سه امر نجات دهنده

امام سجاد(ع) می فرمایند: «ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُؤْمِن: كَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَ اغْتِیابِهِمْ، وَ إشْغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاِخِرَتِهِ وَ دُنْیاهُ، وَ طُولُ الْبُكاءِ عَلى خَطیئَتِهِ»[۱]

سه چیز مایه نجات انسان می شود:

  1. حفظ زبان از سخن گفتن در مورد دیگران و غیبت مردم.

حضرت می فرمایند: حفظ زبان از سخن گفتن در مورد مردم باعث نجات انسان است. گاهی کأنه به این توجه نداریم که این چه گرداب و باتلاق خطرناکی است. درباره همه چیز و همه کس حرف می زنیم و اظهار نظر می کنیم و غیبت می کنیم آن هم با احساس وظیفه دینی. بسیار عجیب است، انسان می بیند اتهام می زنند، غیبت می کنند به این که او فاسد است، او خائن است، او حرام خوار است او فلان است. همه چیز حساب و کتاب دارد. این «ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُؤْمِن» فرمایش امام سجاد(ع) است. نگه داری زبان از حرف زدن در مورد مردم و غیبت. این زبان ها را باید بیشتر کنترل کرد. اگر می‌خواهیم اهل نجات باشیم، واقعا به خودمان رجوع کنیم و از همین یک منجی تأثیر بگیریم.

  1. مشغول شدن به خویش با کارهایی که در دنیا و آخرت او مفید است.

« إشْغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاِخِرَتِهِ وَ دُنْیاهُ » این هم ناجی انسان است، انسان خودش را مشغول به کارهایی کند که یا برای دنیای آدم و یا آخرت انسان نفع داشته باشد. یعنی کار لغو و بیهوده وباطل نکند.

  1. گریه بسیار بر اشتباه.

 انسان از اشتباهاتش پشیمان باشد، گریه بالاترین وجه پشیمانی از اشتباه است. در دنیا و زندگی دنیوی نیز انسان وقتی جایی اشتباه می کند باید پشیمان شود و راهش را اصلاح کند. گاهی ما لج بازی هایی داری، مثلا می دانیم کاری اشتباه است ولی علی رغم اشتباه آن را انجام می‌دهیم. مثلا در مباحثه می‎دانم که اشتباه می گویم و هم بحثم درست تقریر می کند، اما برای خودخواهی و برای این که مغرور هستم، حرف خودم را به اشتباه ادامه می‎دهم و در آخر هم که طرف را محکوم می کنم کلی لذت می‎برم. این فرو رفتن در باتلاق است.

این سه امر منجی انسان است. آقایان این سخن به هر حال فرمایش صادقین است:

  1. لسان و زبانمان را حفظ کنیم و به راحتی و به سادگی در مورد هر کس و هر چیزی سخن نگوییم.
  2. دوم به کارهایی که برای دنیا و آخرت مان نفع دارد مشغول شویم.
  3. پشیمانی از اشتباهات.

[۱] تحف العقول، ابن شعبة الحرانى،ص ۲۰۴ ؛ بحارالانوار، العلامة المجلسي، ج ۷۵،ص ۱۴۰، ح۳