اهمیت نعمت عقل

قال الامام موسی بن الجعفر:

«مَن أرادَ الغِنى بلا مالٍ ، و راحَةَ القَلبِ مِن الحَسَدِ ، و السَّلامَةَ في الدِّينِ ؛ فلْيَتَضَرَّعْ إلَى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ في مَسألَتِهِ بأن يُكَمِّلَ عَقلَهُ ، فمَن عَقَلَ قَنَعَ بما يَكفيهِ ، و مَن قَنَعَ بما يَكفيهِ استَغنى ، و مَن لَم يَقنَعْ بما يَكفيهِ لَم يُدرِكِ الغِنى أبدا»

این از توصیه‎های ناب و مهمی است که امام کاظم (ع) به پیروان و شیعیان و بلکه همه انسان‏ها می‏کنند.

ما معمولا در درخواست‎هایمان و حاجتمان از خداوند متعال یا از کسانی که بین ما و خداوند به عنوان واسطه قرار داده می‏شوند،  بیشتر مربوط به زندگی در این دنیا ست، امور مربوط به معیشت، توسعه در رزق و روزی و فوقش اینکه دینمان از آفت‎ها حفظ شود، یک مقدار بالاتر رویم، از رذائل اخلاقی مثل حسادت و کینه و اینها دلمان خالی شود، یعنی می‎گوییم خدایا از نظر مادی از دیگران ما را بی‏نیاز کن یا می‏گوییم: خدایا دین ما را حفظ کن، خدایا دل ما را از کدورتها و حسادت‎ها و کینه‏ها حفظ کن، اینها دعاهای خوبی است، بالاخره کسی که در خواست سلامت دین می‏کند، کسی که آرزوی آرامش دارد و راحتی دل و آرامش دل از خدا طلب می‏کند، خیلی ترجیح دارد نسبت به کسی که فقط نان و آب و خانه از خدا می‎خواهد. اما حضرت در این روایات به یک موضوع مهم که کمتر ما به آن توجه می‏کنیم توصیه می‏کند و آن هم درخواست عقل است، خدایا عقل به ما بده، این خیلی چیزی مهمی است، این عقلی که اینجا حضرت می‏فرماید، البته نه عقل محاسبه‏گر و عقل معاش و آنچه که در افواه به آن به زرنگی تعبیر می‏شود، عقل محاسبه‏گر مادی نیست، این به معنای حقیقی کلمه نعمت و عنایتی از خدا به‏ بنده‏اش است. از خد درخواست عقل کند، اگر این اجابت شود، همه اینها تأمین می‏شود.

می فرماید: «من اراد الغناء بلا مال» می‎گوید: کسی که می‏خواهد بدون مال و دارایی بی‏نیاز شود، مال را انسان برای رفع نیاز می‏خواهد، این مال که تأمین شد باز احساس نیاز است. معنای حرص چیست؟ آنهایی که خیلی هم ثروتمند هستند و همه نوع امکانات برایشان فراهم است، اینها باز احساس بی‏نیازی نمی‏کنند و روز به روز خودشان را نیازمندتر حس می‏کنند. می‏گوید: اگر کسی می‎خواهد بدون  مال به بی نیازی برسد، اگر کسی می‏خواهد به آرامش درونی برسد، راحة القلب، این آن گمشده‎ای است که بشر امروز به دنبال آن می‏گردد و خیلی کم یاب شده، این همه نا آرامی‏ها و استرس‏ها، آن‎هم در کسانی که به حسب ظاهر ممکن است آدم بگوید که اینها مشکلی ندارند، همه چیز برایشان فراهم است، اما راحة القلب و آرامش درونی خیلی مهم است، کسی که می‏خواهد به آرامش درونی برسد من الحسد، یکی از مشکلات اصلی بشر حسادت است، آن بچه کوچکی که تازه محیط دور خودش را می‏شناسد این آتش درونش روشن است تا کسی که به سنین جوانی و پیری می‏‏رسد همیشه خودش را مقایسه می‏کند با دیگران و این او را آزار می‎دهد.حال این قیاس در جهات مادی است یا در جهت ریاست است، اینکه او دارد و من ندارم و یک طوری این حسادت می‏کند که او موقعیتش این طور است و من اینطور هستم، این بدترین چیزی است که مثل خوره جان و روح و درون انسان‏ها را آزار می‎دهد. کسی که سلامت در دین می‏خواهد، کسی که دنبال این است که دینش دین سالم و پاکی باشد، این سه گروه: من اراد الغنی بلا مال، کسی که بی نیازی بدون مال و دارایی می‏خواهد، کسی که آرامش و آسایش درونی و قلبی می‏خواهد، کسی که دنبال سلامت دین است فلیتضرع الی الله فی مسئلته، تضرع به درگاه خدا کند در این خواسته و متضرعانه این خواسته را داشته باشد و از خدا طلب کند. بان یکمل عقله، از خدا بخواهد خدایا عقل من را کامل کن، کامل شدن عقل انسان مساوی است با رفع همه این مشکلات. عقل اگر کامل شود می‏فهمد  حقیقت بی‏نیازی چیست؟ اگر عقل کسی کامل شود حقیقت دین را می‏فهمد، عقل کسی کامل شود دنیا را خوب می‎شناسد، عقل کسی کامل شود روح بی نیازی در تمام وجود او حاصل می‎شود و  آن مسائلی که به خاطر آنها نا آرام است، آن مسائل از دیدش اهمیت ندارد، اهمیت خودش را از دست می‏دهد، اینها را حقیر می بیند،  لذا می‏فرماید: فمن عقل قنع بما یکفی، بعد می‏گوید کسی که عقل پیدا کند به آنچه که او را بس است و کفایت می‏کند او را  قانع است. بالاخره نیازهایی دارد می‏گوید آنچه که برای رفع حوایج من نیاز است، خدا را شکر دارم و به همین قانع است، و من قنع بما یکفی، استغناء، و کسی که قانع شود به آنچه که کفایت می‏کند او را این روحیه قناعت به این معنا نیست که کسی به خودش سخت بگیرد مثلا خیلی بر خودش و خانواده اش در مسائل مادی آنها را در تنگنا قرار دهد، در مسائل علمی یا موقعیت های اجتماعی هر چه هست آنچه که برای او لازم است، اگر به آنچه که او را کفایت می‎کند قانع باشد، این بی‏نیاز می‏شود. یعنی انسان که عقل پیدا کند، این عقل باعث می‏شود با مسئله قناعت خو بگیرد، حقایق این عالم را ببیند، می‏بیند این دنیا اینطور است و گذرا است و پایان دارد و  من هم یک نیازهای محدودی دارم، همین نیازهای من برطرف شود و باید برا ی آن نیز تلاش کند، کسی که عقل پیدا کند روحیه قناعت پیدا می‏کند و کسی که قناعت پیدا کند بی نیاز است. اساس بی‏نیازی قناعت است و قناعت در پرتو عقل حاصل می شود و من لم یغن بما یکفیه لم یدرک الغنی ابدا و کسی که قناعت نکند به آن چیزی که او را کفایت می‏کند هیچ گاه به قناعت و بی نیازی نخواهد رسید، اصلا هیچ گاه آن را درک نخواهد کرد. این خیلی مهم است که ما از امام موسی کاظم(ع) این را یاد بگیریم که از خدا متضرعانه درخواست کمال عقل کنیم. در دعاها چقدر از خدا طلب می‏کنیم؟ این یک مسئله بسیار مهمی است.

لذا یکی از محورهای مهم در توصیه هاو بیانات و فرمایشات امام کاظم(ع) همین است که به عقل به عنوان میزان و معیار اهمیت و ارزش، هم دردنیا و هم در آخرت تاکید می‏کند. جالب است در روایتی می‏فرماید: «ما بَعَثَ اللّهُ أَنْبِیاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلی عِبادِهِ إِلاّ لِیعْقِلُوا عَنِ اللّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً لِلّهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلاً وَ أَعْقَلُهُمْ أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ»

اعقلهم ارفعهم فی الدنیا و الآخره، هدف انبیاء و ارسال رسل این بوده که اینها تعقل کنند درباره خدا و از خدا، احسنهم استجابتا و احسنهم معرفتا، هر کسی که به خدا معرفت بیشتری داشته باشد پذیرش بیشتری از ناحیه خدا خواهد داشت، قرب به حق تعالی به کثرت صوم و صلوة و الصیام نیست، چه اینکه آن هم در پرتو عقل خود به خود حاصل می‏شود، کسی که خدا را بشناسد همیشه در حال بندگی و پرستش است. اعلمهم بامر الله احسنهم عقلا و اعقلهم ارفعهم درجة فی الدنیا و الآخره، میزان و معیار افراد، درجه و رتبه افراد چه در دنیا و آخرت با این عقل معلوم می‏شود. حال چقدر ما از این عنصر بهره مندیم خدا می‎داند.  زندگی ما در این دنیا نشان می دهد که با این امر خیلی میانه ای نداریم.