جلسه بيست و هشتم-بررسی قول به عدم امکان تفسیر معظم آیات قرآن

دانلود-جلسه بيست و هشتم-PDF

جلسه بيست و هشتم
بررسی قول به عدم امکان تفسیر معظم آیات قرآن
۱۳/۰۲/۱۳۹۰

خلاصه جلسه گذشته:

عرض کردیم در رابطه با عدم امکان تفسیر قرآن دو ادعا وجود دارد: ادعای اول این بود که تفسیر آیات قرآن رأساً ممکن نیست و ادعای دوم اینکه تفسیر بخش اعظم آیات قرآن ممکن نیست، ما ادعای اول را در جلسه گذشته مورد بررسی قرار دادیم ادله و اشکالات آن را بیان کردیم.

عدم امکان تفسیر معظم آیات قرآن:

ادعای دوم این است که ما نمی­گوییم همه آیات قرآن امکان تفسیر ندارند بلکه بخش زیادی از آیات قرآن قابل تفسیر نیستند.

دلیل:

دلیل این مدعا وجود آیات متشابه در قرآن است که به اعتقاد این مدعی بیشتر آیات قرآن از قبیل آیات متشابه می­باشد و بعضی آیات قرآن بر این امر دلالت می­کند. مثل آیه شریفه:«هو الَّذی اَنزلَ علیکَ الکتابَ مِنهُ ءایاتٌ مُحکَماتٌ هُنَّ اُمُّ الکِتابِ و اُخَرُ مُتَشابهاتٌ فَاَمَّا الَّذینَ فی قُلوبِهِم زَیغٌ فَیَتَّبِعونَ ما تَشابَهَ مِنهُ ابتِغآءَ الفِتنَة و ابتِغاءَ تَأویلِه و ما یَعلَمُ تَأویلَهُ اِلَّا الله و الرّاسِخُونَ فِی العِلمِ…» [۱] در این آیه دو مطلب وجود دارد:

الف) مطلب اول این است که در این آیه، آیات به آیات محکم و متشابه تقسیم شده­اند.

ب) مطلب دوم اینکه آیات متشابه را فقط خداوند متعال و یا کسانی که مأذون از طرف خداوند متعال هستند؛ یعنی راسخون فی العلم می­توانند تفسیر کنند چون می­فرماید:«و ما یَعلَمُ تَأویلَهُ اِلَّا الله و الرّاسِخُونَ فِی العِلمِ» و کسانی را که در قلوب آن­ها مرض و زیغ وجود دارد اینها هستند که به تأویلات و آیات متشابه بدون اینکه از طرف خداوند تبارک و تعالی تأویلش بیان شده باشد عمل می­کنند لذا با وجود آیات متشابه که از آیه فهمیده می­شود و با وجود اینکه تفسیر این آیات متشابه طبق آیه شریفه که ذکر شد برای غیر خدا ممکن نیست و با توجه به اینکه کسانی که به تفسیر آیات متشابه می­پردازند در این آیه مورد مذمت قرار گرفته­اند، نتیجه گرفته­اند که تفسیر اکثر آیات قرآن ممکن نیست البته روایاتی را هم به عنوان تأیید ذکر می­کنند از جمله روایت امام صادق(ع) که حضرت می­فرماید:«انّ القرآنَ فیهِ محکمٌ و متشابهٌ» [۲] ، عمده استدلال اینها این تقسیم بندی است که در مورد آیات صورت گرفته و روایات هم این تقسیم بندی را تأیید کرده­اند و اینکه تفسیر آیات متشابه را غیر از خداوند متعال کسی نمی­داند.

اشکال:

این استدلال مبتنی بر چند مطلب است که محل اشکال است:

اولاً: در این آیه اصل تقسیم آیات به محکم و متشابه بیان شده است و هیچ دلالتی ندارد بر اینکه اکثریت آیات قرآن متشابه هستند چون یکی از پیش فرض­های این استدلال این است که اکثر آیات قرآن متشابه هستند در حالی که آیه دلالت بر این مطلب ندارد.

ثانیاً: در آیه از تأویل نهی شده است در حالیکه بحث ما در تفسیر است، آیه می­فرماید تأویل آیات متشابه را فقط خداوند متعال و راسخون فی العلم می­دانند و اصلاً سخن از تفسیر نیست بحث ما در امکان تفسیر است ولی آیه ناظر به تأویل است و امکان تأویل را نفی می­کند و ما سابقاً گفتیم که بین تفسیر و تأویل تغایر و تباین وجود دارد لذا این دو مطلب اصلاً از آیه فهمیده نمی­شود؛ یعنی نه اکثر بودن آیات متشابه از این آیه فهمیده می­شود و نه در آیه نهی از تفسیر شده است.

ثالثاً: در خود آیه راه و روشی را برای تفسیر متشابهات معین کرده است، درباره محکمات تعبیر به«امّ الکتاب»می­کند، پس آیات محکمات به ام الکتاب توصیف شده است، ام الکتاب یعنی اساس کتاب، در واقع در این آیه به نوعی دارد راهنمایی می­کند که ام الکتاب؛ یعنی محکمات اساس در تفسیر و تبیین هستند و راه تفسیر و تبیین متشابهات باز گرداندن آن­ها به محکمات است؛ یعنی با عرضه متشابهات به محکمات ما می­توانیم آن­ها را تفسیر بکنیم لذا با عنایت به اینکه راه و روش در خود آیه بیان شده از این جهت هم مشکلی نیست. و روایاتی هم بر این امر دلالت دارد از جمله:

امام رضا(ع) می­فرمایند:«مَن رَدَّ المُتشابِه إلی المحکم هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُستقیمٍ و إنّ فی اَخبارِنا متشابهاً کَمتشابِه القرآن و مُحکماً کَمُحکم القُرآن فَرُدُّوا مُتشابِهَها اِلی مُحکمِها» [۳] کسی که متشابه را به محکم برگرداند در راه راست قرار دارد و بعد حضرت می­فرمایند در روایات و کلام ما هم مثل قرآن متشابه و محکم وجود دارد متشابه کلام ما را به محکم کلام ما برگردانید و این روش در قرآن هم هست و نه تنها در کلمات معصومین حتی ممکن است در کلام دیگران هم محکم و متشابه وجود داشته باشد و رَویه عقلائی برای فهم متشابهات باز گرداندن متشابهات به محکمات است؛ یعنی اینطور نیست که راه فهم متشابهات بسته باشد.

دلیل بر امکان تفسیر قرآن:

اما یک شاهد دیگر که می­تواند برای ما مفید باشد و ادعای عدم امکان تفسیر بخش اعظم آیات قرآن را رد بکند روایاتی است که در آن­ها امر به تدبر در قرآن شده مثل روایتی که از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده است که حضرت می­فرمایند:«الا لا خیر فی قرائة لیس فیها تدبر» [۴] قرائتی که در آن تدبر نباشد خیر ندارد، ثواب دارد و لی نافع نیست، قرائت مربوط به همه قرآن است و وقتی ما را امر به قرائت قرآن می­کنند؛ یعنی همه آیات قرآن را من الاول الی الآخر قرائت کنید، در قرائت هم امر به تدبر شده و هیچ استثنائی هم کنارش نیامده که مثلاً در آیات محکم تدبر کنید بلکه امر شده به تدبر در قرآن مطلقا، از آنجایی که تدبر، به همه قرآن مربوط است و هیچ استثنائی هم در کار نیست و در روایت هم قرائت را با تدبر توصیه کرده و اینکه قرائت بدون تدبر خیری ندارد ما می­فهمیم که تمام قرآن قابل تفسیر است و همه آیات قرآن امکان تفسیر دارد و اگر همه آیات قرآن امکان تفسیر نداشت امر به تدبر در همه قرآن معنا نداشت یا حداقل در جایی­که امر به تدبر در قرآن می­شود باید مواردی را استثناء می­کردند و می­گفتند در مواردی شما نباید تدبر بکنید، تدبر­؛ یعنی دعوت به فهم عمیق­تر قرآن واسطه به تبیین مدالیل و مقاصد و منظور فقط فهم معانی الفاظ به تنهایی نیست، پس تدبر در واقع یک نوع تفسیر است و دعوت به تدبر دعوت به کوشش و تلاش برای کشف معانی و آشکار کردن مقاصد و مدالیل آیات می­باشد، به هر حال به نظر می­رسد امکان تفسیر قرآن وجود دارد و هیچ تردیدی در آن نیست . پس هم ادعای عدم امکان تفسیر قرآن، رأساً باطل است و هم ادعای عدم امکان تفسیر بخش اعظم آیات قرآن مردود است، به طور کلی به نظر ما همه قرآن قابل تفسیر است البته در مواردی خاص تأویل و فهم واقعی قرآن فقط به راسخون فی العلم واگذار شده است و ما نمی­تواینم به آن­ها دست پیدا کنیم.

بحث جلسه آینده: بررسی اینکه آیا ما شرعاً مجاز به تفسیر هستیم یا نه؟ بحث جلسه آینده خواهد بود .

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . آل عمران / ۷.

[۲] . بهار الانوار، ج۲، ص۲۳۸.

[۳] . بهار الانوار، ج۲، ص۱۸۵.

[۴] . همان، ج۲، ص۴۸.