جلسه نهم – تنبیهات اجتماع امر و نهی – تنبیه اول – عبادات مکروهه – راه حل‏ پنجم و ششم در قسم اول

جلسه ۹ – PDF

جلسه نهم

تنبیهات اجتماع امر ونهی – تنبیه اول –عبادات مکروهه – راه حل‏ پنجم و ششم در قسم اول

۱۳۹۸/۰۷/۰۲

       

خلاصه جلسه گذشته

در قسم اول از عبادات مکروهه مثل روزه روز عاشورا راه حل هایی ارائه شده برای تعلق نهی و کراهت به این عبادات، تا کنون راه حل اول محقق خراسانی و راه حل محقق نایینی ذکر شد و اشکالات آنها بیان گردید. راه حل سوم نیز بنابر مبنای مختار بود که اجتماع امر و نهی جایز است و نزاع در مسئله اجتماع امر و نهی اختصاص به عموم و خصوص من وجه ندارد و شامل عموم خصوص مطلق هم می‎شود. البته بنابر مبنای مختار چنانچه خواهد آمد، راه حل منحصر در این نیست، ممکن است راه حل‎های دیگری هم ارائه شود و محذور و مشکلی نداشته باشد. راه حل چهارم بنابر مبنای صاحب فصول بود که قائل به اجتماع هستند ولی نزاع را منحصر به جایی می‎داند که بین عنوان‎ها نسبت عموم و خصوص من وجه باشد.
محقق خراسانی به غیر از آن راه اول که بیان کردیم، یعنی مسئله تزاحم مستحبین، دو راه دیگر نیز ذکر کردند؛ این دو راه گرچه چندان مورد توجه (مخصوصا راه دوم) واقع نشده است، ولی برای کامل شدن بحث این دو راه را نیز خوب است که مورد بررسی قرار دهیم، البته دیروز اشاره‎ای به راه دوم محقق خراسانی کردیم، اما برای کامل شدن بحث، مجموعه راه حل‎ها را مورد تعرض قرار می‎دهیم. (کسی نگوید این چه ضرورتی دارد که این همه راه حل که مورد اشکال است طرح شود و مورد رسیدگی قرار بگیرد در پاسخ عرض می‎کنیم که عمده هدف در طرح انظار وآراء مختلف این است که با مذاق بزرگان، با چارچوب فکری اعلام، آشنا شویم و راه تفکر و نقد و بررسی را از رهگذر طرح آراء این بزرگان یاد بگیریم، پس غیر از اینکه طرح آراء این بزرگان در خود آن موضوع اهمیت دارد ولی فایده اهمش بر می‎گردد به اصل راه نقد و تفکر در مورد موضوعات و آشنایی با مبانی فکری اعلام و بزرگان)، اگر بخواهیم راه حل دوم محقق خراسانی را در قسم اول عبادات مکروهه در عداد بقیه راه حل‎ها ذکر کنیم در واقع می‎شود راه حل پنجم. دیروز اشاره‎ای نیز به این راه حل داشتیم.

راه حل پنجم

طبق راه حل دوم محقق خراسانی، در واقع ترک صوم مصداق مخالفت با بنی امیه نیست، اینطور نیست که مسئله انطباق مطرح باشد، طبق این راه حل، ترک صوم ملازم با مخالفت با بنی‎امیه است یعنی کأنه طلب متعلق شده به مخالفت با بنی‎امیه لکن مخالفت با بنی‎امیه در اینجا ملازم با ترک صوم است.
پس فرق راه حل اول محقق خراسانی و راه حل دوم ایشان که در شمارش ما می‏شود راه حل پنجم در این است که در راه حل اول مسئله انطباق مطرح بود و اینجا مسئله ملازمه، مخالفت با بنی‎امیه مصلحتی دارد و از آنجا که ملازمه با ترک صوم دارد اگر صوم محقق شود، دیگر آن عنوان تحقق ندارد، لذا ترک الصوم ملازم است با آن عنوان و گفتیم یک فرقی نیز بین این دو راه است و آن مسئله اینکه:
طبق فرض انطباق، نهیی که به صوم متعلق شده، یک نهی حقیقی است، زیرا یک طلب استحبابی به ترک صوم محقق شده است، کانه از ما خواستند روزه نگیرید، آن را طلب کردند و این یک مصلحت راجحه دارد، اما در جایی که سخن از ملازمه است، طلب، به ترک صوم متعلق نشده است بلکه به عنوانی متعلق شده که ملازم با ترک صوم است و قبلا هم گفته شد که طبق مبنای محقق خراسانی اگر یکی از متلازمین حکمی داشت لزوما طرف دیگر ملازمه آن حکم را ندارد، می‎تواند حکمشان متفاوت باشد اینجا عنوان مخالفت با بنی‌امیه می‏تواند حکمش استحباب باشد اما ضرورتی ندارد طرف ملازمه که این جا ترک صوم است آن هم مستحب باشد. بنابراین طبق فرض ملازمه و در این راه حل پنجم ترک الصوم مستحب نیست، آنچه که مستحب است مخالفت با بنی‏امیه است، پس نهی که به این صوم خورده است در واقع نهی حقیقی نیست، بلکه یک نهی مجازی است، کأنه اگر گفته می‏شود ترک صوم مستحب است در واقع مجازا گفته می‎شود که مستحب است و الا ترک صوم استحبابی ندارد، این فرق اساسی راه حل پنجم و راه حل اول است، یا به تعبیر دیگر فرق راه حل اول و دوم محقق خراسانی است.

بررسی راه حل پنجم

اگر بخواهد این راه حل به دقت مورد ارزیابی قرار بگیرد، بعید نیست به همان راه حل چهارمی که گفتیم برگردد، آنجا نیز گفته شد که نهی متعلق شده به تشبه به بنی‎امیه و صوم به عنوان مصداقی از تشبه به بنی‎امیه منهی عنه است، حال اینجا می‏گوییم: طلب به مخالفت با بنی‎امیه متعلق شده و این ملازم با ترک صوم است، پس آنچه که در واقع مستحب است مخالفت با بنی‏امیه است، لکن ملازمه با ترک صوم دارد و این معنایش این نیست که ترک صوم مستحب باشد، نتیجه این راه این است که ترک صوم مستحب نیست، اگر گفتیم ترک صوم مستحب نیست و همه چیز برگردد به مسئله تشبه و مخالفت با بنی‏امیه، بعید نیست بگوییم این راه حل هم فی الجمله محذوری ندارد و اساسا شاید اتخاد راه حل چهارم از این سخن محقق خراسانی است.
اینجا به یک نکته‏ای عنایت بفرماید، یک توضیحی عرض می‏کنم و با توجه به این توضیح وارد بیان راه حل ششم می‎شویم.

سوال:
استاد: محقق خراسانی در قسم اول سه راه حل بیان کردند، یکی مسئله ملازمه در مقابل مسئله انطباق که همان تزاحم مستحبین بود این تفاوت دارد با آن راه حلی که در قسم دوم هم آمده و حمل نهی تنزیهی بر ارشاد است که آن را عرض می‏کنیم.

راه حل ششم

مقدمه

قبل از اینکه این راه حل را ذکر کنم فقط نکته‎ای را یادآوری می‎کنم، خوب دقت کنید، اینجا جایی است که محل لغزش اقدام واقع شده و بعضا بین اینها به درستی تفکیک صورت نگرفته است. جلسه اول عرض کردم محقق خراسانی عبادات مکروهه را سه قسم کرد، قسم اول مثل صوم فی یوم العاشور است که در آن نهی به خود عبادت خورده است و بدل هم ندارد، قسم دوم آن است که نهی به عبادت متعلق شده و بدل هم دارد مثل نماز فی الحمام، قسم سوم جایی است که نهی متعلق شده به نماز، مثل نماز در موضع تهمت. محقق خراسانی در قسم اول سه راه حل ذکر کردند، در قسم دوم فرمودند: همان سه راه حل طابق النعل بالنعل جاری می‏شود به اضافه یک راه حل چهارمی که این به خصوص در قسم دوم جریان دارد. راه حل سوم محقق خراسانی در قسم اول مثل روزه روز عاشورا این است که نهی را حمل بر ارشاد کنیم، اتفاقا راه حل چهارمی هم که در قسم دوم ذکر می‎کنند حمل نهی بر ارشاد است، کأنه در قسم دوم، یعنی نماز در حمام که بدل و جایگزین دارد ایشان دو طریق برای حل مسئله ارائه می‎کند که این دو در حمل نهی بر ارشاد مشترکند اما در عین حال با هم فرق هم دارند، کأنه در قسم اول یعنی روزه روز عاشورا یک راه این است که نهی تنزیهی که به عبادت متعلق شده، حمل بر ارشاد شود، حالا این را توضیح می‏دهیم، در قسم دوم یعنی نماز در حمام، آنجا نیز آن دو راه حل را گفتند جریان پیدا می‎کند، راه حل سوم نیز جریان پیدا می‏کند، یعنی نهی را حمل بر ارشاد می‏کنیم، اما به نحوی دیگر نیز می‎شود نهی را حمل بر ارشاد کرد، چه فرقی می‎کند؟ منظور از حمل نهی تنزیهی بر ارشاد این است که بگوییم لاتصم یوم العاشور نهیش یک نهی ارشادی است، لاتصل فی الحمام نیز نهیش نهی ارشادی است ولی آیا اینها با هم فرق دارد؟ بله، این آن نکته‎ای است که خواستم اشاره کنم که توجه داشته باشید اگر لاتصم یوم العاشور به نظر محقق خراسانی نهیش ارشادی است، این یک تفسیری می‎توانیم برایش ذکر کنیم و اگر در قسم دوم یعنی لاتصل فی الحمام نیز گفته می‎شود این نهی یک نهی ارشادی است، این هر دو تفسیر در آن جریان پیدا می‏کند، در قسم اول فقط یک تفسیر می‏توانیم ارائه دهیم از نهی ارشادی، اما در قسم دوم یعنی نماز در حمام دو تفسیر از این نهی ارشادی می‎توانیم ارائه دهیم که البته اینها با هم فرق می‏کنند.
به کلام بزرگان که رجوع می‏کنیم یکی از راه حل‏هایی که بزرگانی از جمله امام خمینی، صاحب منتقی الاصول و بعضی دیگر برای حل این مشکل ارائه دادند همین است و اصلا روی این تکیه کردند که این نهی یک نهی تنزیهی و کراهتی که متعلق به روزه شده است یا متعلق به نماز فی الحمام شده، این نهی ارشادی است. باید ببینیم طبق تفسیر این آقایان کدام یک از آن دو احتمال و دو تفسیر درست است؟ آنها کدام یک از آن دو را به عنوان راه حل ذکر کردند؟ این نکته‏ای است که من تذکرش را لازم دانستم برای اینکه بدانید برای حمل نهی تنزیهی بر ارشاد دو تصویر قابل ارائه است و اینها با هم فرق دارند و بعد با ملاحظه امکان دو تفسیر برای نهی ارشادی نسبت به این نهی تنزیهی کراهتی، آن وقت بتوانیم ارزیابی کنیم راه حل بزرگانی که به این راه روی آوردند کدام یک از این دو تفسیر است، من فقط یک اشاره اجمالی به فرق این دو راه حل می‎کنم، بعد که تفصیل آنها را بیان کردیم بیشتر فرقشان آشکار می‏شود.

راه حل

در قسم اول یعنی در راه حلی که ما الان ذکر می‏کنیم یعنی صوم روز عاشورا، این همان راه حل ششم است که می‏شود راه حل سوم محقق خراسانی در قسم اول عبدادات مکروهه؛ محقق خراسانی می‏گویند: در راه حل اول ودوم نهی مولوی بود اما طبق این راه حل نهی ارشادی است، معنای مولویت نهی در راه حل اول و دوم این است که منهی عنه دارای منقصت است، اما وقتی می‏گوییم، لاتصم یوم العاشور نهیش ارشادی است، در واقع نمی‏خواهد بگوید این فعل یک منقصتی دارد، نمی‎خواهد بگوید این فعل یک مصلحت پایینی دارد، می‏خواهد ما را راهنمایی کند به اینکه اگر می‏خواهید به یک مصلحت بلاتر برسید این فعل را ترک کنید، پس لاتصم یوم العاشور در واقع راهنمایی و هدایت می‎کند ما را به اینکه راه وصول به مصحلت قوی‎تر راه وصول به مصلحت بیشتر، آن هفتاد هشتاد درجه مصحلت، این است که روزه نگیرید، اما معنایش این نیست که روزه کراهت دارد، این روزه خودش منهی عنه به نحو مولوی نیست بلکه لاتصم یوم العاشور در واقع می‏خواهد این را بگوید: ای مکلف، اگر روزه بگیری به پنچاه درجه مصلحت می‏رسی ولی می‏گوید نگیر که نگرفتن یک مصلحت بالاتری دارد. پس مسئله کراهت به آن معنا مطرح نیست، آن مشکلی که به نظر برخی می‏آید که عبادات مکروه باشد، چطور می‏شود که لاتصم یوم العاشور دلالت بر کراهت کند، این اشکال وارد نیست زیرا این نهی یک نهی ارشادی است به اینکه مصلحت بیشتر در گرو ترک است و مقابلش همان امر استحبابی به روزه وجود دارد و آن امر استحبابی دلالت می کند که روزه روز عاشورا همان مصحلت پنجاه درجه ای خود را داشته باشد. این در حقیقت راه حل ششم است که در واقع راه حل سوم محقق خراسانی در قسم اول است، البته ایشان در ذیل این راه حل تصریح می‎کند که دیگر فرق نمی‏کند در مقام ارشاد، بین اینکه ما از طریق ملازمه این را به دست بیاوریم یا از راه انطباق، هر دو ممکن است، یعنی ممکن است نهی به عنوانی ارشاد کند که منطبق بر ترک است و ممکن است این نهی ما را به عنوانی ارشاد که که ملازم با ترک است که این خیلی تاثیری در ماجرا ندارد.
اما راه حل ششم، آنچه که ما اینجا اسمش را گذاشتیم راه حل ششم که در واقع همان راه حل سوم محقق خراسانی در قسم اول است، ایشان می‎فرماید این راه به عینه در قسم دوم نیز جریان پیدا می‎کند، یعنی در نماز در حمام نیز این راه می تواند این مشکل را حل کند می توانیم بگوییم لاتصل فی الحمام به عنوان عبادتی که منهی عنه واقع شده و بدل هم دارد زیرا می تواند این عبادت را در خارج از حمام امتثال کند به خلاف صوم یوم العاشور که بدل نداشت، اینجا هم می‎توانیم بگوییم لاتصل فی الحمام یک نهی ارشادی است، یعنی در واقع این نهی دارد ارشاد می‎کند ما را به اینکه اگر می‏خواهی مصلحت بیشتری عاید شود، نماز در حمام را ترک کن، این نهی مولوی نیست، نهی ارشادی است، یعنی ارشاد به اینکه وصول به مصحلت بیشتر و مصلحت راجح در گرو ترک نماز در حمام است، این دقیقا مثل همان تفسیری است که در قسم اول ارائه شد، اما به غیر از این تفسیر که طابق النعل بالنعل هم در قسم اول از عبادات مکروهه و هم در قسم دوم از عبادات مکروهه قابل ارائه و قابل ذکر است، یک تصویر دیگری نیز می‎توانیم برای نهی ارشادی ذکر کنیم. من فقط اشارتا اینجا این فرق را بیان می‏کنم و توضیح بیشتر را می‏گذاریم در قسم دوم.
اجمال تصویر دومی که برای نهی ارشادی می‎توانیم ذکر کنیم این است که (این مربوط به نماز در حمام است نه صوم یوم العاشور)
لاتصل فی الحمام به عنوان نهی که متلعق به نماز در حمام شده، ما را ارشاد می‏کند به اینکه نماز را و ماموربه را در ضمن یک فرد دیگری غیر از این فرد اتیان نمایید یعنی ارشاد به فرد یا افراد و مصادیقی که فاقد منقصت و اقلیت در ثواب می‏باشند، خب ممکن است بگویید چه فرقی می‏کند، آنجا ارشاد می‏کرد به یک فعل یا کاری که مصلحت بیشتری دارد، اینجا ارشاد می‎کند به افراد و مصادیقی که این منقصت در ثواب آنها نیست؟
فرقش این است که در نهی ارشادی جاری در قسم اول ما یک عنوان راجحی داشتیم که یا منطبق بر ترک بود یا ملازم با ترک و ارشاد و راهنمایی و هدایت به تحصیل آن عنوان راجح بود، ارشاد به تحصیل عنوان مخالفت با بنی‎امیه، لاتصم یوم العاشور، نهی ارشادی است که ما را ارشاد می‏کند به تحصیل عنوان مخالفت با بنی‏امیه به این دلیل که مصلحت بیشتری دارد، پس مرشدالیه در قسم اول (در نهی از صوم یوم العاشور) ترک طبیعة ماموربه بود، ترک صوم فی یوم العاشور بود، ترک صلوة فی الحمام است، در آن نهی ارشادی با تصویر اول، اما اینجا چه؟ در این تصویر دوم از نهی ارشادی وقتی می‎گوید: (چون گفتیم این تصویر دوم در قسم دوم فقط جاری است) لاتصل فی الحمام در واقع ما را ارشاد می‎ کند که به این طبیعت در ضمن سایر افراد و مصادیق اتیان کنیم، یعنی نماز با خصوصیت فی الدار، فی المسجد، خود آنها دارای مراتب است، ما را ارشاد به افراد دیگر می‏کند. به عبارت دیگر در این قسم در مثل نماز در حمام ما یک عنوان راجحی نداریم که آن عنوان راجح منطبق یا ملازم با ترک باشد زیرا اینجا اصلا مسئله ترک مطرح نیست بلکه در واقع یک مقایسه ای صورت می‎گیرد بین افراد و مصادیق و کانه گفته می شود مثلا آن افراد ثواب و مصلحتشان بیشتر است، قهرا نتیجه اش این است که این ثوابش کمتر است. پس عمده فرق بین این دو تصویر از نهی ارشادی این است که در تصویر اول از نهی ارشادی، در واقع نهی ارشاد می‏کند به آن عنوان راجح و متوجه ترک می شود که حالا آن عنوان راجح یا منطبق با ترک است یا ملازم با ترک است، تمرکزش بر ترک است طبق این تفسیر اصلا مسئله ترک مطرح نیست، این ارشاد می‎کند به افراد دیگر با مصلحت بیشتر، ارشاد به مصادیق دیگر با مصلحت بالاتر و این دو بینشان فرق است.
فتحصل مما ذکرنا کله: در راه حل ششم که در واقع همان راه حل سوم محقق خراسانی در قسم اول عبادات مکروهه است، یعنی صوم روز عاشورا، این نهی، نهی ارشادی است، اگر ما از مداومت ائمه بر ترک روزه روز عاشورا به دست می‎آوریم که یک نهی تنزیهی وجود دارد، از این لاتصم یوم العاشور را به دست می‎آوریم، این نهی یک نهی مولوی نیست، بلکه ارشادی است و ارشاد به آن عنوان راجح است که دارای مصلحت قوی‎تر است و آن عنوان، مخالفت با بنی‏امیه است که می‏تواند منطبق بر ترک صوم یا ملازم با آن باشد، بر این اساس مشکل بر طرف می‏شود و مسئله از مصادیق اجتماع امر و نهی نیست، زیرا اساسا ترک هذا الصوم طلبی به آن تعلق نگرفته تا مستحب شود، دیگر آن وقت مشکل تعلق کراهت به عبادت مطرح نیست، یعنی اساسا نهیی به این عبادت نخورده است، نهی حقیقی متوجه نشده است، اگر هم می‏گوییم ترک این صوم مستحب است مجازا می‎گوییم، آن که مستحب است مخالفت با بنی‎امیه است، لکن چون ملازم با این عنوان شده ما می‎گوییم مستحب است. و باز هم تاکید می‏کنم این راه حل هم در قسم اول جریان دارد و هم در قسم دوم، لکن در قسم دوم یعنی صلوة فی الحمام یک تصویر دیگری از نهی ارشادی می‎توانیم ارائه دهیم که با این تصویر با هم متفاوت می‏باشند، در صوم یوم عاشورا یک تصویر و یک تفسیر از نهی ارشادی قابل ذکر است اما در نماز در حمام هر دو تفسیر از نهی ارشادی قابل بیان است. فرق این دو را نیز عرض کردیم، در این تصویر که ما در بحثمان به عنوان راه حل ششم ذکر کردیم ارشاد به ترک است ارشاد به یک عنوانی است که راجح است و ملازم و منطبق با ترک است، اما در تصویر دوم اصلا مسئله ترک مطرح نیست بلکه صرفا ارشاد به اتیان الطبیعه فی ضمن سایر الافراد و المصادیق است، یعنی کأنه یک مقایسه‎ای بین افراد و مصادیق می‏شود و کأنه این را به ما می‏گوید آن افراد و مصادیق را بیاورید که دچار اقلیت ثواب نیستند.
این راه حل در کلمات بعضی از بزرگان نیز پذیرفته شده است حال باید ببینیم آنچه که به عنوان راه حل در کلام بزرگان ارائه شده است و به طور کلی آن را بیان کردند وفرقی بین قسم اول و دوم نگذاشتند و به طور کلی برای حل مشکل عبادات مکروهه این راه حل را ذکر کردند و دیگر تفاصیل و جزئیات را متعرض نشدند، آنها کدام تصویر را گفتند و باید ببینیم که راهی که آنها گفتند در همه اقسام جاری است یا فرق می‏کند که باید بحث کنیم.