جلسه هجدهم
مقدمه هفتم: فی المراد بالغنیمه (امر دوم: غنيمت در قرآن)
۱۳۹۲/۰۷/۲۰
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
عرض کردیم در مورد معنای «ما غنمتم» در آیه ۴۱ سوره انفال بعضی معتقدند معنای «ما غنمتم» مطلق فائده و غنیمت نیست بلکه خصوص غنائم دار الحرب است اما در مقابل عدهای قائل به عمومیت معنای غنیمت هستند و بر مدعای خودشان چند دلیل اقامه کردهاند ما این ادله و شواهد ذکر کردیم اما در بین فقهای شیعه مرحوم محقق اردبیلی تأکید میکند که این آیه ظهور در وجوب خمس در همه غنائم ندارد.
كلام محقق اردبيلي
عبارت ایشان این است:
«أنّها تدلّ علی وجوبه فی غنائم دار الحرب» چون متبادر از غنیمت در اینجا خصوص غنائم دار الحرب است و سیاق آیه یعنی ماقبل و مابعد آیه مربوط به حرب و جهاد است لذا دلالت بر وجوب خمس در غنائم دار الحرب دارد صاحب مسالک الافهام هم همین را میگوید که عبارت او را نیز بیان خواهیم کرد.
اما عمده کلام محقق اردبیلی است ایشان شش اشکال بر قول به وجوب خمس فی کل فائدةٍ کرده و میگوید این قول که ما بگوییم خمس در هر فائده واجب است و البته اگر هم در مواردی واجب نباشد، به دلیل خاص خارج شده يعني غنیمت و «ما غنمتم» مشمول وجوب خمس است و این شامل همه فوائد و منافع است الا ما خرج بالدلیل اگر اجماعی، خبر واحد معتبری قائم شد که در بعضی از این فوائد و منافع خمس واجب نیست از تحت عموم معنای غنیمت خارج میشود و یبقی الباقی. پس آیه فقط تخصیص میخورد به آن مواردی که دلیل خاص بر عدم وجوب خمس در آنها داریم، این قول لا یخلو عن بعدٍ؛ این قول محل اشکال است اگرچه به حسب قوانین استدلال صحیح است یعنی قاعده اقتضا میکند که همین را قائل شویم چون به حسب عرف و لغت معنای غنیمت مطلق است و آیه هم میگوید در «ما غنمتم» خمس دهید اگر دلیلی بر خلاف آن بیاید این عموم را تخصیص میزند و مواردی خارج میشود و یبقی الباقی پس قوانین و قواعد استدلال همین اقتضا را دارد الا اینکه چند مشکل در برابر این قول وجود دارد که اگر بخواهیم دقیق عبارات ایشان را ملاحظه کنیم شش اشکال اینجا بیان میکنند:
«لعدم ظهور الآیة و و وجود الاجمال و العموم و ارادة الخاص فی القرآن کثیرٌ کما عرفتَ و لعدم تفسیر احدٍ ایاها بها و لعدم ظهور القائل و الاصل الدالّ علی العدم مع ظواهر بعض الآیات و الاخبار و عدم مثل هذا التکلیف الشاقّ و کأنّه لذلک ما ذهبَ الی هذا الحمل و استدلال احدٌ علی الظاهر».
نظیر همین مطلب را مرحوم فاضل جواد در مسالک الافهام ذکر کرده عبارت ایشان این است: «إنّ الظاهر منها کون الغنیمة غنیمة دار الحرب و الاولی حمل الغنیمة فی الآیة علی ذلک و جعل الوجوب فی غیر الغنیمة من المواضع السبعة ثابتاً بدلیلٍ من خارج» و اینکه وجوب خمس را در غیر غنیمت دار الحرب یعنی در آن مواضع هفت گانه باید به وسیله دليل دیگری غیر از آیه ثابت کنیم «کالاجماع إن کان أو الاخبار و یبقی ما عدا ذلک علی الاصل الدالّ علی العدم» و ماعدای این مواضع هفت گانه بر اصل عدم وجوب خمس باقی میماند یعنی در آن موارد خمس دیگر واجب نیست.
محصل فرمایش محقق اردبیلی این است که اگرچه به حسب عرف و لغت غنیمت مطلق فائده است حتی ایشان روایتی را هم نقل میکند یعنی روایتی هم داریم که مشعر به وجوب خمس در مطلق فائده است؛ «بإسناده عن ابی عبدالله علیه السلام قال قلت له واعلموا أن ما غنمتم من شیء فأنّ لله خمسه و للرسول» سؤال کرده از این آیه که این «ما غنمتم» چیست؟ امام میفرماید: «هی والله الفائدة یوماً فیوماً» والله غنیمت و «ما غنمتم» هر فائدهای است که روز به روز نصیب انسان شود. پس میفرماید هم عرف و هم لغت و هم بعضی از اخبار مشعر به عمومیت معنای غنیمت است.
اگرچه که عرف و لغت و بعض الاخبار دلالت بر عمومیت معنای غنیمت دارند ولی مشکلاتی بر سر راه این ظهور وجود دارد:
اشكال اول محقق اردبيلي
«عدم ظهور الآیه و وجود الاجمال و العموم و ارادة الخاص فی القرآن، کثیرٌ.»
میفرماید: آیه ظهور در مطلق فائده ندارد آیه مجمل است وجود اجمال در قرآن زیاد است کثیراً ما در قرآن عام گفته شده اما از آن اراده خاص شده بعد ایشان مثال به یک آیه در مورد زکات میزنند: الا تری کیف ذکر الزکاة بقوله: والذین یکنزون الذهب» اینجا اگرچه در آیه زکات «یکنزون الذهب» به صورت عام ذکر شده اما مراد همه کنوز نیست به علاوه کنوزی هم که متعلق زکات است نصاب دارد. پس ظاهر آیه مطلق کنوز است و شامل همه کنوز میشود اما اراده به بعض الکنوز مع النصاب تعلق گرفته است. ایشان در ادامه مثال میزند که در مورد صلاة و صوم و حج هم از این موارد بسیار داریم.
پس به نظر ایشان آیه مجمل است از این جهت که ما نمیدانیم خمس در مطلق فائده واجب است یا در خصوص یک فائده خاص چون از این جهت برای ما معلوم نیست بنابراین اجمال پیدا میکند لذا نمیتوان به این آیه بر وجوب خمس در مطلق فائده استدلال کرد.
پس تعبیر ایشان این است که عدم ظهور الآیة و وجود الاجمال و العموم و ارادة الخاص یعنی آیه ظهور در این مسئله ندارد و مجمل است و این اجمال و ذكر عام و اراده خاص در قرآن کثیر است. آیا این سخن و دلیل صحیح است؟
بررسی اشكال اول
يك اشكال مهمي در كلام مقدس اردبيلي هست و آن اينكه بين اجمال و ذكر العام و ارادة الخاص خلط كردهاند؛ اجمال يك مسئله است و ذكر العام و ارادة الخاص يك مسئله ديگر است. ظاهر عبارت ايشان اين است كه اجمال را به ذكر عام و ارادة الخاص تفسير ميكند، در حالي كه اين اشتباه است. ميفرمايد: لعدم ظهور الآية و وجود الاجمال و العموم و ارادة الخاص في القرآن كثيرٌ» وجود اجمال و عموم و اراده خاص در قرآن زياد وجود دارد آيه مجمل است چون خيلي موارد هست كه عام گفته شده ولي خاص اراده شده در حالي كه ذكر العام و ارادة الخاص لا يوجب الاجمال؛ اين اجمال نيست اجمال يعني اينكه يك لفظي محتمل براي چند معني باشد و هيچ كدام تعيني نداشته باشد و قرينهاي هم بر تعيين يكي از آن معاني نباشد.
پس اصلاً اينجا جمالي وجود ندارد آيه زكات هم كه ايشان فرموده اتفاقاً شاهد بر مطلبي است كه ما عرض ميكنيم يعني اين شاهد بر ذكر العام و ارادة الخاص في الجمله است و شاهد بر وجود اجمال در قرآن نيست اينجا اول گفته «والذين يكنزون الذهب» كساني كه طلا را در يكجا جمع آوري ميكنند اينها بايد زكات بدهند ابتدائاً عموم كنوز از اين جنس را متعلق زكات ميكند اما خاص آن در آيات ديگر و حتي در روايات بيان شده يعني ايشان فرمود ذكر العام و ارادة الخاص في القرآن كثير ما بالاتر از اين ادعا ميكنيم “ذكر العام و بيان الخصوصية في الروايات كثير” خيلي از اوقات خاص آن در قرآن نيامده است ولي هيچ كس نگفته كه اين موجب اجمال است در تمام موارد عام و خاص اين چنين است مواردي كه قرينه منفصل باشد عام گفته ميشود ولي از آن خاص اراده ميشود به قرينه منفصل، اين هم يك امر عقلائي است. در قرآن بسيار اتفاق افتاده بنابراين اساساً ادعاي اجمال در اين مورد قابل نيست و كسي هم آيه را از اين جهت مجمل نميداند بله ممكن بعضي گفته باشند كه اين آيه از بعضي جهات و از جهت بعضي قيود و خصوصيات مجمل باشد.
سؤال: اينجا ديگر ظهوري باقي نمي ماند.
استاد: نه ممكن است بعضي اشكال به اطلاق آيه بكنند يا به عموم آيه براي جريان اصالة العموم يا اصالة الاطلاق مثلاً احتمال ميدهند در خصوص آن طلا كه متعلق زكات است مثلاً مسكوك بودن مدخليت داشته باشد اينجا احتمال مدخليت هر قيدي داده شود يا با اصالة العموم يا با اصالة الاطلاق اين احتمال منتفي ميشود نهايتش اين است كه اگر از جهت بعضي از خصوصيات گفته شود آيه در مقام بيان نيست، هر جايي كه آيه در مقام بيان نباشد نميشود به اصالة الاطلاق اخذ كرد چون يكي از مقدمات حكمت و مهمترين آن كون المتكلم في مقام البيان است. متكلمي از يك جهت ميتواند در مقام بيان باشد و از يك جهت نباشد از آن جهتي كه در مقام بيان نيست نميتوان اصالة الاطلاق را جاري كرد.
پس آنچه كه در در اين آيه وجود دارد ذكر العموم و ارادة الخاص است لذا اين مخلّ به ظهور آيه نيست و هيچ اخلالي در استظهار از آيه ايجاد نميكند و موجب اجمال نميشود. اگر دليل منفصلي باشد كه اين را تخصيص بزند و بگويد در بعضي از منافع خمس واجب نيست آن مطلب ديگري است ولي ما الآن در خود عموم آيه بحث ميكنيم و اين مسئله كه ذكر العموم ارادة الخاص في القرآن كثير دليل بر اجمال آيه نيست.
بله ممكن است كسي بگويد اين آيات كه مبين وجوب صلاة، وجوب حج، وجوب صوم، وجوب زكات است اينها اساساً در مقام بيان اصل تشريع هستند يعني دارند اصل وجوب را بيان ميكنند يعني تازه اصل زكات با اين آيه واجب ميشود اما اينكه كيفيت آن چگونه است و به چه چيزي تعلق ميگيرد، از اين جهت در مقام بيان نيست. اصل تشريع خمس، اصل تشريع زكات با اين آيات بيان ميشود لذا نسبت به خصوصيات متعلق خمس و زكات اجمال دارد.
اين مطلب حداقل در مورد آيه خمس قابل قبول نيست ظاهر اين آيه در مقام بيان صرف وجوب خمس نيست بلكه دارد متعلق الخمس را ذكر ميكند اگر اصل وجوب را ميخواست بگويد مانند «اقيموا الصلاة» آن را واجب ميكرد و راجع به كيفيت آن نميگفت. ظاهر اين آيه در مورد اصل تشريع وجوب خمس نيست بلكه فراتر از آن است يعني صرف بيان اصل وجوب خمس نيست بلكه هم اصل وجوب خمس را ميگويد و هم به حسب ظاهر در مقام بيان متعلق خمس هم است لذا آيه قطعاً نسبت به متعلق خمس اجمال ندارد.
پس اشكال اول مقدس اردبيلي نسبت به اينكه آيه ظهور در مطلق منافع دارد، قابل قبول نيست. هيچ اجمالي در آيه نيست. «ما غنمتم» لغةً ظهور در عموم دارد يعني ما نميتوانيم ظهور لغت در عموم را از بين ببريم عرف ما غنمتم را عام و شامل همه منافع ميداند (فعلاً به روايات كار نداريم) ميگوييم عرف و لغت ما غنمتم را شامل همه منافع و فوائد ميدانند اشكال ايشان كه ميخواست مانع اين عموميت شود و بگويد اينجا عموميت ندارد و مجمل است، وارد نيست.
بحث جلسه آينده
ايشان اشكالات ديگري هم اينجا مطرح كردهاند كه بيان خواهيم كرد و بحث در اشكال دوم مقدس اردبيلي إنشاء الله خواهد بود.
نظرات