خارج فقه – جلسه شصت و هفتم – مسئله ۲۹ – تتمه: بررسی فقهی آواز زنان – ادله حرمت – دلیل اول: آیات آیه اول و بررسی آن – آیه دوم و بررسی آن  

جلسه ۶۷ – PDF

جلسه شصت و هفتم

مسئله ۲۹ – تتمه: بررسی فقهی آواز زنان – ادله حرمت – دلیل اول: آیات آیه اول و بررسی آن – آیه دوم و بررسی آن

۱۴۰۰/۱۰/۲۸

خلاصه جلسه گذشته

عرض شد موضوع بحث، خوانندگی و آوازه‌خوانی زنان است با قطع نظر از امور دیگری که آن امور چه‌بسا در حلیت و جواز یا حرمت و عدم جواز اثرگذار هستند؛ یعنی این موضوع را فقط از زاویه احتمال تأثیر جنسیت مورد بررسی قرار می‌دهیم. لذا اگر مثلاً آوازخوانی زنان همراه با غنا بود و کسی غنا را مطلقا مشکل و حرام می‌دانست، طبیعتاً اینجا حکم به حرمت می‌کند و فرقی بین مرد و زن نیست؛ یا مثلاً اگر مقارن و ملازم با بعضی از محرمات بود، به عنوان دیگری مسأله حرمت در مورد آن مطرح می‌شود. بحث ما این است که می‌خواهیم ببینیم که آیا آوازخوانی زنان از حیث اینکه آواز یک زن است، جایز است یا نه. آیا مطلقا حرام است یا در بعضی فروض می‌توان حکم به جواز کرد. باز هم تأکید می‌کنم که در ادامه و در مقام بحث و بررسی آن موضوعات را مطرح نکنید.

ادله حرمت

اینجا برخی قائل به حرمت آوازخوانی زنان شده‌اند به نحو مطلق؛ به طور کلی گفته‌اند آوازخوانی زن حرام است. برای این منظور به برخی از آیات و روایات استدلال کرده‌اند؛ ما اجمالاً این ادله و آیات و روایات را بررسی می‌کنیم و ببینیم آیا دلالت بر حرمت دارد یا نه.

دلیل اول: آیات

اما مِن الآیات به چهار یا پنج آیه تمسک شده است.

آیه اول

«وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ»، خطاب به زنان می‌فرماید نباید زینت و زیبایی و جمال خودشان را آشکار کنند، مگر برای این اصناف، همسران، پدران، پدران شوهر و آن گروه‌های هفت‌گانه‌ای که در ادامه آیه ذکر شده است. پس نهی از ابداء زینت دلالت بر حرمت ابداء و آشکار کردن زینت می‌کند. این یک کبرای کلی است، حرمة ابداء الزینة. بعد می‌گویند آواز زن زینت محسوب می‌شود، یعنی کسی که از زنان آواز بخواند، در حقیقت یکی از زینت‌های خودش را ابداء و آشکار کرده است. لذا نهی شامل این مورد هم می‌شود، پس حرام است. یعنی صغری و کبری و مصداق قرار داده‌اند آواز خواندن را برای ابداء الزینة.

بررسی آیه اول

این آیه دلالت بر حرمت آوازخوانی زن ندارد. چون در دلالت این آیه قبلاً بحث کردیم و گفتیم معنای «ولایبدین زینتهن» این است که زینت‌های پنهان و مخفی را آشکار نکنند مگر برای اینها. این را مفصلاً توضیح دادیم؛ این در حقیقت اشاره به مواضعی دارد که زینت‌های پنهان در آن قرار می‌گیرد؛ مثل موضع آویختن گردنبند یا موضع آویختن بازوبند، یا موضع آویختن خلخال که مثلاً به ساق پا می‌بستند. این آیه در حقیقت مربوط به این محل‌ها و مواضع است و دارد نهی می‌کند از اینکه این مواضع از بدن را جز در مقابل آنها قرار ندهند. لذا اساساً ربطی به مسأله صوت و صدا ندارد. بله، همان‌جا گفتیم برخی معتقدند که المرأة زینة، اصلاً در اینکه معنای زینت چیست، گفتیم بعضی‌ها می‌گویند مجموع بدن مرأة زینت است؛ لذا حتی استثناء وجه و کفین را هم نپذیرفتند. ولی اینکه زینت اطلاق بر تمام البدن شود، خودش محل اشکال است؛ اینکه اصلاً زن زینت باشد؛ یعنی خداوند این موجود را خلق کرده و او مِن الصدر الی الذیل زینت است. این حرفی است که همانجا هم رد کردیم. اگر کسی این مطلب را بگوید، طبیعتاً نظرش این است که زن و ما یتعلق به زینت است، صدای زن هم زینت است؛ نباید آن را آشکار کند. لذا طبق دیدگاه حتی صوت مرأه را هم نامحرم نباید بشنود. ولی ما این دیدگاه را رد کردیم.

دو احتمال و بررسی آن

دو احتمال در مورد این استدلال ذکر می‌کنیم و براساس هر دو احتمال استدلال باطل است. ۱. فرض را بر این می‌گیریم تمام المرأة یا تمام بدن المرأة زینت نباشد، بلکه بعضی از قسمت‌های بدن یا شئون مربوط به او زینت باشد، و صدا از آن موارد باشد. ۲. تمام بدن مرأة و ما یتعلق بها زینت باشد. استدلال می‌تواند بر هر دو پایه استوار باشد. هر دو هم محل اشکال است؛ نه صدای زن زینت محسوب می‌شود و نه اینکه تمام البدن زینت محسوب شود، هر دو غلط است. فرق احتمال اول و دوم این است که در احتمال اول می‌پذیرد کأن المرأة یا بدن المرأة و جسم المرأة علی قسمین، یک قسم آن زینت است و قسم دیگر زینت نیست. ولی آواز و صدا از آن قسمی محسوب می‌شود که زینت است؛ در احتمال دوم می‌گوید زن من الصدر الی الذیل زینت است، حتی حرف زدن او. هر دو اینها باطل است؛ نه صحبت کردن و آواز برای زن زینت محسوب می‌شود که زینتش را آشکار کند، و نه تمام البدن که صدا هم جزئی از آن باشد زینت محسوب می‌شود.
پس اشکال ما هم کبروی است و هم صغروی؛ یعنی هم در دلالت آیه بر این کبری اشکال داریم و می‌گوییم اصلاً آیه چنین معنایی را نمی‌رساند؛ و هم صغروی است به این معنا که آواز زن به عنوان زینت خاص او محسوب نمی‌شود. بله، ممکن است یک زنی هنری داشته باشد که در این بحثی نیست؛ مثلاً یک زنی عالم باشد، بله، این مایه افتخار است که درس بخواند و دانشمند باشد؛ یا حرفه‌ای بلد باشد که این هم خیلی روشن است که قابل قبول است. اما بهره‌مندی از یک حرفه و توانایی و یک کارآمدی، این به عنوان زینت جنس زن محسوب نمی‌شود؛ آیه می‌گوید «لایبدین زینتهن»، معلوم است که دارد اشاره می‌کند به زینت خاص جنس زنان و نه توانایی‌های خاصی که زنان به مرور پیدا می‌کنند. ممکن است یک زنی صدایش خوب باشد؛ اینجا دیگر نمی‌توانیم بگوییم که چون به طور خاص این توانایی را دارد، پس این زینتهن محسوب می‌شود. زینتهن یعنی آنچه که به عنوان زینت جنس زنان محسوب می‌شود. زینت جنس زنان یعنی آنچه که نوع زنان دارند؛ به عنوان یک امر خلقتی و یک امری که خداوند به آنها داده است. بنابراین از نظر صغروی هم نمی‌توانیم صدا و آواز به عنوان زینت محسوب کنیم.
پس استدلال به این آیه ناتمام است؛ هم کبرویاً و هم صغرویاً مخدوش است به هر دو تقریر.
سؤال:
استاد: اینهایی که می‌گویند المرأة عورة یعنی چه؟ … منظور خصوص بدن نیست، یعنی همه چیز زن. … آن که می‌گوید المرأة عورة کلها یعنی این زن من الصدر الی الذیل، یعنی همه چیز او. … آنها هم که می‌گویند بدن المرأة زینة، یعنی می‌خواهند بگویند همه مرأة زینت است، نه فقط جسم او. اصلاً همه چیز زن … بالاخره عمده بدنش است، صدایش است، ممکن است یک چیز دیگر هم باشد که از شئون متعلق به زن باشد که به بدن هم مربوط نباشد، مثلاً رائحه. اصلاً زن و مایتعلق بها عورت یا زینت است. … این نهایت کمکی است که ما به مستدل می‌کنیم.
این غایة ما یمکن أن یقال فی تقریب الاستدلال بهذه الآیة. کسی این را اصلاً اینجا نگفته؛ تقریب به این بیان یا دو احتمالی ذکر کردیم، کسی به این شکل نگفته است. من دارم نهایت چیزی که ممکن است برای استدلال به این آیه بتوانیم بگوییم عرض می‌کنم.
پس آیه «و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن» در حقیقت استدلال به آن به دو تقریر بیان شد؛ هر یک از این دو تقریر که باشد، کأن از آیه یک کبری بدست می‌آید و البته یک صغرایی هم ضمیمه آن می‌شود و نتیجه می‌گیرند حرمت آوازخوانی زن را. ما عرض کردیم این استدلال هم کبرویاً و هم صغرویاً محل اشکال است علی کلا التقریبین، هر دو محل اشکال است.

آیه دوم

«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ»، می‌فرماید بعضی از مردم خریدار سخنان لهو و بیهوده هستند تا از روی نادانی مردم را از راه صحیح گمراه کنند و آیات الهی را به سخره و استهزاء می‌گیرند؛ اینها کسانی هستند که برای آنها عذاب خوارکننده وجود دارد.
برطبق این آیه، این دارد وعده عذاب به کسانی می‌دهد که خریدار لهو الحدیث هستند؛ عمده در اینجا تأکید روی لهو الحدیث شده است. در روایات متعددی لهو الحدیث بر غنا و موسیقی تطبیق شده است در کتاب کافی این روایات ذکر شده و بر آن منطبق شده است. بنابراین اینکه لهو الحدیث حرام است، این روشن است. منتهی تطبیق شده به کمک آن روایات لهو الحدیث بر آوازخوانی زنان؛ می‌گویند این هم لهو الحدیث است.

بررسی آیه دوم

واقع این است که این استدلال هم پذیرفتنی نیست. لهو الحدیث براساس برخی از روایات منطبق شده بر غنا، این خودش جای بحث دارد که منظور مطلق غنا است یا غنا به معنای اشتمال صدای دارای ترجیع بر مضامین لهو و باطل و مفسده‌‌انگیز. لذا به اصل سخن باطل و بیهوده اشاره می‌کند؛ اصلاً مسأله آواز یک مصداقی از آن ممکن است باشد. اساس و مدار، خود لهو الحدیث است. روایات را بخواهیم بخوانیم زیاد است. در روایات گاهی از لهو الحدیث به غنا تعبیر شده ولی بالاخره نمی‌توانیم بگوییم منحصر در غناست. لهو الحدیث همانطور که از عنوانش پیداست، یعنی چیزی که انسان را از یاد خدا غافل کند، آن هم به نحوی که مفسده بر آن مترتب شود. یعنی انسان را از یاد خدا به دام شیطان و به دام مفاسد و شهوات بیندازد و همانطور که در جلسه قبل توضیح دادم یعنی آن چیزهایی که تحریک کننده هیجانات و احساسات شیطانی انسان باشد که برای انسان سم است؛ شهوات را تحریک کند. اینکه بگوییم هر چیزی که انسان را از یاد خدا غافل می‌کند، به طور عادی هم خیلی از چیزها هست که ممکن است این غفلت‌ها را برای ما پیش بیاورد؛ ولی به آنها اطلاق لهو الحدیث می‌کنند؟ ظاهر لهو الحدیث یعنی آن اباطیلی که به طور کلی انسان را از خود بی‌خود می‌کند، هیجاناتی را در او ایجاد می‌کند که کاملاً شیطانی است و او را دچار خفت عقل می‌کند؛ غنا را هم که معنا کرده‌اند یک توصیفاتی برای آن گفته‌اند که با لهو الحدیث با هم هماهنگ و قابل انطباق است.
بر این اساس، معنای آیه همین است که عرض کردیم؛ یعنی حرمت لهو الحدیث را می‌رساند و لهو الحدیث در حقیقت مربوط به مضمون و محتوای کلام و سخن است. اگر هم آواز را شامل می‌شود، فرق نمی‌کند چه آواز زن و چه آواز مرد، به اعتبار مضمون و محتوای آن مشمول این نهی قرار می‌گیرد، و الا صرف صوت و آواز ـ چه مرد و چه زن ـ از این بدست نمی‌آید که این محل اشکال است و حرام است. پس، این اصلاً به خصوص زن کاری ندارد؛ این هم در باب صدای مرد و آواز مرد قابل جریان است و هم در مورد آواز زن. یعنی آنچه این آیه دلالت می‌کند، از موضوع بحث ما خارج است، نه اینکه بحث ندارد، از آن بعداً می‌توانیم نتیجه بگیریم؛ موضوع بحث ما این است که آیا آوازخوانی زن بما أنه آواز زن، آیا اشکال دارد یا نه. این آیه دلالت بر آن نمی‌کند. نهایت چیزی که این آیه بر آن دلالت می‌کند این است که هر کلامی و هر صدایی و هر آوازی، صرف نظر از مسأله غنا و ترجیع صدا و تحریر صدا، اگر مضمون باطل و مفسده‌انگیز و شهوانی داشته باشد، این محل اشکال است. اما اینکه فرض کنید زنی آوازی بخواند که مشتمل بر این مضامین نباشد، آیا حرمتش از این آیه بدست می‌آید؟
سؤال:
استاد: موضوع بحث ما آواز زن بما … اینکه این آواز به خاطر اینکه زن است حرام باشد فی نفسه … اگر شما بخواهید بگویید که آواز زن به اعتبار اشتمال بر غنا حرام باشد، این دیگر فرق نمی‌کند … گفتم لهو الحدیث یک معنای ظاهری دارد که اشاره به مضمون و محتوای کلام می‌کند. در برخی روایات، تطبیق شده بر غنا یا موسیقی. اینکه تطبیق شده، بعضی‌ها از همین استفاده کرده‌اند که غنا هم مطلق ترجیع الصوت نیست. غنا همانطور که در بعضی از کتاب‌های لغت هم آمده، به محتوا و مضمون مرتبط می‌شود. اصلاً حرمت غنا دائرمدار مضمون آن است و الا غناء بالقرآن را بعضی‌ها می‌گویند حرام نیست. ما نمی‌خواهیم وارد بحث غنا شویم، چون آن خودش یک بحث مفصلی دارد.
باز هم تأکید می‌کنم که موضوع بحث دقیقاً مدنظر باشد. لذا این آیه دلالت بر حرمت آوازخوانی زن با قطع نظر از آن اموری که تأکید کردم، ندارد. نهایتاً اگر این آیه دلالت بر حرمت غنا هم کند و ما آن روایاتی که صحیح هم هست را بپذیریم و تفسیر غنا را به یکی از این چیزهایی که گفتیم تسلیم شویم، بالاخره باز حرمت به اعتبار غناست، نه اینکه چون زن می‌خواند حرام است. اگر به اعتبار غنا باشد فرقی بین زن و مرد نیست. عمده این است که این آیه دلالت بر حرمت آوازخوانی زن بما أنه آواز زن ندارد. من روی این مطلب تأکید می‌کنم تا سوء برداشت نشود، و الا اگر کسی بگوید که این آیه دلالت می‌کند بر حرمت غنا و مطلق غنا … فرض کنیم کسی بگوید که آیه دلالت می‌کند بر حرمت غنا و مطلق غنا اعم از اینکه مضمونش چه باشد این حرام است، طبیعتاً زن هم اگر بخواند حرام است، مرد هم اگر بخواند حرام است. اگر از آن راه بخواهد استفاده حرمت کند، یعنی مع الواسطه بخواهد استفاده حرکت کند، آن بحث دیگری است. در موضوعی که ما بحث می‌کنیم، می‌گوییم این دلالت بر حرمت ندارد.
«لیضل عن سبی الله» مؤید بر این است که مسأله محتوا ملاک است، یعنی کأن لهو الحدیث حتی می‌تواند دو قسم باشد، یک لهو الحدیث برای اضلال باشد و دیگری برای این نباشد. یا اگر این هم نباشد، بالاخره آن لهو الحدیثی که اضلال عن سبیل‌الله در آن است، حرام است. اینجا دو احتمال می‌توانیم بدهیم:
یک وقت می‌گوییم لهو الحدیث علی قسمین به اعتبار قصد؛ یعنی قاصد از لهو الحدیث یک وقت می‌خواهد اضلال عن سبیل الله کند و یک وقت قصدش اضلال عن سبیل‌الله نیست. به یک اعتبار دیگر بگوییم لهو الحدیث علی قسمین. بگوییم بعضی از لهو الحدیث‌ها ماهیتاً اضلال عن سبیل‌الله در آنها نیست یا مضل نیستند، بعضی از لهو الحدیث‌ها مضل هستند؛ یعنی دیگر کاری به قصد لاهی و گوینده نداریم؛ می‌گوییم خود اینها دو دسته هستند. یک دسته این اراجیفی هستند که اضلال عن سبیل‌الله در آن نیست؛ یک دسته اینهایی هستند که واقعاً انسان را گرفتار یک شیطنت‌ها و مفاسدی می‌کند که اصلاً به کلی از خدا دور می‌شود. به‌هرحال بحث ما یک پیوند عمیقی با مسأله غنا دارد؛ به همین جهت است که ما مقداری از این جهت محدودیت داریم که نمی‌‌خواهیم وارد آن بحث شویم.
پس خود همین «یضل عن سبیل الله» اتفاقاً تقویت می‌کند احتمال اینکه این حرمت به اعتبار آن مضمون و محتواست. حتی اگر بر غنا هم تطبیق شده باشد، آن غنایی که مشتمل بر مضامین باطل و مفسده انگیز باشد را در نظر دارد. لذا این آیه هم دلالت نمی‌کند.
چند آیه دیگر باقی مانده که ان‌شاءالله در جلسه آینده بررسی خواهیم کرد.

برچسب‌ها:, , , ,