جلسه بیست و نهم – تنبیهات اجتماع امر و نهی – تنبیه دوم – ثمره بحث خروج از دار غصبی

جلسه ۲۹ – PDF

جلسه بیست و نهم

تنبیهات اجتماع امر و نهی – تنبیه دوم – ثمره بحث خروج از دار غصبی

۱۳۹۹/۰۸/۲۱

ثمره بحث خروج از دار غصبی
آخرین بحثی که از مسئله اجتماع امر و نهی باقی مانده مربوط می‎شود به ثمره نزاع در بحث خروج از دار غصبی. محقق خراسانی ثمره‎ای ذکر کردند که این ثمره ضمن اینکه برای این بحث مفید است، در حقیقت ثمره مسئله اجتماع امر و نهی نیز محسوب می‎شود، یعنی در واقع این بحث دو فایده و دو هدف دارد:
۱. ثمره عملی نزاع در مسئله خروج از دار غصبی.
۲. ثمره عملیه مسئله اجتماع امر و نهی.
اگر خاطرتان باشد در مقدمه دهم از مقدمات بحث اجتماع امر و نهی اشاره‎ای به ثمره عملیه قول به جواز و قول به امتناع داشتیم، آنجا به تفصیل بحث کردیم که به طور کلی در اینکه قول به جواز و قول به امتناع چه تأثیری دارد و چه کسانی در مسئله نماز در دار غصبی قائل به صحت نماز و چه کسانی قائل به بطلان نماز شدند.

اشاره‎ای به مقدمه دهم
من اشاره‏ای به آن بحث می‏کنم و بعد انشاء الله این مسئله را که در فرض اضطرار است، آن هم در حالیکه مقدمه واجبی قرار گرفته است را ذکر خواهم کرد.
در آن مسئله گفته شد که تارتا ما قائل به جواز اجتماع امر و نهی می‎شویم و اخری قائل به امتناع اجتماع امر و نهی می‏شویم. اگر قائل به جواز شدیم یک نتیجه دارد و اگر قائل به امتناع شدیم نتیجه دیگری دارد. بعضی مثل محقق بروجردی با اینکه در مسئله اجتماع امر و نهی قائل به جواز شدند اما با حکم به صحت در نماز در دار غصبی مخالفت کردند. محقق نایینی فروضی را تصویر کردند و محقق بروجردی دلیلی بیان کردند. ایشان فرمود: در مسئله اجتماع امر و نهی آنچه که امر و نهی در آن مجتمع می‎شوند وجود خارجی است و وجود خارجی نمی‎تواند هم مقرب باشد و هم مبعد، لذا از آنجا که نماز صلاحیت تقرب پیدا نمی‎کند نمی‎توان حکم به صحت این نماز کرد.
محقق خراسانی فرمود: اگر ما قائل به جواز اجتماع امر و نهی شدیم به طور کلی باید حکم به صحت نماز کنیم، هرچند غاصب عاصی هم محسوب می‎شود ومستحق عقاب است، اما اگر قائل به امتناع شویم و جانب نهی را مقدم کنیم، سه صورت متصور است:
۱. صورت اول: صورت علم به حکم و موضوع است.
۲. صورت دوم جهل تقصیری است.
۳. صورت سوم جهل قصوری است.
ایشان فرمودند: در دو صورت اول نماز باطل است، اما در صورت سوم نماز صحیح است.
ایشان یک فرض دیگری نیز داشتند که بر فرض تقدیم جانب امر نماز صحیح است. این چند صورتی بود که ایشان فرمود. لذا ملاحظه کردید که علی القول بالامتناع یک نتیجه حاصل می‏شود و علی القول بالاجتماع نتیجه دیگری به دست می‎آید.
ما فی الجمله با کلام محقق خراسانی موافقت کردیم و البته ملاحظاتی هم داشتیم، گفتیم اگر کسی قائل به جواز اجتماع شد و قائل شد که امر و نهی با هم می‎توانند مجتمع شوند (هم امر به نماز و هم نهی از غصب) باید بگوییم نماز صحیح است و دلیلش را هم گفتیم و دیگر تکرار نمی‎کنیم، اما در صورتی که قائل به امتناع شویم، چنانچه جانب امر را مقدم کنیم اینجا نیز سخن محقق خراسانی صحیح است و تنها ملاحظه‎ای که اینجا وجود دارد این است که قید مندوحه در کار نباشد، زیرا اگرمندوحه باشد، دیگر وجهی برای تقدیم امر نیست.
اما در فرض امتناع و تقدیم جانب نهی سه صورت قابل تصویراست:
۱. اینکه مکلف عالم و ملتفت به حکم و موضوع است.
۲. اینکه مکلف به موضوع یا حکم جهل دارد و جهلش نیز تقصیری است.
۳. اینکه مکلف به موضوع یا حکم جهل دارد و جهلش نیز قصوری است.
در صورت اول و دوم گفتیم حق با محقق خراسانی است که نماز باطل است. در صورت سوم محقق خراسانی فرمود: این نماز صحیح است، زیرا جهل قصوراً او را معذور قرار می‎دهد، با اینکه جانب نهی مقدم است و امر ندارد، اما این جهل قصوری مانع فعلیت نهی می‎شود، اینجا ایشان فرمود: نماز صحیح است، لکن ما گفتیم که این نماز نیز باطل است و وجهی برای حکم به صحت نیست.
این محصل بحثی بود که در مقدمه دهم گفتیم که علی القول بالجواز نماز صحیح است و علی القول بالامتناع و تقدیم جانب الامر نماز صحیح است، اما علی القول بالامتناع و تقدیم جانب نهی نماز باطل است در هر سه صورت.

کلام محقق خراسانی
محقق خراسانی در ادامه تنبیه دوم ثمره این بحث را ذکر می‏کنند، منتهی این بار بیشتر از این زاویه که کسی وارد خانه‎ای شده و اضطرار به خروج پیدا کرده است و نماز هم می‏خواند، نمازی که این شخص در فرض اضطرار هنگام خروج از خانه می‏خواند چه حکمی دارد؟
علی القول بالجواز که ما در مسئله اجتماع امر و نهی قائل به جواز شویم، اگر کسی وارد این خانه شد، درست است که خروج هم امر دارد و هم نهی، اما اگر در هنگام خروج از خانه نماز ‎خواند، این نماز او علی القول بالجواز مشکلی ندارد، این نماز مأموربه است، لذا مقرب می‎تواند باشد، هم منهی عنه است و مبغوض است، منتهی این مثل این است که یک کار حرامی را در ضمن نماز انجام دهد، نماز صحیح است اما در عین حال به خاطر آن کار حرام مغضوب است و مستحق عقاب.
اما علی القول بالامتناع و اینکه نمی‏تواند نماز در دار غصبی هم مأموربه باشد و هم منهی عنه، در این فرض ایشان سه صورت تصویر کرده است و در هر سه صورت حکم به صحت کردند.
صورت اول: اینکه کسی بدون سوء اختیار اضطرار به غصب پیدا کرده است. مثلا او را در یک مکان متعلق به غیر حبس کردند، حال او می‏خواهد نماز بخواند، این نماز صحیح است، زیرا اضطرار به غصب، حرمت را از او بر می‏دارد. لذا اصل تصرف او در حال حبس حرمت ندارد. این طبق مبنای محقق خراسانی است.
اما اگر او به سوء اختیار اضطرار به خروج پیدا کرد، به نوعی وارد خانه غصبی شد و حال ناچار است که نمازش را در حال خروج مثلا به خاطر ضیق وقت در آن مکان غصبی اقامه کند، اینجا نیز محقق خراسانی می‎فرماید: نماز او صحیح است، زیرا اضطرار پیدا کرده است و این اضطرار ناشی از سوء اختیار است، لذا مبغوضیت وجود دارد، اما نفس اضطرار مانع توجه حرمت و نهی است و حتی علی القول بالامتناع نیز این نماز صحیح است، البته این بر فرضی است که ما جانب امر را مقدم بدانیم؛ پس حکم به صحت نماز در این فرض که اضطرارش ناشی از سوء اختیار و جانب امر بر جانب نهی مقدم شود و ضیق وقت باشد.
فرض دیگری نیز اینجا متصور است. علی القول بالامتناع و علی فرض تقدیم جانب الامر در صورتی که ضیق وقت نباشد و مکلف وقت داشته باشد که این نماز را خارج از این دار غصبی بخواند، محقق خراسانی این صورت را مبتنی کردند بر اینکه امر به شئ را مقتضی نهی از ضد بدانیم یا خیر؟ این مسئله محل اختلاف است، بعضی معتقدند که امر به شئ مقتضی نهی از ضد است و بعضی این را مقتضی نهی از ضد نمی‎دانند. اگر گفتیم امر به شئ مقتضی نهی از ضد است، طبیعتا در مانحن فیه باید قائل به بطلان نماز شویم. زیرا فرض این است که این شخص به سوء اختیاره، مضطر به خروج شده است، وقت نماز هم برای او واسع است، می‎تواند صبر کند که خارج از دار مغصوبه نماز بخواند و لازم نیست در حین خروج نماز بخواند و فرض این است که امر به شئ مقتضی نهی از ضد است، زیرا اگر این فرض را در نظر بگیریم معنایش این است که امر به نماز در دار غیر غصبی امر به اهم است و این مقتضی نهی از نماز در دار غصبی است و اگر آن امر را مقتضی نهی از ضد بدانیم در واقع کأنه این نهی دارد و اگر نهی به عبادت متعلق شود این نتیجه اش فساد است. اما اگر قائل شدیم امر به شئ مقتضی نهی از ضد نیست، همانطور که در مسئله ازاله حکم به صحت نماز می‏شد، اینجا نیز می‎گوید اتیان به نماز در وقت موسع در این دار غصبی صحیح است.
یک فرض دیگر اینجا وجود دارد و آن اینکه ما قائل به امتناع شویم و جانب نهی را مقدم کنیم، دیگر علی القول بالامنتاع و تقدیم جانب النهی نمی‏توانیم حکم به صحت این نماز کنیم، دلیلش هم در گذشته بیان شد.
این محصل ثمره عملیه‏ای است که محقق خراسانی در بحث خروج از دار غصبی مطرح کردند و در حقیقت چارچوب این ثمره چارچوب همان ثمره‎ای است که در مسئله اجتماع امر و نهی بیان کردند.

حق در مسئله
البته ما گفتیم که خروج از دار غصبی که شخصی اضطرار به آن پیدا کند و این اضطرار ناشی از سوء اختیار باشد و مقدمه یک واجبی باشد، اساسا با مسئله نماز در دار غصبی متفاوت است. در بحث از نماز در دار غصبی، بحث در این بود که امر و نهی وجود دارد و اجتماع هم شده است، حال اگر ما قائل به جواز شدیم و یا قائل به امتناع شدیم صوری برایش تصویر می‎شود و نتیجه‏اش معلوم شد که در چه مواردی حکم به صحت می‎شود و در چه مواردی حکم به بطلان نماز می‎شود. بعضی قائل شدند به اینکه اینجا هیچ فرقی با آنجا ندارد، زیرا اینجا از یک جهت امر دارد، از نظر صلاتی امر دارد و از جهت تصرف در مال غیر نهی دارد، لذا دقیقا اینجا خروج از دار غصبی مثل نماز در دار غصبی است؛ اما بعضی نظرشان متفاوت است. کأنه بحث از این که خروج از دار غصبی در صورتی که مضطر علیه باشد و این اضطرار ناشی ازسوء اختیار باشد این بود که حکمش چیست؟ خروج از دار غصبی در این شرایط حکمش چیست؟ کسانی که می‏گویند: این هم مأموربه است و هم منهی عنه، طبیعتا مثل نماز در دار غصبی مسئله را تصویر می‎کنند، اما مثلا محقق خراسانی در مورد خروج فرمود: امر ندارد، لکن مبغوض است، نهی فعلی هم ندارد. حال اگر نماز به این ضمیمه شود، نماز متحد شود با خروج از دار غصبی، اگر ما بحث ثمره را مطرح کردیم بیشتر از این زاویه است که خروج از دار غصبی متحد با نماز شود، یعنی هم نماز است و هم تصرف در مال غیر و هم خروج است، منتهی خروجی است که اضطرار به آن است. اینجا محقق خراسانی می‏گویند: این خروج که امر ندارد، نهی فعلی هم ندارد، فقط مبغوض است و این نهی سابق به خاطر سوء اختیار گریبان او را گرفته است. اینجا اگر کسی نماز خواند نمازش چه حکمی پیدا می‏کند؟ محقق خراسانی همه فروض را فرمودند که علی القول بالجواز چه حکمی دارد و علی القول بالامتناع و تقدیم جانب امر چه حکمی دارد و علی فرض تقدیم جانب النهی چه حکمی دارد. طبق نظر دیگران نیز معلوم است.
طبق نظر ما نیز معلوم است که این خروج از دار غصبی حکمش چیست. همان ملاحظه‎ای که در گذشته داشتم اینجا نیز می‎آید و البته ضمیمه می‎شود با آنچه که در اینجا بیان کردیم که این خروج از دار غصبی امر ندارد ولی نهی دارد، نهی فعلی هم دارد، حال اگر قائل به جواز اجتماع شویم و این خروج از دار غصبی را منهی‎عنه بالنهی الفعلی بدانیم، در عین حال این غصب با نماز نیز اتحاد پیدا کند یعنی هم نماز می‎خواند و هم در حال خروج است و هم اضطرار به این خروج دارد، این حکمش معلوم است. در فرض امتناع نیز آن بحث‎ها می‎آید که ما جانب نهی را مقدم بدانیم یا جانب امر را؟ اینکه نماز در وسعت وقت باشد یا در ضیق وقت باشد؟ این مطلبی است که اشارتا عبور کردیم و دیگر اختلافاتی که در گذشته ذکر کردیم اینجا اعاده نمی‎کنیم، اینکه نظر محقق نایینی و نظر محقق بروجردی چیست و اینکه امام خمینی اینجا چه می‎فرمایند را دیگر تکرار نمی‎کنیم و از این بحث عبور می‎کنیم.
با این بحثی که اینجا بیان کردیم مسئله اجتماع امر و نهی تمام شد، بحث بعدی این است که آیا نهی از شئ مقتضی فساد آن است یا خیر؟ هل یقتضی النهی عن الشئ الفساد ام لا؟ حال این عنوان خودش جای بحث دارد. اینکه آیا این عنوان درست است یا خیر؟ اینکه ما اساسا باید بگوییم نهی اقتضاء فساد دارد یا نهی کاشف از فساد است یا دلالت بر فساد می‏کند؟ طبق روال بحث‎های گذشته محقق خراسانی ابتدا یک مقدماتی را بیان می‎کنند، حدود هشت یا نه امر را بیان می‎کند و بعد به اصل بحث می‎پردازد که بعدا متعرض می‎شویم.

یاری خداوند به یاری‎گر مؤمن
قال رسول ا.. (ص): «اِنَّ اللّهَ فِى عَوْنِ الْمُؤمِنِ مادامَ الْمُؤْمِنُ فِى عَوْنِ اَخِيهِ الْمُؤْمِنِ».
تا زمانی که مؤمنی در کار کمک به کار برادر مؤمنش باشد خدا نیز او را کمک می‎کند.
این خیلی جایگاه مهم و رفیعی است. اگر میخواهیم عون و یاری الهی را شامل حال خودمان کنیم، باید عون دیگران باشیم و یاری‎گر دیگران باشیم، اینها از آن اموری است که در همین دنیا اثر دارد، این یکی از آن اموری است که آثار وضعی دارد.
مسئله کمک و یاری و دست‎گیری از مؤمن پاداشی دارد در آخرت که آن به جای خود. وقتی شما به روایات مراجعه می‎کنید می‎بینید جایگاهی که برای گره گشایی از کار مردم و حل مشکلات ایشان برای عامل آن کار گفته شده است اصلا قابل تصور نیست. اینکه گفته شده است که از نعمت های خداوند بر انسان این است که بتواند به کسانی که نیازمند او هستند و محتاجند یاری برساند بی‏جهت نیست. نعمت دانستن این گره گشایی، اینکه کسی بتواند از کار دیگری گرهی باز کند، این یک نعمت است. باز کردن گره از کار دیگران متوقف بر تمکن مالی نیست، بسیاری هستند که اصلا تمکن مالی ندارند، اما اهتمامی که برای حل مشکلات دیگران دارند، آن قدر است که حتی بیش از آنانی که تمکن دارند گره گشایی می‏کنند وساطت در عون می‎کنند، وساطت در یاری رساندن می‎کنند، خودش تمکن ندارد اما واسطه می‎شود که دیگران این کار را بکنند. اهتمام دارد به رحم، به همسایه، به برادر دینی، به کسانی که می‎بیند و از وضع آنها مطلع است، این نعمت خدا دانسته شده است، چیزی که سبب می‎شود خدا او را در زیر یاری و حمایت خودش بگیرد این نعمت نیست؟ کاری که سبب می‏شود که شخص در آخرت در درجات رفیع جای بگیرد این نعمت نیست؟
عون دیگران در دلش چند کار دیگر هم دارد، بالاخره شاد کردن دل دیگران، ایجاد گشایش در کار دیگران باعث می شود دل‏هایی نسبت به او نرم شود و در حق او دعا کنند، دلسوز او شوند و پیوندهای اجتماعی تقویت می‎شود و کمالات روحی برای افراد جامعه ایجاد می‎شود، این از خود گذشتن، اینکه انسان فقط به فکر خودش نباشد و خود محوری نداشته باشد و همّ و غم دیگران را داشته باشد، خودش کمال معنوی و روحی است. کسی که صبح تا شب به دنبال بر آورده کردن حاجت‎ها و نیازهای خود و خانواده خودش باشد، غیر از جنبه‏های مالی که یک بحث دیگری دارد، اصلا نفس اینکه این مدار زندگی و مدار نگرشش خودش و خواسته‎های خودش باشد یک سقوط اخلاقی است. عون دیگران یکی از مهمترین آثارش (البته به شرط اینکه ازروی ریا وتظاهر نباشد که نه تنها ارزش ندارد، بلکه خودش بیشتر باعث سقوط می‎شود) کمال اخلاقی است. عون دیگران واقعا از روی اخلاص به خاطر خدا و به خاطر انگیزهای انسانی مثل محبت و مهر و محبت باعث رشد معنوی انسان می‎شود. این کلام و سخن رسول خدا است که کسی که به دیگران یاری برساند و به برادر دینیش یاری برساند، خدا عون او می‎شود و یاری‎گر او می‎شود.
اینکه انسان کاری کند خدا را حامی خود و عون خودش قرار دهد، اینکه از داشته‎های خودش عبور کند و به مشکلات دیگران فکر کند، در کنار آن پاداش‎های اخروی آثار بسیاری دارد و این چیز کمی نیست. اینها نعمت خداست. ما باید از توانایی‎هایمان در این جهت بهره ببریم. هر کسی در حد و اندازه خودش اهتمام به مشکلات دیگران داشته باشد و برای رفع هم و غم دیگران کوشش کند وکاری کند که عون خداوند را شامل حال خودش قرار بدهد.