جلسه بیست و سوم
مقدمه هفتم: فی المراد بالغنیمه (امر چهارم: غنيمت در كلمات فقها)
۱۳۹۲/۰۷/۳۰
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
بحث در ذکر مواردی از عبارات فقها بود که از عبارات آنها استفاده میشود در بیان وجوب خمس در مواردی که خمس واجب است به عمومیت معنای غنیمت در آیه شریفه استناد کردهاند؛ چند مورد ذکر شد چند نمونه دیگر هم عرض میکنیم و بعد اشاره مختصری به عبارات مفسرین در این رابطه خواهیم داشت.
۵- طبرسي:
مرحوم طبرسی در پاسخ به یک سؤالی درباره غنیمت این چنین میفرماید: «ما یؤخذ بالسیف قهراً من المشرکین یسمی غنیمةً بلاخلاف و عندنا أنما یستفیده الانسان من ارباح التجارات و المکاسب و الصنایع یدخل ایضاً فی ذلک».
۶- راوندي:
میفرمایند: اینکه غنیمت بر ما اخذ من المشرکین بالقهر و الغلبة صدق میکند این مورد اتفاق است یعنی بین ما و عامه ولی در نزد ما هر چه که انسان از فوائد و ارباح تجارات و کسب و صنعت به دست بیارد آن هم داخل در غنیمت است.
راوندی در فقه القرآن ابتدائاً در ذیل آیه شریفه میفرماید: «و هی خمسة و عشرون جنساً» مواردی که خمس به آنها تعلق میگیرد بیست و پنج مورد است «و کل واحد منها غنیمة فإذا کان کذالک فالاستدلال یمکن علیها کلها بهذه الآیة».
و اگر این چنین باشد که همه اینها غنیمت باشد پس برای وجوب خمس در همه آنها میتوان به این آیه استدلال کرد یعنی یکی از ادلهی وجوب خمس مثلاً در معدن و کنز و غوص و ارباح تجارت همین آیه است چون ما غنمتم شامل آنها میشود.
۷- شهيد اول:
شهید اول میفرماید: «و هو بشهادة الاستقراء سبعة» یعنی ما یجب فیه الخمس استقراءً هفت مورد است «داخلة فی اسم الغنیمة» و همه این هفت مورد داخل در عنوان غنیمت هستند.
۸- شهيد ثاني:
شهید ثانی تصریح میکند به اینکه غنیمت دو معنی دارد یکی غنیمت به معنای مشهور و دیگری غنیمت بقولٍ مطلق؛ يعني ما دو اصطلاح داریم منظور از غنیمت به معنای مشهور خصوص غنائم دار الحرب است اما غنیمت بقول مطلق همان معنای لغوی است که عبارت است از مطلق فائده. بعد در یک موردی حکم به وجوب خمس میکند و دلیل آن را هم صدق عنوان غنیمت قرار میدهد؛ میگوید اگر کسی از اموال کفار چیزی اخذ کند لکن بغیر اذن الامام (در جهاد و قتال مصطلح اذن امام معتبر است.) اما اینجا اگر کسی از اموال کفار چیزی اخذ کند بدون اذن امام و در غیر قتال خمس آن واجب است، «لصدق الغنیمة بقول مطلق علیه» چون غنیمت به معنای عام و لغوی یعنی مطلق فائده و منفعت بر آن صدق میکند.
۹- محقق حلي:
مرحوم محقق حلی در معتبر در ذیل آیه شریفه میفرماید: «و الغنیمة اسمٌ للفائدة و کما یتناول هذا اللفظ غنیمة دار الحرب باطلاقه یتناول غیرها من الفوائد».
۱۰- نراقي:
مرحوم ملا احمد نراقی در حاشیه بر شرح لمعه میفرماید: الغنیمة کما ذکره الشیخ فی المبسوط المنفعة من الغنم و هو ما یستفید الانسان بجمیع وجوه الاستفادة و المراد بها الفائدة المکتسبة» غنیمت همان طوری که شیخ در مبسوط فرموده به معنای منفعت است و از ماده غُنم گرفته شده و عبارت است از هر چیزی که انسان به دست بیاورد و کسب کند.
مرحوم نراقی در مستند هم در ذیل همین آیه این عبارت را دارند: «و فإنّ الغنیمةَ فی اصل اللغة الفائدة المکتسبة صرّح به فی مجمع البحرین و غیره من اهل اللغة و لیس هناک ما یخالفه و یوجب العدول عنه بل المتحقق ما یثبته و یوافقه من العرف و کلام الفقها و الاخبار».
بعد در ادامه مرحوم نراقی از خلاف شیخ طوسی نقل میکند که شیخ ادعای اجماع کرده بر اینکه أن ما یستفیده الانسان من ارباح التجارا ت و المکاسب و الصنایع یدخل فی الغنیمة».
مرحوم نراقی در این عبارت سه مطلب را بیان فرموده:
یکی اشاره به معنای لغوی کرده به اینکه در اصل لغت به معنای مطلق فائده و منفعت است.
دوم اینکه از شیخ طوسی نقل اجماع کرده به اینکه شیخ ادعای اجماع دارد بر اینکه ارباح تجارات و مکاسب هم داخل در غنیمت است بالاخره منحصر در غنائم جنگی نیست.
و مطلب سوم که مهم است اینکه وقتی لغت معنای عامی دارد (غنیمت در لغت به معنای مطلق فائده و منفعت است) و چیزی هم وجود ندارد که ما را وادار کند از این معنی دست برداریم بلکه آنچه وجود دارد همه مثبت و موافق معنای لغت است نتیجه این است که غنیمت به معنای مطلق فائده است. همان دلیلی که ما در ابتداء بحث ذکر کردیم و اموری را به عنوان دلیل ذکر کردیم به اینکه غنیمت معنای عامی دارد؛ سابقاً گفتیم مقتضی موجود است و مانع هم مفقود. مقتضی این است که در اصل لغت به معنای منفعت و فائده است و مانع یعنی چیزی که موجب عدول از این معنای لغوی شود وجود ندارد در ذیل همان آیه هم گفتیم مانع یا مورد و شأن نزول است یا سیاق است و اثبات کردیم نه مورد مانعیت دارد و نه سیاق بعد میفرماید: نه تنها مخالفی در کار نیست بلکه عرف و عبارات فقها و اخبار مثبت معنای لغوی است (همین مطلبی که ما دنبال کردیم) لذا به چه مناسبت بگوییم که غنیمت به معنای مطلق فائده و منفعت نیست؟ مقتضی موجود و مانعی هم وجود ندارد و بلکه حتی موافق هم داریم.
به هر حال ما تا اینجا ده عبارت را از اکابر فقها را نقل کردیم و همه اینها غنیمت را به معنای مطلق فائده معنی کرده و گرفتهاند.
پس نتیجه اینکه در کلمات فقها هم غنیمت به معنای مطلق فائده و منفعت است و این فقها که عباراتشان را گفتیم اکثراً از اهل لسان هستند و شهادت آنها بما أنّ اکثرهم من اهل اللسان مؤید آن چیزی است که ما گفتیم (عمومیت معنای غنیمت یعنی مطلق فائده و منفعت).
بررسی معنای غنیمت در کلام فقهای عامه
اما فقهای عامه ضمن اینکه تأکید میکنند معنای غنیمت به حسب لغت عام است اما معتقدند مراد از غنیمت در این آیه خصوص غنائم جنگی است یعنی آنها هم منکر عمومیت معنای غنیمت به حسب لغت نیستند؛ اصلاً بعضی از عبارات آنها تصریح دارد مخصوصاً در بین مفسرین به اینکه غنیمت در لغت به معنای مطلق فائده و منفعت است ولی معتقدند به دلائلی از غنیمت در آیه ۴۱ سوره انفال غنائم دار الحرب اراده شده است. برای این منظور به ادلهای هم استدلال کردهاند که به برخی از آنها پرداختیم مانند سیاق. یکی از ادلهای که ذکرکردند برای اختصاص ما غنمتم به خصوص غنائم دار الحرب سیاق آیات است و هم چنین چند دلیل دیگر هم ذکر کردهاند که ما مجموعه ادلهی اینها را إنشاء الله به اضافه شبهاتی که در این رابطه وجود دارد، ذکر خواهیم کرد.
پس در امر رابع فی الجمله معلوم شد که غنیمت به معنای مطلق فائده و منفعت است و معنای عامی دارد.
«هذا تمام الکلام فی الامر الرابع من المقدمة السابعة»
سؤال: در متن فقه القرآن اول معنای خاص غنیمت را بیان میکند بعد در ادامه بحث میگوید که اگر ما بخواهیم به این آیه استدلال کنیم باید غنیمت را به معنای عام بگیریم نه اينكه بخواهد بگويد به اين معني هست.
استاد: چنانچه گفتیم ما دو معنی داریم معنای اولی که میفرمایید معنای مشهور است ولی در ادامه میگوید «و هی خمسة و عشرون جنساً و کل واحدٍ منها غنیمة» یعنی هر کدام از این هفت مورد غنیمت است و حال که هر کدام از اینها غنیمت است «فاستدلال یمکن علیها کلها بهذه الآیة» پس میتوانیم به این آیه هم برای همه اینها استدلال کنیم.
امر پنجم: الغنیمه فی کلمات المفسرین
مفسرین اعم از عامه و خاصه اتفاق دارند بر اینکه غنیمت در لغت به معنای مطلق منفعت و فائده است یعنی غنیمت یک معنای عامی دارد که شامل هر چیزی است که انسان به آن دسترسی پیدا کند. اختلاف مفسرین عامه و خاصه در مراد از غنیمت در این آیه است؛ عامه معتقدند از ما غنمتم خصوص غنائم جنگی اراده شده ولی مشهور خاصه معتقدند در این آیه به هر حال به واسطه مورد و شأن نزولی که دارد قهراً منطبق بر غنیمت الحرب است مرحوم علامه طباطبائی تصریح میکند به این مطلب؛ ایشان میفرماید: «و ینطبق بحسب مورد نزول الآیة علی غنیمة الحرب» اما این انطباق به حسب مورد نزول آیه موجب نمیشود که بگوییم وجوب خمس فقط در خصوص غنائم جنگی است.
نکته
در اینجا باید دو مسئله را دقت کرد:
اولاً اینکه بین عامه و خاصه اتفاق نظر وجود دارد در اینکه غنیمت در لغت یک معنای عامی دارد.
ثانیاً اینکه مورد و شأن نزول این آیه مربوط به غنائم جنگی و غنائم جنگ بدر است (البته یک شبههای اینجا وجود دارد و آن اينكه با اینکه این آیات در آن جنگ نازل شد اما در عین حال در خصوص غنائم بدر خمس گرفته نشد) و این مسئله مورد اتفاق است که به حسب مورد نزول آیه منطبق بر غنائم جنگی است، اما آیا در این آیه حکم وجوب خمس فقط برای غنائم دار الحرب است یا مطلق ما غنمتم، این محل اختلاف بین شیعه و اهل سنت است.
بحث جلسه آينده: إنشاء الله در جلسه آینده به نقل عبارات مفسرین در رابطه با این آیه و معنای غنیمت در کلمات آنها خواهیم پرداخت.
نظرات