جلسه هجدهم-یکسان سازی قرآن

دانلود-جلسه هجدهم-PDF

جلسه هجدهم
یکسان سازی قرآن
۲۶/۱۱/۱۳۸۹

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در ادوار جمع و تدوین قرآن بود، عرض کردیم جمع اول در زمان پیامبر صورت گرفت، جمع دوم در دوره خلافت ابوبکر بود که عمده تلاش­هایی که برای جمع قرآن در این دوره صورت گرفت به صورت فردی و جداگانه بود و تعداد مصاحف در این ایام روز به روز افزایش پیدا می­کرد، استنساخ می­شد و این مصحف­ها بسته به جایگاه صاحبانش موقعیت­های متفاوتی داشتند مثلاً چون عبدالله بن مسعود در کوفه یک مرجعیتی داشت مصحف او در کوفه رواج داشت ، مصحف ابی بن کعب در مدینه، مصحف ابوموسی اشعری در بصره و مصحف مقداد بن اَسود در دمشق مورد توجه بود، این اختلافاتی که بین مصاحف بود در ترتیب سور، قراءات و امور دیگر بود و شاید اگر بخواهیم در دوره دوم زمانی را برای جمع قرآن در نظر بگیریم تلاشی بود که از ناحیه خود خلیفه و اطرافیانش شکل گرفت و مربوط به سال دوازدهم هجری است. بعد از جنگ یمامه که تعدادی از حافظان قرآن شهید شدند فکر تدوین قرآن در آن زمان در دستگاه خلافت بوجود آمد و ابوبکر به زید بن ثابت دستور داد قرآن را جمع کند البته زید بن ثابت ابتدا مخالفت می­کرد و می­گفت: من کاری را که رسول خدا انجام نداده انجام نمی­دهم ولی بالاخره این کار را قبول کرد.

دوره سوم:

از سال دوم و سوم خلافت عثمان یعنی سال ۲۵ هجری زمینه­هایی برای یکسان سازی مصاحف پیش آمد که عمده درگیری­ها و اختلافاتی بود که بین مسلمین در هر اجتماعی که شکل می­گرفت بوجود می­آمد یعنی در بازار، مسجد و در مکان­های دیگر این درگیری­ها بین مسلمین پیش می­آمد و به یک نزاع و کشمکش غیر قابل کنترل تبدیل می­شد، در صحیح بخاری از قول ابن شهاب از انس بن مالک نقل می­کند که حُذیفه بن یمامه بعد از بازگشت از جنگ ارمنستان و آذربایجان پیش عثمان آمد و گفت امت را دریاب قبل از اینکه مانند یهود و نصارا با هم اختلاف کنند و بعد از اینکه او نقل کرد که در جریان آن جنگ که افراد مختلفی از بلاد مختلف حضور داشتند بر سر مصاحفی که در اختیار داشتند و طبق آن قراءت می­کردند و ترتیب را رعایت می­کردند چگونه اختلاف­های شدید پیش می­آمد، عثمان کسی را نزد حفصه دختر عمر فرستاد که آن مصحفی را که پیش او بود ـ همان مصحفی که می ­ گویند از زمان پیامبر بوده ـ را بگیرد و بعد به چند نفر دستور داد که از روی آن چند نسخه بنویسند که حدود پنج یا شش نسخه آماده شد و بعد آنها را به بلاد مختلف فرستاد، به هر حال یکی از زمینه­های یکسان سازی مصاحف همین مراجعاتی بود که به عثمان می­شد و همچنین نیازی که در خود مردم احساس می­شد که این اختلافات خیلی زیاد شده بود، نقل می­کنند که یزید نخعی که در زمان ولایت ولید بن عقبه از جانب عثمان والی کوفه بود می­گوید: داخل مسجد رفتم و دیدم که جمعی نشسته­اند شخصی از بین جمعیت با صدای بلند گفت: پیروان قراءت ابوموسی اشعری به زاویه نزدیک باب کنده بروند و پیروان عبد الله بن مسعود نزدیک خانه عبدالله بروند، این دو گروه صف خود را از همدیگر جدا کردند و در مورد آیه­ی شریفه:« وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرََه… » [۱] داشتند بحث می­کردند که گروهی می­گفتند: آیه این است که: «و اتموا الحج والعمره للبیت» و گروه دیگر می­گفتند: آیه این است که: « واتموا الحج والعمره لله»، و هر کدام هم برای خودش دلیل و توجیهی داشت. این بحث­ها هر روز در گوشه و کنار چه در خود مراکز اصلی سرزمین اسلامی و چه در جاهای دیگر که گروه­های مختلف مسلمین با هم جمع می­شدند اتفاق می­افتاد.

عوامل یکسان سازی قرآن:

عامل اول: یکی از آن عوامل و مهمترین عامل همان اختلاف بین مسلمین بود که در همان زمان کسانی که نزدیک به عصر پیامبر بودند دیدند کتابی که بایستی مایه وحدت و راهنمای مسلمین می­بود به مایه نزاع بین مسلمین تبدیل شده بود.

عامل دوم: تعدد قرآن­ها و بیم از بین رفتن قرآن در اثر این تعددها در آینده بود.

عامل سوم: حفظ قرآن از تحریف و خطاها و انحرافات در مرور زمان که این اختلافات هر چه جلوتر می­رفت باعث می­شد که عمیق­تر شود و جمع آوری قرآن مشکل­تر شود.

شاید بعضی از انگیزه­های دیگر هم در این امر دخیل بوده اما خیلی نمی­شود آنها را برجسته کرد. در رابطه با یکسان سازی قرآن­ها تقریباً وقتی که به یکسان سازی تصمیم گرفته شد عثمان کمیته­ی چهار نفره­ای را متشکل از: زید بن ثابت، سعید بن عاص، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن حارث تشکیل داد و به این چهار نفر دستور داد که قرآن را جمع بکنند و گفت: اگر در یک موردی هم بین شما اختلاف پیدا شد آن را مطابق با لهجه قریش بنویسید چون قرآن به زبان قریش نازل شده، البته محور این جمع زید بن ثابت بود، به هر حال این کمیته که شروع به جمع آوری قرآن کرد عمدتاً این را پذیرفتند و تنها کسی که مخالفت می­کرد عبدالله بن مسعود بود که با یکسان سازی موافق نبود. به هر حال این قرآن نوشته شد و حدود پنج یا شش نسخه آماده شد و عثمان دستور داد که به دیگر بلاد اسلامی فرستاده شود و غیر از اینها هر چه که از قرآن­های دیگروجود دارد سوزانده شود.

موضع اهل بیت در رابطه با مصحفی که در زمان عثمان نوشته شده:

در الاتقان سیوطی و البرهان نقل شده که امیرالمؤمنین فرمودند: عثمان هر چه در رابطه با مصاحف انجام داد در حضور ما انجام داد و اگر من هم بجای عثمان بودم درباره­ی نسخه­های قرآن و تهیه مصاحف رسمی همان کاری را می­کردم که او انجام داد. موارد دیگری را هم از امیرالمؤمنین نقل می­کنند که ایشان بر این کار صحه گذاشته و قرآنی را که به دستور عثمان جمع آوری شده تأیید کرده­اند، با اینکه قرآنی که در اختیار امیرالمؤمنین(ع) بود و خود حضرت تدوین کرده بود از جهات مختلف همان قرآنی بوده که مد نظر رسول گرامی اسلام بوده اما به دلائلی آن روز مورد پذیرش قرار نگرفت و امیرالمؤمنین چاره­ای نداشتند که این قرآن را تأیید بکنند چون به همان دلیل که در مورد خلافت سکوت کردند و حفظ مصلحت و وحدت اسلامی را بر حق خودشان مقدم داشتند به همان دلیل در رابطه با جمع قرآن به دستور عثمان مخالفتی نشان ندادند و این کار را تأیید کردند چون امکان ارائه و پذیرش مصحف خودشان در جامعه نبود و عرضه آن مصحف در جامعه مجدداً موجب اختلاف می­شد و آن وضع هم قطعاً به صلاح نبود که هر کسی در هر منطقه­ای به نام مصحف خودش پیروان و طرفدارانی پیدا بکند و مملکت اسلامی که باید همه با هم حول کتاب واحد جمع شوند و آن را برنامه زندگی خود قرار دهند بر سر این کتاب آن هم بر سر شکل این کتاب یعنی بر سر الفاظ و قراءت این کتاب با هم اختلاف پیدا بکنند، این اختلاف­ها و نزاع­ها موجب می­شد که از محتوای قرآن غافل بمانند یعنی به جای اینکه به مواعظ اخلاقی، نصایح، احکام و قصص قرآن توجه پیدا بکنند و این را به عنوان برنامه زندگی خودشان قرار بدهند گرفتار حاشیه و شکل ظاهری قرآن شوند و از محتوای قرآن غافل بمانند لذا امیرالمؤمنین(ع) وقتی دیدند که زمینه عرضه مصحف خودشان وجود ندارد و ادامه آن اختلاف­ها هم به هیچ وجه به صلاح مسلمین نیست چون سعادت مسلمین در این بود که به این قرآن عمل کنند، لذا اقدام عثمان را برای جمع آوری قرآن تأیید کردند و فرمودند: هر کسی که به این قرآن عمل بکند سعادتمند است و در چند جا هم از قول حضرت ذکر می­کنند که اگر من هم بودم همین کار را می­کردم و نسخه­های متعدد را تبدیل به یک نسخه واحد رسمی می­کردم لذا اولین گام از ناحیه اهل بیت نسبت به مصحفی که به دستور عثمان جمع آوری شد توسط امیرالمؤمنین (ع) صورت گرفت که حضرت این مصحف را تأیید کردند و این روش ادامه پیدا کرد یعنی بعد از امیرالمؤمنین(ع) ائمه معصومین(ع) هم همین موضع را داشتند و در جایی نیامده که در مورد قرآنی که توسط عثمان جمع آوری شد لسان انکار داشته باشند، البته بعضاً اشاراتی دارند که مصحف امیرالمؤمنین(ع) حاوی نکاتی بوده که در مصاحف دیگر وجود نداشته کما اینکه از خود اهل سنت نقل کردیم که گفته­اند: اگر جن و انس هم جمع شوند نمی­توانند آن مصحفی را که امیرالمؤمنین(ع) جمع آوری کرده جمع کنند. پس مصحفی که به دستور عثمان جمع آوری شد نسبت به مصحف علی(ع) کمبودهایی داشت ولی الفاظ، همان الفاظ بود و در این مورد هیچ تردیدی وجود ندارد یعنی امر امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت دائر بود بین کامل و کاملتر و برای اینکه این قرآن کامل از حیث آیات و الفاظ حفظ شود آن مصحف را تأیید کردند و چاره­ای جز این نداشتند و همانطور که جامعه مدتی از حاکمیت علی(ع) محروم شد از مصحف حضرت هم محروم شدند.

اعراب گذاری قرآن:

آنچه در آن زمان نوشته می­شد اعم از قرآن و غیر آن نقطه و اعراب نداشت و حتی قرآن­هایی که آن زمان نوشته شده نام سوره­ها در آنها درج نشده و آیات هم شماره گذاری نشده بود. آیات به صورت خالص و به ترتیب دنبال هم ذکر شده بود و شاید علت این بوده که جامعه اسلامی در آن روز محدود به یک منطقه­ای بوده که همه عرب زبان بوده­اند و همه هم آیات قرآن را می­فهمیدند زیرا برای یکدیگر نقل می­کردند و اگر نقطه و اعراب هم نداشت یک پشتوانه­ی سماع برای این مکتوبات داشتند ولی هر چه زمان جلوتر آمد با توجه به گسترش جامعه اسلامی و اختلاط جامعه عرب با عجم و جوامع دیگر، توجه به نظم بهتر، زیباسازی قرآن و بهسازی قرآن و اینکه سوره­ها نام گذاری شود و آیات شماره گذاری شود و برای عبارات نقطه و اعراب بگذارند بیشتر شد و روز به روز که جامعه اسلامی گسترده­تر می­شد این امر ضرورت بیشتری پیدا می­کرد چون بسیاری از مسلمین عرب زبان نبودند و همین باعث می­شد که گاهی بعضی از آیات را بخاطر نداشتن اعراب و نقطه اشتباه و غلط بخوانند تا جائیکه نقل می­کنند: ابو الأسود دوئلی روزی وارد مسجد شد دید قاری با صدای بلند قرآن می­خواند و آیه شریفه:«…أَنَّ اللَّهَ بَري‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ رَسُولُه…» [۲] را اینطور می­خواند:« …أَنَّ اللَّهَ بَري‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ رَسُولِه…» که رسول را عطف به مشرکین و اشتباه می­خواند که ابوالأسود در همان موقع تصمیم گرفت که اعراب گذاری قرآن را شروع کند. پس از یکطرف اختلاط مسلمانان غیر عرب با جامعه عرب ضرورت اعراب گذاری قرآن را اقتضاء می­کرد و از طرف دیگر این اختلاط، واژه­ها و لغات جدیدی را هم در زبان عربی وارد کرده بود یعنی در خود زبان عربی هم تحولی پیدا شد لذا مجموعاً ضرورت نقطه گذاری و اعراب گذاری باعث شد که این عمل شروع شود، عمدتاً آغاز کننده نقطه گذاری و اعراب را ابوالأسود دوئلی می­دانند که ایشان یا بنا بر نیازی که خودش احساس می­کرد یا به درخواست دستگاه حکومت این کار را شروع کرد و شاگردان او هم این کار را دنبال کردند. عمدتاً این کار را به سه نفر نسبت می­دهند: ابوالأسود دوئلی، یحیی بن یعمر ـ شیعه بوده و از ناحیه بعضی از خلفاء تحت تعقیب بوده که به خراسان رفته و در مرو اعراب گذاری و نقطه گذاری قرآن را دنبال کرده است ـ و نصر بن عاصم لیثی، پس عمدتاً نقطه گذاری قرآن از زمان خلافت عبدالملک در سال ۶۵ هجری شروع شده و اوج این کار هم در قرن سوم هجری بوده است یعنی در این دوره دویست ساله یک نهضتی برای اعراب و نقطه گذاری، بهسازی و زیبا سازی قرآن شروع شد.

نکته جالب توجهی که در بعضی از کتب اهل سنت ذکر شده این است که عبیدالله بن زیاد و حجاج بن یوسف ثقفی را هم از جمله کسانی می­دانند که برای اعراب و نقطه گذاری قرآن کارهایی انجام داده­اند. گفته­اند: که عبیدالله بن زیاد شخصی ایرانی را مأمور کرد که در رسم الخط عثمانی الف را به کلماتی که الف ندارد اضافه کند، اینکه این دو نفر به چه انگیزه­ای این کار را کرده­اند معلوم نیست ولی آنچه مسلم است این است که اینها اصلاً قرآن را قبول نداشتند و اگر هم این کار را کرده­اند به این جهت بوده که می­دانستند اگر بخواهند در درون جامعه آن روز حکومت داشته باشند باید ظاهر اسلامی را حفظ بکنند و هیچ کاری بهتر از این نیست که یک تلاش تبلیغاتی گسترده داشته باشند که ما به قرآن اهمیت می­دهیم اما بجای اینکه تلاش­ها را صرف نشر حقایق و معانی و مفاهیم قرآنی بکنند صرف ظاهر قرآن می­کردند.

نتیجه: این قرآنی که الآن در بین مردم وجود دارد همان قرآنی است که در زمان عثمان تدوین شده و مورد تأیید امیرالمؤمنین(ع) و ائمه معصومین هم قرار گرفته است.

بحث جلسه آینده: اختلاف قراءات بحثی است که در جلسه آینده به آن خواهیم پرداخت.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . بقره / ۱۹۶.

[۲] . توبه / ۳.