رکن سوم دینداری: رعایت حق الناس

 

۲۶/رمضان/۱۴۳۰
رکن سوم دینداری: رعایت حق الناس
۲۵/۰۶/۱۳۸۸

«الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام على اشرف الأنبياء والمرسلين حبيب الله العالمين اباالقاسم مصطفي محمد(ص) و علي اهل بيت الطيبين الطاهرين و لعن علي اعدائهم اجمعين».

رکن سوم دینداری: رعایت حق الناس
رکن و ستون سوم دين داري “رعايت حق الناس” است. ديروز در اهميت رعايت حق الناس تفصيلا عرايضي را بیان کردیم و عرض شد که حق الناس دايره‌ وسيعي از حقوق را شامل مي‌شود. بر خلاف آنچه که در ذهن ما ممکن است باشد که حق الناس معمولاً در پي يک رابطه‌ مالي و مناسبات مالي پيدا مي‌شود يعني دو نفر که با هم رابطه‌ي مالي دارند بايد حق الناس را رعايت کنند، حق الناس شامل يک سري از حقوقي است که در طول زندگي انسان و حتي بعد از مرگ انسان را هم در برمی¬گیرد.
جنبه عمومی حق الناس:
همچنین عرض کرديم که حق الناس منحصر به مسئله‌ اشخاص و افراد مربوط نيست. اين طور نيست که حق الناس که رعايت آن لازم است فقط اين باشد که مثلاً يک شخص يک حقي دارد ما بايد حق آن شخص را رعايت کنيم بلکه جداي از اين، حق الناس شامل حقوق عمومي مي‌شود. يعني جامعه جداي از افراد و اشخاص خودش مستقلاً يک حقوقي دارد و همه‌ ما باید اين حقوق را رعايت کنيم اعم از اينکه ما مسئوليت و رياستي داشته باشيم يا نداشته باشيم؛ رعايت حق الناس در جنبه‌ عمومي براي کسي که مسئول است خيلي مهم¬تر است. ما ‌ها به سهم خودمان جدا از اينکه حق شريکمان را، حق برادرمان را بايد رعايت کنيم، يک سري حقوقي که براي همه‌ مردم هست هم را باید رعایت کنیم. عرض کرديم جامعه يک هويتي دارد و دارای حقوقی است که ما موظف هستيم آنها را رعايت کنيم، مثالي که زدم این بود که زباله ريختن در خيابان يعني ناديده گرفتن حق الناس، ممکن است بگوييد من حق کسي را ضايع نکرده‌ام، اما در حقیقت حق جامعه‌اي که در آن زندگي مي‌کنید با این کار ناديده گرفته شده است.
اگر کسي مسئول است آن هم بايد حق الناس را رعايت کند، حق جامعه را بايد رعايت کند. اگر کسي رئيس يک جايي شد يکي از چيزهايي که روز قيامت از او سوال مي‌کنند و حتماً بايد پاسخگو باشد نسبت به حقوق جامعه است. من يک مثالي بزنم اگر فرض کنيد رئيس يک اداره‌اي با سوء تدبير و با يک تصميم غلط منابع آن اداره و اموال آن اداه را هدر دهد؛ فردا باید پاسخ گو باشد اين حق الناس است. سوء تدبير حتي اگر با حسن نيت هم باشد يعني رعايت نکردن حق الناس و اين فرداي قيامت پاسخگويي دارد!
مي‌خواهم این نکته را متذکر شوم که در ذهن حق الناس را اينقدر کوچک و پايين نياوريم. خيالمان راحت نباشد که حالا ما در روابط شخصي حقوق مردم را رعايت مي‌کنيم. اما آنچه که مربوط به حقوق جامعه است مهم نباشد، تمام هدفم اين بود که ما که دنبال اين هستيم که يک زندگي درست وسعادتمندانه داشته باشيم و آخرت را براي خودمان تضمين کنيم، کليد‌هاي اين زندگي چه چيزهايي است؟ ستون‌هاي دين داري چه چيزهايي است؟
جنبه شخصی حق الناس:
حال جداي از اين مسئله که گفتیم بخشی از حق الناس را بخش عمومی تشکیل می¬دهد اما آن بخشي از حق الناس که به روابط ما مربوط مي‌شود و حقوقي که اشخاص بر يکديگر دارند، مثلا يک مؤمن بر مؤمن ديگر دارد، يک سري از حقوق است که احتياج به بحث دارد مثلاً حق زوجيت. حق زن و شوهري يکي از حقوقي است که خيلي مهم است. از دیگر حقوق حق معلم و متعلم، حق علم، حق نصيحت، حق همسايگي، اينها همه حق الناس است. اگر بخواهيم فهرست حق الناس را حتي اينجا اسم ببريم وقتمان تمام مي‌شود. يعني واقعاً اگر همين حق الناسي که در شرع ما و توسط اهل بيت عصمت و طهارت بيان شده است اگر در جامعه‌اي عمل شود آن جامعه واقعاً نمونه است. در غرب حقوقی را نوشته¬اند به عنوان حقوق بشر، اين حقوق بشر ابعاد و فصل‌هاي مخلتفي دارد، تمام افتخار آنها در دنيا اين است که اين را بلند مي‌کنند و مي‌گويند حقوق بشر است و عقلاي عالم اين را تنظيم کرده‌اند و اگر اين سرلوحه‌ي جوامع انساني قرار بگيرد همه مشکلات حل می¬شود. اما اگر حقوقي را که براي انسان در جايگاه‌هاي مختلف آن در دين ما و توسط امامان معصوم عليه السلام بيان شده است يکجا جمع شود بدون اغراق عرض مي‌کنم، عميق‌تر، دقيق‌تر، ظريف‌تر از اين حقوقي که ما در دين خودمان داريم هيچ کجا نيست.  در دین مبین اسلام حيوان هم حق دارد! چه برسد به انسان؛ در جاهاي مختلف ظرافت‌هايي بیان شده که اگر تمام اسنادي که مربوط به حقوق بشر است من البدر الي الختم جستجو کنید يک دانه از اينها را نمي‌توانيد پيدا کنيد. آن وقت ما با يک چنين مکتب و با يک چنين رهبراني که کلام آنها و تعاليم آنها نورانيت دارد واقعاً مي‌توانيم بگوييم مظلوم¬ترين مکاتب و مذاهب و رهبران ديني، مکتب اهل بيت و خود اهل بيت است. حالا يا به خاطر جهل ما، يا به خاطر سوء عمل ما، بايد مسلمان، آن هم شيعه طوري زندگي کند که نمونه‌ي عالي يک انسان براي هر مکتب و مذهبي حتي براي آنهايي که خدا و هيچ چيز را قبول ندارند؛ باشد، اما ما طوري عمل مي‌کنيم، حرف مي‌زنيم، رفتار مي‌کنيم، از درون خانه مان گرفته است تا بيرون مناسباتب که داریم موجب مظلوميت این مذهب و مکتب اهل بیت می¬شود.
حق مؤمن بر مؤمن:
يک روايتي را از امام صادق(ع) مي‌خوانم که به چند مورد از اين حقوق اشاره کرده و در ادامه توضيحي مي‌دهیم و ديگر عرضم را تمام مي‌کنم. امام صادق(ع) در روايتي که البته شبيه اين روايت هم از پيغمبر نقل شده است، مي‌فرمايند،
«للمؤمن على المؤمن سبعة حقوق واجبة من الله عز وجل الإجلال له في غيبته، والود له في صدره، والمواساة له في ماله، وأن يحرم غيبته، …
هر مؤمني بر مؤمن ديگر هفت حق واجب دارد که وجوب و حتمي بودن آنها از طرف خدا است يعني خدا اين هفت حق را براي هر مؤمني نسبت به مؤمن ديگر واجب کرده است و خداوند در روز قيامت از اين هفت حق از مؤمن سوال مي‌کند،
حق اول: بزرگ شمردن مؤمن
«الاجلال له في عينه» يعني حق يک مؤمن نسبت به مؤمن ديگر اين است که آن مؤمن در نظر اين مؤمن بزرگ باشد؛ در چشم او انسان خار و حقيري نباشد و او را بزرگ ببيند. پس بايد نگاهمان نسبت به مؤمنين و برادران ديني خود اين گونه باشد که آنها انسان‌هاي بزرگي هستند. او را در ذهن خودم بزرگ بشمارم. هيچ کسي را حقير نبينیم، هيچ کسي را کوچک نبينم، اينطور نباشد که ما فقط کسي را که مثلاً موقعيتي دارد در ذهنمان بزرگ باشد. همه‌ي مؤمنين و مسلمين بايد در ذهن ما بزرگ باشند. اين خيلي مهم است. شما در تمام سند حقوق بشر که اينقدر در دنيا به آن افتخار مي‌کنند بگرديد يک چنين جمله‌اي پيدا نمي‌کنيد. که حق واجب اين است که تو انسان‌ها را در ذهنت بزرگ ببيني.
حق دوم: دوست داشتن مؤمن
« و الود لهو في صدره»  حق دوم مؤمن بر مؤمن این است که در دل آنها را دوست بداري يعني دوست دار قلبي آنها باشي، یعنی علاوه بر اینکه همه آنها را بزرگ بشماری و دارای ارزش و کرامت بدانی، قلبا هم آنها دوست بداری؛ اين مسئله خودش علل حل همه‌ي مشکلات است. ديگر تحقير نمي‌کند، توهين نمي‌کند، بد خواهي ندارد، کينه ندارد، وقتي انسان کسي را دوست دارد برايش همه کاري مي‌کند.
حالا ما باید ببینیم واقعاً اينطور هستيم؟ در ذهن ما مردم و برادرانمان چه جايگاهي دارند؟
در روايتي از پيغمبر اکرم وارد شده است که پيامبر مکرم اسلام صلي الله عليه و اله و سلم می¬فرمایند: «اذلّ النّاس من اهان النّاس»  فرومایه¬ترین مردم کسي است که مردم را خار و حقير بشمارد، هر کسي مردم را خار و حقير بشمارد خودش از همه خارتر و حقيرتر است.
حق سوم: کمک در مشکلات
«والمواساة له في ماله »، حق سوم مؤمن بر مؤمن اين است که با مالش و با داراييش به برادرش کمک کند، اين يک توصيه‌ اخلاقي صرف نيست! نمي‌گويد بهتر آن است که اگر برادر ديني‌تان مشکلي دارد، به او کمک کنيد، بلکه حق است! اين بالاتر از يک توصيه‌ي اخلاقي است. حق يک مؤمني که گرفتار است و مشکل دارد، اين است که مؤمنی که تمکّن دارد به او کمک کند.
حق چهارم: غیبت نکردن
«ان يحرّم غيبته» غيبت او را براي خودش حرام کند! هيچ برادر مؤمني حق ندارد نسبت به براد مؤمن غيبت کند، این امر صرفاً يک تکليف که حالا اگر فرض کنيد که اين کار را بکند يک گناه مثل بقيه‌ي گناه‌ها است نیست، بلکه اين حق هم هست! پیامبر اسلام(ص) روزی در مسجد نشسته بودند و مردي شروع کرد به بدگويي کردن از ديگری، در آن جمع يک نفر بلند شد جواب اين شخص را داد و حرف‌هاي او را رد کرد ، پيغمبر فرموند:« من رد عن عرض أخيه كان له حجابا من النار» ، کسي که از آبروي برادر ديني‌اش دفاع کند- آن هم در جمع- خداوند تبارک و تعالي حجابي بين او و آتش قرار مي‌دهد.
اينها حقوقي است که متاسفانه ناديده گرفته مي‌شود. مسائلی مثل ايضاء مؤمن، بهتان زدن، عيب جويي کردن و غيبت کردن امور مهمی هستند که مورد غفلت واقع شده اند و باید راجع به اينها فکر کنيد! کسي که مؤمني را اذيت مي‌کند به تعبير امام صادق(ع) اعلام جنگ با خدا و رسول خدا کرده است. در روايتي از امام سجاد وارد شده است:« مَن رمي الناس بما فيهم رموه بما ليس فيه»  هر كه مـردم رابه چيزى كه در آنهاست متهم كنـد، او را به آنچه كه در او نيست متهم كنند» کسي که همين طوري در مورد مردم چيزهايي را که دارند بيايد بگويد مردم درباره‌ي او چيزهايي را خواهند گفت که نيست! اين اثر وضعي اين اعمال است، عقاب اخروي آنها بماند، عذاب ، اينها حق الناسي است که خدا روز قيامت از آن سوال مي‌کند.
ما وقتی به زندگاني بزرگان که نگاه کنيم مي‌بينيم آن قدر مراقب بودند. من يک مثال از امام(ره) مي‌زنم. اوايل انقلاب که جو انقلابي خيلي حاکم بوده است، و شور و هيجان انقلاب در جوان‌ها وجود داشت، نقل مي‌کنند يک آقايي از بزرگان رفته بود خدمت امام(ره) و شروع کرد به بدگويي از آیت الله خويي- مرحوم آيت الله خويي به هر حال يک مشرب فکري داشتند که اين مشرب فکري خيلي با مشرب امام سازگار نبود- امام(ره) بلافاصله آن آقا که یک انسان محترمی هم بود منع کردند و با این تهدید که شما آدم بدی هستید آن فرد را از بدگویی کردن باز داشتند. اين را شما در هيچ سياست مداري در دنيا پيدا نمي‌کنيد، در هيچ رهبري در دنيا پيدا نمي‌کنيد، الا کسي که در تحت تعليم اهل بيت(ع) باشد.