جلسه یازدهم-راههای توثیق عام

دانلود-جلسه یازدهم-PDF

جلسه یازدهم
راههای توثیق عام
14/۰۹/۱۳۹۱

خلاصه جلسه گذشته:

عرض کردیم در بین احتمالات مختلف درباره عبارت «اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم» عمده احتمالات دو احتمال است؛ یکی احتمال اول که از طرف مرحوم فیض مطرح شده و دیگری احتمال چهارم که مختار مرحوم حاجی نوری است. مرحوم حاجی نوری اشکالاتی به احتمال اول داشتند که آنها را ذکر و پاسخ دادیم.

اما احتمال چهارم که مختار مرحوم حاجی نوری بود این است که مفاد عبارت «اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم» این است که صحت احادیث مروی از طریق این جماعت در واقع به معنای وثاقت آنهاست؛ یعنی اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم به این معناست که این جماعت ثقه‏اند و از غیر ثقه هم روایت نمی‏کنند لذا بر اساس این احتمال، هم وثاقت خود این جماعت و هم وثاقت مشایخ آنها تا معصوم (ع) ثابت می‏شود لذا منظور از مای موصوله در عبارت ما یصح عنهم، خود روایت و حدیث است؛ یعنی مروی و حدیثی که این اشخاص نقل کنند صحیح است و معنای آن این است که این اشخاص ثقه‏اند و مشایخ آنها هم ثقه‏اند.

ادله احتمال چهارم:

حاجی نوری بر این مدعا چند دلیل ذکر کرده است:

دلیل اول:

به طور کلی قرائن صدق خبر یا داخلی است یا خارجی، قرائن داخلی مثل وثاقت روات و قرائن خارجی مثل اینکه این خبر در کتابی که به امام (ع) عرضه شده یا در اصلِ معتبری موجود باشد که اگر روایتی در کتاب یا اصل معتبری وجود داشته باشد گواه بر صدق خبر است و این یک قرینه خارجی است. احراز صحت احادیث از طریق قرائن خارجیه امری است که عادتاً محال است در نتیجه صحت احادیث باید مستند به قرائن داخلیه باشد و این قرائن هم چیزی جز وثاقت این جماعت و کسانی که این جماعت از آنها روایت را نقل می‏کنند نیست. اما چرا احراز صحت خبر از طریق قرائن خارجیه عادتاً محال است؟ مرحوم حاجی نوری می‏گوید منظور از قرینه خارجیه وجود خبر در اصل یا کتاب معتبر است و ما نمی‏توانیم احراز کنیم که این خبر به واسطه وجود در کتاب یا اصل معتبر صحیح است؛ چون عبارت «اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم» دلالت می‏کند بر اینکه کل روایاتی که این جماعت نقل می‏کنند صحیح است، پس در واقع بر اساس این عبارت باید به صورت کلی، حکم به صحت این روایات شود در حالی که مستند به قرائنی باشد که مفید اطمینان به صدق خبر است و این قرینه نمی‏تواند خارجی باشد؛ چون این در صورتی ممکن است که همه احادیث در یک کتابی محصور باشد یا مثلاً یک راوی آن را شنیده باشد که ما به وسیله آن بتوانیم بر قرائن اطلاع پیدا کنیم و در غیر این صورت راهی برای اطمینان به صحت خبر از طریق این قرائن نداریم پس احراز صحت روایت از طریق قرائن خارجیه عادتاً محال است لذا یک راه بیشتر نمی‏ماند و آن اینکه بگوییم این جماعت ملتزم بوده‏اند به اینکه فقط از ثقات نقل کنند و اگر اصحاب، اجماع دارند بر تصحیح ما یصح عنهم به این معنی است که اصحاب اجماع دارند بر صحت اخباری که این اشخاص نقل می‏کنند؛ چون این اشخاص از غیر ثقه روایت نمی‏کرده‏اند.

پس اینکه بگوییم اخبار آنها محفوف به قرائنی است که آنها اطمینان به صدق خبر داشته و اطمینان به صدور آن روایات از معصوم (ع) پیدا می‏کرده‏اند، آن قرائن خارجیه قابل کشف نیست و عادتاً احراز صحت خبر از طریق قرائن خارجیه ممکن نیست لذا قرائن، منحصر در قرائن داخلیه می‏شود که همان وثاقت راوی است پس نتیجه این می‏شود که صحت اخبار این جماعت به خاطر این بوده که خودشان ثقه بوده و التزام داشته‏اند به اینکه فقط از ثقات نقل کنند و این قابل احراز است اما قرائن خارجیه قابل احراز نیست؛ چون عبارت «اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم» می‏خواهد همه اخبار و روایات این اشخاص را تصدیق کند و صحت همه روایات از راهی غیر از التزام به اینکه این اشخاص فقط از ثقه نقل می‏کرده‏اند قابل احراز نیست. پس در واقع صحت خبر به استناد قرینه داخلیه قابل احراز است ولی صحت خبر به استناد قرینه خارجیه قابل احراز نیست.

بررسی دلیل اول:

چند اشکال به این دلیل وارد شده است.

اشکال اول:

اگر منظور این باشد که اصحاب، اجماع دارند بر وثاقت این جماعت و وثاقت مشایخشان، باید به جای عبارت «اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم» گفته می‏شد: «اجمعت العصابة علی وثاقة مَن نقل عنه هؤلاء» و چرا گفته شود اصحاب، اجماع دارند بر صحت اخباری که آن جماعت نقل می‏کنند، اینکه در عبارت از تعبیر علی تصحیح ما یصح عنهم استفاده شده، دلالت می‏کند بر اینکه ما یصح عنهم، هم می‏تواند مستند به قرینه خارجی باشد و هم مستند به قرینه داخلی، شما گفتید عادتاً استناد صحت خبر به قرینه خارجی ممکن نیست لذا صحت خبر فقط از طریق قرینه داخلی قابل احراز است ما در پاسخ می‏گوییم اگر صحت خبر فقط از طریق قرینه داخلی قابل احراز است باید عبارت این گونه می‏بود «اجمعت العصابة علی وثاقة من نقل عنه هؤلاء» و اینکه عبارت این گونه نیامده دال بر این است که ما یصح عنهم، هم از طریق قرائن خارجی و هم از طریق قرائن داخلی قابل احراز است. نتیجه اینکه این عبارت نمی‏تواند بر وثاقت خود این اشخاص و مشایخشان دلالت کند.

اشکال دوم:

دلیل شما بر اینکه گفتید احراز صحت خبر از طریق قرائن خارجیه عادتاً ممکن نیست ولی احراز صحت خبر از طریق قرائن داخلیه مثل وثاقت راوی ممکن است، چیست و شما چگونه احراز کرده‏اید که این جماعت فقط از ثقات نقل می‏کرده‏اند؟ این خودش اول کلام است. شما زمانی می‏توانید چنین ادعایی بکنید که همه افرادی که از آنها روایت، نقل شده برای اصحاب معلوم بوده و وضعیت آنها را از طریق استقراء بدست آورده باشند و بعد نتیجه گرفته شود که این اشخاص از غیر ثقه روایت نقل نمی‏کنند در حالی که چنین چیزی ممکن نیست که گفته شود اصحاب، تک‏تک اشخاصی را که این جماعت از آنها نقل کرده‏اند استقراء کرده و بعد ملتزم شده‏اند به اینکه هر کسی که جزء مشایخ بی‏واسطه و باواسطه این جماعت بوده ثقه است لذا احراز این مسئله ولو در آن زمان، مشکل بوده است.

اشکال سوم:

آنچه که مرحوم حاجی نوری فرموده در صورتی درست است که ما فقط قرائن خارجیه را ملاک قرار دهیم و بگوییم ملاک صحت خبر، فقط قرائن خارجیه است در حالی که ما می‏گوییم اخباری که این جماعت نقل کنند صحیح است در حالی که مستند به قرائن داخلیه یا خارجیه باشد، ما نه فقط قرائن داخلیه را ملاک صحت اخبار این جماعت می‏دانیم و نه فقط قرائن خارجیه را، بلکه به طور کلی می‏گوییم منظور از ما یصح عنهم این است که آنچه این جماعت نقل کنند صحیح است و ما یقین و اطمینان به صدور آنها از معصوم (ع) پیدا می‏کنیم لکن در مورد بعضی روایات به وسیله قرائن داخلیه که وثاقت راوی باشد و در مورد بعضی دیگر از روایات به واسطه قرائن خارجیه مثل وجود در یک کتاب یا اصل معتبر، این اطمینان حاصل می‏شود. نتیجه اینکه با این دلیل نمی‏توان اثباث کرد که این جماعت از غیر ثقه روایت نمی‏کنند.

این نکته را توجه داشته باشید که ما هر احتمالی را نسبت به عبارت «اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم» بپذیریم در وثاقت خود این جماعت شکی نیست. بحث در کسانی است که این جماعت از آنها نقل می‏کنند که این عبارت دلالت نمی‏کند بر اینکه این جماعت فقط از ثقه روایت نقل می‏کنند و چه بسا از غیر ثقه هم روایت را نقل کرده باشند اما روایت خصوصیتی داشته و قرائنی وجود داشته که باعث شده این جماعت آن روایت را نقل کنند با اینکه ممکن است یکی از روات هم ثقه نباشد لذا ما اطمینان به صدرو خبر و روایت از امام معصوم (ع) پیدا می‏کنیم. پس در مجموع به نظر می‏رسد دلیل اولی که مرحوم حاجی نوری برای نظر خودشان ذکر کردند تمام نیست.

بحث جلسه آینده: بقیه ادله صاحب مستدرک را انشاء الله در جلسه آینده ذکر و بررسی خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»