مؤونه تحصیل از معدن و کنز و غوص.
نعم ممکن است کسی ادعا کند مؤونه تحصیل از اینجا خارج است. به دلیل اینکه در خود ادله ای که خمس را برای این عناوین ثابت کرده یعنی برای معدن و کنز و غوص، در خود آن ادله، مؤونه تحصیل استثناء شده یعنی برای استثناء مؤونه تحصیل از معدن و کنز و غوص، به دلیل «الخمس بعد المؤونة» استناد نکند، برود سراغ یک دلیل دیگر. در حالی که ما میبینیم کثیری از بزرگان به خصوص همین دلیل الخمس بعد المؤونة استناد کردند تا اثبات کنند مؤونة تحصیل از معدن و کنز و امثال اینها خارج است.
پس اشکال دوم این شد که ما بر فرض انصراف را بپذیریم ولی یک تالی فاسدی دارد که نمیتوانیم به آن ملتزم شویم و آن تالی فاسد این است که بر این اساس نتیجه این است که به طور کلی مؤونه تحصیل هم از این عناوین استثناء نشود و این قطعاً باطل است و اگر هم کسی بگوید مؤونه تحصیل از آن عناوین ولی نه به این دلیل بلکه به ادله دیگر استثناء میشود، میگوییم کثیری از بزرگان به خصوص این دلیل استناد کردند برای استثناء مؤونه تحصیل در معدن و کنز و غوص.
پس دلیل اول نتوانست در برابر اقتضاء ثبوت استثناء مؤونه شخص در جمیع اصناف خمس مانع و رادعی ایجاد کند.
«الحمد لله رب العالمین»
نظرات