جلسه چهل و سوم-آیه ۲۲- بخش پنجم(فلا تجعلوا لله أنداداً)

دانلود-جلسه چهل و سوم-PDF

جلسه چهل و سوم
آیه ۲۲- بخش پنجم(فلا تجعلوا لله أنداداً)
۱۹/۱۲/۱۳۹۶

بحث در آیه ۲۲ بود. چهار بخش از بخش‎های این آیه تفسیر شد و اجمالاً مطالبی که در این مقام لازم بود بیان شود، گفته شد.
 
بخش پنجم(فلا تجعلوا لله أنداداً)
بخش پنجم این است: «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ». در این بخش از آیه، به دنبال بیان جنبه سلبیِ توحید است که در دو آیه قبل بیان شده است. آیه بیست و یکم با این خطاب شروع شد: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ‏ الَّذي خَلَقَكُمْ»؛ در آن آیه امر به عبادت ربّ شد و از همه گروه‎ها و اصناف خواست که پروردگار خود را عبادت کنند. آن آیه جنبه ایجابی توحید را بیان کرده و این بخش از آیه جنبه سلبی را بیان می‎کند. پس کأن بخش پنجم این آیه نسبت به آیه قبل، بیان جنبه سلبی است؛ یعنی این در مقابل چهار بخش قبلی از آیه بیست و دوم و نیز آیه بیست و یکم قرار می‎گیرد. آیه بیست و یکم و چهار بخش از این آیه یک طرف و این بخش در طرف مقابل است. قبلاً نتیجه کلی و معنای کلی آیه بیست و یکم توضیح داده شد؛ همچنین مطالبی در مورد چهار بخشی که در آیه بیست و دوم متعرض شده، بیان شد.
ارتباط این بخش با بخشهای قبلی
اگر بخواهیم معنای کلی این آیات را بگوییم یعنی کأن خداوند متعال می‎فرماید پروردگار خود را عبادت کنید؛ بعد بر لزوم عبادت استدلال می‎کند؛ توحید در ربوبیت و خالقیت را بیان می‎کند و سپس به مواردی از توحید ربوبی اشاره می‎کند و اصول نعمت‎های خداوند را که توسط خداوند به بشر ارزانی شده، ذکر می‎کند. نهایتاً این جمله را می‎فرماید: «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً»؛ حال که خداوند شما و نیاکان شما را آفریده و زمین و آسمان و آب و ثمرات را به عنوان رزق برای شما قرار داده است، پس نباید نِد برای خداوند قرار دهید در حالی که شما می‎دانید.
این یک معنای کلی است که مربوط به این بخش و ارتباط آن با بخش‎های قبلی این آیه و آیات قبل است.
 
معنای «ندّ»
اما عمده در این بخش، توضیح کلمه «نِدّ» است. «انداد» جمع «ندّ» است؛ ندّ به معنای چیزی است که مقابل و مخالف یک شیء است ولی در عین حال ادعای مماثلت و مشابهت دارد. «ند»، غیر از مثل و شریک است. در این‎جا نفرموده «لاتجعل لله شریکا» یا «لاتجعل لله مثلاً»؛ اینکه می‎فرماید برای خدا «ند» قرار ندهید، یعنی چیزی را که به حسب ظاهر مشابه و مثل خداست ولی در واقع، مقابل و مخالف با خداست، قرار ندهید؛ چیزی را در این جایگاه ننشانید که گمان می‎کنید آن چیز است که این نعمت‎ها را به شما ارزانی داشته است.
بر این اساس، «ند» متقوم به دو امر است؛ یکی مقابلت و مخالفت و دیگری ادعای مماثلت. «ندّ» خدا یعنی چیزی که در واقع مقابل و مخالف خداست ولی ادعای مماثلت دارد. چیزی که ادعای مماثلت می‎کند، و دعوت می‎کند که مرا معبود خود قرار دهید؛ می‎خواهد بگوید که من هم مثل خدا معبود هستم. ولی در واقع شما را از خدا به سمت چیزی که مخالف اراده خدا و مقابل اوست، دعوت می‎کند.
اما این که کلمه «ند» به صورت جمع آمده؛ نفرموده«فلا تجعلوا لله ندّاً» بلکه می‎فرماید: «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً». یعنی برای خدا چیزهایی را که ادعای مماثلت می‎کنند قرار ندهید، احتمالات و وجوهی برای آن ذکر کرده‎اند.
دو احتمال درباره جمع «ندّ» در آیه
۱. یک احتمال اینکه چون این خطاب به توده مشرکان است لذا به صورت جمعی آمده است. همه مشرکان با هم، اصنام متعدد را عبادت می‎کردند. لذا چون خطاب به عموم است، تعبیر به «انداد» شده است؛ یعنی مجموع آن چیزهایی که مشرکان عبادت می‎کنند. با اینکه هر قومی یک بت داشتند ولی به صورت مجموعی اگر ملاحظه شود کأن خداوند به چندین گروه و صنف که هر کدام برای خودشان معبودی داشتند و بتی را می‎پرستیدند، خطاب کرده و فرموده این بت‎ها را شریک و مثل خدا قرار ندهید.
۲. وجه دیگر اینکه درست است که این‎ها معمولاً یک بت را برای پرستش قرار می‎دادند و هر قوم و قبیله‎ای برای عبادت یک بت داشتند. اما به اعتبار هر کاری، یک موجودی را معبود قرار داده بودند. مثلا ًاز موجودات این عالم، خورشید و ماه و دریا و کوه، هر یک از این‎ها را ربّ یک چیز می‎دانستند با اینکه مشرکان از حیث خالقیت، موحد بودند و معتقد بودند خداوند خالق این عالم است اما در مسأله ربوبیت گرفتار شرک بودند. وقتی می‎خواستند برای خدا شریک و مثل و نِد قرار دهند، اینطور نبود که یک شریک یا یک ند را معبود قرار دهند. چون این‎ها برای هر کاری یک ربّ قائل بودند، پس کأن هر کسی دارای معبودهای متعدد بود. بر همین اساس کلمه «ند» به صورت جمع آمده است.
پس اصل سؤال این بود که چرا کلمه «ند» به صورت جمع آمده؛ در حالی که هر فرد یا گروه یا قومی یک بت را می‎پرستیدند و اینطور نبود که در مقابل چند بت سجده کنند که خداوند به آن‎ها بگوید چند معبود نداشته باشید. عرض کردیم این یا خطاب به عموم مشرکان بود که مجموع مشرکان روی هم دارای معبودهای متعدد بودند و چون خطاب به عموم بوده، «ند» را به صورت جمع آورده که از عبادت همه بت‎هایی که توسط مشرکین صورت می‎گرفت، نهی کند. وجه دوم اینکه کاری به اینکه خطاب به عموم و توده مشرکین هست، نداریم. این خطاب به افراد انحلال پیدا می‎کند؛ ولی چون هر یک از این‎ها یک موجودی را ربّ در یک جهت می‎دانستند، به این جهت کلمه «نِد» به صورت جمع آمده است. مثلاً یک نفر بتی را در داخل خانه‎اش عبادت می‎کرد اما این چنین نبود که فقط این بت را شریک بداند بلکه در کنار این بت، قائل بود که اشیاء و موجودات دیگر نیز در عالم تأثیر دارند؛ اعم از موجودات طبیعی و غیر طبیعی، مثل خورشید، باران، ماه، دریا، کوه و… . پس کأن هر فردی چند «ند» برای خدا قائل بود و خداوند در این آیه می‎فرماید اینطور نباشد که هر کدام از شما برای خدا مثل‎ها و شریک‎هایی قرار دهید که صرفاً ادعای مماثلت و مشابهت دارند ولی در واقع مخالف و مقابل خداوند هستند. این دو وجهی است که در این‎جا گفته شده است .
احتمال انسب درباره جمع «ندّ»
اما به نظر می‎رسد می‎توانیم وجهی بهتر از این دو وجه ذکر کنیم. قبل از اینکه این وجه را بیان کنیم، باید دو نکته را مقدمتاً ذکر کنیم که با ملاحظه این دو نکته، وجه اینکه نِد به صورت جمع آمده، روشن می‎شود:
۱. یکی اینکه اشاره کردیم که این بخش از آیه مبیّن جنبه سلبی توحید است که در مقابل جنبه ایجابی که در ابتدای آیه بیست و یک بیان شد، ذکر گردیده است. جنبه ایجابی این بود که دعوت به توحید در عبادت کرده است و ریشه و منشأ توحید در عبادت، توحید در ربوبیت و توحید در خالقیت بود. خداوند کأن در این آیه فرموده چون فقط خداوند است که خالق است و فقط اوست که رب است، پس فقط باید او عبادت شود. توحید در خالقیت و توحید در ربوبیت، سبب توحید در عبادت می‎شود. این استدلالی بود که در همین آیه بیان شد. خطاب «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ» هم به همه مردم است. کسانی که مخاطب این خطاب هستند، اصناف سه‎گانه‎ای هستند که در گذشته از آن‎ها یاد شده است. عرض شد در آیات ابتدایی سوره بقره به سه گروه اشاره شده است: مشرکان، منافقان و مؤمنین. بر این اساس خطاب «يا أَيُّهَا النَّاسُ» در آیه بیست و یک نیز همه اصناف را در می‎برگیرد. چون ما گفتیم، این خطاب، یک خطاب عمومی است.
پس نکته اول این است که خطاب «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ»، خطابی است شامل همه مردم و لازمه آن این است که هر سه گروه را در برگیرد.
۲. نکته دوم این است که عرض شد «ند» متقوم به دو چیز است: ۱. مقابلت و مخالفت با خدا ۲. ادعای مماثلت. این وجه جامع همه مصادیق «ند» است. بر این اساس، «ند» منحصر در بت و صنم نیست بلکه شامل هوای نفس و هوای متبع نیز می‎شود؛ یعنی کسی که از هوای نفس تبعیت کندو آن را معبود قرار دهد که صرفاً ادعای مماثلت در معبودیت با خدا دارد. یا مثلاً یک حاکم یا یک شخصی خودش را در این جایگاه قرار دهد. پس دامنه مصادیق «ند»، گسترده است.
با ملاحظه این دو نکته می‎توانیم بگوییم نهی «فلاتجعلوا» یا به ملاحظه اصناف سه‎گانه‎ای است که قبلاً از آن‎ها نام برده شده است. چون قبلاً جنبه ایجابی را گفته «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ» و این اصناف سه‎گانه را شامل شده، پس الان هم که جنبه سلبی را بیان می‎کند، در واقع همان اصناف سه‎گانه و همه مردم را در بر می‎گیرد و از آن جا که هر گروه ندّ خاصی برای خدا قائلند یا می‎توانند قائل شوند آن را به صورت جمع آورده است. یعنی به اعتبار اینکه «ند» مصادیق متعدد دارد، جمع آورده شده است. «ندّی» که یک مشرک می‎تواند برای خدا قرار دهد با «ندّی» که یک منافق برای خدا قرار می‎دهد و آن ندّی که انسان مؤمن و متقی می‎تواند برای خدا قرار می‎دهد، فرق دارد. معلوم است که معبود کافر و مشرک، بت‎ها و اصنام و امثال ذلک است؛ معبود یک منافق، هوای نفس و حبّ دنیا و امثال آن است. اما در مورد مؤمنین و متقین فرض این است که این‎ها برای خداوند مثل و شریک قائل نیستند، اما یک در مراتب خفیف و پایین، می‎تواند مال محبوب برای آن‎ها معبود شود، یا هوای نفس و دنیا برای آنان معبود شود.
پس وجه اینکه انداد به صورت جمع آورده شده، با ملاحظه این دو نکته معلوم می‎شود و من گمان می‎کنم که این وجه از آن دو وجهی که گفته شده، اولی است. یکی اینکه مخاطب «لاتجعلوا» به اعتبار «اعبدوا» در صدر آیه بیست و یک، همه مردم و جمیع اصناف سه‎گانه هستند و دیگر اینکه برای ند مصادیق مختلفی به اعتبار مشرکین و منافقین و مؤمنین می‎تواند باشد، لذا این‎جا می‎توانیم بگوییم که انداد آورده که اولاً خطاب به همه باشد، یعنی اصناف سه‎گانه و ثانیاً خودِ ند دارای مصادیق متعدد است، لذا به صورت جمع آورده شده است.
«جعل» هم در این‎جا به معنای جعل مرکب و نه جعل بسیط (که به معنای خلق است) می‎باشد. این‎جا نمی‎خواهد بگوید که خلق نکنید بلکه می‎خواهد بگوید برای خدا چنین چیزی قرار ندهید. این جعل هم از مواردی است که دو مفعول دارد؛ یکی با حرف جر و یکی هم بدون حرف جر.
سؤال:
استاد: مگر «مَن اتخذ إلهه هواه» همتای بت است؟ إتّباع هوای نفس چه فرقی می‎کند با بتی که به دیوار آویزان کرده است؟ لذا در مورد شرک خفی که این همه بحث می‎شود که تشخیص آن از تشخیص حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه سخت‎تر است، همین است که ما فکر می‎کنیم بت پرستی و جعل مثل و شریک برای خدا، فقط به این است که به دیوار یک سنگ یا چوبی آویزان کنیم و آن را بپرستیم؛ در حالی که اینطور نیست. «مَن اتخذ إلهه هواه» یعنی اینکه انسان می‎تواند اله خود را هوای نفس قرار دهد؛ مال و فرزند و ریاست و… را اله خود قرار دهد. بحث این است که به مؤمنین هشدار می‎دهد؛ کأن می‎گوید مراقب باشید که این اتفاق نیفتد.
البته این یک تتمه‎ای دارد که فردا بیان می‏‎کنیم.