خارج اصول – جلسه هشتاد و یکم – امر ششم: ثمره نزاع- بررسی ثمره پنجم

جلسه ۸۱ – PDF

جلسه هشتاد و یکم

امر ششم: ثمره نزاع- بررسی ثمره پنجم

۱۳۹۲/۱۲/۰۷

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث درباره ثمره چهارم به پایان رسید و نتیجه بحث این شد که اشکالی متوجه این ثمره نیست. فقط یک اشکال مطرح بود و آن این که این ثمره‏ی یک بحث اصولی نیست. لکن درست است که این ثمره، ثمره یک بحث اصولی نیست ولی به عنوان یک اثر فقهی می‏توان آن را مورد توجه قرار داد و به عنوان ثمره عملی بحث صحیح و اعم پذیرفت هر چند از اهمیت زیادی برخوردار نیست، لذا نمی‏توان آن را یک ثمره اصولی برای بحث صحیح و اعم تلقی کرد ولی فی الجمله می‏توان آن را به عنوان یک اثر فقهی پذیرفت.

بررسی ثمره پنجم

ثمره پنجم از طرف مرحوم آقای خویی ذکر شده است، اما خود ایشان در دوره بعدی درس خود از این نظر عدول و به این ثمره اشکال کرده است.

اصل ثمره این است که ادله دلالت دارند بر اینکه اگر زنی در حال نماز خواندن باشد از صلاة رجل در محاذی آن زن نهی شده است. اینجا در خصوص این مسئله قول به صحیح و قول به اعم دارای ثمره است، یعنی هر یک از این دو قول یک نتیجه را به دنبال دارد.

علی القول بالصحیح اگر در این فرض که زنی در حال نماز خواندن است ما یقین پیدا کنیم نماز این زن فاسد است بعد در محاذی این زن بایستیم و نماز بخوانیم در این صورت نمازی که ما خوانده‏ایم منهی عنه نیست، یعنی مشمول نهی از صلاة رجل در این فرض نمی‏شود؛ چون در دلیل، از صلاة رجل در محاذی زنی که در حال نماز باشد نهی شده و چون صحیحی نماز فاسد را نماز نمی‏داند پس در واقع این زن الآن در حال نماز خواندن نیست لذا نهی از نماز در محاذی زن نماز گزار شامل چنین شخصی نمی‏شود، اما علی القول به اعم، شخص در صورتی که علم به فساد صلاة مرئة داشته باشد نمی‏تواند در کنار آن زن بایستد و نماز بخواند چون طبق این فرض نهی از صلاة رجل در حالی که زنی در کنار او نماز می‏خواند، شامل این شخص می‏شود. زیرا درست است که نماز این زن فاسد است اما علی القول بالاعم عنوان مصلی بر او صدق می‏کند.

دو اشکال به این ثمره ایراد شده که این دو اشکال هم از طرف خودِ مرحوم آقای خویی مطرح شده و این اشکالات همان اشکالاتی است که از طرف ایشان به ثمره چهارم ایراد شد.

اشکال اول

این ثمره، ثمره یک بحث اصولی محسوب نمی‏شود، اینکه آیا نماز مرد در محاذی زن مصلی مشمول نهی قرار می‏گیرد یا نه اثر یک مسئله اصولی نیست؛ چون در واقع این به تطبیق یک حکمی که ثابت شده بازگشت می‏کند و موضوع آن حکم را تنقیح و آن حکم را تطبیق می‏کند و الا اثر یک مسئله اصولی محسوب نمی‏شود، چون ملاک اینکه ثمره یک ثمره اصولی باشد این است که در حوزه مسائل علم اصول استنباط و استنتاج متفاوت ایجاد کند مثل جواز و عدم جواز رجوع به اطلاق از طرف اعمی و صحیحی یا رجوع و عدم رجوع به برائت یا رجوع و عدم رجوع به اصالة الصحة که این موارد ثمرات یک بحث اصولی هستند اما نهی از نماز مرد در محاذی زن مصلی ثمره یک بحث اصولی محسوب نمی‏شود.

پاسخ

همان طور که در بررسی ثمره چهارم عرض کردیم اگر چه این مطلب صحیح است و این ثمره، ثمره یک بحث اصولی نیست اما مسئله این است که در نزاع بین صحیح و اعم نیازی نیست حتماً یک ثمره اصولی تصویر شود تا گفته شود این بحث ثمره عملی دارد بلکه اگر یک اثر فقهی هم باشد برای ادعای ترتب ثمره عملیه بر این بحث کفایت می‏کند. ما در امر ششم به دنبال این هستیم که ببینیم آیا بحث صحیح و اعم ثمره عملی دارد یا نه لذا عرض می‏کنیم ثمره عملیه به داشتن یک اثر فقهی هم مترتب می‏شود و همین برای تصویر ثمره در این بحث کفایت می‏کند لذا اشکال اول وارد نیست.

اشکال دوم

این اشکال هم همان اشکال سومی است که به ثمره چهارم ایراد شد و آن اینکه صحتی که مورد تنازع صحیحی و اعمی واقع شده که آیا این صحت در مسمی و مقام تسمیه مدخلیت دارد یا نه با صحتی که در مرحله امتثال معتبر است کاملاً متفاوت است. نزاع بین صحیحی و اعمی در این است که آیا مثلاً مسمّی و موضوع‏له لفظ صلاة خصوص نماز صحیح است یا اعم از صحیح و فاسد می‏باشد، این صحت مورد اختلاف واقع شده؛ صحیحی‏ها معتقدند صحت به این معنی در مسمّی و موضوع‏له مدخلیت دارد و در مقابل اینها اعمی‏ها قائلند صحت به این معنی در مسمّی و موضوع‏له مدخلیت ندارد.

اما صحتی که در مرحله امتثال معتبر است به معنای دیگری است، یعنی چه بسا مکلف در مقام امتثال عملی را انجام دهد که از حیث اجزاء و شرائط تمام باشد یعنی از نظر صحیحی ملاک صدق عنوان نماز صحیح را داشته باشد اما از جهت دیگری فاسد باشد، به این معنی که وقتی انسان به ظاهر قضیه نگاه می‏کند می‏بیند همه آنچه برای صدق عنوان صلاة از نظر صحیحی لازم است موجود است؛ چون صحیحی معتقد است لفظ «صلاة» برای عبادتی وضع شده که واجد همه اجزاء و شرائط باشد و ما هم می‏بنیم نمازی که خوانده شده واجد همه اجزاء و شرائط است، لذا این نماز از حیث مقام تسمیه و وضع صحیح است و مشکلی در صدق لفظ «صلاة» بر مسمای آن نیست اما از جهت دیگری ممکن است این نماز فاسد باشد؛ مثلاً به عنوان ثانوی مثل نهی امام (ع) از نماز در مسجدی که منافقین بنا کرده‏اند، فاسد باشد، یعنی همه اجزاء و شرائط را دارد و همان معنایی که صحیحی قائل است بر آن منطبق است اما از جهت دیگری فاسد است.

پس صحت در مقام امتثال با صحت در مقام تسمیه و نام گذاری متفاوت است، لذا اینکه ما بگوییم اگر مردی در محاذی زن نماز گزار نماز بخواند و به فساد نماز آن زن علم داشته باشد، علی القول بالاعم نمازش مشمول نهی قرار می‏گیرد ناشی از خلطی است که بین صحت نسبت به مقام تسمیه و مقام امتثال صورت گرفته، درست است نماز این زن فاسد است ولی عنوان صلاة بر نماز او صادق است اما این ربطی به صحت صلاة رجل به حسب مقام امتثال ندارد، لذا بین صحت مورد نزاع که صحت نسبت به مقام تسمیه است با صحت نسبت به مقام امتثال خلط شده در حالی که اینها هیچ ربطی به هم ندارند.

پاسخ

این اشکال هم وارد نیست، چون اگر لفظ «صلاة» برای خصوص صحیح وضع شده باشد و منظور از صحت این باشد که این لفظ برای عبادتی وضع شده که واجد همه اجزاء و شرائط است، حال چنانچه مکلف عمل را با همه آن اجزاء و شرائط انجام دهد آن عمل صحیح خواهد بود و مبرء ذمه و مسقط تکلیف خواهد بود ولی اگر شرائط و اجزاء کامل نباشد قهراً چنین عملی مبرء ذمه و مسقط تکلیف نخواهد بود، همان جهتی که مستشکل به واسطه آن جهت ادعا می‏کند ممکن است عمل به واسطه آن فاسد باشد خودش به عنوان جزء و شرط این عمل محسوب می‏شود و در صحت آن مدخلیت دارد؛ به عبارت دیگر بین صحت مربوط به مقام تسمیه و صحت مربوط به مقام امتثال نمی‏توان تفکیک کرد و به نظر دقّی همان صحتی که در مقام تسمیه اخذ شده در مرحله امتثال هم دخالت دارد. در نتیجه ثمره پنجم هم خالی از اشکال و تمام می‏باشد.

جمع بندی امر ششم

ما از اول بحث صحیح و اعم تا کنون شش امر را مورد بررسی قرار دادیم: ۱- عنوان بحث ۲- استقلال یا عدم استقلال بحث صحیح و اعم از بحث حقیقت شرعیه ۳- معنای صحت ۴- آیا منظور از صحت و فساد در بحث صحیح و اعم، مفهوم صحیح و فاسد به حمل اولی است یا صحت و فساد به حمل شایع؟ ۵- تحریر محل نزاع ۶- ثمره نزاع.

محصل امر ششم این شد که بحث صحیح و اعم دارای پنج ثمره عملیه است، البته در بین این ثمرات نخست ثمره اول سپس ثمره دوم و بعد از آن ثمره سوم با همان ترتیبی که ما ذکر کردیم از اهمیت بیشتری بر خوردارند.

نکته‏ای که خوب است به آن اشاره کنیم این است که در ثمره نزاع بین صحیحی و اعمی بعضی از کتب اصولی مسئله را در دو مقام مطرح کرده‏اند یعنی تارةً ثمره را در عبادات و اخری در معاملات مورد بررسی قرار داده‏اند اما به نظر می‏رسد ضرورتی برای تفکیک بین الفاظ عبادات و معاملات دیده نمی‏شود، با این که تفاوت‏هایی در تقریر این ثمرات وجود دارد یعنی اگر ما بخواهیم ثمره را در الفاظ عبادات ذکر کنیم مثال‏هایی که آورده شود قهراً با الفاظ معاملات تفاوت دارند ولی در اصل ثمرات فرقی بین آنها نیست لذا چون ضرورتی برای تفکیک بین الفاظ عبادات و معاملات ملاحظه نشد- همانطور که در ابتدای بحث صحیح و اعم هم به این مطلب اشاره کردیم- نیازی به این تفکیک دیده نشد و همین ثمراتی را که درباره الفاظ عبادات اشاره کردیم در الفاظ معاملات هم جاری می‏شود لکن معلوم است وقتی بخواهیم نتایج قول به صحیح و اعم را ذکر کنیم بین الفاظ عبادات و معاملات تفاوت وجود دارد؛ مثلاً در مورد الفاظ عبادت مثل «صلاة» در تمسک به اصالة البرائة یا اشتغال بحث اقل و اکثر ارتباطی ذکر می‏شود ولی در مورد معاملات این بحث مثلاً نسبت به مدخلیت بعضی از شرائط در امر بیع مطرح می‏شود.

در رابطه با بحث صحیح و اعم دو بحث دیگر باقی مانده که ان شاء الله در جلسات آینده به آنها اشاره خواهیم کرد؛ یکی تصویر جامع طبق قول صحیحی و اعمی است، بحث دوم بحث از ادله قولین (قول به صحیح و قول به اعم) و در آخر هم بیان نظر مختار خواهد بود.

تذکر اخلاقی: أمل و آرزو

امیرالمؤمنین علی (ع) درباره أمل و آرزو می‏فرمایند: «اقرب شیءٍ الأجل و ابعد شیءٍ الأمل»؛ نزدیک‏ترین چیزها اجل و دورترین چیزها آرزوهای انسان است. انسان بدون عمل و آرزو نیست و به تعبیر رسول گرامی اسلام «الامل رحمة لأمتی»؛ آرزو داشتن برای امت من رحمت است و باز در جای دیگری می‏فرمایند: «لو لا الامل لما ارضعت والدةٌ ولدها»؛ اگر أمل و آرزو نبود مادر به بچه خود شیر نمی‏داد و هیچ باغبانی درخت باغش را غرس نمی‏کرد.

از یک طرف امل و آروز به جهت تعیین یک نقطه‏ای برای هدف زندگی لازم است و تا حدی هم فطری است که رسول اکرم (ص) فرمودند: اینکه مادر به بچه خود شیر می‏دهد به خاطر امل و آرزوهایی است که دارد. اگر بخواهند به بهترین و بالاترین تعلقات در عالم دنیوی مثال بزنند به تعلق مادر به فرزندش مثال می‏زنند تا جایی که حاضر است به خاطر فرزندش جان خود را فدا کند، البته ریشه این هم حب ذات است، یعنی چون فرزند متعلق به اوست حاضر است خودش را برای او فدا کند اما به خاطر بچه دیگران این کار را نمی‏کند.

پس أمل و آرزو تا حدی در نهاد و فطرت انسان نهفته است و اساس بسیاری از کارهایی که انسان انجام می‏دهد بر همین آمال و آرزوهایی که دارد استوار است اما طبق روایاتی که در این زمینه وارد شده اگر این آمال و آرزوها به سمت امور باطل برود عقل را زایل و موجب غفلت و حسرت می‏شود و این گونه آرزوها بعید و دست نیافتنی است کما اینکه آرزوهای زیادی بودند که بر باد رفتند و آرزو کننده به هیچ یک از آنها نرسید اما آنچه قریب و نزدیک است اجل انسان است.

لذا به استناد این روایات عرض می‏کنیم انسان باید آروز و أمل داشته باشد اما جهت این آمال و آرزوها مهم است، یعنی باید انسان آرزوهای خود را به گونه‏ای تنظیم کند که حسرت نخورد و موجب غفلت او نشود و عقل او را زائل نکند.