جلسه پانزدهم – شروح و ترجمه‎های نهج البلاغه

جلسه ۱۵ – PDF

جلسه پانزدهم
شروح و ترجمه‎های نهج البلاغه
30/۰۲/۱۳۹۸

  ترجمه‏ های نهج البلاغه 
بحث پیرامون معرفی اجمالی برخی از ترجمه‎های نهج البلاغه است.
نهج البلاغه از روزی که تألیف شد تا به امروز، به زبان های مختلفی ترجمه شده است. هرچند عمده ترجمه‏ها فارسی است. نهج البلاغه تا کنون به زبان فارسی، انگلیسی، اردو، اسپانیایی، آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی و برخی زبان‎های غیر معروف که شاید ده تا  پانزده زبان باشند، ترجمه شده است. اما عمده این ترجمه‎ها فارسی است. قهرا ما در این بحث نظر به ترجمه‎های فارسی داریم و ترجمه‎های دیگر از حیطه کاری ما خارج است و نمی‎توانیم ترجمه‎های دیگر را ارزیابی کنیم.
در اینکه اولین ترجمه نهج البلاغه از کیست چندان معلوم نیست. تنها چیزی که مشخص است این است که اولین ترجمه، مربوط به قرن پنجم و ششم هجری است. این ترجمه با تصحیح عزیزالله جوینی چاپ شده است. از نوع نگارش این ترجمه مشخص می‎شود که مربوط به آن دوران است. این تنها ترجمه‎ای است که از آن دوران باقی مانده و در دسترس ما است. پس از آن ترجمه‏های دیگری برای نهج الیلاغه نوشته شده که بعضی از کتب و مقالات آن‎ها نام برده‎اند جوینی در مقدمه کتاب می‎نویسد: «این نسخه از ترجمه را شاه عباس صفوی وقف حرم مطهر رضوی(ع) کرده است».
ترجمه دیگر از حسین بن شرف الدین اردبیلی(م ۹۵۰ ه ق) معاصر شاه اسماعیل صفوی است. البته در سال‎های اخیر ترجمه‎های بیشتری از نهج البلاغه منتشر شده که ما به برخی از آن‎ها اشاره می‎کنیم.
هم اکنون چیزی حدود پنجاه ترجمه از نهج البلاغه موجود است که یا ترجمه کامل نهج البلاغه است یا ترجمه بخش‎هایی از نهج البلاغه مثل عهد نامه مالک اشتر یا اینکه ترجمه‎ای شروع شده و به پایان نرسیده است. اگر بخواهیم تمام این ترجمه‎ها را ذکر کنیم به زمان زیادی نیاز دارد در حالیکه ضرورتی هم ندارد.
مهمترین ترجمه‎ها
در بین ترجمه‎هایی که در سال های اخیر مخصوصاً در دوران معاصر مورد توجه قرار گرفته چند ترجمه است که اشاره اجمالی به آن می‎کنیم.
۱.ترجمه فیض الاسلام: سید علی نقی فیض الاسلام که نهج البلاغه را با یک توضیح مختصر ترجمه کرده است. این کتاب در چاپ جدید در شش جلد منتشر شده است.
فیض الاسلام در مقدمه کتاب می‎گوید: «برای مردم قسمت‎هایی از نهج البلاغه را توضیح می‏دادم و مردم در مواجهه با این سخنان ناب و مطالب پر محتوای نهج البلاغه، درخواست کردند که علماء این کتاب را به زبانی که برای همه قابل فهم باشد ترجمه کنند و در اختیار مردم قرار دهند و لذا من به فکر این افتادم که این کتاب را ترجمه کنم».
این ترجمه یکی از معروف‎ترین ترجمه‎های نهج البلاغه است. علی الظاهر فیض الاسلام از شاگردان مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء عراقی و امثال ایشان بوده است، زیرا از ایشان اجازه اجتهاد هم دارد. در همان کتاب تصویر اجازه اجتهاد برخی از این بزرگان را قرار داده است. فیض الاسلام اهل فضل و علم بوده و صرفا یک خطیب نبوده که بر منبر مطالبی را بگوید.
۲. ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی: دکتر شهیدی که خود تحصیل کرده حوزه نجف و از شاگردان بزرگان نجف بود و بعد وارد مسیر دیگری شد، می‎گوید: «در برخی از دوره‎های تدریس دانشجویان از من خواستند متن معلقات سبع (هفت قصیده مهم از هفت شاعر عرب که قبل از اسلام و در جاهلیت از کعبه آویزان می‎کردند) را بخوانیم. من در پاسخ به آن‎ها گفتم باید یک متنی خوانده شود که این مزیت‏ها را داشته باشد و بعد می‎گوید وارد در این کار شدم».
۳. ترجمه مرحوم عبدالمحمد آیتی: یک ترجمه تحت اللفظی است
۴. ترجمه اسدالله مبشری
۵. ترجمه آقای انصاریان
۶.ترجمه دو تن از بزرگان زیر نظر آیت الله مکارم
۷.ترجمه مرحوم دشتی
غیر از این‎ها ترجمه‏ های دیگری نیز وجود دارد اما عمده ترجمه‏ها همین‏ها است که اشاره کردم.
بررسی ترجمه‎ها
مقدمه 
این ترجمه‎ها هر کدام ویژگی‎ها و مزیت‎هایی دارند وکاستی‎هایی که اجمالا به برخی از این کاستی‎ها و برجستگی اشاره خواهم کرد ولی قبل از آن لازم است یک توضیح کلی راجع به ترجمه بیان کنیم که اساسا رسالت ترجمه چیست؟ اگر بخواهیم ترجمه‎ها را مورد ارزیابی قراردهیم باید ببینیم که اصلا رسالت ترجمه چیست و مترجم چه باید بکند؟ چه ترجمه‎ای ترجمه موفق و چه ترجمه‎ای ناقص است.
معنای ترجمه معلوم است، اینکه متنی از یک زبانی به یک زبان دیگر برگردانده شود مثلا از فارسی به انگلیسی و از انگلیسی به فارسی، از عربی به فارسی و بالعکس. ترجمه به هر زبانی می‏تواند صورت بگیرد و حداقل سه نوع عمده برای ترجمه ذکر می‎کنند:
انواع ترجمه
۱.ترجمه تحت الفظی
ترجمه‎ یک متن به صورت کلمه به کلمه بدون اینکه ترکیب کلمات جابجا شود و در زبان مقصد جایشان تغییر کند. الان در بعضی از قرآن‎ها و مفاتیح‎ها زیر هر کلمه معنایش نوشته شده که اگر انسان بخواهد این ترجمه‎ها را به صورت جمله بخواند مقداری نامفهوم و نارسا است. این ترجمه تحت الفظی است که کلمه به کلمه معنا می‎شود، بدون اینکه متناسب با زبان مقصد و ادبیات آن در این کلمات جابجایی صورت بگیرد.
۲. ترجمه معنوی 
ترجمه معنوی در واقع به این معنا است که علاوه بر اینکه واژه‎ها به معنای مورد نظر برگردانده می‎شوند، ترکیب کلمات و قواعد ادبی زبان مقصد نیز رعایت می‎شود. مثلا در زبان انگلیسی گفته می شود IT IS A BOOK، اگر بخواهیم این را تحت الفظی معنا کنیم می‏گوییم «این است یک کتاب» کلمه به کلمه بدون اینکه جابجایی در این کلمات صورت بگیرد اما اگر بخواهد ترجمه معنوی شود، یعنی همان کلمات که معنا شده با رعایت قواعد و دستور زبان فارسی و تغییر در ترکیب کلمات این طور می‎شود: «این یک کتاب است.»
۳. ترجمه آزاد
مقصود و مراد گوینده به نوعی به دیگران منتقل شود، بدون اینکه در قید و بند الفاظ و عبارات او قرار بگیرد. مقصود و منظور نویسنده به نوعی به مخاطب القاء شود لذا در قید و بند عبارت نیست و ممکن است حتی تغییراتی به دلخواه خودش در این امور و مطالب بدهد.
در بین انواع سه گانه ترجمه، نوعا آن ترجمه‏ای که بهتر از سایر انواع سایر ترجمه شمرده می شود قسم دوم است. ترجمه تحت اللفظی به خاطر نارسایی که گاهی در ارائه مطلب دارد و نامتعارف بودنش خیلی پسندیده نیست و متن زیبایی از کار در نمی‎آید، یعنی خیلی سخت است که شما بخواهید یک متن عربی را با ترجمه تحت اللفظی به یک متن زیبای فارسی تبدیل کنید. این اصلا نمی‎شود. ترجمه آزاد هم در واقع پا را از حد عبارات نویسنده یا گوینده فراتر می‎برد و ممکن است حتی گاهی از مسیر ترجمه خارج شود و به توضیح و تفسیر بکشد، در حالیکه توضیح غیر از ترجمه است، تفسیر غیر از ترجمه است. لذا بهترین نوع ترجمه، ترجمه معنوی است زیرا با رسالت ترجمه سازگارتر است.
در ترجمه دو کار مهم صورت می‎گیرد:
۱.مفهوم مورد نظر گوینده کشف شود و به مخاطب انتقال داده شود.
۲.حد زیبایی کلام گوینده به شنونده منتقل شود.
این خیلی مهم است که در مقام ترجمه یک وقت خیلی بسیط و بدون توجه به این آرایه‎های ادبی ترجمه می‎شود ولی یک وقت با ملاحظه آن ترجمه می‎شود. این دو جهت مهم است، هم معنا و مضمون و هم آن صنایع و آرایه‎های ادبی که در متن اصلی وجود دارد به این زبان برگردانده شود.
معیار ترجمه موفق و ناموفق
ترجمه خوب و موفق ترجمه‎ای است که مفهوم را برساند اینکه گوینده چه می‏خواهد بگوید و چه گفته است و زیبایی کلام او را انتقال دهد و حفظ کند. زیرا یک وقت مفهوم منتقل می‏شود ولی زیبایی کلام او منتقل نمی‎شود، قواعد زبان فارسی یا هر زبانی را رعایت کند. اندازه کلام و سخن ترجمه شده را هم رعایت کند. طوری نباشد که برای ترجمه یک خط، چهار خط ارائه دهد. ممکن است کسی یک جمله را بخواهد معنا کند ولی برای آن چند جمله بیان ‎کند.
این‎ها اموری است که یک ترجمه را یک ترجمه خوب می‎کند: مفهوم را خوب انتقال دهد و این در پرتو فهم لغات و کلمات و ترکیب آن‎ها حاصل می‎شود. اگر کسی کلمات را خوب نفهمد، نمی‎تواند معنا و مقصود را به خوبی منتقل کند. معنا و مفهوم را انتقال دهد، زیبایی کلام را حفظ کند و منتقل کند و قواعد ادبی زبان مقصد را مراعات کند. مثلا اگر بخواهد به زبان فارسی ترجمه کند باید ادبیات فارسی را بلد باشد اگر کسی ادبیات فارسی را بلد باشد که نمی‎تواند ترجمه خوبی ارائه دهد. هرچند ممکن است در فهم مطالب آن متن از همه قوی‎تر باشد، لذا ترجمه کار هر کسی نیست  و سر انجام اندازه کلام را رعایت کند، اگر این چهار ویژگی باشد این یک ترجمه خوب است و البته بهترین نوع ترجمه، ترجمه معنوی است زیرا این خصوصیات در آن هست. یعنی این خصوصیات می‎تواند به این شکل بروز و ظهور پیدا کند.
در مقابل ترجمه‎هایی وجود دارند که نارسا هستند. ترجمه‎ها گاهی گرفتار نارسایی مفهومی هستند و گاهی گرفتار نارسایی شکلی هستند. منظور از نارسایی مفهومی یعنی مترجم از انتقال معنا و مفهوم سخن گوینده یا نویسنده عاجز باشد، نتواند مقصود نویسنده را به خوبی به مخاطبانش القاء کند. اینکه یک مترجمی نتواند معنایی را به خوبی منتقل کند به چه دلیل اتفاق می‎افتد؟
اینکه خودش فهم درستی نداشته باشد و واژه‏ها را نشناسد و مسلط به زبان مقصد و مبدء نباشد، این خیلی مهم است. مخصوصا در متون تخصصی، فرض کنید به یک مترجم زبان عربی به فارسی که اصلا با واژه‏های اصطلاحی فقه و اصول و فلسفه آشنا نیست، بگویند این متن فلسفی را ترجمه کن، او ترجمه را خراب می‎کند.
پس مترجم اولا باید خودش فهم کند و واژه‎ها را بشناسد. در انتخاب معادل‎ها اشتباه نکند. این در بسیاری از ترجمه‎ها اتفاق می‎افتد، یک واژه‎ای را اشتباهی معادل قرار می‎دهند و جای آن متن اصلی می گذارند که موجب مشکل می‎شود.
پس مترجم در درجه اول برای اینکه ترجمه‎اش گرفتار نارسایی مفهومی نشود باید آشنا با مفاهیم و واژه‎های استعمال شده باشد، ترجمه‎اش یک ارتباط و یک انسجامی داشته باشد، گاهی وقت ها ممکن است این انسجام را نتواند بین اجزاء یک کلمه ایجاد کند و وقتی این انسجام نباشد معنا مشخص و قابل فهم نیست.
نارسایی‎های شکلی هم بر می‏گردد به این که مترجم به قواعد زبان آشنا نباشد، اصلا با ادبیات بیگانه باشد، یا یک لفظی را در موضع مناسب به کار نبرد یا به هر حال مثلا جمله‎های طولانی در ترجمه به کار ببرد. این ها همه نوعا موجب نارسایی شکلی در ترجمه می‎شود.
قصد ما این بود که یک معیار کلی ذکر شود که با این معیار برویم سراغ ارزیابی ترجمه‎های نهج البلاغه که مثلا فرق ترجمه مرحوم آیتی با ترجمه فیض الاسلام یا دکتر شهیدی چیست؟
ترجمه آیتی یک ترجمه تحت اللفظی است، لذا ترجمه خوبی نیست. مثلا در خطبه شقشقیه از نامه آن مرد کوفی که سخن حضرت قطع شد ابن عباس بقیه سخن را طلب می‎کرد و حضرت فرمود:
«تلک شِقشِقَةٌ هَدَرَت ثُم قَرَّت»؛
«اشتر خشمگین آن پاره گوشت از دهان جوشیدن گرفت و سپس به جای خود بازگشت»
اما همین را مرحوم شهیدی این طور ترجمه کرده است:
«آنچه شنیدی شعله غم بود که سر کشید و رفت و بازگشت و در جای آرمید».
همین جمله را مرحوم دشتی این‎طور معنا کرده است:
«شعله‎ای از آتش دل بود زبانه کشید و فرو نشست»
اینجا دیگر نه مرحوم شهیدی و دشتی حرف از شتر خشمگین و پاره گوشتش نمی‎زنند. این‎ها گفتند: شعله‎ای از غم، شعله غم، یک شعله‎ای از آتش دل»
دیگران هم ترجمه‎های دیگر کردند باید دید کدام یک از این ترجمه‎ها معیارهای ترجمه خوب و موفق را دارند و نارسایی‎هایی که در ترجمه ممکن است پیش بیاید چه نارسایی شکلی و چه مفهومی در کدام یک از این ترجمه‎ها وجود دارد و اساسا آیا می‎توانیم به نحو مطلق یکی از ترجمه‎های موجود نهج البلاغه را به عنوان بهترین ترجمه و فاقد نقص معرفی کنیم. یا نه، این ها نسبی هستند و هر کدام از این ترجمه ها یک امتیازاتی دارند و یک نقص‎هایی.  بله معدل می‏توانیم بگیریم که یک ترجمه بهتر از بقیه است.
بحث جلسه آینده
مقایسه اجمالی بین ترجمه ها