جلسه نهم-مسئله چهاردهم- تعلق خمس به زیاده عینیه


دانلود-جلسه نهم-PDF

مسئله چهاردهم- تعلق خمس به زیاده عینیهجلسه نهم
مسئله چهاردهم- تعلق خمس به زیاده عینیه
۲۷/۰۷/۱۳۹۵

 مسئله چهاردهم: « لو كان عنده أعيان من بستان أو حيوان مثلا و لم يتعلق بها الخمس كما إذا انتقل إليه بالإرث أو تعلق بها لكن أداه…» .

ارتباط مسئله چهاردهم و مسئله هشتم
 مسئله
چهاردهم در واقع مکمل مسئله هشتم است. امام (ره) در مسئله هشتم بحث تعلق
خمس به زیاده حکمیه را مطرح کرده‎اند. منظور از زیاده حکمیه، ارتفاع قیمت
سوقیه است. یعنی اگر قیمت عینی در اثر افزایش قیمت، با گذشته تفاوت پیدا
کند در حالی که آن عین یا متعلق خمس نبوده و یا اگر خمس هم به آن تعلق پیدا
کرده، خمس آن داده شده است. مثلاً ارزش عینی یک میلیون تومان بوده و
بالارث به این شخص منتقل شده [طبق نظر مشهور به ارث خمس تعلق نمی‎گیرد. یا
مثلاً اساساً با پول مخمّس این زمین را خریده بود. پس خود این عین با ارزش
یک میلیون تومان متعلق خمس نبود اما الان قیمت آن بالا رفته است، مثلاً دو
میلیون تومان شده است، یعنی یک زیاده‎ای حادث شده است. این زیاده یک زیاده
حکمیه است. بحث در مسئله هشتم این بود که آیا خمس به این ارتفاع قیمت [یک
میلیون تومانی که افزایش پیدا کرده] متعلق می‎شود یا نمی‎شود.
مرحوم
سید(ره) در مسئله پنجاه و سوم عروه هر دو قسم زیاده [زیاده حکمیه و زیاده
عینیه] را متعرض شده‎اند. منظور از زیاده عینیه نمائات اعم از متصل و منفصل
است. مثلاً درختی که رشد می‎کند زیاده‎ای در آن حاصل می‎شود. این زیاده،
از نوع متصل است. همچنین گوسفندی که چاق می‎شود، زیاده عینیه متصل پیدا
می‎کند. نماء منفصل نیز زیاده عینیه محسوب می‎شود. زاد و ولد گوسفند به
عنوان نماء برای او محسوب می‎شود و نماء منفصل است. مرحوم سید(ره) در مسئله
پنجاه و سوم در عروه هر دو موضوع را متعرض شده‎اند؛ هم بحث از تعلق خمس به
زیاده عینیه یعنی نماء متصل و نماء منفصل نسبت به عینی که یا متعلق خمس
نبوده و یا خمس آن داده شده و هم زیاده حکمیه یعنی ارتفاع قیمت در عینی که
متعلق خمس نبوده یا بوده ولی خمسش داده شده است را مطرح کرده اند.
زمانی
که ما مسئله هشتم را بحث می‎کردیم، هم متعرض زیاده عینیه و هم متعرض زیاده
حکمیه شدیم، هرچند امام (ره) در مسئله هشتم فقط بحث تعلق خمس به زیاده
حکمیه را مطرح کردند و بحث از تعلق خمس به زیاده عینیه را در مسئله چهادهم
مطرح کرده‎اند. پس معلوم شد نسبت مسئله چهاردهم طبق متن تحریر با مسئله
هشتم چیست. موضوع در هر دو یک چیز است و آن هم عبارت است از تعلق خمس به
زیاده در مالی که متعلق خمس نبوده یا اگر متعلق خمس بوده، خمس آن پرداخت
شده است.
لکن در مسئله هشتم تعلق خمس به زیاده حکمیه یعنی ارتفاع قیمت و
در مسئله چهاردهم تعلق خمس به زیاده عینیه را مطرح کرده‎اند. یعنی تعلق
خمس به نماء متصل و منفصل مربوط به عینی که خمس به آن تعلق نمی‎گیرد یا اگر
هم تعلق گرفته، پرداخت شده است.
چون بحث زیاده بود و چون معمولاً ما به
صورت تطبیقی مسائل عروه و تحریر را بیان می‎کنیم، در مسئله هشتم تقریباً
این بحث به نحو مستوفی مطرح شد. آنجا، هم تعلق خمس به زیاده عینیه و هم
تعلق خمس به زیاده حکمیه را مطرح کردیم. اما در این مسئله چون امام (ره)
متعرض شده‎اند، ما هم به صورت اجمالی با صوری که امام مطرح کردند، بحث
می‎کنیم.
این یک مقدمه‎ای برای توضیح مسئله چهاردهم و ارتباط آن با مسئله هشتم بود.
آنچه
که امام در مسئله چهارده مطرح کردند این است که عینی که خمس آن داده شده
یا از ابتدا متعلق خمس نبوده، اگر زیاده در آن حاصل شود متعلق خمس هست یا
خیر؟
ایشان در اینجا مسئله را سه صورت کرده‎اند.
صور مسئله
صورت
اول: تارة آن عین را برای اینکه با خود این عین تکسب کند، نگهداری کرده
است. مثلاً در زمینی درختانی کاشته که ثمر ندارند و درختان غیر میوه‎ای
هستند. هدف از کاشت درختان این است که رشد کنند و به کسانی که به چوب و
شاخه این درختان نیاز دارند، فروخته شود؛ یا مثلاً گوسفندان مذکر که زاد و
ولد ندارند، برای این نگهداری می‎شوند تا بزرگ شوند و گوشتشان بیشتر شود و
فروخته شوند. پس تارة غرض از ابقاء و نگهداری این عین، تکسب به خود عین است
و غرض این نیست که مثلاً با نمائاتش تکسب کند بلکه خود این عین مقصود
بالإقتناع و نگهداری است.
صورت دوم: جایی است که عین را نگهداری می‎کند
اما غرضش تکسب به نماء منفصل است. مثلاً گوسفند ماده را نگهداری می‎کند ولی
غرضش تکسب به خود گوسفند ماده نیست بلکه غرض این است که گوسفند ماده زاد و
ولد کند و شیر دهد و پشمش چیده شود و فروخته شود. یعنی با این نمائات
منفصل می‎خواهد کسب و کار کند.
صورت سوم: نگهداری عین، اساساً برای تکسب
نیست بلکه می‎خواهد با آن زندگی کند. مثلاً باغی دارد که به او ارث رسیده و
می‎خواهد میوه‎های باغ را خودش مصرف کند؛ یا مثلاً گله گوسفندی دارد که
می‎خواهد از شیر و پشم و … برای خود یا میهمانانش استفاده کند و اصلاً
قصد تکسب ندارد. به تعبیر ایشان قصدش تعیش به این عین است و می‎خواهد معیشت
خود را  با این عین بگذراند.
پس امام (ره) سه صورت را در مسئله چهارده متعرض شده‎اند.
همانطور
که گفتیم در همه این سه صورت یک چیز مشترک است و آن اینکه عین یا اساساً
متعلق خمس نبوده، مثلاً به ارث رسیده است [گرچه نظر مختار این است که ارث،
خمس دارد اما طبق نظر مشهور، ارث خمس ندارد] یا اگر هم متعلق خمس بوده،
خمسش داده شده است. این فرض، در اینجا مفروغ عنه است.

حکم صورت اول

در
صورت اول که عین برای تکسب نگهداری شده، مثل درختان غیر مثمر که غرض از
پرورش آن فقط چوب و شاخ و برگ آن است یا گوسفند مذکری که فقط برای چاق شدن و
بزرگ شدن، نگهداری می‎شود تا فروخته شود؛ آیا این زیاده در فرض ابقاء عین
للتکسب بالعین متعلق خمس هست یا نیست؟

الف) بر مبنای امام (ره)
امام
(ره) می‎فرماید این متعلق خمس است. عبارت ایشان این است: «فتارة يبقيها
للتكسب بعينها». آن را برای اینکه با عینش تکسب کند، ابقاء می‎کند،
«كالأشجار غير المثمرة التي لا ينتفع إلا بخشبها و أغصانها». درختان غیر
مثمری که فقط به چوب و شاخه‎هایش انتفاع برده می‎شود. «فأبقاها للتکسب
بهما»، پس این اشجار را برای تکسب به خشب و اغصانش ابقاء کرده است. «و
كالغنم الذكر الذي يبقيه»، و مثل گوسفند مذکری که آن را نگهداری کرده،
«ليكبر و يسمن فيكتسب بلحمه»، غنم مذکری که آن را نگهداری کرده تا بزرگ شود
و با گوشتش تکسب کنند. این ابقاء العین للتکسب به خود آن عین است. چند سطر
بعد امام (ره)  نظر خود را بیان می‎کند؛ «أما في الصورة الأولى فيتعلق
الخمس بنمائها المتصل فضلا عن المنفصل، كالصوف و الشعر و الوبر». در این
فرض امام (ره) می‎فرماید زیاده عینیه اعم از اینکه متصل باشد یا منفصل،
متعلق خمس است. نفس اینکه این گوسفند چاق شده و یکسال گذشته، بالاخره
زیاده‎ای در آن پیدا شده است. وزن اضافه کرده و اگر پارسال ده کیلو بوده
امسال بیست کیلو شده که این ده کیلو اضافه خمس دارد. همچنین پشم و مو که
نمائات منفصل‎ هستند، متعلق خمس است.
در مسئله هشتم به تفصیل این وجه
بیان شد. هرچند گفتیم امام (ره) در آنجا متعرض این مسئله نشده است ولی در
آنجا عرض شد که در مورد موضوع خمس اختلاف مبنا وجود دارد. بعضی موضوع خمس
را خصوص فائده مکتسبه می‎دانند یعنی فائده‎ای که از راه کسب به دست آمده
باشد و برخی معتقد هستند که موضوع خمس فائده اختیاری است چه مکتسبه باشد و
چه نباشد؛ یعنی فائده‎ای که بالاختیار و بالقصد حاصل شده باشد. اما اگر
بالاختیار حاصل نشده باشد، این متعلق خمس نیست. برخی هم معتقداند موضوع خمس
مطلق فائده است؛ چه بالتکسب حاصل شده باشد و چه به غیر تکسب، چه اختیاراً
باشد و چه به غیر اختیار. نظر مختار، این است که از ادله بدست می‎آید مطلق
فائده و ربح متعلق خمس است. یعنی هر چه که صدق ربح و فائده بر آن کند،
متعلق خمس است. بر همین اساس در باب هدیه و ارث گفته شد که اینها متعلق خمس
هستند زیرا هم مبنای ما این است که مطلق فائده متعلق خمس است و هم اینها
از مصادیق فائده هستند. (در اینجا دقت کنید که ممکن است کسی ادعا کند موضوع
خمس مطلق فائده است ولی از نظر صدق عنوان اشکال کند؛ مثلاً بگوید عرفاً به
ارث اطلاق ربح و فائده نمی‎شود. ولی بیان شد که هم موضوع خمس مطلق فائده
است و هم در این موارد [مثل ارث و هدیه] عنوان فائده بر آنها اطلاق می‎شود
لذا طبق نظر مختار اینها هم متعلق خمس هستند).
از کلمات امام (ره) بدست
می‎آید که ایشان موضوع خمس را فائده مکتسبه می‎دانند یعنی فائده‎ای که از
راه تکسب حاصل شده باشد. با توجه به اینکه مبنای امام (ره) در باب موضوع
خمس فائده مکتسبه است، قهراً در صورت اولی حکم به وجوب خمس کرده‎اند چون
نماء متصل یا منفصل عینی که نگهداری شده تا خودش مورد معامله قرار گیرد،
قطعاً از مصادیق فائده است. پس چون بر نماء متصل و منفصل در صورت اولی
عنوان فائده مکتسبه صادق است، بنابراین متعلق خمس هم هست. مثلاً کسی که این
گوسفند را نگهداری کرده تا چاق شود و آن را بفروشد، این عین ابقاء شده
للتکسب بالعین است. حال که این گوسفند چاق شده، آیا بر این چاقی و اضافه
وزن و گوشت اضافه‎ای که در این گوسفند حاصل شده، عنوان فائده مکتسبه صدق
میکند یا نه؟ بله! چون مقصود از نگهداری این گوسفند، تکسب بوده و فائده نیز
قطعاً هست. در نماء منفصل هم همین‎گونه است. مثلاً سال گذشته که این
گوسفند بچه بود، پشم نداشت و الان که بزرگ شده، پشم دارد و پشم هم یک نماء
منفصل است. در صورت اولی بر نماء منفصل عنوان فائده مکتسبه صدق می‎کند یا
نه؟ بله! زیرا قصدش از نگهداری این عین، تکسب به وسیله نمائات عین بوده
است. بنابراین طبق نظر امام (ره) حکم صورت اولی وجوب خمس در زیاده عینیه
است اعم از متصل و منفصل.

ب) بر مبنای مختار
طبق مبنای
مختار که موضوع خمس را مطلق فائده [چه مکتسبه باشد و چه نباشد] می‎دانیم،
در اینجا مسئله واضح‎تر است و به طریق اولی باید گفت که خمس واجب است و
فرقی هم بین نماء متصل و منفصل نمی‎کند.

حکم صورت دوم
صورت
دوم جایی است که کسی عین را برای تکسب به خودِ عین نگهداری نمی‎کند بلکه
فقط برای تکسب به نماء منفصل نگهداری می‎کند. یعنی تکسب به نماء متصل هم
مقصود از نگهداری نیست مثل این که کسی گوسفند را نگهداری کند و غرضش هم این
نیست که این گوسفند را بفروشد لذا از نگهداری عین قصد تکسب به آن عین نشده
یا تکسب به نماء متصل آن هم مقصود نیست، یعنی حتی اگر چاق هم شود باز این
افزایش وزن مقصود نیست. بلکه غرض از نگهداری عین، فقط تکسب به نماء منفصل
است.

الف) بر مبنای امام (ره)

امام (ره) در اینجا می‎فرماید این زیاده عینیه در نماء منفصل متعلق خمس است اما نماء متصل آن متعلق خمس نیست.
عبارت
تحریر این است: «و أخرى للتكسب بنمائها المنفصل»، یعنی آن عین را برای
تکسب به نماء منفصل نگهداری کرده، «كالأشجار المثمرة التي يكون المقصود
الانتفاع بثمرها»، که مقصود انتفاع به میوه این اشجار است. این درخت و باغ
انار را برای این نگهداری کرده تا از محصول آن استفاده کند و بفروشد، «و
كالأغنام الأنثى التي ينتفع بنتاجها و لبنها و صوفها»، یا مثل نگهداری
گوسفند ماده‎ که مقصود انتفاع از بچه‎ای است که به دنیا می‎آورد و پشم و
شیر آن است. امام (ره) در بیان حکم صورت دوم فرموده است: «و في الثانية لا
يتعلق بنمائها المتصل، و انما يتعلق بالمنفصل منه»، خمس به نماء متصل آن
تعلق پیدا نمی‎کند ولی به نماء منفصل متعلق می‎شود. طبق مبنای امام (ره)
وجه این مطلب روشن است.
 اینکه امام (ره) می‎فرماید نماء متصل خمس ندارد
اما نماء منفصل خمس دارد به چه دلیل است؟ چون موضوع خمس بنابر نظر امام
(ره) فائده مکتسبه است و خمس به هر چیزی که فائده مکتسبه باشد تعلق
می‎گیرد، هر جا این عنوان منطبق باشد متعلق خمس است. حال نماء متصل یعنی
چاق شدن گوسفند ماده یا بزرگ شدن نهال میوه در صورت دوم، متعلق خمس نیست
چون فرض ما در صورت دوم این بود که این عین را برای تکسب به نماء منفصل
نگهداری کرده است. اصلاً تکسب به نماء متصل مقصود از نگهداری نبوده است.
یعنی قصدش این نبوده که با نماء متصل تکسب کند. پس نماء متصل متعلق خمس
نیست اما نماء منفصل متعلق خمس است چون از ابتدا هم این عین را نگهداری
کرده تا بچه بزاید و بچه را بفروشد. پس این گوسفند را برای تکسب به نماء
منفصل ابقاء کرده است و لذا عنوان فائده مکتسبه بر نماء منفصل صادق است.
بچه گوسفند نماء منفصل می‎شود. یک فائده مکتسبه است چون از اول قصدش این
بوده که با این تکسب کند. پس اینجا هم طبق نظر امام (ره) خمس دارد ولی فقط
در نماء منفصل.

ب) بر مبنای مختار
طبق نظر مختار که موضوع
خمس مطلق فائده است، اعم از اینکه مکتسب باشد یا نباشد، در اینجا هم نماء
متصل خمس دارد و هم نماء منفصل. درست است که قصد از نگهداری عین این نبوده
که این گوسفند چاق شود و آن را بفروشد [نماء متصل مقصود نبوده] اما ما
معتقد هستیم مسئله قصد تکسب مدخلیتی ندارد. مسئله این است که مطلق فائده
متعلق خمس است. بالاخره آیا این نماء متصل فائده محسوب می‎شود یا نه؟ قبلاً
بیان شد که قطعاً فائده محسوب می‎شود. در مورد نهالی که بزرگ شده،
می‎گویند نفع برده و شاهدش هم این است که اگر اینها رشد نکند یا حتی گاهی
افول کند، می‎گویند این شخص ضرر کرده است.
پس طبق مبنای مختار خمس مطلقا
واجب است چه در نماء متصل و چه در نماء منفصل چون به نظر مختار مطلق فائده
و ربح متعلق خمس است و اینجا هم نماء متصل و هم نماء منفصل، هر دو عنوان
فائده و ربح بر آنها صدق می‎کند و فرقی نمی‎کند که تکسب به وسیله آنها
مقصود باشد یا نباشد.
بحث جلسه آینده: اما الصورة الثالثة.

«الحمد لله رب العالمین»