تبعیض عامل هلاکت ملت ها

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: إِنَّمَا أَهْلَكَ الَّذِينَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ كَانُوا إِذَا سَرَقَ فِيهِمْ الشَّرِيفُ تَرَكُوهُ وَإِذَا سَرَقَ فِيهِمْ الضَّعِيفُ أَقَامُوا عَلَيْهِ الْحَدَّ وَايْمُ اللَّهِ لَوْ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ سَرَقَتْ لَقَطَعْتُ يَدَهَا.

آن چه که مردمان پیش از شما را نابود کرد این بود که اگر شخص سرشناس و شناخته شده ای سرقت می کرد او را رها می کردند و اگر شخص ضعیفی دست به سرقت می زد بر او حد جاری می کردند.

این یک مسئله بسیار مهم و اساسی در بقاء و زوال ملت ها و دولت ها است. ما در آموزه های دینی می بینیم بعضی از امور به عنوان عوامل بنیان برانداز ملت ها و حکومت ها از آن یاد شده و از برخی به عنوان عوامل بقاء و ثبات نام برده شده است. مثلا ظلم از اموری است که ریشه یک ملت و حکومت را می خشکاند، این جزء سنت های الهی است که اگر در امتی ظلم فراگیر شود یا بنیان ملت یا حکومتی بر ظلم استوار باشد، قهراً بر اساس سنت الهی باعث زوال خواهد شد. حال ممکن است زمانش فرق کند ولی این یک سنت الهی است. از آن طرف اجرای عدالت به بقای ملت ها و حکومت ها کمک می کند. این از اموری است که فرقی نمی کند که دولت یا حکومتی مسلم باشد یا غیر مسلم، دولت مردان مسلمان باشند یا موحد، به هر حال این یک مسئله تخلف ناپذیر است؛ سنت های الهی خصوصیتشان این است.

یکی از اموری که خودش رأسا باعث هلاکت مردمان می شود این است که به ضعفاء توجهی نشود و شرفاء یا صاحبان نام و سرشناسان مورد توجه و تکریم باشند. این شوخی بردار نیست، هشدارهایی که پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مطرح می کنند، بعضا ارشاد به یک حقیقت خارجی است. این جا پیامبر می فرماید: إِنَّمَا أَهْلَكَ الَّذِينَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ كَانُوا إِذَا سَرَقَ فِيهِمْ الشَّرِيفُ تَرَكُوهُ؛ خبر می دهد و ارشاد می کند به حقیقتی که اگر مردمان پیش از شما هلاک شدند به این دلیل بود که اگر شخص سرشناس و معروفی سرقتی می کرد کاری با او نداشتند و کسی اعتراض نمی کرد که این شخص را مواخذه کنید و بر او حد جری کنید؛ وَإِذَا سَرَقَ فِيهِمْ الضَّعِيفُ أَقَامُوا عَلَيْهِ الْحَدَّ اما اگر یک آدم ضعیف و بی کس و کار و بدون پارتی و آشنا سرقت می کرد بر او حد جاری می کردند؛ این باعث هلاکت مردم قبل بوده است. این را رسول خدا می فرماید.

ما باید به این مسائل توجه کنیم، اهتمام ما به احکام دینی محصور نشود، به بعضی از امور و گزینشی برخورد کنیم. گاهی انسان می بینید حساسیت ها از ناحیه برخی از روحانیون گزینشی است. یعنی نسبت به یک بعد و یک جنبه و معصیت نسبت به یک حکم شرعی حساسیت نسبت داده می شود، اما نسبت به اموری که مهمتر از آن است هیچ حساسیتی نیست عالم دینی باید حساسیتش هم جانبه باشد، نسبت به همه بخشها باید حساس باشد. اگر خلافی و تخلفی می بیند عکس العمل نشان دهد، فرق نمی کند همان طور که مثلا شراب خواری یک گناه کبیره ای است که مستوجب حد است، سرقت از اموال بیت المال نیز یک گناهی است که عقوبت سنگین دارد. آن هم در این شرایط که مردم این گرفتاری ها را دارند و نیازمندی ها بسیار است و مشکلاتی مردم را حاطه کرده، بعضا انسان از شنیدنش مو به تنش راست می شود چه برسد به این که مواجه با آن شود.

به هر حال یکی از مسائلی که می بایست ما به عنوان عالمان دین نسبت به آن حساسیت داشته باشیم و این حساسیت را به مردم هم منتقل کنیم این است که اصل و فرع جایشان عوض نشود. این طور نباشد که مردم ببینند که ما مثلا راجع به یک موضوع عادی حساسیت صد درجه داریم اما نسبت به یک موضوع مهم حساسیتمان بیست درجه هم نیست. این ها تاثیر در عقاید مردم می گذارد، این ها در باورهای مردم خدشه وارد می کند. اگر ما در این امور گزینشی عمل کنیم و چیزی که خودمان دلمان می خواهد را پر رنگ کنیم و چیزی که دلمان نخواهد از کنارش عبور کنیم، این از دید مردم قابل قبول نیست. لذا روحانیت همیشه باید مدافع حقیقت دین و مسائل فکری و اخلاقی مردم باشد. در برابر کجی ها و انحرافات بایستد.

گرچه ایستادن در برابر انحراف و کجی نیز راه و رسم خودش را دارد. تدبیر در این زمینه بسیار مهم است این که با یک اشتباه و خطا چه به صورت فردی وچه جمعی چگونه برخورد شود و غرض و هدف چه باشد خیلی مهم است. روحانیت هر راهی که طی می کند باید در ذهنش این باشد که جامعه را هدایت کند. مقصد اعلی هدایت مردم است و این باید در همه رفتارها و موضع گیری ها و سخنان و کارهای ما تجلی پیدا کند که واقعا دلسوزانه به دنبال هدایت هستیم، این مسئله­ای است که خیلی مهم است. پیامر خدا(ص) می فرماید: مردمان پیش از شما نابود شدند و این نابودی به این جهت بود. لذا معلوم می شود که عامل بسیار مهمی است. این یعنی تبعیض، یعنی بی عدالتی. این که در برابر کسی حد اجراء شود و در برابر کسی اجراء نشود ممکن است در یک مورد خاص تاثیری نگذارد اما به مرور که انباشته شود به بهانه دیگر سر بر می آورد.

به هر حال امیدواریم که اولا روحانیت همیشه منادی حق باشد و انحراف را در هرجا که می بیند ناصحانه تذکر دهد. این که می گویم ناصحانه یعنی خیر خواهی، یعنی اگر می شود جلوی خطایی را با تذکر خصوصی گرفت دلیلی ندارد که این را فریاد بزند و علنی کند. این مراتب باید طی شود و در تذکرش نصح و لسان نصیحت را رعایت کند. اگر انسان در بیان نصیحت انسان زبان گزنده داشته باشد نه تنها فایده ای ندارد بلکه موجب عکس العمل به نحو تندتری می شود و او را از منظور و مقصد دور می کند.

ثانیا مسئولین و کسانی که در مسند امور هستند به این مسئله باید توجه کنند که اگر به غیر از این طریق عمل شود بر شاخه نشستن و کندن از بن است. الان همه بر این مسئله پای می فشارند، رهبر انقلاب خودشان فرمودند: ما در مسئله اجرای عدالت در این سال ها موفق نبودیم. یعنی کوتاهی بوده و باید به این جهت توجه شود در برخورد با مفاسد و آن چیزهایی که موجب نارضایتی مردم است باید اهتمام بیشتری باشد. مردم واقعا از نداری آن قدر ناراحت نیستند که از تبعیض و بی عدالتی رنج می برند. این برایشان قابل تحمل نیست؛ اما اگر ببینند عدالت اجراء می شود قهرا شرایط متفاوت می شود.

آن چه که به ما مربوط می شود این است که باید سعی کنیم انشاء الله از حق در هر نقطه و در هر جایگاهی دفاع کنیم.