جلسه بیستم-آیه سوم و چهارم

دانلود-جلسه بیستم-PDF

جلسه بیستم
آیه سوم و چهارم
۱۱/۱۰/۱۳۹۵

تا اینجا دو آیه را بررسی کردیم، آیه اول یعنی«بسم الله الرحمن الرحیم»، و آیه دوم« الحمدلله رب العالمین».آیه سوم: «الرحمن الرحیم»
در مورد معنای «رحمن» و «رحیم» در گذشته به تفصیل سخن گفتیم، لذا دیگر معنای رحمن و رحیم را توضیح نمی‌دهیم و مطالب را تکرار نمی‌کنیم، فقط دو نکته¬ در اینجا لازم است مورد اشاره واقع شود:

نکته اول

«الرحمن» و «الرحیم» در این آیه تکرار «الرحمن» و «الرحیم» در آیه اول نیست؛ در آیه اول گفتیم «بسم الله الرحمن الرحیم»، اینجا هم سخن از «الرحمن» و «الرحیم» است، دلیل این که گفته می¬شود این دو واژه در واقع تکرار رحمن و رحیم در آیه اول نیست این است که، آنچه در این آیه گفته شده در واقع به عنوان برهانی بر اختصاص حمد به خداوند است، رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه هردو به عنوان وصف برای خداوند ذکر شده است، منتهی همان¬طور که «الله» و «رب العالمین» در آیه دوم دلیل بر انحصار حمد در خداوند بود «الرحمن» و «الرحیم» هم در واقع دلیل بر انحصار حمد به خداوند است.
رحمت رحمانیه که همان رحمت مطلق خداست، این مختص به خداوند است، و به همین جهت می¬گوییم تنها و تنها خداوند است که محمود و سزاوار حمد و ستایش است، یعنی چون خداوند رحمت رحمانی دارد پس حمد مختص به اوست و هیچ کسی غیر از خداوند رحمت رحمانی ندارد و لذا تنها خداوند است که محمود واقع می‌شود و حمد اختصاص به او پیدا می‌کند.
همچنین رحمت رحیمیه، مختص به خداوند است، (با معنایی که برای رحیم گفتیم)، و به همین جهت حمد اختصاص به خداوند تبارک و تعالی دارد.
پس علت اینکه می‌گوییم «الرحمن» و «الرحیم» در این آیه تکرار آنچه در آیه اول گفته شد نیست، این است که این دو دال بر انحصار حمد در خداوند هستند، آن رحمان و رحیمی که در آیه اول گفته شد در یک مقام دیگری بود ولی اینجا دلیل بر انحصار حمد در خداوند است.

نکته دوم
«الرحمن و الرحیم» در واقع با آیه قبلی که سخن از ربوبیت عالمین به میان آورده، مرتبط است، یعنی هم از حیث اختصاص حمد یک امتیازی دارد و هم از این جهت که توصیف می‌کند، «رب العالمین» را به رحمانیت و رحیمیت، توضیح مطلب این که ربوبیت که همان تدبیر و پرورش و هدایت اشیاء به سوی کمالشان است در واقع می‌تواند مبتنی بر رحمت نباشد، چون ربوبیت به معنای عام خود ممکن است غیر عادلانه باشد، ممکن است مبتنی بر رحمت نباشد، هرچند اگر ما ربوبیت را عبارت از هدایت اشیاء به سوی کمال بدانیم، قطعاً کمال واقعی عاری از هرگونه نقص و ظلم و بی عدالتی است و ربوبیت یک قسم بیشتر ندارد، اما اگر کمال را به معنای اعم بگیریم، چه کمال حقیقی و چه کمال ظاهری، آنوقت می‌توانیم بگوییم ربوبیت می‌تواند دو قسم داشته باشد: ۱. ربوبیت عادلانه ۲. ربوبیت غیر عادلانه، بالاخره مثلاً فرعون هم که فریاد «أنا ربکم الاعلی» سر می‌دهد، ادعای ربوبیت می‌کند، آن ادعای ربوبیتی که فرعون دارد قطعاً داخل آن رحمت و رحیمیت و رحمانیت نیست، لذا ذکر «الرحمن» و «الرحیم» بعد از «رب العالمین» در واقع اشاره به ربویت عادلانه خداوند تبارک و تعالی دارد.
پس دو جهت در «الرحمن الرحیم» باید توجه شود:
۱. این دو دال در بر انحصار حمد در خداوند هست، همانطور که «الله» و «رب العالمین» دلالت بر اختصاص حمد به خداوند می‌کردند.
۲. به نوعی توصیف ربوبیت خداوند هم می‌باشد، که ربوبیت خدا عادلانه و رحیمانه است.

روایت
یک روایتی هم از امام رضا(ع) پیرامون تفسیر «الرحمن الرحیم» وارد شده است که می‌فرمایند: «الرحمن الرحیم استعطاف و ذکر آلائه و نعمائه علی جمیع خلقه» ، «استعطاف» یعنی نوعی انعطاف و مهر و محبت خداوند، طبق بیان امام رضا(ع)، خداوند تبارک وتعالی نوعی مهربانی و عطوفت و انعطاف در برابر بندگان خود دارد، در ترجمه¬ها معمولاً «الرحمن الرحیم» را به بخشنده و مهربان معنا می‌کنند، اینها در واقع دو خصوصیتی هستند که با هم ممزوج هستند و از ناحیه خداوند نسبت به بندگان وجود دارد، چون ممکن است بخشندگی باشد و مهر و عطوفت و انعطاف نباشد، بخشندگی یا بخشایش با دو حالت متصور است، کسی که بخشایش می¬کند به دو صورت می‌تواند بخشندگی داشته باشد:
۱. بخشش از روی مهر و محبت و عطوفت، یعنی یک رغبتی در آن وجود دارد، اگر در بخشش رغبت و میل باشد بخشش از روی عطوفت و استعطاف می‌شود.
۲. ممکن است بخشش از روی رغبت و میل نباشد، در همین مناسبات انسانی هم کسی ممکن است بخشندگی بکند ولی بخشندگی او از روی ناچاری و بر خلاف میل باطنی و با سختگیری همراه باشد.
بخشندگی خداوند نسبت به بندگان، بخشندگی از روی میل و رغبت و مهربانی است، و خداوند کأنّ با روی باز و گشاده بندگان خود را می‌بخشد، ممکن است کسی که از حق خودش بگذرد ولی از روی مهر و عطوفت نباشد، ولی در دل این بخشایش عطوفت و محبت وجود دارد.

آیه چهارم «مالک یوم الدین»
مفردات آیه
قبل از اینکه معنای آیه را بیان کنیم طبق معمول مفردات این آیه را توضیح می¬دهیم:
۱. مالک
اولین کلمه، کلمه«مالک» است، در اینکه اینجا اساساً «مالک» صحیح است یا «مَلک» اختلاف است، هرکدام از این دو احتمال قائلینی هم دارد، بعضی¬ها معتقدند که در اینجا کلمه«مالک» است و برخی معتقدند کلمه «ملک»، و البته بیشتر قراء کلمه «ملک» را قرائت کرده¬اند.
کلمه «مالک» از ریشه«مِلک»، و به معنای صاحب چیزی بودن، همان معنای متعارفی که از مالک در ذهن ما می‌باشد، همانطور که قبلاً گفتم، مالکیت به دو نحو است، گاهی مالکیت حقیقی است و گاهی اعتباری، مالکیت حقیقی مثل مالکیت انسان بر اعضای بدن خود، انسان مالک دست و گوش و چشم و پای خودش است، وقتی می‌گوییم انسان مالک دست خودش هست، یعنی در واقع همه اختیار آن بدست انسان است، هروقت بخواهد چشم را می‌بنند و هر وقت بخواهد آن را باز می‌کند، مملوک هیچ اختیار و اراده¬ای از خودش ندارد، مستقل و جدای از مالک نیست. مالکیت اعتباری یعنی همان اضافه و نسبتی که بین انسان و بعضی از اشیاء در اثر اسباب خاصی پدید می¬آید، مثلاً این کتاب تا دیروز هیچ اضافه و نسبتی با شما نداشت، ولی با بیع و معاطات این اضافه تغییر کرد، تا دیروز این کتاب اضافه به دیگری داشت ولی امروز اضافه به شما دارد، با ایجاب و قبول، یا اخذ و اعطاء این نسبت و اضافه بین شما و این کتاب پدید می¬آید، این ملکیت، ملکیت اعتباری است، در ملکیت اعتباری یک نسبتی بین مالک و مملوک اعتبار می‌شود، ولی در ملکیت حقیقی مالک واجد مملوک است، شما واجد چشم خود هستید، اما در ملکیت اعتباری شما واجد حقیقی کتاب نیستید بلکه وجودی جدا از مالک دارد منتهی یک اضافه¬ای اعتبار می‌شود بین این مالک و این مملوک، پس مالک از ریشه مِلک، و به معنای حقیقی یا اعتباری، به معنای سلطه خاصی است که انسان نسبت به اعضا یا اموال خود دارد.
«مَلِک» که در فارسی به معنای حاکم و پادشان و سلطان می¬باشد، ریشه آن «مُلک یا مَلک» است، مُلک عبارت است از سلطنت و استیلایی که حاکم بر مردم دارد، نه مالک حقیقی مردم است که بگوییم مثل ملکیت انسان نسبت به اعضا و جوارح خود است، نه ملکیت اعتباری دارد به این معنا که هر نوع تصرفی را بخواهد نسبت به آنها انجام دهد، بلکه وقتی می‌گوییم مَلک مردم است، یعنی در بر دارنده تصرف آمرانه و ناهیانه است، یعنی می‌تواند امر و نهی کند، مَلِک کسی است که قدرت امر و نهی بر مردم دارد، دستور دهد که این کار را انجام دهید یا این کار را انجام ندهید، البته اینکه ریشه هر دو واحد است مطلب دیگری است، ما چه بگوییم از «مِلک» است چه بگوییم از «مَلک» است، بالاخره ماده اینها یکی است و هر دو در واقع یک نوع سلطه و استیلاء خاصی را میرسانند، منتهی گاهی استیلاء از قبیل استیلاء انسان نسبت به اعضا و جوارح است گاهی از قبیل استیلاء نسبت به اموال خود است، و گاهی از جهت استیلاء نسبت به امر و نهی به مردم، یعنی دستور دادن به فعل یا ترک بعضی از امور.
راغب اصفهانی در مفردات می‌گوید: هر مُلکی مِلک است ولی هر مِلکی مُلک نیست، وقتی می‌گوییم هر مُلکی مِلک است یعنی هر پادشاهی و سلطنتی نوعی از ملکیت است، به این معنا که سلطه و تصرف و استیلاء بر امر و نهی به مردم هم یک نوع ملکیت است، یک¬وقت کسی مالک امر و نهی به مردم است یک¬وقت مالک این خانه است و یک-وقت مالک اعضای خودش است، پس هر مُلکی مِلک است ولی هر مِلکی مُلک نیست، یعنی اگر کسی مثلاً ملکیت به این معنا را نسبت به چیزی داشته باشد، لزوماً به این معنا نیست که مُلک هم داشته باشد، یعنی آن سیطره و سلطنت نسبت به آن شئ ایشان می‌گوید مِلک مثل جنس است برای مُلک، کأنّ وقتی می‌گوییم مُلک، معنایش این است، مالک امر و نهی مردم، مالک دستور دادن به مردم، این اصل معنای مِلک و مُلک و ریشه آنها. معانی دیگری هم که برای ملک گفته شده در واقع از آثار ملکیت است، نه معنای ملکیت، مثلاً گفته¬اند ملک به معنای قوّت و عزّت و شدّت است، ولی اینها فی الواقع معنای حقیقی ملک نیست بلکه آثار آن سلطه¬ای است که مالک بر مملوک دارد.
حال در مورد اینکه در اینجا «مالک» یا «مَلک» است اختلاف شده، بعضی معتقدند مالک در اینجا تعیّن دارد و بعضی معتقدند که هر دو محتمل است ولی مَلک رجحان دارد، بیشتر قراء هم مَلک را ذکر کرده¬اند.
یک اشاره اجمالی به استدلال¬های این دو می‌کنیم و بعد ببینیم از این استدلال¬ها کدامیک را می‌توان پذیرفت.
در قرآن هم به چند نحو این واژه وارد شده است، هم کلمه «مالک» وارد شده است هم کلمه «مَلک» و هم کلمه «مَلیک»، « فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ » ، یا مثلاً« قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ» ، یا کلمه «مَلک» هم آمده است «فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ» .
بحث جلسه آینده
حال ملاحظه می‌فرمایید که با توجه به استعمال قرآنی هر دو واژه در اینجا هم می‌تواند مالک باشد و هم مَلک، منتهی باید دید استدلال¬ها چیست و حق در مسئله کدام است.

«والحمد للّه ربّ العالمین»