جلسه چهل و پنجم – مسأله ۱۲- فرع چهارم- جهت اول: معنای افضاء- حق در معنای افضاء- بررسی سایر اقوال

جلسه ۴۵ – PDF

جلسه چهل و پنجم
مسأله ۱۲- فرع چهارم- جهت اول: معنای افضاء- حق در معنای افضاء- بررسی سایر اقوال
۰۲/۱۰/۱۳۹۷

  حق در جهت اول(معنای افضاء)
بعد از آن که اقوال مختلف درباره معنای افضاء معلوم شد، باید ببینیم حق در این مسأله چیست؛ آیا همان طور که امام(ره) فرموده‎اند، افضاء عبارت از اتحاد دو مسلک بول و حیض یا اتحاد مسلک حیض و غائط است یا اینکه نظر مشهور را بپذیریم یا اساساً یک معنایی غیر از این معانی مورد قبول است؟
به نظر ما با ملاحظه چند نکته که إن شاء الله عرض خواهم کرد، حق در مسأله همان است که مرحوم سید در عروه فرموده‎اند.
نکته اول: اینکه افضاء در لغت متخذ از فضاء به معنای مکان واسع است؛ بر این اساس افضاء المرأة قطعاً یک معنای ویژه دارد؛ افضاء المرأة مسلّماً به این معنا نیست که خودِ زن وسعت پیدا کند یا اطلاق از این جهت داشته باشد که مثلاً در هر عضوی از اعضای بدن او، این اِتّساع حاصل شود. افضاء المرأة، قدر مسلم به معنای ایجاد فضای واسع به سبب وطی در دبر یا قُبل است؛ یعنی اینکه به سبب وطی و دخول در زن، در قبل یا دبر او یک اتساعی حاصل شود. این یک معنایی است که هم لغت و هم عرف مساعد آن است و آنچه فقها در این باره گفته‎اند، به نظر ما همه ذکر مصادیق خارجی افضاء است.
نکته دوم: در هیچ یک از روایات، افضاء معنا نشده است و ائمه هم به تعریف آن مبادرت نکرده‎اند. یک وقت یک اصطلاح خاصی به واسطه تعریف و توضیح در لسان روایات ایجاد می‎شود، ما هم تابع دلیل هستیم و همان طور که در لسان ادله یک واژه‎ای معنا شده، باید آن را بپذیریم و به آن ملتزم شویم. اما توجه به اینکه در لسان روایات معنای خاصی از افضاء ارائه نشده، معلوم می‎شود این یک معنای عرفی دارد؛ بر این اساس اقدام فقها به تعریف افضاء، در واقع تعیین مصادیق خارجی افضاء است و اگر اختلاف بین فقها مشاهده می‎شود، این در واقع اختلاف در تعیین مصادیق است، یا به تعبیر دیگر اشتباه در تعیین مصادیق است.
پس وقتی یک معنایی عرفی برای این واژه وجود دارد و ادله شرعیه نیز معنای خاصی نکرده‎اند، طبیعتاً مطلق ایجاد اتساع در قُبل یا دبر زن به واسطه وطی، افضاء است. منتهی این اتساع تارة به خرق الحاجز بین مسلکی الغائط و الحیض تحقق پیدا می‎کند و أخری به از بین رفتن مانع بین دو مسلک بول و حیض، و ثالثة بخرق الحاجزین است. بالاخره اتصاع به سبب وطی به یکی از این سه صورت قابل تحقق است: یا حاجز بین مسلک بول و حیض برداشته شود؛ یا حاجز بین مسلک حیض و غائط یا هر دو حاجز برداشته شود. از نظر عرف، بر همه اینها صدق افضاء می‎شود.
لذا ما اساساً ادعا می‎کنیم وقتی یک معنایی عرفی برای این واژه وجود دارد و تناسب با معنای لغوی نیز دارد و در لسان روایات نیز معنای خاصی برای آن ذکر شده، اساساً وجهی ندارد که فقها ورود به این عرصه کنند و بخواهند این را معنا کنند. آنچه که فقها گفته‎اند، در واقع از باب تعیین مصادیق است.
تأکید می‎کنیم که افضاء به سبب وطی تحقق پیدا می‎کند؛ لذا ممکن است بغیر الوطی نیز این حواجز برداشته شود؛ ولی آنجا اساساً عنوان افضاء بخصوصه منطبق نیست و احکام و آثار آن مترتب نمی‎شود.
مؤید: این معنا با توجه به تعلیلی که در روایت حمران وارد شده، قابل تأیید است. در روایت حمران این تعبیر آمده: «قَدْ أَفْسَدَهَا وَ عَطَّلَهَا عَلَى الْأَزْوَاجِ»، این را بر ازواج، افساد و معطل کرده است؛ یعنی این افضاء باعث شده که شوهران نتوانند از این موضع استمتاع ببرند. پس کأن به این دلیل اثر بر افضاء مترتب می‎شود که موجب تعطیلی مواقعه و وطی است؛ یعنی بر سر راه استمتاع از زوجه مانع ایجاد می‎کند. چون این مانع به سبب وطی غیر جایز محقق شده، نتیجه‎اش آن آثار و احکام است؛ ولی اتساع و ایجاد وسعت در قبل یا دبر مرأة موجب این شده که نتواند استمتاع کند. این هم به خرق الحاجزین تحقق پیدا می‎کند، هم به خرق حاجز بین مسلک بول و حیض و هم به خرق حاجز بین مسلک حیض و غائط.
لذا به نظر می‎رسد در این مقام، حق با مرحوم سید در عروه است. عبارت ایشان در عروه چنین است: «لا فرق في الدخول الموجب للإفضاء بين أن يكون في القبل أو الدبر»، دخولِ موجبِ افضاء، فرقی نمی‎کند که در قبل باشد یا در دبر. «أعم من أن يكون باتحاد مسلكي البول و الحيض أو مسلكي الحيض و الغائط أو اتحاد الجميع»، افضاء اعم از این است که مسلک بول و حیض یکی شود یا مسلک حیض و غائط یکی شود یا جمیع یکی شود، یعنی حاجزین برداشته شود و اتساع حاصل شود. این اتساع گاهی محدود و گاهی وسیع است.
اما اینکه سؤال شد این چه فرقی با عبارت امام دارد، عبارت امام این است که «اتحاد مسلکی البول و الحیض أو اتحاد مسلکی الحیض و الغائط» یعنی رفع الحاجزین را ذکر نکرده؛ درست است که اگر ما این را به عنوان تعیین مصداق بدانیم، می‎توانیم بگوییم معنا کردن به این ترتیب اشکالی ندارد ولی با توجه به اقوالی که در این مسأله وجود دارد که بعضی خصوص اتحاد مسلک بول و حیض را ذکر کرده‎اند و برخی خصوص اتحاد مسلک حیض و غائط را گفته‎اند؛ قطعاً بین اینها فرق است.
سؤال:
استاد: ما در ذکر اشکالاتی که به این اقوال اجمالاً شده، اشاره خواهیم کرد. که برخی گفته‎اند رفع حاجز بین مسلکی الحیض و الغائط غلطٌ عظیمٌ لبُعد وقوعه عادتاً. به نظر اینها فقط اتحاد مسلکی البول و الحیض ملاک است. اگر کسی به اینها بگوید چرا شما رفع حاجز بین مسلک بول و حیض را ملاک تحقق افضاء می‎دانید و آن راممکن می‎دانید، اما رفع حاجز بین مسلک حیض و غائط را ممکن نمی‎دانی و می‎گویید و عادتاً واقع نمی‎شود. به این دلیل که الحاجز فیه عریض قوی؛ چون آن حاجز و مانع قوی‎تر و کلفت‎تر است و لذا عادتاً بعید است که مسلک حیض و غائط یکی شود؟ ممکن است بگوییم آن که حاجزش ضعیف‎تر است، اگر یکی شد شما قائل به افضاء هستید، پس به طریق اولی باید اینجا قائل به این شوید که در اینجا افضاء صورت می‎گیرد.
سؤال:
استاد: عده‎ای عکس این را گفته‎اند که آن را هم عرض می‎کنیم ولی به این نکته عنایت بفرمایید که بالاخره کأن عده‎ای بر این عقیده هستند که در ادله یک سری احکام روی عنوان افضاء بار شده است. مهم‎ترین آن، دیه است؛ یکی از مهم‎ترین آثاری که بر افضاء مترتب شده، دیه است. دیه روی این عنوان رفته، نه عنوان عیب؛ اصلاً خودِ عنوان افضاء دیه دارد. اینها می‎گویند بله، ممکن است این را به عنوان یک عیب نگاه کنیم و به عنوان عیب ضمان ثابت شود؛ یعنی مثل ارش جنایت که باید آن را بپردازد، این هم ضامنِ جنایتی است که نسبت به این اتفاق افتاده است. ولی مسأله ضمان عیب کجا و دیه کجا؟! دیة الافضاء در صورتی ثابت می‎شود که عنوان افضاء بیاید.
البته مرحوم آقای خویی اینجا یک مطلبی دارند؛ ایشان به کلی ضمن اینکه معنا را وسیع می‎داند، می‎گوید همان ادله ضمان عیب در اینجا اثبات می‎کند که این شخص ضامن است و باید خسارت بدهد. ولی بین مسأله افضاء و عیب فرق است. اینکه تأکید می‎شود ما افضاء را درست معنا کنیم، به خاطر آثار مهمی است که بر افضاء مترتب است. اگر عنوان افضاء مثلاً خصوص اتحاد مسلکی البول و الحیض یا اتحاد مسلکی الحیض و الغائط تعریف شد، یعنی این قدر متیقن از افضاء است. اما از کجا معلوم که اتحاد مسالک الجمیع هم به عنوان افضاء شناخته شود؟ درست است که یک عیب است و این عیب مهم‎تر از اتحاد این دو مسلک یا آن دو مسلک است، ولی چه بسا عنوان افضاء بر آن صدق نکند.
سؤال:
استاد: من در حد احتمال می‎گویم؛ نمی‎گویم که لزوماً اینطور است. می‎خواهم عرض کنم که اگر افضاء از این منظر معنا شود که افضاء یک حقیقت عرفی است؛ معنایی در لغت برای آن گفته‎اند و از نظر عرف نیز افضاء یعنی ایجاد الاتساع فی القبل أو الدبر. افضاء المرأة به خصوص مربوط به یک ناحیه یا یک عضو یا بعضی از اعضای خاص مرأة است؛ آن هم عیبی که به سبب وطی حاصل شود. ولی افضاء مصداقش چیست؟ ما می‎گوییم انواع اتساع در این ناحیه، یکون مصداقاً للافضاء. بنابراین هر سه از مصادیق افضاء به شمار می‎آیند و ادله شامل اینها می‎شود.
یک وقت شما می‎خواهید این بیان امام را هم با یک توجیهاتی به آن برگردانید، این هم یک احتمال است و ما این را نفی نمی‎کنیم. شما می‎گویید اساساً با این بیان افضاء یعنی اتحاد مسلکی البول و الحیض أو اتحاد مسلکی الحیض و الغائط. ولی وقتی این دو باشد، قهراً آن سومی نیز جزء این است. ولی با توجه به آنچه در بیان اقوال گفتیم به اینکه اقوال بعضاً روی خصوص یک فرد تأکید کرده‎اند، اتحاد مسلکی الحیض و الغائط یا اتحاد مسلکی البول و الحیض؛ وقتی یک فرد را به خصوص افضاء می‎داند، این معنایش آن است که فرد دیگر لایصدق علیه عنوان الافضاء. اگر عنوان افضاء بر آن صدق نکند، قهراً آن آثار و احکام نیز بار نمی‎شود.
حال به سراغ اقوال می‎آییم؛ در بین اقوال ملاحظه فرمودید که برخی مثل فاضل هندی، شهید ثانی در مسالک و شرح لمعه، همین عقیده را دارند؛ گفته‎اند یا اتحاد این دو مسلک یا اتحاد آن دو مسلک. دیگر سخن از اتحاد جمیع المسالک به میان نیاورده‎اند. با اینکه در بعضی از عبارات این تعبیر به کار رفته که اتحاد جمیع المسالک، بالاخره آنها هم این عبارت را دیده‎اند، اما مع ذلک این عبارت را به کار نبرده‎اند. مرحوم سید تصریح می‎کند اعم از اینکه اتحاد این دو مسلک باشد یا اتحاد آن دو مسلک یا اتحاد الجمیع؛ یعنی وقتی با عنایت، عبارت را می‎نویسند و در عین حال یک تعبیری که در بعضی کتاب‎ها رایج است را نمی‎آورند، یعنی این را مصداق افضاء نمی‎دانند. نه اینکه بگویند این عیب نیست و ضمان ندارد بلکه می‎گویند این مصداق افضاء نیست؛ یا از باب اینکه می‎گویند این نادراً واقع می‎شود و لسان روایات همیشه ناظر به امور متعارفه است. ما نمی‎توانیم روایات را حمل بر معنای نادر و یا بسیار قلیل کنیم؛ روایات معمولاً حمل بر متعارف غالب می‎شود و متعارف غالب این است.
پس اینطور نیست که عبارت امام(ره) لزوماً شامل اتحاد الجمیع هم بشود؛ یعنی حواجزِ همه مسالک برداشته شود و به قول صاحب جواهر، رفع الحاجزین شود. از نظر اینها، این دو مصداق افضاء است. مسأله رفع الحاجزین به هر دلیل در عبارت ذکر نشده و لذا ما نمی‎توانیم بگوییم این دو لزوماً یک عقیده دارند و عقیده امام و مرحوم سید یکی است.
سؤال:
استاد: اگر شما این را به آن برگردانید، ما حرفی نداریم. اما احتمال اینکه این عبارت به آن برنگردد نیز وجود دارد. حداقل برخی تصریح کرده‎اند به اینکه اینها متفاوت‎اند و اصلاً اتحاد الجمیع غیر قابل وقوع است؛ وقتی می‎گویند غیر قابل وقوع است، شما می‎توانید به گردن اینها بگذارید که این هم افضاء است؟ من از شما سؤال می‎کنم که اگر کسی ادعا کرد و گفت اصلاً اتحاد الجمیع و اینکه همه این فضاها یکی شود و اتساع به نحوی باشد که دو حاجز و دو مانع برداشته شود، این اصلاً امکان ندارد؛ شما می‎توانید به گردن این شخص بگذارید که بر طبق نظر او، افضاء شامل اتحاد الجمیع نیز می‎شود؟
سؤال:
استاد: اتفاقاً بحث در همین است که صدق عنوان می‎کند یا نه؟ وقتی این در خارج واقع نمی‎شود و نادراً ممکن است اتفاق بیفتد، شما نمی‎توانید این لفظ را حمل بر این معنا کنید.
سؤال:
استاد: بله؛ از این باب که امام(ره) در اینجا حاشیه‎ای ذکر نکرده‎اند، می‎توان گفت با نظر سید موافق است ولی لزوماً اینطور نیست کسانی که این دو را می‎گویند، نظرشان این باشد که اتحاد الجمیع نیز مصداق افضاء است. ولی این می‎تواند قرینه باشد بر اینکه ایشان با این نظر موافق است. اما باز هم تأکید می‎کنم که لزوماً اینطور نیست که در دل عبارتی که امام(ره) آورده‎اند، شمول نسبت به اتحاد الجمیع هم باشد؛ این ملازمه در اینجا وجود ندارد.
پس به نظر می‎رسد در مجموع اگر عبارت امام را هم حمل بر نظر سید کنیم و این دو را یکی بدانیم، حق با مرحوم سید و امام است. اما اگر گفتیم عبارت امام قابل حمل بر این عبارت نیست و اینها با هم متفاوت‎اند، طبیعتاً ما با نظر امام در این باره موافق نیستیم.
بررسی سایر اقوال در معنای افضاء
با این توضیحاتی که عرض شد، اشکالاتی که متوجه سایر اقوال هست، روشن می‎شود. هم قول اول که مشهور است که اتحاد مسلکی البول و الحیض را ملتزم شده‎اند و هم قول دوم که قائل به اتحاد مسلکی الحیض و الغائط شده‎اند، از جمله مرحوم علامه، ابن سعید حلی و دیگران. قول سوم که امام(ره) آن را فرموده که اتحاد این دو مسلک یا اتحاد آن دو مسلک. اگر بگوییم این متضمن اتحاد مسلکی الجمیع نیز هست، نسبت به این قول دیگر اشکالی نداریم؛ اما اگر گفتیم از آن چنین استفاده‎ای نمی‎شود، قهراً نسبت به قول سوم هم اشکال نسبت به این اقوال داریم و ریشه اشکال نسبت به این اقوال این است که اساساً افضاء یک حقیقت عرفی است و اختلافی هم که بین فقها و به تبع آن بین اهل لغت پیش آمده، در واقع ناشی از اشتباه در مصادیق خارجی است. معنای این حقیقت عرفی نیز معلوم است، الاتساع فی المرأة فی ناحیة خاصة مِن بدن المرأة بسبب الوطی، که مصداق‎های متعددی دارد.
فقط عنایت داشته باشید اینجا بعضی ادعا کرده‎اند که امکان خرق حاجز بین مسلک بول و مسلک حیض وجود ندارد. می‎گویند اصلاً امکان ندارد که مسلک حیض و مسلک بول یکی شود؛ این را مرحوم شهرانی در حاشیه وافی در توضیح افضاء گفته است. گفته اولاً بین مسلک بول و مسلک حیض فاصله است؛ به تعبیر ایشان یکی در اعلی و یکی در اسفل است. دوم اینکه مانع بین این دو مسلک، استخوان است که وسط این استخوان یک سوراخی است که بول از آن مجرا خارج می‎شود و شکستن استخوان یک امر نشدنی است. آنچه ممکن است، اتحاد مسلک حیض و غائط است؛ چون بین مسلک حیض و غائط یک مانع لحمی است و از بین رفتن مانع لحمی، اسهل از از بین رفتن مانع عظمی [استخوانی] است.
دقیقاً مشهور هم مقابل همین را ادعا مطرح کرده‎اند؛ مشهور می‎گویند رفع حاجز بین مسلک حیض و غائط، عادتاً ممکن نیست؛ لإن الحاجز بینهما عریض قویٌ، در حالی که آنجا این چنین نیست. یعنی دو ادعا درست نقطه مقابل هم؛ اتفاقاً من می‎خواهم عرض کنم که خودِ همین شاهد بر این است که هر دو غیر متخصصانه حرف زده‎اند. یعنی این نشان می‎دهد که نباید وارد این عرصه می‎شدند و اظهار نظر می‎کردند. این مسأله، یک مسأله عرفی است؛ عرف باید این را خودش یا با مراجعه به اهل فن تشخیص دهد. آنچه عرف می‎فهمد اصل ایجاد اتساع در قبل یا دبر به سبب وطی است؛ و این یتحقق در ضمن سه مصداق و لذا هر سه از مصادیق افضاء هستند.
فقط یک نکته باقی مانده؛ اینجا صاحب جواهر برای مختار خود یک استدلالی کرده که در جلسه آینده خواهیم کرد.