جلسه اول – مقدمه اول: زمان تشریع خمس

جلسه ۱ – PDF

جلسه اول

مقدمه اول: زمان تشریع خمس

۱۳۹۲/۰۶/۲۴

            

نشانه­ های اراده خیر خداوند نسبت به انسان

امروز چون هم روز اول سال تحصیلی و شروع مباحث و دروس در سال تحصیلی ۹۳-۹۲ می­باشد. در ابتداء تیمناً و تبرکاً روایتی را برای تذکر بیان می­کنیم که إنشاء الله این کلمات نورانی باعث شود ما در مسیر درست و صحیح طی طریق کنیم و راه را گم نکنیم و بدانیم که عمر ما و فرصت­هایی که در حال طی شدن و از دست رفتن است دیگر قابل بازگشت نیست و این فرصت­ها و لحظات، فرصت­هایی است که می­تواند انسان را به تعالی و اوج برساند یا باعث سقوط و انحطاط شود یا حداقل بدون استفاده بماند و موجب توقف شود.

روایتی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم وارد شده است که می­فرمایند:

«قال رسول الله (ص) اذا أراد الله بعبدٍ خیراً فقّههُ فی الدین و زهّده فی الدنیا و بصّره بعیوب نفسه»

اگر خداوند تبارک و تعالی نسبت به بنده­ای اراده خیر داشته باشد و خیر او را بخواهد او را در فقیه در دین قرار می­دهد و نسبت به دنیا زاهد می­گرداند و او را به عیوب خویش بصیر و آگاه می­گرداند.

این سه مسئله و سه مطلب اگر در کسی جمع شد طبق این حدیث نشانه اراده خیر توسط خداوند تبارک و تعالی نسبت به اوست؛ این خیلی مهم است که خداوند تبارک و تعالی نسبت به بنده­ای اراده­ی خیر کند؛ یعنی به طور ویژه مورد توجه قرار بدهد. خداوند تبارک و تعالی نسبت به هیچ بنده­ای اراده شر ندارد اگر در این روایت می­فرماید: «قال رسول الله (ص) اذا أراد الله بعبد خیراً» این به معنای آن نیست که مثلاً در مقابل، خداوند تبارک و تعالی نسبت به بعضی اراده شر دارد. اصلاً چنین چیزی از ساحت خداوند تبارک و تعالی به دور است. آنچه که به طور معمول وجود دارد این است که خداوند انسان­ها را می­آفریند، اسباب و وسایل را در اختیار انسان قرار می­دهد حال انسان یا شاکر می­شود یا کفور (یا مؤمن می­شود یا منافق یا راه سعادت طی می­کند و راه شقاوت) پس اصلاً امکان ندارد و عقلاً محال است که خداوند نسبت به انسان اراده شر داشته باشد. پس منظور از این اراده خیر یعنی توجه و عنایت ویژه و ایجاد زمینه­های تعالی و پیشرفت؛ یعنی توفیق، توفیق الهی یعنی خداوند با لیاقتی که انسان از خود نشان می­دهد، او را مورد عنایت و حمایت ویژه قرار می­دهد. پس پیش شرط توجه خیر از طرف خداوند به انسان این است که انسان در ابتدا لیاقت­هایی از خود نشان دهد مانند محصلی که در کلاس درس شایستگی از خود نشان می­دهد و مورد توجه معلم و مدیر مدرسه قرار گرفته و مورد تشویق واقع می­شود. ما الآن در مقام بیان آن شایستگی­ها و لیاقت­ها نیستیم که انسان چه شایستگی­هایی باید داشته باشد که از ناحیه خداوند تشویق شود. اما فرض کنید که انسانی به این مرحله رسیده که خداوند نسبت به او توجه ویژه کند و خیر او را بخواهد و به او مساعدت کند؛ نشانه­های این توجه چیست؟

  • یکی از نشانه­ ها، تفقه در دین است؛ تفقه در دین نه فقط به معنای آموختن علم فقه که البته این هم مهم است ولی قطعاً منظور رسول گرامی اسلام از تفقه در دین فقط فقاهت به معنای مصطلح نیست. فقاهت در دین یعنی فهم درست دین و معرفت حقیقی و شناخت مستقیم از دین. کسی که خداوند نسبت به او اراده خیر کند فهمش از دین فهم درستی می­شود معرفت او معرفت کاملی می­شود یعنی در واقع خدا ترسی و دوری از تعلقات دنیوی و دوری از گناه این­ها اموری هستند که نشان دهنده وصول به آن معرفت حقیقی و فقاهت است. فقاهت صرفاً چند اصطلاح نیست؛ ممکن است کسی این اصطلاحات را هم به خوبی یاد بگیرد اما اگر ثمره­ای به دنبال آن نباشد؛ خشیت، اخلاص، عبادت، خضوع، خشوع نباشد، معلوم می­شود فقاهت در دین برای او حاصل نشده است. پس فهم درست از معارف دینی اگر برای انسان حاصل شد این نشان می­دهد که اراد الله به خیراً.

خداوند تبارک و تعالی گاهی به یک قوم و جامعه چنین توجهی دارد یعنی یک قوم و یک جامعه ممکن است مشمول عنایت ویژه خداوند واقع شود. در روایتی وارد شده: «إذا اراد الله بقوم خیراً اکثر فقهائهم و اقل جهالهم» یک قوم و جامعه­ای مشمول خیر و عنایت الهی قرار گیرد آن که در آن جامعه فقها زیاد هستند و جهال آن کم؛ «فإذا تکلم الفقیه وجد اعواناً و إذا تکلم الجاهل قُهر» جامعه مورد عنایت و جامعه­ای که خداوند نسبت به آنها خیر اراده می­کند به گونه­ای است که اگر یک فقیه سخن بگوید یاران خودش را پیدا می­کند و دل­ها و انظار به او متوجه می­شود و اگر جاهل سخن بگوید مورد بی توجهی قرار می­گیرد یعنی جاهل در جامعه دینی مقهور است. این یک میزان قوی و روشن برای این است که بفهمیم یک جامعه و قوم و ملتی جامعه­ای الهی هستند یا نه. اگر در جامعه­ای سخن جهال خریدار دارد و طرفدارانی پیدا می­کنند، معلوم می­شود این جامه از خیر دور است. ممکن است در یک جامعه همه مسلمان باشند و همه پیرو مذهب اهل بیت هم باشند اما اگر در آن سخن جاهل خریدار داشته باشد این حاکی از آن است که جامعه الهی نیست. نشانه جامعه الهی این است که سخن جاهل مورد اعراض واقع می­شود و سخن فقیه و عارف و اهل حق در جامعه جا دارد و مردم را به سوی خودش جلب می­کند.

پس یک نشانه از اینکه اراده خیر خداوند شامل شخصی و قومی شده این است که فقیه در دین شده و در آن جامعه فقها زیاد می­شوند.

  • «و زهّده فی الدنیا» اگر فردی مورد عنایت خداوند تبارک و تعالی باشد، نسبت به دنیا او را زاهد می­گرداند. زهد در دنیا به معنای آن است که کسی وابستگی و تعلق به دنیا نداشته باشد. رسول گرامی اسلام می­فرماید: «الزهد فی الدنیا قصر الامل و شکر کل نعمةٍ و الورع عن کل ما حرم الله» زهد در دنیا به معنای فقر، ناداری، و لباس پینه­ دار نیست بلکه زهد در دنیا طبق فرمایش رسول گرامی اسلام یعنی کوتاهی آرزو لذا کسی که اهل طول الامل است، ولو فقیر باشد زاهد نیست. «و شکر کل نعمةٍ» زاهد در دنیا کسی است که هر نعمتی را خداوند به او می­دهد شاکر است و اهل گلایه و ناشکری نیست. و همچنین کسی است که از محرمات الهی اجتناب می­کند. چنین شخصی زاهد است و نشانه آن است که اسیر شهوات دنیویه نیست. ممکن است کسی فقیر باشد ولی اهل اجتناب از محارم الله نباشد؛ هر فقیری زاهد نیست و هر زاهدی هم فقیر نیست.

پس یکی از نشانه اراده خیر خداوند به انسان این است که خداوند تبارک و تعالی انسان را نسبت به دنیا زاهد می­گرداند.

  • «و بصّره بعیوب نفسه» اگر به عیوب خودش بصیر و آگاه باشد معلوم می­شود که خداوند به او عنایت و توجه خاص کرده؛ خیلی مهم است که انسان به عیوب خودش آشنا باشد و خودش را بشناسد و به زوایای پنهانی نفس خودش آگاه باشد و هر حرکت و عملی را که انجام می­دهد، ملاحظه کند آیا از روی خود خواهی است یا از روی تکلیف و وظیفه است؟ ما خیلی از کارها را انجام می­دهیم اما واقعاً چه مقدار از این کارها از روی تکلیف و وظیفه و امتثال اوامر الهیه است و چه مقدار بر خواسته­های خودمان دور می­زند؟ انسان الهی انسانی است که به عیوب خودش آگاه است؛ بعضی از افراد به عیوب دیگران آگاه­تر هستند تا به عیوب خودشان. بعضی از اوقات جستجوی عیوب دیگران را می­کنیم اما در پی یافتن عیوب خودمان نیستیم. اگر کسی این چنین بود این معلوم می­شود که مشمول «اراد الله به خیراً» نیست.

پس طبق این فرمایش و این بیان نورانی رسول گرامی اسلام (ص) انسانی که در دین فقاهت پیدا کرده، انسانی که نسبت به دنیا زاهد باشد و از محارم الهی اجتناب کند، این معلوم می­شود که «اراد الله به خیراً».

فقاهت در دین چیست؟ همان چیزی است که امام باقر (ع) می­فرماید: «إنّ الفقیه حق الفقیه الزاهد فی الدنیا و الراغب فی الآخرة المتمسک بسنة النبی صلی الله علیه و آله و سلّم» فقیه واقعی کسی است که نسبت به دنیا زاهد است و نسبت به آخرت راغب است و به سنت پیامبر(ص) تمسک می­کند. زهد در دنیا گفتیم به چه معناست امیر المؤمنین (ع) در یک بیان نورانی می­فرمایند: «الزُّهْدُ كَلِمَةٌ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ‏ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ‏ فلم [فَمَنْ‏] لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ.» زهد بین دو کلمه است کسی که از گذشته ناراضی و مأیوس نباشد و نسبت به آینده شادمان نشود. اگر نسبت به آنچه برایش می­آید فرح پیدا بکند و نسبت به آنچه از دست داده ناراحت شود، چنین شخصی زاهد نیست بلکه زاهد کسی است که حسرت از دست رفته­های این دنیا را نمی­خورد و نسبت به نصیب این دنیا هم مغرور و شادمان نمی­شود.

در هر صورت به حسب این کلام نورانی رسول گرامی اسلام (ص) درس خواندن ما مقدمه­ای است برای تفقه در دین؛ اگر درس فقه می­خوانیم صرف این درس و حضور در این درس­ها و تعلم فقه مصطلح باب خیر را برای ما می­گشاید اما لزوماً این چنین نیست که با تعلم فقه و فقاهت در وادی خیر بمانیم. تعلم فقاهت زمینه­ای است برای ورود به معرفت دینی و تفقه و فهم درست دین اگر ما از این باب گذشتیم و به آن وادی اصلی نزدیک شدیم مشمول اراده خداوند به خیر نسبت به خودمان هستیم آنگاه مشمول این روایت هستیم «إذا اراد الله بعبد خیراً فقّهه فی الدین» البته در کنار آن باید زهد در دنیا و بصیرت نسبت به خودمان پیدا کنیم.

بهرحال این فرصت­ها و این درس­ها می­گذرد. چنانچه امروز روز اول سال تحصیلی جدید است، به سرعت باد روز آخر این سال تحصیلی خواهد رسید چنانچه سال­های گذشته این گونه بود. حال که بنا است ما این ساعت از روز را در ایام تحصیلی در درس­ها شرکت کنیم، اهمیت بدهیم بر حضور در کلاس درس. واقعاً آنهایی که به جایی رسیدند از هر نظر کسانی بودند که همیشه اهل همت بودند. این یک جلسه درس در این روز و در این مدرسه از ناحیه من و شما ممکن است به نظر بیاید که در جریان تاریخ هیچ اثری نمی­گذارد ولی زندگی خودمان را عوض می­کند. اهمیت دادن به حضور در درس و مطالعه درس و مباحثه آن و جدیت را بابی بدانیم که ما را به آن وادی ایمن و عنایت خداوند می­رساند. بالاخره حیف است اگر بی توجه باشیم چرا که عمر در یک چشم بهم زدن می­گذرد و البته دغدغه و مشکلات زندگی قهراً هست و باید باشد ولی اگر ما به این راه ایمان داریم این حدیث را سر لوحه زندگی خودمان قرار بدهیم که می­فرماید: «من طلب العلم تکفل الله له برزقه» کسی که طلب علم بکند رزق و روزی او را خداوند متکفل است. البته این بدین معنی نیست که انسان اهل تدبیر نباشد؛ انسان در همه چیز باید اهل تدبیر باشد اما اعتماد قلبی و ایمان قلبی باید باشد در عین حال تلاش هم باید بکند اما این تلاش نباید به گونه­ای رقم بخورد که انسان طالب علم را از مسیر تحصیل علم دور بکند. اگر ما به صدق گفتار رسول خدا (ص) ایمان داریم (که داریم) نباید نگران رزق و روزی باشیم و در طلب و تحصیل علم جدیت داشته باشیم با همه مشکلاتی که قبلاً بوده و هست ولی این مشکلات می­گذرد و آنچه برای انسان باقی می­ماند باید ببینیم که چیست.

إنشاء الله خداوند به همه ما توفیق بدهد و تلاش و جدیت کنیم تا بتوانیم اهل تفقه در دین باشیم و از عمر و لحظات خود استفاده کنیم. در روایتی با همین مضمون «اذا اراد الله» آمده که اگر اراده خیر خداوند شامل کسی بشود اعمال صالح او بیشتر می­شود و چه عمل صالحی بالاتر از تحصیل علم؛ آیا اجری بالاتر از جهاد داریم که مجاهدان بدون حساب وارد بهشت می­شوند؟ در حالی که می­گویند روز قیامت یک میزان می­گذارند که مداد علما و دماء شهدا را در آن میزان می­گذارند و در عین حال مداد علما سنگین­تر است از دماء شهدا. لذا باید قدر لحظات را دانست إنشاء الله خداوند هم به ما توفیق بدهد.

کتاب الخمس

قبل از شروع در مباحث اصلی خمس مطالبی را ابتدائاً باید به عنوان مقدمه ذکر کنیم:

مقدمه اول: زمان تشریع خمس

آیا اساساً خمس در ادیان سابق بر اسلام تشریع شده بود یا نه؟ بعضی از اعمال عبادی بنا به تصریح نصوص دینی در ادیان سابقه هم تشریع شده بود مثل صوم «یا أیها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم» آیا خمس در ادیان سابقه بر اسلام در ادیان ابراهیمی تشریع شده یا نه؟

اینجا اختلاف واقع شده بین مورخین، در نصوص دینی چیزی در این رابطه ذکر نشده اما بعضی از اهل تاریخ نقل کرده­اند که عبدالمطلب بر حسب سنت ابراهیمی خمس پرداخت می­کرده است. در بین کسانی که در تشریع خمس در دین اسلام هم سخن گفته­اند اختلافی واقع شده در مورد زمان تشریع خمس که اصلاً خمس چه زمانی واجب شده است بعضی مثل طبری معتقدند خمس در غزوه بنی قینقاع تشریع شد بعضی معتقدند در سریه نخلة و قبل از جنگ بدر خمس تشریع شده اما بر اساس آیات قرآن و روایاتی که در رابطه وارد شده خمس در سال دوم هجری و پس از جنگ بدر تشریع شده با نزول آیه ۴۱ سوره انفال «و اعلموا أنما غنمتم من شیءٍ فإنّ لله خمسه و للرسول» خمس تشریع و واجب شده یعنی تا قبل سال دوم هجری هنوز خمس واجب نشده بود.

بحث جلسه آینده

البته ما در مورد این آیه و دلالت و شأن نزول آن بحث خواهیم کرد این یک مختصری راجع به تاریخ این حکم بود و این نکته هم قابل ذکر است که خمس در طول تاریخ اسلام از زمان پیامبر(ص) و خلفا و معصومین فراز و نشیب­هایی داشته است و اختلافاتی در این رابطه وجود دارد که آن را بیان خواهیم کرد؛ اینها مباحثی است که إنشاء الله به آن خواهیم پرداخت.