آستانه تحمل فوق العاده، برترین ویژگی امام کاظم(ع) – پیروان امام کاظم(ع) باید تحمل خود را در همه عرصه ها بالا ببرند

 ائمه ما(علیهم السلام) واجد همه صفات کمالیه انسانی بودند. اگر ائمه هدی (علیهم السلام) به عنوان مقربین درگاه الهی و خلیفه خداوند و اولیای خاص پروردگار مطرح اند وجودشان جلوه ای از آن نور و از آن عظمت است و به تعبیرعرفا تجلی اسم اعظم خداوند هستند. انسان کامل یک چنین خصوصیتی دارد. لذا ائمه ما از این حیث تفاوتی با هم ندارند. اما ما می بینیم به مقتضای شرایطی که در آن به سر می بردند یک ویژگی در آنها بارز و مطرح شده است. مثلا امام سجاد(ع) به عنوان زین العابدین معرفی شده یعنی آن حیثیت عبادت و بندگی خدا در ایشان بروز و ظهور بیشتر ی پیدا کرده، ولی این بدان معنا نیست که سایر ائمه از این حیث در مرتبه پایین تری بودند. پس موقعیت خاص هر یک موجب شده یک خصوصیتی بیشتر بروز پیدا کند.

یکی از خصوصیاتی که در مورد امام موسی بن جعفر(ع) برجسته شده خصوصیت حلم و بردباری و کظم غیظ است.و به همین دلیل به او لقب کاظم دارند. ما نیز در جامعه امروز به این خصوصیت خیلی نیازمندیم، هم در مناسبات اجتماعی و در روابط خانوادگی و هم در حوزه رفتار سیاسی و اقتصادی. واقعا آستانه تحمل چه در عالم سیاست، چه در خانواده و چه در محیط های کاری خیلی پایین آمده. علت این که این­جهت توضیح داده می شود این است که نیاز مبرمی است که به این خصوصیت داریم.

امام کاظم(ع) خبر دار شدند شخصی به ایشان و امیرالمومنین(ع) سب و لعن می کند. بعضی از اصحاب تصمیم به کشتن و ترور او گرفتند. خبر به گوش امام  کاظم(ع) رسید. امام آنها را نهی کرد و فرمود: من این را به طریق دیگری حل می کنم. امام از اصحاب سوال کرد این شخص کجا زندگی می کند؟ اصحاب گفتند: در بعضی از نواحی مدینه زراعت می کند. امام سوار بر مرکب شد و به سمت مسکن و محل زندگی آن شخص رفت. دید در مزرعه مشغول کار است. امام رفت کنار او نشست و دست او را با ملاطفت گرفت و با بهترین سخنان با او شروع به سخن کرد. او ظاهرا از زراعت و ضرری که کرده بود گلایه داشت. امام فرمود: چقدر ضرر کردی؟ گفت: ۱۰۰ دینار، امام فرمود: چقدر فکر می کردی که سود ببری؟ گفت: من از غیب خبر ندارم. امام فرمود: من گفتم چقدر امید داشتی که به تو سود برسد، نه اینکه بدانی چقدر سود می­بردی؟ گفت: فکر می کردم حدود دویست دینار سود ببرم. امام (ع) سیصد دینار به او پرداخت نمودند. همین رفتار باعث شد او خجالت زده شود و از آن­چه در مورد امام و جدش امیرالمومنین(ع) گفته بود پشیمان شود. این رفتار او را متحول کرد. این داستان را در تاریخ بغداد[۱] و بعضی از کتابهای دیگر نوشته اند تنها در منابع شیعی ذکر نشده است. اصحاب مواجه با آن شخص شدند و دیدند که چگونه متحول شده، لذا برایشان قابل هضم نبود که آن انسانی که سب و لعن می کرد چگونه متحول شده است امام یک روزی به اصحابشان فرمودند:«ایّما کان خیرا؟ ما اردتم او ما اردت ان اصلح امره بهذا المقدار؟» کدام کار بهتر بود، کاری که شما قصد انجامش را داشتید یا این کاری من به این مقدار کردم[۲]؟

بسیاری از مسائل به این روش قابل حل است. کم پیدا می شوند افرادای که خبث ذاتی داشته باشند و اخلاق خوش و رفتار نیکو اثری درآنها نگذارد. اکثر مردم با این روش ها اصلاح می شوند.

یک توصیه ای هم امام کاظم(ع) به فرزندانشان دارند و می فرمایند:« یا بنی انی اوصیکم بوصیة من حفظها انتفع بها»، به شما وصیتی می­کنم که هر کسی این وصیت را عمل کند از آن نفع می­برد « اذا آتاکم آت فاسمع احدکم فی الاذن الیمنی مکروها ثم تحول الی الیسری فاعتذر لکم و قال: انی لم اقل شیئا، فاقبلوا عذره »

اگر شخصی نزد شما آمد و در گوش شما سخن ناپسندی گفت که منجر به رنجش شما شد. بعد همان لحظه در گوش چپتان گفت من چیزی نگفتم. آن را بپذیرید یعنی اینکه آن حرف را نشنیده بگیرید. با اینکه همین الان در گوش راست شما حرف بدی زده اما الان می گوید من چیزی نگفتم امام می فرمایند: این را بپذیرید.

اگر ما به همین یک توصیه عمل کنیم چه اندازه مشکلات ما حل می شود؛ واقعا جامعه از این جهت مشکل دارد. این راه و روشی که ما پیش گرفتیم متفاوت با آن چیزی است که ائمه از ما خواسته­اند. هر چند ادعا کنیم که پیروان ائمه می باشیم و مجلس بگیریم اما وقتی نسبت به یکدیگر حاضر نیستیم کوچکترین حلم و بردباری داشته باشیم و دنبال مچ گیری و بهانه جویی هستیم. آن گاه آیا در ادعای خود صادق هستیم؟ طرف قسم میخورد که من این حرف را نزدم از او قبول نمی کنند. حال طبق فرمایش امام  با این که سخن این شخص را در گوش خود از او شنیده اما امام(ع) می فرماید اگر لحظه ای بعد گفت من نگفتم از او بپذیر. این معنایش این است که حتی اگر خودت با گوش خودت شنیدی که گفته ولی الان می گوید که من نگفتم بپذیر و بنا را بر این بگذار که نگفته. از این واضح تر؟ آن وقت یک حرفی زده می شود که باواسطه است نه منبع آن معلوم است و نه اساس آن معلوم است ولی همه شروع می­کنند به هیاهو و بعد مشخص می شود که اصل سخن گفته نشده است. این روش درست نیست. بالاخره تکریم ائمه و گرامیداشت ائمه این است که ما اینها را سرمشق قرار دهیم الان بمناسبت شهادت امام موسی کاظم(ع) همین یک توصیه را در خانواده و دوستان و شهر و کشور، هر کس به فراخور حال خودش عمل کند چقدر مشکلات حل می شود.

[۱] تاریخ بغداد / ج ۱۳/ ص۲۸ و ۲۹

[۲] کشف الغمه ج ۳ ص۸