خارج اصول – جلسه شصت و نهم – مسائل –  مسئله چهارم: بررسی شمول خطابات شفاهیه نسبت به غائبین و معدومین – کلام محقق خراسانی 

جلسه ۶۹ – PDF

جلسه شصت و نهم

مسائل – مسئله چهارم: بررسی شمول خطابات شفاهیه نسبت به غائبین و معدومین – کلام محقق خراسانی

۱۴۰۰/۱۱/۰۴

 

مسئله چهارم: بررسی شمول خطابات شفاهیه نسبت به غائبین و معدومین

مسئله چهارم از مسائلی که در مبحث عام و خاص مورد بررسی قرار می‎گیرد این است که آیا خطابات شفاهیه اختصاص به حاضرین در مجالس تخاطب دارد یا شامل غائبین از مجلس تخاطب و نیز معدومین که در آن زمان به دنیا نیامده‎اند و بعدها موجود می‎شوند، می‎گردد یا خیر؟ اینکه این بحث چه ثمره‎ای دارد، مطلبی است که در ادامه به آن رسیدگی خواهیم کرد. خود محقق خراسانی در کفایه این بحث را مطرح کرده است که آیا اساسا این نزاع ثمره عملیه دارد یا خیر؟ ثمره علمی که دارد ولی اینکه ثمره عملیه هم دارد یا ندارد، مطلبی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. ولی اصل سؤال و پرسش این است که خطابات شفاهی شامل غائبین و معدومین نیز می‏شود یا خیر؟ یعنی کأنه ما سه دسته انسان داریم:
دسته اول: آنهایی که در مجلس تخاطب حاضرند و مثلا آیا «یا ایها الذین آمنوا» که از زبان پیامبر(ص) بیان شده، خطاب به آن افرادی است که در آن مجلس حاضرند.
دسته دوم: آنهایی که در مجلس حاضر نیستند، مثلا در بازار یا در منزل زندگی بودند و در مجلس تخاطب حاضر نبودند که از آنها تعبیر می‏شود به غائبین.
دسته سوم: آنهایی که اصلا در زمانی که این خطاب صادر شد، هنوز به دنیا نیامده بودند، کسانی که در زمان‏های بعدی متولد شده‏اند، یا مثل ما که در عصرهای بعدی زندگی می‏کنیم یا کسانی که بعد از ما پا به این دنیا می‏گذارند که از آنها تعبیر می‏شود به معدومین، یعنی معدومین در زمان خطاب.
البته گروهی هم ممکن است در همان مجلس تخاطب حاضر باشند اما اساسا غفلت داشته باشند از خطاب، مثل اینکه در مجلس تخاطب دو نفر گوشه‏ای از مسجد نشسته و با هم مشغول صحبت باشند و کأنه این خطاب را اصلا نشنیدند. اینها نیز حکما مثل غائبین هستند، وقتی می‎گوییم حاضرین یعنی کسانی که در مجلس حضور داشته و توجه به این خطاب داشتند.
پس اگر ما از این منظر مکلفین یا مخاطبین را در نظر بگیریم، سه گروه هستند: یک گروه مخاطب به خطاب شفاهی بوده و مسلما خطاب به آنها متوجه شده است، اما بحث در این است که آیا این اختصاص به حاضرین دارد یا شامل غائبین و معدومین نیز می‏شود؟
توجه به این نکته نیز مهم است که خطابات شرعیه یا ادله‏ای که مبین احکام شرعیه‎اند بر دو قسم هستند:
دسته ‏اول: ادله‎ای که احکام را به صورت خطابات شفاهی بیان کردند، مثل همه خطاباتی که در آن حکم شرعی با حرف ندا آغاز شده است مثل «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ» یا «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»
دسته دوم: یک دسته از ادله‏ که مبین احکام شرعیه هستند مخاطب و مشافه وجود ندارد، بلکه حکم شرعی را به صورت کلی بیان کرده است مثلا گفته است «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا» ، اینجا حکم شرعی را به صورت کلی بیان کرده، بدون اینکه خطاب در آن مطرح باشد.
وقتی بحث می‏کنیم که آیا خطابات شفاهیه شامل غائبین و معدومین نیز می‎شود یا خیر، به حسب ظاهر قسم دوم از ادله را در بر نمی‎گیرد. می‎گوییم خطابات شفاهی، تعبیر خطابات شفاهی به حسب ظاهر شامل ادله‎ای مثل «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا» نمی‎شود و دیگر وجهی ندارد که بحث کنیم که مثلا آیا این دلیل، شامل غیر حاضرین یا غیر موجودین هم می‏شود یا خیر؟ البته در یکی از این احتمالاتی که محقق خراسانی فرموده، مطلبی دارد که خواه یا ناخواه این قسم، یعنی قسم دوم نیز داخل در بحث می‏شود که اشاره می‎کنیم، ولی کلیت مسئله همین است که اشاره کردیم، عمده بحث معطوف به خطابات شفاهی است که این خطابات آیا شامل غائبین و معدومین می‎شود یا خیر؟

کلام محقق خراسانی

محقق خراسانی در مورد این مسئله و پرسش سه احتمال مطرح کرده. ما این سه احتمال را اجمالا عرض می‎کنیم و بعد توضیح محقق خراسانی را در رابطه با این سه احتمال عرض می‏کنیم.

احتمالات سه گانه

احتمال اول: اینکه منظور از این مسئله علی رغم ظاهرش که خطابات شفاهیه آیا شامل معدومین و غائبین می‏شود یا خیر، اساسا ربطی به خطابات شفاهی ندارد، منظور این است که آیا تکالیف شرعی، چه امر و چه نهی، شامل معدومین هم می‏شود یا خیر؟
طبق این احتمال؛
اولا: مسئله خطاب مطرح نیست، بلکه بحث تکلیف است، تکالیف شرعیه مورد نظر است.
ثانیا: وقتی تکلیف بیان می‏شود، حتما شامل کسانی است که موجودند، ولی بحث در این است که آیا این تکلیف شامل معدومین می‏شود یا خیر؟ زیرا اگر محور خطاب شفاهی باشد خطاب به یک گروه خاصی متوجه می‎شود، یعنی کسانی که حاضرند، لذا جای این پرسش و بحث است که آیا کسانی که غائب هستند نیز مشمول این خطاب هستند یا خیر؟ اما وقتی مسئله تکلیف مطرح باشد مسئله قانون باشد، اینجا دیگر باید بیبنیم آیا این تکلیف و قانون شامل کسانی که هنوز به دنیا نیامده‎اند می‏شود یا خیر؟ لذا عمدتا بحث از شمول نسبت به معدومین مطرح است. این یک مطلب روشنی است، اگر مسئله خطاب بود می‎توانستیم بحث کنیم که آیا خطابات شفاهی شامل معدومین می‎شود یا خیر؟ ولی وقتی مسئله تکلیف مطرح است، اینجا وجود مکلف مهم است نه حضورش در مجلس ابلاغ قانون. این توضیح را دادیم که تفاوت بین این احتمالات روشن شود.
احتمال دوم: اصلا منظور این باشد که آیا عقلا امکان مخاطبه با معدومین وجود دارد یا خیر؟ یعنی کسی که الان موجود نیست و هنوز به دنیا نیامده، آیا عقلا می‎توان او را مخاطب قرار داد، یعنی کسی نسل‎های آینده را مورد خطاب قرار دهد به عنوان اینکه یک تکلیفی را متوجه آنها کند.
بر اساس این احتمال محور در این سؤا ل دیگر تکلیف نیست، بلکه خود خطابات است، می‏خواهیم ببینیم آیا خطاب می‏تواند متوجه کسانی بشود که در این مجلس حاضر نیستند؛ یعنی هم غائبین و هم معدومین؛ اینجا جای این سؤال است. عقلا کسانی که در مجلس تخاطب حضور ندارند، اعم از اینکه موجودند ولی حاضر نیستند و غایبند و یا اساسا موجود نشدند، آیا می‎تواند خطاب، متوجه این دو دسته شود یا خیر؟
احتمال سوم: این احتمال کلا متفاوت با دو احتمال قبل است. در احتمال اول و دوم تفاوتها روشن است. بحث در احتمال اول این بود که آیا تکلیف متوجه می‎شود نسبت به غیر حاضرین یا نه؟ در احتمال دوم سخن از توجه خطاب است. فرق دیگر این است که در احتمال اول بحث از امکان توجه تکلیف به معدومین است و دیگر در مورد غائبین بحثی نیست و روشن است که شامل غائبین می‎شود، زیرا تکلیف طبیعتا متوجه همه کسانی است که موجود هستند و مکلف محسوب می‎شوند. اما در احتمال دوم بحث از این است که آیا خطاب شامل غیر حاضرین در مجلس تخاطب می‎شود یا خیر یعنی آیا غائبین و معدومین را در بر می‎گیرد یا خیر؟ توضیح این احتمال این است که:
اساسا این خطابات به حسب ظاهر گرفتار یک تناقضی هستند، در «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» یک تنافی به نظر می‏رسد، زیرا از یک طرف کلمه «یا» به عنوان ادات ندا و خطاب مشخصا ناظر به حاضرین در مجلس تخاطب است و از طرف دیگر «الذین امنوا» یک عنوان عامی است که تمام مؤمنان را تا روز قیامت شامل می‏شود. با توجه به اینکه این جمله شامل دو بخش است و هر بخش اقتضاء خاص خودش را دارد، اینجا بالاخره کدام یک از این دو جانب را باید اخذ کنیم؟ آیا به مقتضای حرف ندا بگوییم مختص به حاضرین است یا به مقتضای «الذین امنوا» بگوییم همه مومنان تا روز قیامت را شامل می‎شود؟
طبق این احتمال این یک نزاع لغوی و ادبی است، یعنی می‏خواهیم ببینیم به حسب قواعد ادبی ما باید به ظاهر حرف ندا اخذ کنیم یا به ظاهر «الذین امنوا»؟
این سه احتمال را محقق خراسانی در تصویر محل نزاع بیان کردند. یعنی می‏گویند نزاع در اینکه خطابات شفاهیه آیا شامل غابین و معدومین می‏شود یا خیر، به یکی از این سه نحو قابل تصویر است: یا بگوییم:
سؤال از این است که آیا تکلیف شامل معدومین یا غائبین می‏شود یا خیر؟ یا بگوییم همین خطابات و ادله‏ای که مؤمنان را مخاطب قرار داده است آیا می‏تواند عقلا شامل غیر حاضرین و غیر موجودین شود یا خیر؟ یا بگوییم اساسا این مسئله پیرامون این است که ما در بین این دو ظاهر به کدام اخذ کنیم و کدام را مقدم کنیم بر دیگری؟
نزاع و بحث بر اساس احتمال اول و دوم یک نزاع عقلی است، اما بر اساس احتمال سوم یک نزاع لغوی و ادبی است.

بررسی احتمالات سه‎گانه

بررسی احتمال اول: محقق خراسانی در مورد احتمال اول می‏فرماید: عقلا تکلیف به معدوم صحیح نیست. ما اصلا نمی‏توانیم بگوییم تکلیف متوجه کسی است که هنوز موجود نشده، زیرا تکلیف اگر به حسب مرحله اقتضاء و مرحله انشاء مد نظر باشد، آنجا بودن و نبود مکلف مدخلیت ندارد، آن وقتی که خداوند تبارک و تعالی احکام شرعیه را انشاء می‎کرد، یا قبلش (برای تقریب به ذهن عرض می‏کنیم) هیچ مکلفی نبود. در مرحله اقتضاء و انشاء حکم، هیچ مکلفی موجود نبود، اما در مرحله فعلیت تا زمانی که مکلف موجود نباشد، امکان فعلیت تکلیف نیست، زیرا مرحله فعلیت تکلیف در واقع مرحله اجرای حکم است، یعنی حکم به مکلف ابلاغ می‏شود که او به آن عمل کند، به عبارت دیگر مرحله فعلیت تکلیف همان مرحله بعث و زجر است، برانگیختن مکلف یا ایجاد تنفر در مکلف نسبت به یک عملی، تنها و تنها با فرض وجود مکلف قابل تصویر است، کسی که هنوز به دنیا نیامده است، بعث و زجر به او معنا ندارد. پس در مرحله انشاء و اقتضاء وجود مکلف لازم نیست اما مرحله فعلیت تکلیف (که به نظر ما حقیقت حکم هم همین مرحله است یعنی مرحل بعث و زجر، مرحله بر انگیختن مکلف و تحریک اعتباری او به سوی انجام کاری یا بازداشتن او از انجام یک کار) فقط در فرض بودن مکلف و وجود او معنا دارد، اما اگر مکلف موجود نباشد دیگر بعث و زجر معنا ندارد. لذا تکلیف به معدوم صحیح نیست و عقلا امکان ندارد، برای اینکه امکان بعث و زجر وجود ندارد و تکلیف زمانی فعلیت پیدا می‎کند که بتواند این بعث و زجر را ایجاد کند، یعنی وقت اجرای آن برسد، قبل از آن صرفا یک حکم انشایی است و یا اقتضایی.
ان قلت: اگر مکلف هنوز موجود نشده پس چرا حکم انشاء می‏شود؟ انشاء یک حکم تا زمانی که مکلف موجود نشده چه اثری دارد؟
قلت: فایده‏اش حداقل این است که دستگاه جعل و قانون‎گذاری پیش‏بینی‏های لازم را کرده و احکام را انشاء کرده که اگر شرایطش فراهم شد و مانعی هم نبود، مکلفین به آن عمل کنند، قانون‏گذار که نمی‏تواند هر روز که کسی متولد می‎شود، حکمی را انشاء کند. پس انشاء حکم بی‏فایده نیست و خود جعل و انشاء حکم در حقیقت آماده‎سازی و زمینه‎سازی است برای نظام دادن به زندگی بشر و فراهم کردن مقتضی برای عمل به تکالیف، در صورتی که موانعی هم در کار نباشد. لذا هیچ محذوری از این جهت وجود ندارد، دقیقا مثل وقف برای بطون است، کسی که مثلا خانه‎اش را وقف می‎کند برای اولادش نسلا بعد نسل، هنوز آنها موجود نشدند تا این به آنها تعلق بگیرد، الان خیلی از موقوف علهیم موجود نیستند ولی واقف دارد آنها را مالک قرار می‏دهد نسبت به این منزل یا این عین. دقیقا اینجا نیز همین است، همانطور که در مورد موقوف علیهم با این کار استعداد و زمینه را برای ملکیت آنها فراهم می‏کند به شرط اینکه پا به این دنیا بگذارند و مانعی برای ادامه زندگی آنها نباشد، اینجا نیز همین است.
پس احتمال اول به نظر ایشان پاسخش معلوم است، اگر ما بحث کنیم از اینکه آیا تکالیف شامل معدومین می‎شود یا خیر؟ پاسخش روشن است، عقلا تکلیف به معدوم صحیح نیست.
بررسی احتمال دوم: احتمال دوم این بود که آیا خطاب قرار دادن کسی که معدوم نیست و کسی که غائب است عقلا صحیح است یا خیر؛ یعنی امکان دارد مخاطبه با غائبین و معدومین یا خیر؟ تخاطب در حقیقت یعنی توجیه کلام به جانب دیگری، دو نفر که با هم گفتگو می‎کنند، یعنی هر یک کلامش را متوجه دیگری می‎کند. اینجا اگر مراد تخاطب حقیقی باشد، بدون تردید وجود مخاطب بلکه حضورش شرط است، معنا ندارد روی سخن به صورت حقیقی به کسی باشد که اصلا حاضر نیست یا اصلا معدوم است، تخاطب حقیقی یعنی اینکه سخن را متوجه دیگری می‎کند و لذا دیگری باید حضور داشته باشد تا کلام متوجه او شود، کسی که غائب است و در مجلس نیست یا کسی که هنوز پا به عرصه وجود نگذاشته اصلا تخاطب حقیقی با او معنا ندارد، بلکه بالاتر حتی باید آن کسی که مخاطب قرار می‏گیرد علاوه بر وجود و حضور التفات و توجه نیز داشته باشد. کسی که در مجلس حاضراست ولی حواسش جای دیگر است، بدن و جسمش حاضر است ولی با دیگری صحبت می‏کند، معلوم است که تخاطب حقیقی با او صورت نمی‏گیرد. پس در تخاطب حقیقی نه تنها وجود مخاطب، بلکه حضور او و التفات او شرط است، لذا بنابر احتمال دوم باید بگوییم خطاب به این نحو فقط شامل حاضرین است و عقلا امکان اینکه ما یک تخاطب حقیقی با غائبین و غیر موجودین برقرار کنیم وجود ندارد.
بررسی احتمال سوم: در تنافی بین ظاهر ادات ندا و ظاهر «الذین امنوا» از یک طرف همانطور که اشاره کردیم ادات خطاب مثل «یا» اگر برای خطاب حقیقی وضع شده باشند و ما بگوییم در خطاب حقیقی وجود مخاطب عقلا شرط است باید بگوییم پس مقتضای «یا ایها» این است که مخاطبش موجود باشد، اما از آن طرف ظاهر «المؤمنون» یا «الذین امنوا» این است که همه مؤمنین تا روز قیامت را در بر بگیرد یا باید به ظاهر «یا» اخذ کنیم که نتیجه‎اش این است که وجود مخاطب عقلا برای توجه خطاب حقیقی شرط است. یا باید به ظاهر «الذین امنوا» اخذ کنیم که شامل معدومین نیز می‏شود. ما کدامیک را قرینه بر دیگری بگیریم؟ به کدام یک اخذ کنیم و به سبب آن در ظاهر دیگری تصرف کنیم؟
اینجا از ناحیه حرف نداء و امثال آن که از ادوات خطاب هستند باید بگوییم این در غیر معنای حقیقی خودش استعمال شده است. درست است که موضوع له «یا» خطاب است آن هم به خطاب حقیقی ولی چون خطاب حقیقی امکان ندارد به معدومین و غائبین تعلق بگیرد باید این را از این معنا برگردانیم و بگوییم این در معنای تخاطب حقیقی استعمال نشده است. پس اگر بخواهیم در ظاهر اولی تصرف کنیم باید بگوییم این در غیر معنای موضوع له خودش استعمال شده است.
اگر بخواهیم در ظاهر دومی تصرف کنیم باید بگوییم این فقط شامل مومنان حاضر در مجلس تخاطب می‎شود، زیرا ظهور ادات خطاب اقوی است از ظهور الذین امنوا در همه مومنان.
اما به نظر ایشان ما در ظاهر ادات خطاب هم تصرف نمی‏کنیم و عموم الذین امنوا و شمولش نسبت به همه مومنان تا روز قیامت را حفظ می‎کنیم و این هیچ محذوری هم ندارد.
چون موضوع له «یا» و سایر ادوات خطاب، خطاب انشایی است مثل آنچه که در تمنی و ترجی و استفهام امثال اینها گفته می‏شود. همانطور که در موضوع له ادات استفهام یا تمنی ما گفتیم اینها برای انشائیات وضع شده‎اند استفهام برای استفهام انشایی وضع شده است، تمنی برای تمنی انشایی وضع شده است، «یا» نیز برای ندای انشایی وضع شده است لکن گاهی داعی برای خطاب انشایی یک خطاب حقیقی است، گاهی انگیزه‎های دیگر باعث می‎شود که این خطاب صورت بگیرد. دواعی فرق می‏کند ولی موضوع له یکسان است که عبارت است از خطاب انشایی.
پس ایشان می‎فرماید: ادوات خطاب برای خطاب حقیقی وضع نشده‎اند، بلکه موضوع له آنها خطاب انشایی است ولی این خطاب انشایی به داعی خطاب حقیقی صورت می‎‎گیرد. نتیجه این می‎شود که یا ایها الذین امنوا شامل همه مومنان می‎شود بدون اینکه ما مرتکب مجاز شویم و معتقدیم اینها در معنای حقیقی خودشان نیز استعمال شده‎اند زیرا معنای حقیقی «یا» و امثال آن همان خطاب انشایی است، پس هیچ محذور و مشکلی نیز پیش نمی‏آید.
لذا طبق احتمال سوم خطابات شفاهی هم شامل غائبین می‎شود و هم شامل معدومین.

برچسب‌ها:, , , , , , ,