هوشياری امام هادی عليه السلام در مجادلات به ظاهر فکری جامعه 

ايام شهادت امام هادی (ع) است. امام هادی (ع) در شرايطی زندگی مي‏کردند که جامعه اسلامی در معرض انواع و اقسام تهاجمات فکری بود. در آن دوران اتفاقی که رخ داده بود اين بود که از زمان مأمون آثار غير اسلامی و غير عربی يعنی از يونان و هند و تا حدودی از ايران به زبان عربی ترجمه شده بود.آثار انديشمندان و اهل فکر شرق و غرب عالم در محيط اسلامی وارد و باب جديدی برای مسلمين باز شده بود. افکار تازه‏ای به واسطه ترجمه آثار ساير تمدن‏ها در محيط اسلامی منتشر شد. به موازات اين مسئله، مسلمين هم در رفت و آمد با ساير ملل، با فرهنگ‏ها و افکار ديگر آشنا شدند. ضمن اينکه اين مسئله آثار مثبتی داشت در عين حال يک تهديد جدی را هم متوجه محيط اسلامی مي‏کرد. دوران سختی بود و در بين خود مسلمين مباحث جدی و عجيبی پيرامون جبر و تفويض و اختيار و… مطرح بود.هدايت معنوی اين جامعه کار خيلی سختی بود. درست است که امام هادی (ع) در مقام رياست ظاهری جامعه نبودند ولی بالاخره به عنوان امام وظيفه هدايت معنوی اين جامعه را بر عهده داشتند.

يکی از بحث‏هايی که در آن دوران بين مسلمان‏ها شديدا رواج پيدا کرده بود، خلق قرآن بود که منجر به درگيري‏های خونين بين مسلمين گرديد به نحوی که از اين مسئله به فتنه کبری تعبير مي‏کردند.

موضع امام درباره چنين مسئله‏ای که در جامعه اسلامی آن روز به شدت محل بحث و گفت و گو بود، خيلی مهم است. امام هادی (ع) در نامه‏ای به بعضی از پيروانشان در بغداد نوشتند:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ عَصَمَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكَ مِنَ الْفِتْنَةِ فَإِنْ يَفْعَلْ فَأَعْظِمْ بِهَا نِعْمَةً وَ إِلَّا يَفْعَلْ فَهِيَ الْهَلَكَةُ نَحْنُ نَرَى أَنَّ الْجِدَالَ فِی الْقُرْآنِ بِدْعَةٌ اشْتَرَكَ فِيهَا السَّائِلُ وَ الْمُجِيبُ فَتَعَاطَى السَّائِلُ مَا لَيْسَ لَهُ وَ تَكَلَّفَ الْمُجِيبُ مَا لَيْسَ عَلَيْهِ وَ لَيْسَ الْخَالِقُ إِلَّا اللَّهَ وَ مَا سِوَاهُ مَخْلُوقٌ وَ الْقُرْآنُ كَلَامُ اللَّهِ لَا تَجْعَلْ لَهُ اسْماً مِنْ عِنْدِكَ فَتَكُونَ مِنَ الضَّالِّينَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكَ مِنَ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ»[۱]؛ ايشان بعد از ذکر مقدمه ای فرمود: ما گمان مي‏کنيم خود جدال در اين مسئله در مورد قرآن بدعت است. (خود جدال بدعت است نه يک رأی خاص) اينکه قرآن مخلوق است يا مخلوق نيست و بدعتی است که هم سائل و هم مجيب هر دو در آن شريکند (اين برای يک طرف نيست؛ آن کسی که سؤال مي‏کند و آن کسی که جواب مي‏دهد هر دو در اين بدعت شريکند) سائل چيزی را مي‏گويد و چيزی را واردش مي‏شود که «ليس له» و مجيب خود را به تکلف مي‏اندازد در چيزی که «ليس عليه». هر دو غلط است هم آنچه که سائل مي‏گويد و هم آنچه که مجيب مي‏گويد.

بعد امام خيلی روشن و صريح رأی خود را مي‏فرمايند: «و ليس الخالق الا الله». خالق فقط خداست و ما سواه مخلوق است. قرآن هم غير از کلام خدا چيزی نيست و از خودتان برای قرآن اسم نگذاريد که آن وقت از گمراه شدگان خواهيد بود.

اين يک نمونه کوچک بود. گاهی بعضی از مجادلات و مباحثات (حتی علمی) تبديل مي‏شود به يک موضوعاتی که خودش بدعت است. چه آنهايی که دفاع مي‏کنند و چه آنهايی که رد مي‏کنند. اين خيلی دقت مي‏خواهد. مخصوصاً برای ما که مراقب باشيم به سرعت و با هر مناسبتی وارد بعضی از اين مجادلات و مباحثات نشويم. اين به معنای بي‏تفاوتی نيست. وظيفه ما اين است که در برابر انحرافات و بدعت ايستادگی کنيم .ترديدی در اين نيست چراکه ما پاسدار مرزهای فکری و دينی هستيم و بايد بر اين پاسداری افتخار کنيم اما اين خيلی مهم است که مرز بين موضوعاتی که بايد در آنها وارد شويم و موضوعاتی که نبايد وارد آنها شويم را تمييز دهيم و به ادنی مناسبتی وارد بحث های جنجال‏های به ظاهر علمی نشويم.

[۱]. امالی صدوق، ص ۴۸۹.