جلسه هشتاد و سوم – امر هفتم: تصویر جامع

جلسه ۸۳ – PDF

جلسه هشتاد و سوم

امر هفتم: تصویر جامع

۱۳۹۲/۱۲/۱۱

خلاصه جلسه گذشته:

عرض کردیم در مقام اول (ضرورت یا عدم ضرورت تصویر جامع علی کلا القولین) دو نظریه وجود دارد، مشهور قائل‏اند به اینکه هم صحیحی و هم اعمی محتاج تصویر جامع‏اند و هر دو باید یک قدر مشترکی را بین موارد صحیح (علی القول بالصحیح) و اعم از صحیح و فاسد (علی القول بالاعم) تصویر کنند، دلیل و وجه ضرورت تصویر قدر مشترک را عرض کردیم. در مقابل این نظریه بعضی مثل محقق نائینی قائل به عدم لزوم تصویر جامع علی کلا القولین هستند، یعنی می‏گویند لازم نیست قدر جامعی تصویر شود که ما به این نظریه اشاره و آن را مورد بررسی قرار می‏دهیم.

قول دوم (محقق نائینی):

ایشان معتقد است به طور کلی الفاظ عبادات و معاملات برای مرتبه عُلیا از مراتب عبادات وضع شده، یعنی مثلاً لفظ «صلاة» علی القول بثبوت حقیقت شرعیه برای بالاترین مرتبه صلاة (صلاة تام الاجزاء و الشرائط) وضع شده و در این جهت فرقی بین صحیحی و اعمی نیست، یعنی هم صحیحی ادعا می‏کند لفظ «صلاة» از طرف شارع برای مرتبه علیا از مراتب صلاة وضع شده و هم اعمی لکن استعمال لفظی که برای عالی‏ترین مرتبه وضع شده نسبت به سایر مراتب به یکی از دو وجه زیر است:

این استعمال در بعضی موارد از باب ادعا و تنزیل است؛ مثلاً گاهی از اوقات اگر یک مرتبه‏ای از مراتب صلاة بعضی از اجزاء و شرائط را نداشته باشد عرف آن را نازل منزله تام الاجزاء و الشرائط می‏داند و از این جهت فرقی هم بین صحیحی و اعمی نیست، عمده این است که این تنزیل صورت می‏گیرد که در بعضی موارد فاقد بعضی اجزاء و شرائط نازل منزله واجد همه اجزاء و شرائط قرار داده می‏شود.

در بعضی موارد دیگر این استعمال به واسطه مشارکت در اثر است؛ چون چیزی از اجزاء و شرائط باقی نمانده است، مثل نماز غرقی (کسی که در حال غرق شدن است) که هیچ یک از اجزاء و شرائط مثل رکوع، سجده، تشهد و غیره را ندارد و حتی در بعضی مواقع صرف خطور به قلب است که در این صورت نمی‏توان این گونه نماز را که هیچ جزء و شرطی را ندارد نازل منزله نماز تام الاجزاء و الشرائط قرار داد اما همین نماز با آن نمازی که همه اجزاء و شرائط را داراست در اثر مشترکند یعنی همان طور که نماز تام الاجزاء و الشرائط معراج مؤمن و ناهی از فحشاء و منکر است نماز غرقی هم معراج مؤمن و ناهی از فحشاء و منکر است؛ به عبارت دیگر در مقام امتثال به همین نماز فاقد اجزاء و شرائط اکتفاء می‏شود.

پس محقق نائینی ادعا می‏کند الفاظ عبادات مثل لفظ «صلاة» برای مرتبه علیای صلاة که واجد همه اجزاء و شرائط است وضع شده است لکن اگر این لفظ در غیر آن مرتبه عالیه استعمال می‏شود یا از باب ادعا و تنزیل است در جایی که اجزاء و شرائط فی‏الجمله باقی هستند یا از باب مشارکت در اثر است در جایی که معظم اجزاء و شرائط از بین رفته‏اند و این مطلبی است که هم صحیحی و هم اعمی به آن ملتزم هستند.

ایشان این مسئله را بر وجدان عرفی مبتنی می‏کند و می‏گوید اینکه ما ادعا می‏کنیم در ماهیات مخترعه شرعیه چنین مطلبی وجود دارد در واقع یک امر عرفی است، شما وقتی مرکبات حقیقی را که بشر اختراع می‏کند ملاحظه می‏کنید می‏بینید مسئله از همین قرار است؛ مثلاً در مورد اتومبیل آن کسی که اولین بار این وسیله را اختراع کرد، آن زمانی که مخترع، لفظ «اتومیبل» را بر این وسیله قرار داد آنچه در ذهنش بود این بود که این لفظ را بر این شیء جدید دارای اجزاء و شرائط وضع کند، یعنی آن شیء تام الاجزاء و الشرائط را اتومبیل نام گذاشت، حال فرض کنید اگر بعضی از اجزاء این وسیله مفقود شود آیا با فقدان بعضی از اجزاء و شرائط عنوان «اتومبیل» بر آن صدق نمی‏کند؟ پاسخ این است که حتی اگر بعضی از اجزاء آن هم نباشد عنوان اتومبیل بر آن منطبق است چون از دید عرف مرکب فاقد بعضی از اجزاء نازل منزله تام الاجزاء است، پس همان گونه که عرف در نام گذاری‏های خود به مرکبات حقیقی که بعضی از اجزاء و شرائط را ندارند ادعائاً و تنزیلاً عنوان مرکب را منطبق می‏کند در ماهیات مخترعه شرعیه هم مطلب از همین قرار است، درست است که آنها مرکب حقیقی ولی ماهیات مخترعبه مرکب اعتباری هستند ولی در اینجا هم می‏توان فاقد بعض الاجزاء و الشرائط را نازل منزله تام الاجزاء و الشرائط قرار داد. همچنین ممکن است مرکب مورد نظر خیلی از اجزاء را نداشته باشد ولی آثار مرکب تام الاجزاء و الشرائط بر آن بار شود، مثل اینکه اتومبیل فاقد اکثر اجزاء باشد ولی آثار اتومبیل کامل که حرکت و سرعت است بر آن بار ‏شود که در این صورت هم عنوان اتومیبل بر آن منطبق می‏شود.

پس در بدو امر اسم مرکب حقیقی از سوی مخترع بر تام الاجزاء گذاشته شده اما اگر بر فاقد الاجزاء هم منطبق می‏شود و آن لفظ در فاقد الاجزاء هم استعمال می‏شود، این استعمال یا از باب ادعا و تنزیل است (در مرکب فاقد بعض الاجزاء) یا از باب مشارکت در اثر است (در فاقد معظم اجزاء) و از این جهت فرقی بین صحیحی و اعمی هم وجود ندارد. لذا ایشان می‏گوید در این صورت نیازی به تصویر جامع از طرف صحیحی و اعمی نیست؛ چون جامع وقتی نیاز است که بخواهیم بگوییم معنی انحاء و افراد مختلفی دارد و لفظ برای قدر مشترک این انحاء و افراد وضع می‏شود ولی نه صحیحی و نه اعمی این را نمی‏گویند بلکه معتقدند لفظ برای عالی‏ترین مرتبه وضع شده و استعمال لفظ در سایر مراتب یا از باب ادعا و تنزیل است و یا از باب مشارکت در اثر.

ایشان یک مورد را استثناء کرده و می‏گوید ما به طور کلی نیاز به تصویر جامع نداریم (نه بنا بر قول به صحیح و نه بنا بر قول به اعم) اما در یک مورد نیاز به تصویر جامع احساس می‏شود و آن هم در مورد صلاة مسافر و صلاة حاضر است، ما در اینجا چاره‏ای نداریم جز اینکه یک قدر مشترک بین این دو نماز تصویر کنیم چون این دو نماز در عرض هم هستند. وظیفه کسی که در سفر است این است که نمازش را شکسته بخواند و وظیفه کسی که در حضر است این است که نمازش را تمام بخواند، لذا مسافر و حاضر در عرض هم هستند و نمی‏توان گفت عالی‏ترین مرتبه از مراتب نماز، نماز تمام (چهار رکعتی) است و لفظ صلاة برای این مرتبه وضع شده یا نماز شکسته (دو رکعتی)؛ چون این دو در عرض هم هستند نه در طول هم لذا در خصوص نماز تمام و شکسته ما چاره‏ای جز تصویر قدر جامع نداریم؛ یعنی باید یک قدر جامعی را بین نماز چهار رکعتی و دو رکعتی در نظر بگیریم و بگوییم لفظ «صلاة» برای این جامع وضع شده که هم شامل نماز چهار رکعتی می‏شود و هم نماز دو رکعتی را در بر می‏گیرد. ولی در رابطه با سایر افراد و انحاءِ نماز که در طول هم هستند لفظ «صلاة» برای عالی‏ترین مرتبه وضع شده و یا از باب ادعا و تنزیل و یا از باب مشارکت در اثر بر سایر افراد هم منطبق می‏شود؛ مثلاً لفظ «صلاة» برای نماز قائم که عالی‏ترین مرتبه صلاة است وضع شده و بر انحاء دیگر مثل نماز نشسته، خوابیده و امثال آن از باب ادعا و تنزیل یا از باب مشارکت در اثر منطبق می‏شود.

البته محقق نائینی یک مطلبی را هم در رابطه با ثمره نزاع صحیح و اعم اشاره کرده که آیا طبق این تصویر اصلاً نزاع بین صحیحی و اعمی تصویر می‏شود یا نه که ما فعلاً به آن کاری نداریم و ربطی به ما نحن فیه ندارد.

ان قلت: اگر فرقی بین صحیحی و اعمی نیست و هر دو معتقدند الفاظ عبادات مثل «صلاة» برای عالی‏ترین مرتبه وضع شده و استعمال آن در سایر مراتب یا از باب ادعا و تنزیل است و یا از باب مشارکت در اثر پس در مراتب پائین نماز بین صحیحی و اعمی چه فرقی است؟ مثلاً اگر کسی نمازش را به حالت خوابیده می‏خواند نباید نسبت به آن، فرقی بین صحیحی و اعمی وجود داشته باشد؛ چون هر دو (صحیحی و اعمی) استعمال لفظ «صلاة» را در مراتب پائین از باب ادعا و تنزیل یا از باب مشارکت در اثر می‏دانند.

قلت: محقق نائینی در پاسخ می‏گوید: فرق بین صحیحی و اعمی نسبت به مراتب پائین‏تر این است که اگر شخص نمازی را که به صورت خوابیده خوانده اگر به صورت صحیح اتیان کرده باشد صحیحی عنوان صلاة را به آن اطلاق می‏کند ولی اگر نمازی را که خوانده فاسد باشد صحیحی حتی بالادعا و التنزیل عنوان صلاة را به آن اطلاق نمی‏کند اما اعمی بر همین نماز فاسد هم عنوان صلاة را بار می‏کند.

نتیجه کلام محقق نائینی این شد که ما محتاج تصویر قدر جامع نیستیم و موضوع‏له و مسمای الفاظ عبادات همان مرتبه علیا است و اطلاق آن الفاظ بر سایر مراتب هم یا از باب ادعا و تنزیل است یا از باب مشارکت در اثر.

بحث جلسه آینده: نظر محقق نائینی را ان شاء الله در جلسه آینده مورد بررسی قرار خواهیم داد.