جلسه چهارم-۱- قرآن

دانلود-جلسه چهارم-PDF

جلسه چهارم
1- قرآن
18/۰۷/۱۳۹۰

قاعده ششم:

قاعده ششم برای استفاده قرآن به عنوان منبع تفسیر، پاسخ بعضی از پرسش­هایی است که در آیات وجود دارد، بعضاً در آیات، مطالبی بیان شده که در ذهن انسان ایجاد سؤال می­کند؛ یعنی در آن آیات بالصراحة سؤالی ذکر نشده که محتاج جواب صریح باشد ولی مطلبی گفته شده که به طور قهری در ذهن انسان ایجاد سؤال می­کند، پاسخ سؤالات برخاسته از بعضی از مطالبی که در بعضی از آیات وجود دارد در آیات دیگر یافت می­شود، از باب نمونه به یک مورد اشاره می­کنیم؛ مثلاً در آیه شریفه:«رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّاب» [۱] ، در این آیه از خداوند متعال درخواست می­شود که بعد از آنکه ما را هدایت کردی قلوب ما را گرفتار گمراهی و ضلالت نکن، اینجا ممکن است سؤالی به ذهن بیاید که چگونه خداوند خودش دل­ها را منحرف می­کند و مگر ممکن است خداوند قلوب انسان­ها را در مسیر گمراهی قرار دهد تا ما از خداوند بخواهیم قلوب ما را بعد از هدایت گمراه نکن، این سؤالی است که از این آیه به ذهن خطور می­کند، این سؤال را می­توان با کمک آیه شریفه:«فَلَمَّا زَاغُواْ أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لَا يهَْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِين» [۲] پاسخ داد و آن اینکه آیه برای ما روشن می­سازد وقتی آن­ها منحرف و گمراه شدند خدواند هم قلوب آن­ها را منحرف کرد و به باطل متمایل کرد و خداوند قوم فاسق را هدایت نمی­کند، آنچه که از این آیه فهمیده می­شود این است که اینگونه نیست که خداوند متعال بی­جهت هر کسی را که بخواهد گمراه کند و هر کسی را بخواهد هدایت کند، اینکه ما می­گوییم خدایا ما را بعد از هدایت گمراه نکن منظور این است که خدایا بعد از اینکه ما هدایت شدیم مراقب ما باش و اگر دچار انحراف شدیم و به باطل متمایل شدیم ما را حفظ کن؛ یعنی در واقع از خدا می­خواهیم که اگر قلوب ما به باطل میل پیدا کرد جلو ما را بگیر و اینگونه نباشد که مثل فساق و کفار ما را به خودمان واگذار کنی، پس ما به کمک این آیه سؤالی را که از آیه دیگری فهمیده می­شد پاسخ دادیم.

قاعده هفتم:

قاعده هفتم این است که ما مطلبی را از انضمام دو آیه به یکدیگر استفاده کنیم، گاهی یک آیه به تنهایی مطلبی را افاده می­کند و آیه دیگری هم به تنهایی بر یک مطلبی دلالت می­کند ولی وقتی این دو به هم ضمیمه می­شوند از مجموع آن دو، یک مطلب جدیدی استفاده می­شود؛ مثلاً آیه شریفه:«وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شهَْرًا» [۳] می­فرماید: حمل و از شیر گرفتن مجموعاً سی ماه است، در آیه شریفه:«وَ الْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَينْ‏ِ كاَمِلَين‏» [۴] خداوند می­فرماید: مادران فرزندانشان را دو سال شیر می­دهند، از انضمام این دو آیه مطلبی که استفاده می­شود این است که کمترین زمان حمل، شش ماه است، آثار انضمام آیات به یکدیگر را در نحوه استفاده احکام شرعی زیاد مشاهده می­کنیم.

غیر از این قواعد هفت­گانه که ذکر شد موارد دیگر هم وجود دارد که به بهره­گیری از قرآن به عنوان منبع تفسیر دلالت دارد مثل اینکه آیه­ای دامنه مفهوم و معنای آیه دیگر را محدود می­کند یا حتی ممکن است آیه­ای دامنه معنای آیه دیگر را توسعه دهد.

دومین منبع برای تفسیر قرآن: روایات

دومین منبع از منابع تفسیر قرآن روایات اهل بیت(ع) است، شاید بتوان گفت بعد از قرآن مهم­ترین منبع تفسیر قرآن روایاتی است که از ائمه معصومین(ع) وارد شده است، البته وقتی می­گوییم روایات، طبیعی است که هر روایتی مورد نظر نیست بلکه روایتی مورد نظر است که واجد شرائط حجیت باشد و ضعیف شمرده نشود. پس روایات یکی از منابع مهم تفسیر قرآن هستند و نقش اساسی در فهم مقاصد و مدالیل آیات دارند، این مسئله بخصوص در مورد متشابهات، تخصیص و تقیید قرآن و ذکر مصادیق، بیشتر به چشم می­خورد.

ادله:

دلیل اول:

بعضی از آیات قرآن دلالت دارند بر اینکه روایات نبوی در فهم آیات تأثیر دارد؛ مثلاً آیه شریفه:«وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَينِ‏َّ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِْمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون‏» [۵] می­فرماید: ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا تو برای مردم آنچه را که نازل شده برای آن­ها تبیین کنی، اینجا به استناد این آیه شریفه کسی که تبیین قرآن می­کند خود پیامبر است؛ یعنی اگر در جایی پیامبر قرآن را برای ما تبیین کرد برای ما اعتبار دارد یا مثلاً در بعضی از آیات خود پیامبر به عنوان معلم قرآن معرفی شده است، منظور از اینکه قرآن پیامبر(ص) را معلم قرآن معرفی می­کند فقط این نیست که پیامبر خواندن قرآن را به مردم یاد دهد بلکه منظور این است که علاوه بر یاد دادن قرآن، معارف و حقایق قرآن را هم به مردم معرفی کند، پس وقتی گفته می­شود پیامبر قرآن را برای مردم تبیین می­کند مراد توضیح و آشکار کردن مقاصد و مدالیل قرآن است، پس بعضی از آیات قرآن خود پیامبر(ص) را به عنوان کسی که می­تواند قرآن را تعلیم دهد و تبیین کند معرفی کرده است، البته این آیات مرجعیت پیامبر(ص) را برای تفسیر قرآن معرفی می­کند، حال سؤال این است که مرجعیت سایر اهل بیت(ع) از کجا فهمیده شود؟ در قرآن آیاتی وجود دارد که در شأن اهل بیت نازل شده، همچنین روایاتی از پیامبر(ص) درباره امیرالمؤمنین(ع) و سایر معصومین(ع) وارد شده است پس می­توانیم این مطلب را ضمیمه کنیم که همانگونه که این آیات پیامبر را معلم و مبین قرآن معرفی کرده است سایر اهل بیت(ع) هم از این جهت فرقی با پیامبر(ص) ندارند که اگر این ضمیمه صورت بگیرد فرقی از این جهت بین پیامبر(ص) و سایر معصومین(ع) نیست.

دلیل دوم:

به طور کلی متعارف نزد عقلاء این است که فرستادگان و مبلغین یک پیام نسبت به محتوای آن پیام اعرف و آشناتر از دیگران هستند؛ مثلاً اگر کسی تحت تعلیم و تربیت کسی واقع شده باشد طبیعتاً از دیگران به محتوای سخنان معلمش اعرف است. طبیعتاً اگر بخواهیم کلامی را که از ناحیه کسی صادر شده بفهمیم در درجه اول یا به کلمات خودش مراجعه می­کنیم و یا به اصحاب و یاران آن شخص، پیامبر(ص) مأمور تبلیغ پیام الهی است و تحت هدایت خاص خداوند متعال است و طبیعتاً نسبت به کلام خداوند متعال اعرف از دیگران است، ائمه معصومین(ع) هم انسان­های برگزیده­ای بودند که تحت این هدایت قرار گرفتند، پیامبر(ص) علم خودش را به آن­ها منتقل کرد و آن­ها صاحب علم پیامبر(ص) هستند، طبیعتاً اینها برای تبیین و توضیح آیات اولی از دیگران هستند.

دلیل سوم:

سیره عملی مسلمین در زمان پیامبر(ص) این بوده که بسیاری از اصحاب برای فهم آیات به خود پیامبر(ص) مراجعه می­کردند و از مقصود و منظور آیه مورد نظر از پیامبر(ص) سؤال می­کردند و این سنت توسط صحابه ادامه پیدا کرده؛ یعنی آن­ها هم بعضاً در مورد معنای بعضی از آیات قرآن مورد سؤال قرار می­گرفتند و صحابه به استناد سخنان پیامبر(ص) تفسیر آن آیات را بیان می­کردند، این روش بعد از صحابه و در طول قرون و اعصار توسط مسلمین هم عمل شده که به روایات وارده از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برای فهم آیات قرآن استناد می­کردند، در بین مفسرین شیعه و سنی هم از این رویه پیروی شده و در تفسیر آیات بخش مهمی را به نقل روایات اختصاص داده­اند و اساساً بعضی از تفاسیر منحصراً تفسیر روائی هستند لذا به نظر می­رسد با وجود این ادله­ای که عرض شد تردیدی نیست که روایات یکی از منابع مهم تفسیر قرآن هستند که سابقاً هم به نقش روایات در تفسیر قرآن اشاره کردیم.

بحث جلسه آینده: قواعد استفاده از روایات به عنوان منبع برای تفسیر آیات قرآن را در جلسه آینده ذکر خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . آل عمران/۸.

[۲] . صف/۵.

[۳] . احقاف/۱۵.

[۴] . بقره/۲۳۳.

[۵] . نحل/۴۴.