جلسه نهم
مسئله ۲۵ – فرع سوم: نظر ممیز به عورت غیر – بررسی دو اشکال محقق خویی به محقق نراقی- بررسی کلام محقق نراقی – فرع چهارم: نظر مرد به بدن دختربچه ممیز – دلیل عدم جواز و بررسی آن – دلیل جواز و بررسی
۱۴۰۰/۰۷/۲۰
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
در باب نظر ممیز به عورت غیر عرض کردیم دو قول وجود دارد؛ برخی قائل به جواز شدهاند و برخی مثل مرحوم نراقی قائل به عدم جواز. محقق نراقی یک دلیلی برای عدم جواز ذکر کرده و آن این بود که حدیث رفع قلم عن الصبی بهوسیله آیه ۵۸ سوره نور تخصیص میخورد و به همین دلیل با اینکه غیربالغین تکلیف ندارند به حسب حدیث رفع قلم، اما آیه «لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ…» برای این گروهها در سه زمان خاصی تکلیف معین کرده که باید اذن بگیرند. لذا از این آیه خواستهاند استفاده کنند که این آیه دلالت میکند بر اینکه نظر به عورت دیگران توسط اطفال ممیزی که به بلوغ نرسیدهاند، ممنوع و حرام است.
بررسی اشکال اول محقق خویی
مرحوم آقای خویی دو اشکال به این دلیل کردند؛ اشکال اول ایشان این بود که مسأله ثبوت امر با ثبوت وجوب باید از هم تفکیک شود و هیچ ملازمهای بین ثبوت امر و ثبوت وجوب نیست. گاهی امر ثابت میشود اما وجوب ثابت نمیشود، مثل اینجا؛ ثبوت وجوب که به حکم عقل است، نیازمند این است که ترخیصی بعد الامر وارد نشده باشد. اینجا مسأله حدیث رفع قلم در واقع یک ترخیصی محسوب میشود؛ بنابراین نمیتوانیم وجوب را استفاده کنیم. به عبارت دیگر، این آیه فقط متکفل ثبوت امر است اما برای اثبات وجوب به آن نمیتوانیم تمسک کنیم. این مبنایی است که ایشان در باب اوامر اختیار کرده و میگوید براساس این مبنا، استدلال مرحوم نراقی نادرست است.
پاسخ این اشکال آن است که این مبنا مورد پذیرش همه نیست؛ ما به تفصیل در باب اوامر از این بحث کردیم. طبیعتاً این یک اشکال مبنایی است و نمیتواند اشکال بر استدلال محقق نراقی تلقی شود. عمده اشکال دوم است.
سؤال:
استاد: آنجا موضوعٌ له اوامر یا امر را گفتیم بعث است. … منتهی این مسأله وجوب و استحباب، امری نیست که ما این را از امر جدا کنیم. این را مفصل بحث کردیم.
بررسی اشکال دوم محقق خویی
اشکال دوم مرحوم آقای خویی به مرحوم نراقی این بود که اساساً این آیه از موضوع بحث اجنبی است. چون بحث درباره نظر ممیز به عورت غیر به معنای اصطلاحی خودش است؛ اما این آیه میگوید در این اوقات که محتمل است اینها در وضعیت خاصی باشند که رؤیت آن چندان مناسب به نظر نمیرسد و قبیح است، اینها باید اذن بگیرند. این مستلزم رؤیت و نظر به عورت به معنای اصطلاحی نیست؛ این اذن گرفتن برای آن است که به حال زن و مرد واقف نشوند؛ هر چند این هیچ مستلزم نظر به عورت هم نباشد. خود آن حالات موضوعیت دارد و نباید دیده شوند؛ به همین دلیل امر به استیذان شده است. لذا آیه نمیتواند دلالت بر حرمت نظر به عورت غیر کند.
این اشکال به وسیله بعضی از بزرگان پاسخ داده شده است. باید ببینیم این پاسخ درست است یا نه. پاسخی که بعضی از اساتید ما حفظهالله به این اشکال دادهاند، این است که تعبیر «ثلاث عورات» در آیه کأن مثل تعلیل است؛ یعنی چون این سه حال و سه زمان عورت محسوب میشوند و عورت به معنای اصطلاحی خودش در اینجا مقصود نیست، به معنای فرج و آلت نیست، بلکه به معنای چیزی است که باید پوشیده بماند، ما یلزم ستره، چیزی که قبیح است و باید پوشیده بماند؛ لذا با توجه به این تعبیر و اینکه در مقام تعلیل است، این شامل عورت به معنای اصطلاحی هم میشود. پس درست است که آیه به ستر عورت به معنای خاص کاری ندارد، اما لسان آیه و تعبیر عورت به آن معنایی که گفتیم و اینکه کأن تعلیل برای حکم لزوم استیذان است، این اقتضا میکند که ستر عورت لازم است و اینها به آن عورت هم نباید نگاه کنند. این پاسخی است که در کتاب النکاح برخی از اساتید ما، جناب آقای زنجانی به این اشکال دادهاند.
اما به نظر میرسد که این اشکال وارد نیست. اینکه در این آیه امر به استیذان شده و اینکه نابالغین باید برای این سه وقت و در این سه وقت اجازه بگیرند برای ورود، این یک امر روشن است. آیه این است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِّن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ»، این سه وقت ایام خلوت شماست، ایامی است که کسی بدون اذن و بدون اطلاع نمیتواند بر شما وارد شود. اینکه ایشان میفرماید عورت به معنای چیز قبیحی است که باید مستور بماند و این معنا شامل فرج و آلت هم میشود، لذا به این طریق ممنوعیت نظر به عورت را میخواهد استفاده کند، با توجه به آنچه که در آیه ذکر شده، این لزوماً به معنای چیز قبیحی که باید پوشانده شود نیست. عورت به معنای ما لزم ستره، لزوماً قبیح نیست؛ لذا وقتی به زنان در روایات اطلاق میشود «النساء عیّ و عورة»، اگر اطلاق عورت بر نساء میشود، به معنای این نیست که نساء یک شیء یا یک موجود قبیح باشند. بله، چیزی است که باید پوشانده شود، چیزی که نمیخواهد آشکار شود؛ این ممکن است یک چیز قبیح باشد یا ممکن است یک غیرقبیح باشد.
اینجا در مورد «حین تضعون ثیابکم من الظهیرة» یا «مِن بعد صلاة العشاء»، میگوید در این اوقات ممکن است در یک شرایطی باشید که دوست نداشته باشید شما را ببینند و شما دوست ندارید که دیده شوید؛ لذا باید اجازه بگیرند. اینکه در یک شرایطی قرار دارید که دلتان میخواهید پوشیده بمانید و راحت باشید، باید اجازه بگیرند تا آن آرامش شما را بهم نزنند؛ اینها ایام اختصاصی شماست. این اوقاتی که اینجا میگوید، در واقع به معنای چیز قبیحی که باید مستور بماند نیست؛ لذا با اینکه ایشان اذعان کرده که به کشف عورت یا ستر عورت کاری ندارد، ولی اینکه ما بخواهیم این را شامل عورت به معنای اصطلاحی کنیم، نه از واژه عورت این فهمیده میشود و نه اینکه این تعلیل برای این حکم باشد، تمام العلة باشد. این تعلیل برای حکم به عنوان تمام العلة محسوب نمیشود؛ لذا نمیتوانیم این را به عنوان یک عاملی برای تسری حکم به عورت به معنای اصطلاحی قرار دهیم. بنابراین به نظر میرسد که این آیه نمیتواند حرمت نظر ممیز به عورت به معنای اصطلاحی را ثابت کند؛ امر به استیذان در اینجا دلیلش معلوم است و هیچ ارتباطی با آن ندارد. لذا ما فکر میکنیم اشکال دوم مرحوم آقای خویی به محقق نراقی وارد است.
بررسی کلام محقق نراقی
یک اشکال دیگری اینجا به مرحوم نراقی میتواند وارد شود و آن این است که اساساً در آیه امر به اطفال تعلق گرفته است؛ به عبارت دیگر، مورد امر اطفال هستند. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ»، الان امر به اطفال تعلق گرفته است؛ میگوید اینها باید اذن بگیرند. معنایش آن است که اگر اذن نگیرند، کاری انجام دادهاند که مبغوض شارع است. اما همه جا لزوماً امر اگر متوجه کسی شد، مخالفت با آن امر مسئولیت را متوجه آن کسی که مورد امر است نمیکند. اگر بخواهیم مثال ذکر کنیم، مثلاً اگر گفته میشود اطفال نباید برای همسایگان مزاحمت ایجاد کنند، اینجا درست است مزاحمت اطفال برای همسایگان مبغوض است اما آن کسی که در مقابل این رفتار مسئولیت دارد، پدر و مادر هستند؛ اینها باید زمینه را فراهم نکنند یا کاری کنند که این مزاحمت ایجاد نشود. پس اگر بگوییم در اینجا آن کسی که مورد امر قرار گرفته طفل ممیز است؛ اذن نگرفتن مبغوض است ولی مسئولیت این با کسانی است که میتوانند اطفال را کنترل کنند. خودِ اینها تکلیف ندارند، مثل بقیه موارد؛ آنجاهایی که مثلاً طفل ممیز یا غیرممیز از خسارت زدن به مال دیگران منع شده، معنایش این است که اگر این کار را کند مبغوض است ولی مسئولیت با خود او نیست؛ اگر تکلیفی بخواهد به آنها متوجه شود، اینها چون بالغ نیستند تکلیف ندارند، اما آن کسانی که عهدهدار و متصدی امور اینها هستند، اینها مسئولیت دارند و اگر مراقبت نکنند عقاب دارند و عذاب الهی آنها را دربرخواهد گرفت.
سؤال:
استاد: نظر آنها را حرام نمیکند. … ادعای نراقی حرمة نظر الممیز الی عورة الغیر است … تکلیف متوجه او نمیشود … نهایت مماشاتی که با نراقی در این آیه کنیم این است که بگوییم این آیه فوقش این است که مسئولیت را متوجه او کند، اما تکلیف حرمت را نمیتواند اثبات کند. نمیگوییم آنجا مسئولیت دارد یا نه؛ میخواهم بگویم که تکلیف را متوجه اطفال نمیکند. حرف نراقی اینجا این است که خود اینها تکلیف دارند، میگوییم از این آیه چنین چیزی استفاده نمیشود. اشکالی که ما میکنیم این است که میگوییم نهایت چیزی که از آیه فهمیده میشود، فوقش این است که مسئولیت را متوجه اولیاء اینها کند. اما باز این تکلیف برای خود اینها ثابت نمیکند. فرق است بین این دو که بگوییم آیا این آیه دلالت بر حرمة نظر الممیز الی عورة الغیر میکند؟ میگوییم نه؛ فوقش این است که مسئولیتی را متوجه پدر و مادر کند اما نسبت به اینها هیچ تکلیفی را ثابت نمیکند … در باب بلوغ این بحث هست که آیا ما دلیل عقلی بر شرطیت بلوغ داریم؟ نه؛ مثلاً از تکلیف غیربالغین چه محذور و امتناع عقلی لازم میآید؟ … اصلاً اشتراط بلوغ بیشتر دلیل شرعی دارد؛ اینطور نیست که بگوییم اگر غیربالغین مکلف به یک تکالیفی میشوند، این یک امتناع عقلی از آن لازم بیاید … غیرممیز ممکن است ولی در مورد ممیز چه اشکالی دارد؟ مثلاً اگر شارع به جای اینکه بالغین را مکلف قرار دهد، میگفت از زمان تمیز باید این کار را چه محذوری پیش میآمد
فرع چهارم: نظر مرد به بدن دختربچه ممیز
فرع چهارم در مورد نظر مرد به بدن ممیز غیر عورتش؛ این همانی است که امام در مسأله ۲۵ متعرض شدهاند. یعنی این سه تا فرعی که تاکنون گفتیم را در مسأله ۲۵ امام متعرض نشدهاند. اما فرع چهارم که بحث از نظر مرد به بدن دختربچه ممیز است را بیان کردهاند. البته نظر زن به بدن پسربچه ممیز هم میتواند با همین یکجا ذکر شود، هر چند بعضی از ادلهاش شاید متفاوت باشد، اما امام چون آن را در مسأله ۲۶ ذکر کردهاند، ما هم این را آنجا بیان میکنیم. الان فرع چهارم به طور اختصاصی در مورد نظر مرد به دختربچه ممیز است. آیا مرد میتواند به بدن دختربچه ـ غیر عورت ـ نگاه کند یا نه.
اینجا دو قول وجود دارد؛ یکی قول به عدم جواز و یکی هم قول به جواز.
دلیل عدم جواز
اما قول به عدم جواز که از کلمات برخی استفاده میشود، استناد به آیه ۳۱ و ۳۲ سوره نور است: «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا … أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ»، وقتی میگوید زینتهای خودتان را برای دیگران آشکار نکنید مگر این چند گروه که یکی از آنها «الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء» است؛ یعنی طفل غیرممیز جزء آن کسانی است که ابداء زینت در برابر آنها اشکالی ندارد. ما در مسأله ۲۴ این آیه را ذکر کردیم و بحث کردیم که آیا اصلاً میشود به این آیه استدلال کرد، حتی برای غیرممیز. میگویند اگر ابداء زینت برای طفل غیرممیز جایز باشد، این معنا و مفهومش این است که طفل ممیز لایجوز ابداء الزینة له. این نمیتواند آشکار کند برای غیر ممیز. مفهوم این آیه آن است که ابداء زینت برای اطفال ممیز جایز نیست. اگر ابداء زینت برای اطفال ممیز جایز نباشد، بالملازمه نظر به آنها هم جایز نیست.
سؤال:
استاد: یک وقت میخواهیم این را بررسی میکنیم، یک وقت میخواهیم بفهمیم که اصل استدلال اینها چیست. اینها به چه دلیل میخواهند بگویند مرد نمیتواند به دختربچه نگاه کند؛ میگوید به طور کلی در مورد زنان به نحو مطلق گفته که اینها ابداء زینت برای دیگران نکنند؛ یعنی خودشان را بپوشانند؛ معنای لزوم ستر در برابر دیگران این است که دیگران نمیتوانند نگاه کنند. نتیجه این است که پس اینها به طور کلی نمیتوانند خودشان را در برابر مردان آشکار کنند ولو ممیز باشند. پس آنها نمیتوانند به اینها نگاه کنند.
بررسی
این استدلال و هو کما تری. واقعاً نمیشود به این استدلال اتکا کرد. چون اولاً عموم «لایبدین الا زینتهن» اختصاص به مکلفین دارد و شامل غیربالغ نمیشود، خود این نهی شامل غیربالغ نمیشود تا لزوم ستر را در مورد آنها بیان کند و آن وقت ما از طریق ملازمه عرفی بخواهیم حرمت نظر را ثابت کنیم.
سؤال:
استاد: آن اطلاق آنجا بود؛ اینجا این اطلاق ندارد … به دلیل مؤمینی که قبل از آن گفته و بعد استثنائاتی که آورده، ما آن حرفی هم که در مورد آن روایت شده بود را رد کردیم و گفتیم آنجا این اطلاق را ندارد. … تکالیف در مورد صبی ـ چه ممیز و چه غیرممیز ـ مرفوع است. اینجا هم او که وجوب ستر و لزوم ستر ندارد، بنابراین نظر به او هم اشکالی ندارد. حالا استدلال بر جواز را عرض میکنیم؛ فعلاً دلیلی که برای عدم جواز ذکر شده، به نظر میرسد که قابل قبول نیست.
دلیل جواز
اما دلیل بر جواز؛ در مورد جواز مرحوم آقای خویی یک دلیلی ذکر کرده که در حقیقت متشکل از دو جزء است. میگوید «عدم مقتضٍ للحرمة»؛ آقای خویی میگوید «عدم مقتضٍ للحرمة» جزء اول استدلال ایشان، و بعد هم یک روایتی دال بر منع عن الحرمة میآورد؛ یعنی هم در مرحله مقتضی و هم در مرحله مانع، این دو را بیان میکند. جزء اول استدلال ایشان این است که میگوید که ما مقتضی برای حرمت نداریم؛ به علاوه، مانع در برابر حرمت هم داریم؛ این دو رکن استدلال مرحوم آقای خویی است. حالا اینکه چرا مقتضی برای حرمت نیست و به چه دلیل مانع داریم در برابر حرمت.
عدم مقتضی
ایشان رکن اول استدلالشان را که عدم مقتضی برای حرمت است، میگوید «لایبدین زینتهن الا لبعولتهن»، این مختص به دختران بالغ است؛ چون اساساً تکلیف شامل غیربالغ نمیشود. پس دختر بچه غیربالغ لزوماً ستر ندارد. چون لزوم ستر ندارد، پس نظر به او جایز است. مرحوم آقای خویی میگوید «لایبدین زینتهن الا لبعولتهن» مختص به زنان بالغ است و اساساً شامل غیربالغین نمیشود، چون تکلیفی است که مثل سایر تکالیف مختص به بالغین است. تکلیف اساساً شامل غیربالغ نمیشود؛ پس دختربچهای که به سن بلوغ نرسیده، لزوم ستر ندارد و چون لزوم ستر ندارد، نگاه به او اشکالی ندارد و جایز است؛ چون بالاخره یکی از مهمترین ادله حرمت نظر به زن، مسأله وجوب ستر است. البته این براساس همان فرمایش مرحوم آقای خویی است که مسأله وجوب ستر را مقدمه عدم نظر دانستهاند، از باب مقدمیت ستر نسبت به عدم نظر. آن وقت نتیجه میگیرد که چون بر دختربچه وجوب ستر ثابت نیست و لازم نیست خودش را بپوشاند، بنابراین آن مقدمیت هم از بین میرود و لذا نظر به او جایز میشود. پس مقتضی برای حرمت وجود ندارد؛ چون تنها مقتضی برای حرمت، آیه «لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها» است که این را هم ملاحظه فرمودید بنابر آنچه که مرحوم آقای خویی گفتند، دلالت بر حرمت نظر ندارد.
بحث جلسه آینده
رکن دوم هم این است که میگوییم ما نه تنها مقتضی برای حرمت در اینجا نداریم، بلکه دلیل داریم که اشکالی ندارد. یعنی در برابر حرمت مانع داریم. آن وقت یک روایتی را ایشان ذکر میکند. ما این کلام مرحوم آقای خویی را باید ذکر کنیم و بعد اشکالات را بیان کنیم.
سؤال:
استاد: بحث حرمت نظر به زن یا عدم جواز نظر به زن را از همین طریق ثابت کرده است؛ اصلاً تکیهاش بر ادله لزوم ستر بود؛ چون آیه «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم» را گفتند که این آیه دلالت بر حرمت نظر ندارد، مگر از همان طریق مقدمیتی که دارد به آن اشاره میکند. …. این رکن اول استدلال ایشان بود؛ رکن دوم باقی مانده که در جلسه آینده عرض خواهیم کرد.
نظرات