امامت علم برای عمل

امیرالمومنین علی(ع) می فرماید:«الْعِلْم إِمَام الْعَمَل وَ الْعَمَلِ تَابعهُ، يلهم بِهِ السُّعَدَاءَ وَ يُحَرِّمْهُ الْأَشْقِيَاء»

دانش وعلم پیشوای عمل و عمل تابع و پیرو آن است. به سعادت مندان و خوشبختان علم الهام می شود و اشقیاء و تیره بختان از آن محرومند[۱].

مضمون این روایت به نوعی با روایتی که در جلسه بحث قبلی خواندم، مرتبط است و توضیحات مورد نیاز را در جلسه بحث گذشته عرض کردم و در این جلسه اجمالا برای دوستانی که در بحث قبلی حضور نداشتند مطالبی را عرض می کنم.

طبق فرمایش امیرالمونین(ع) علم پیشوا و امام عمل است و عمل تابع علم است. این که حضرت می فرماید: علم امام است و عمل ماموم؛ در واقع حکایت از یک ضرورت و قاعده می کند. یعنی می­خواهند بفرمایند: باید این چنین باشد که علم و دانش انسان پیشوای عملش باشد و به قرینه جمله بعدی که می فرمایند: علم چیزی است که به سعادت مندان الهام می شود، قطعا منظور از این علم، علمی است که به سعادت آدمی مربوط است نه هر علم و دانشی و این که اشقیاء از آن محروم می شوند باز معلوم است که منظور از این علم، علمی است که در سعادت انسان اثر دارد. این خیلی مهم است که علم ارزش ذاتی و شرافت ذاتی دارد ولی در بین علوم، علوم الهی جایگاه خاصی دارند. این علم است که عالمانش طبق آیه:«إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»[۲] از آن اثر می پذیرند. اگر عمل تابع علم باشد نتیجه اش می شود خشیت. لذا «إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» یعنی علما به واسطه علمشان خشیت الهی پیدا می کنند و در صورتی علم نتیجه اش خشیت الهی است که عمل پیرو آن باشد. اما اگر کسی علم داشته باشد مثل علم به طبیعیات؛ لزوما علم به طبیعیات نتیجه اش خشیت نیست چه این که عالمان طبیعت در دنیا بودند و کفر به خدا ورزیدند. پس معلوم می شود که همه علوم و عمه عالمان خشیت الهی بدنبال ندارند و خشیت الهی در دل آنها نیست. آن علمی که نتیجه اش خشیت الهی است، علم الهی است. این علمی است که به سعدا الهام می شود. یعنی اگر کسی در فراگیری این علم کوشش کند و به هر میزانی که می­داند عمل خود را تابع علم کند، خودش زمینه ساز توفیق و طی کردن پله های بالاتر کمالات علمی است.

خوب دقت کنید! نکته ای که در این روایت است این است که سعادت در گرو علم و عمل به آن علم است یعنی تا علم نباشد و عمل نباشد سعادت نیست و از طرف دیگر حضرت می فرماید: این علم چیزی است که به سعدا الهام می شود. چطور ممکن است؟ بالاخره ابتدا انسان باید سعادت مند باشد تا علم به او الهام شود یا اول عالم شود و عمل کند و بعد سعادتمند شود؟

نکته ای که در این روایت وجود دارد این است که اگر کسی تعلم کند و این علوم را یاد بگیرد و به میزان دانسته­هایش عمل کند، مثلا می بیند که گفته اند «النجاة فی الصدق»[۳] باورش شود که صدق را سرلوحه زندگی خود قرار دهد. ممکن است حجم وسیعی از معلومات برای انسان فراهم بشود ولی به  هیچ کدام هم عمل نکند که نتیجه اش معلوم است چه می شود. اما اگر به هر میزان که می داند عمل کند زمینه ای فراهم می کند که خداوند تبارک و تعالی نیز به این انسانی که حرکت را آغاز کرده و دارد از پله های کمال خودش را بالا می برد کمک کند. یک مقتضی سعادت و یا یک سعادت اولیه را برای خودش فراهم می کند و بعد بواسطه آن خداوند تبارک و تعالی توفیقاتی را نصیب انسان می کند و آن وقت به موازات تلاش و کوشش الهامات  هم شامل حال او می­شود. الهام در مقابل وسوسه است که اشقیاء از آن محروم اند. الهام همان نداهای خیر درونی است. همان نداهایی که انسان را تشویق به خیر می کند که مسبب آن خداوند است. در مقابل شیطان است که انسان را وسوسه می کند، شیطان موجب می شود که انسان وسوسه شود. وسوسه یعنی سوق دادن ذهن و روح و در نتیجه رفتار انسان به سوی افکار و رفتار شیطانی مثل تقویت شهوت و غضب و میل به دنیا و امیال و آرزوهای نفسانی. این­ها وسوسه­هایی است که شیطان می کند و در مقابل آن خداوند الهام می کند.

الهام یعنی در برابر فریاد های شیطان و دعوت های شیطان به سوی آن آرزوها و امیال، این فریاد هم بلند می شود و وقتی فریاد به سوی خیر قوی شود، انسان آن را بیشتر می شنود. فکر کنید دو دعوت در درون ما وجود دارد، یکی دعوت به خیر و یکی دعوت به شر. دعوت به شر اگر صدایش بلندتر باشد، دیگر انسان دعوت به خیر را نمی شنود و جذب آن می شود اما اگر دعوت به خیر صدایش بلند باشد قهرا صدای او بیشتر شنیده می شود و دعوت به شر کمتر شنیده می شود.

لذا هم باید با علم و عمل به آن، خودمان را در مسیر سعادت قرار بدهیم و هم زمینه های توفیق را در خودمان فراهم کنیم تا بتوانیم پیش برویم و در یک جا متوقف نشویم و مدام خدا به ما کمک کند.

از طرفی سلب توفیق برای ما خیلی خطرناک است این که بیاییم علم و دانش الهی را فرا بگیریم ولی به آن عمل نکنیم، باعث سلب توفیق می­شود. یعنی آن چه که انسان دارد از دست بدهد، سرمایه هایی که دارد را از دست بدهد که این شخص «خسر الدنیا و الاخره» است

انشاء الله خداوند توفیق عمل به آن چه که فراگرفته و فرا می گیریم را به ما بدهد.

[۱] الامالی للطوسی  ص ۴۸۸

[۲] سوره فاطر، آیه ۲۸(از میان بندگان خدا، فقط دانشمندان خدا ترس هستند)

[۳] بحارالانوار، ج ۷۰، ص۱۴