جلسه سی و دوم-بررسی جواز قصد انشاء در آیه پنجم و مانند آن

دانلود-جلسه سی و دوم-PDF

جلسه سی و دوم
بررسی جواز قصد انشاء در آیه پنجم و مانند آن
۰۴/۱۱/۱۳۹۵

در مورد «ایاک نعبد و ایاک نستعین» یک مطلبی باقی مانده که این را عرض خواهیم کرد و بعد به سراغ آیه ششم خواهیم رفت.

بررسی جواز قصد انشاء در «ایاک نعبد و ایاک نستعین»
آیا وقتی متکلم می‌گوید«ایاک نعبد و ایاک نستعین» آیا این را صرفاً به قصد قرائت و قرآنیت بگوید یا قصد انشاء هم می‌تواند کند و یا باید قصد انشاء کند، البته این بحث در خصوص«ایاک نعبد و ایاک نستعین» نیست، در « اهدنا الصراط المستقیم» که دعا و خواهش است و یا در«الحمدلله رب العالمین» هم جریان دارد.
قول به عدم  جواز
برخی معتقدند، «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، فقط به قصد قرآنیت و قرائت باید خوانده شود، اصلاً تمام قرآن، از اول تا آخر را اگر کسی می‌خواند باید خودش را قاری و صرفاً به قصد قرائت قرآن بخواند، لذا اگر مثلاً در موقع گفتن «ایاک نعبد و ایاک نستعین» قصد انشاء این معنا را کند، جایز نیست، پس بعضی از فقها معتقدند که بطور کلی قصد انشاء در چنین مواردی و از جمله در «ایاک نعبد وایاک نستعین» جایز نیست.
دلیل عدم جواز
دلیل آن هم این است، که قرآن کلام خداست و قرائت نقل کلام دیگری است، لذا قرائت قرآن نقل کلام خداوند است و کسی که قصد انشاء کند با «ایاک نعبد و ایاک نستعین» این منافی با قرآنیت و قرائت است، و این بخصوص در نماز مشکل ایجاد می‌کند، یعنی وقتی می‌گوییم«ایاک نعبد و ایاک نستعین» صرفاً باید قصد کنیم که این کلام خدا است و ما داریم کلام خدا را قرائت می‌کنیم، اما اینکه بخواهیم قصد کنیم معنای آن ایجاد شود، یعنی قصد انشاء شود جائز نیست. وقتی می‌گوید«ایاک نعبد» چنان¬چه قصد انشاء کند به این معنا که خدایا ما فقط تو را عبادت می‌کنیم، این صحیح و جایز نیست.
مؤید: چه بسا این نظریه مؤیدی هم داشته باشد و آن اینکه اگر به قصد قرائت بخواند حداقل این است که دعوای کذب ندارد، چون اگر «ایاک نعبد و ایاک نستعین» را به قصد قرآنیت بخواند و منظورش این نباشد که واقعاً خود من این¬گونه هستم که عبادت را در تو حصر کنم یا استعانت را در تو حصر کنم، لذا مشکلی ندارد و ادعای کذب هم نمی‌شود، ولی اگر بخواهد قصد انشاء کند دعوی کذب و دروغ است.

قول به جواز
امام(ره) در این نزاع می‌فرماید: این سخن درست نیست، حتی معتقد است نه تنها قصد انشاء در این قبیل از آیات مشکلی ندارد و جایز است، بلکه اگر این آیات را از معنای انشائی تجرید کنیم خلاف احتیاط است، ایشان چند شاهد بر این¬که منافاتی بین قصد قرآنیت و قصد انشاء نیست، اقامه می¬کند.

شواهد  قول به جواز
شاهد اول

در بین مردم هم رایج است که یک کلامی را بگویند که هم قرائت و نقل کلام دیگری باشد و هم قصد انشاء، مثلاً کسی ممکن است دیگری را بخواهد مدح کند، تارة جمله¬ای می‌گوید و با این جمله قصد انشاء مدح می‌کند و با این کلام به ستایش و مدح دیگری مشغول می‌شود، ولی ممکن است همین شخص در مقام مدح دیگران مثلاً با شعری از یکی از شعرا، مثل حافظ دیگری را مدح کند، بطور مثال آنجایی که به کسی می‌رسد و در مقام مدح شروع به شعر خواندن می‌کند، در اینجا هم نقل کلام دیگری می‌کند، و هم قصد می‌کند انشاء مدح را با این کلام، پس هیچ اشکالی از این ناحیه نیست، این ممکن بلکه متعارف است که کسی با نقل کلام دیگری و قرائت کلام دیگری معنایی را انشاء کند، این¬ها قابل جمع هستند و منافاتی ندارند، کسی که چنین کاری بکند می‌توانند بگویند او شعر خوانده، و نقل کلام حافظ کرده است و هم می‌گویند او با این شعر فلانی را ستایش کرد، ایشان می‌گوید «الحمدلله رب العالمین» و « ایاک نعبد و ایاک نستعین» از این قبیل هستند، یعنی ما هم می‌توانیم با «الحمدلله رب العالمین» قصد کنیم انشاء تمام محامد و حصر همه محامد را در خداوند و هم قرائت کنیم کلام خدا را، یعنی با نقل کلام خدا و قرائت این آیه که کلام خداست، در عین حال خود خداوند را به همه محامد متصف کنیم و انشاء کنیم این معنا را، «ایاک نعبد و ایاک نستعین» هم همین¬طور است، و در واقع هم قرائت و نقل کلام خداوند است و هم حصر استعانت بصورت انشائی در خداوند است.

شاهد دوم
دومین شاهد اینکه ایشان می‌فرماید: در بعضی روایات اشاره به اینکه قاری انشاء می‌کند هم وجود دارد، از جمله این حدیث قدسی که می‌فرماید« إِذَا قَالَ أی الْعَبْدُ فی صلاته بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، یقول الله ذکرنی عبدی، و‏ إِذَا قَالَ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ یقول الله حَمِدَنِي عَبْدِي…‏» ، این روایت هم دلالت بر قرائت دارد و هم دلالت بر انشاء، چون اگر قصد انشاء نبود، دیگر«ذکرنی عبدی و حمدنی عبدی» معنا نداشت، وقتی عبد می‌گوید«بسم الله الرحمن الرحیم» اگر صرفاً در مقام قرائت و نقل کلام خدا باشد، دیگر معنا نداشت که خداوند بفرماید«ذکرنی عبدی» یا وقتی می‌گوید «الحمدلله» خداوند بفرماید:«حمدنی عبدی»، این بسیار لطیف است، چقدر لطافت دارد که خدای با آن عظمت که خالق این عالم است، کأنّ منتظر است یک بنده¬ای بگوید«بسم الله الرحمن الرحیم»، (بلا تشبیه و فقط برای تقریب به ذهن) خوشحال شود، و بگوید بنده من، من را یاد کرد، فرض کنید یک آدم بزرگی در جلسه¬ای اسمی از شما ببرد، شما با خوشحالی می‌گویید که اسم بنده را در جلسه برد، حال خداوند با همه این عظمت چقدر به حال انسانها دلسوز است و به سرنوشت تک تک انسانها توجه دارد و همین¬که یک بنده¬ای می‌گویند «بسم الله الرحمن الرحیم» و انشاء این معنا را می‌کند، خدا می‌گوید«ذکرنی عبدی» گویا انتظار این را می‌کشد که عبد او را به یاد بیاورد و او را تحمید کند، اگر ما به همین مطلب فکر کنیم چقدر در ما اثر گذار است، و چقدر این «بسم الله» گفتن یا «الحمدلله» گفتن، چه در نماز و چه در غیر نماز تاثیر دارد، هر «الحمدللهی» که می‌گوییم کأنّ خدا غبطه می‌خورد و به ملائکه فخر می‌فروشد.
حدیث معراج دارد که « الآنَ وصلتَ اليّ فَسَمَّ بإسمي» ، خداوند خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: اینک به من رسیدی، نام مرا یاد کن، اینکه می‌گوید«فسمّ باسمی» یعنی هم می‌خواهد نقل کند کلام خدا را و هم انشاء این معنا را کند.
از قضایایی که مربوط به ائمه هدی(ع) نقل شده است ایشان این استفاده را می‌کند که مسئله، مسئله قرائت تنها نیست بلکه انشاء است، می‌گوید مثلاً در نماز ائمه(ع) بعضاً وارد شده که وقتی به «مالک یوم الدین» که می‌رسیدند حال مخصوصی به آنها دست میداد، یا «ایاک نعبد» که می‌گفتند حال مخصوصی به آنها دست می¬داد و اینقدر این را تکرار می‌کردند که مواقعی بی حال می¬شدند، حال اگر صرف نقل کلام خدا و قرائت به قصد قرآنیت بود این حالات به آنها دست می¬داد؟ قطعاً اینگونه نبود، این در حقیقت به قصد انشاء این معانی بر می‌گردد، یعنی چون می‌خواستند این معنا را انشاء کنند و با تمام وجود حس می‌کردند، و هی تکرار می‌کردند.
پس شاهد دوم استعمال این بر الفاظ طبق برخی احادیث جز با قصد انشائیت معنا پیدا نمی‌کند، یعنی هم قصد قرآنیت باید باشد و هم قصد انشائیت.

شاهد سوم
در مورد نماز انسانها و اهل عبادت گفته شده که مراتب اینها مختلف است، مراتب نماز اهل الله اختلاف دارد و همه در یک مرتبه نیستند، یکی از جهات اختلاف مراتب نماز اهل الله، اختلاف مراتب قرائت آنهاست، اگر صرف نقل و قرائت باشد نباید اختلافی باشد، آنچه که باعث اختلاف مرتبه می‌شود این است که قاری علاوه بر قرائت قصد انشاء معنا می‌کند، آنوقت اینجاست که اختلافات پیدا می‌شود، اینجاست که قرائت بنده با قرائت شما با قرائت فلان عارف، با قرائت امام معصوم متفاوت می‌شود، اینکه من تا چه حدی در این انشاء معرفت دارم و چه مقدار عمیق هستم، چه مقدار صادق هستم، به کدام مرتبه از این مراتب …
علی ای حال اینها مجموع شواهدی است که امام(ره) به آنها استناد کرده¬اند بر جواز انشاء این معانی با آیات الهی و قرآن.
حال اینکه ضروری است یا نه؟ امام می‌فرمایند: عدم قصد انشاء مخالف احتیاط است، و إلا بعضی فقها هم گفته¬اند که همین قدر که قصد قرائت کند، یعنی این معانی را بفهمد و بداند این کلام خداست اشکالی ندارد.
پس در مرحله اول اثبات می‌شود امکان قصد انشاء به این آیات بر خلاف سخن برخی فقیهان می¬گویند: که اصلاً قصد انشاء جایز نیست، امکان دارد، جایز هم میباشد، شواهد عرفی و روایی هم دارد، و بلکه بالاتر، اگر قصد انشاء نشود خلاف احتیاط است.