جلسه چهارم-ادله تحریف

دانلود-جلسه چهارم-PDF

جلسه چهارم
ادله تحریف
۱۷/۰۷/۱۳۹۱

خلاصه جلسه گذشته:

دلیل اول قائلین به تحریف این بود که تحریف در بین یهود و نصاری نسبت به تورات و انجیل قطعاً واقع شده و بر طبق روایات هر چه در امت­های سابقه واقع شده در این امت هم واقع می­شود، نتیجه آنکه تحریف نسبت به قرآن واقع شده است. عرض کردیم مقدمه اول مورد قبول است و مقدمه دوم هم مطلبی است که روایات متواتره­ای بر آن دلالت می­کند.

بررسی دلیل اول:

چند اشکال به این دلیل وارد است:

اشکال اول:

این روایات قطعاً متواتر نیستند و شاهد مهم عدم تواتر این روایات این است که در کتب اربعه ذکر نشده­اند و نهایت چیزی که می­توان گفت این است که این روایات به عنوان خبر واحد تلقی می­شوند، البته به گفته بعضی از محدثین این روایات صحیح­اند؛ مثلاً یکی از کسانی که معتقد به صحیح بودن این روایات می­باشد مرحوم شیخ صدوق است که می­فرماید: «صح عن النبی انه قال کذا».

اشکال دوم:

بر طبق مفاد این روایات بنا بر آنچه که مستدل گفته باید همه آنچه که در امت­های پیشین واقع شده در این امت هم واقع شود یعنی مستدل ادعا می­کند که همه وقایع مربوط به یهود و نصاری در امت پیامبر(ص) هم واقع می­شود که اگر این کبری را بپذیریم مشکل این است تحریف قرآن باید تحریف به زیاده باشد نه به نقیصه چون آنچه در تورات و انجیل واقع شده تحریف به زیاده است در حالی که مدعا تحریف به نقیصه است؛ به عبارت دیگر اشکال دوم این است که دلیل با مدعا منطبق نیست چون ادعا تحریف به نقیصه در قرآن است در حالی که دلیلی که بر آن اقامه شده تحریف به زیاده را ثابت می­کند.

اشکال سوم:

کبرای قیاس مورد استدلال یعنی کل ما وقع فی امم السابقة یقع فی هذه الامّة مثله، یا اباء از تخصیص ندارد و یا آبی از تخصیص است؛ چون عقلی نیست که قابل تخصیص نباشد، ولی در عین حال گاهی لسان بعضی از قواعد و کبریات به نحوی است که تخصیص­پذیر نیست اما لسان بعضی از کبریات به گونه­ای است که اباء از تخصیص ندارد و تخصیص­پذیر است حال اگر آنچه از این روایات استفاده می­شود اباء از تخصیص نداشته باشد مشکل حل است چون این عام مانند سایر عمومات تخصیص می­خورد به این بیان که کل ما وقع فی الامم السابقة یقع فی هذه الامّة مثله الا فی التحریف و مخصص این عمومات هم همان ادله تحریف قرآن است، یعنی این استثناء به واسطه ادله­ای است که دلالت بر عدم تحریف قرآن می­کند لذا آن ادله می­تواند مخصص این روایات باشد. بر این اساس هر آنچه که در امت­های گذشته واقع شده در این امت هم واقع می­شود مگر در خصوص تحریف که در تورات و انجیل تحریف صورت گرفته ولی در قرآن تحریف واقع نشده است.

اگر هم گفته شود این کبری یعنی کل ما وقع فی الامم السابقة یقع فی هذه الامّة مثله اباء از تخصیص دارد یعنی سیاق این کبری به نحوی است که نمی­توان دلیلی را مخصص آن قرار داد در این صورت مشکلی که پیش می­آید این است که موارد نقض بسیاری وجود دارد که این کبرای کلی را نقض می­کند. وقتی در کبرای قیاس ادعا می­شود طابق النعل بالنعل به معنی است که در همه امور و جزئیات هر آنچه که در امت­های سابقه واقع شده در این امت هم واقع می­شود در حالی که این قابل نقض است از جمله تولد عیسی بدون پدر که این امر نسبت به پیامبر نصاری واقع شده در حالی که در این امت واقع نشده است و هم­چنین بردن عیسی به آسمان، غرق شدن فرعون و اصحابش در دریا، گوساله پرستی بنی اسرائیل که هیچ کدام از این امور در این امت واقع نشده است و ما نسبت به عدم وقوع این امور در امت پیامبر(ص) یقین داریم لذا به نظر می­رسد با توجه به سه اشکالی که عرض شد دلیل اول قابل استدلال نیست.

توجیه روایات:

لکن مسئله­ای که باقی می­ماند این است که این روایات اگر هم متواتر نباشند حداقل به عنوان خبر واحد صحیح در کتب روایی نقل شده و نمی­شود از آنها چشم پوشی کرد.

توجیهی که ما برای این روایات ذکر می­کنیم این است که اگر چه ظاهر روایات این است که هر آنچه که در بین امت عیسی و موسی واقع شده طابق النعل بالنعل در این امت هم واقع می­شود و این به معنای این است که در جزئی­ترین امور مربوط به این امت هم این اتفاق می­افتد و مثال­هایی هم که در بعضی روایات ذکر شده حکایت از این معنی دارد ولی با توجه به توالی فاسده­ای که بر این ادعا مترتب می­شود ناچاریم این روایات را به خلاف ظاهر حمل کنیم و بگوییم منظور این روایات مشابهت در بعضی از امور بین امت­های پیشین و این امت است؛ به عبارت دیگر ظاهر روایات مشابهت تام را دلالت می­کند چون می­گوید هر آنچه در امم سابق واقع شده در این امت هم واقع می­شود اما ما ادعا می­کنیم مستفاد از این روایات مشابهت ناقصه است، مشابهت ناقص به این معنی است که بعضی از اتفاقاتی که در امت­های گذشته واقع شده در این امت واقع می­شود که از جمله مهم­ترین اتفاقات شعبه شعبه شدن و فرقه فرقه شدن این امت است یعنی اختلاف و تشتت در بین امت پیامبر(ص)، شاهد بر این مطلب هم این است که علامه مجلسی این روایت را تحت عنوان باب افتراق الامّة بعد النبی(ص) علی ثلاث و سبعین فرقة آورده است که دال بر این است که امت پیامبر(ص) بعد از ایشان به ۷۳ فرقه تقسیم می­شوند، پس همان گونه که در مورد یهود گفته شده به ۷۱ فرقه و در مورد نصاری گفته شده که به ۷۲ فرقه تقسیم می­شوند در مورد مسلمین هم گفته شده که به ۷۳ فرقه تقسیم می­شوند و این یکی از مهم­ترین مشابهات این امت با امم گذشته است. یا اینکه این امت هم مثل امم سابقه اهل معصیت­اند و احکام شرعی را رعایت نمی­کنند که اگر این معنی را بگوییم حتی می­توان گفت این معنی خلاف ظاهر هم نیست چون بین این امت و امم گذشته مشابهت تام است اما منظور مشابهت تام در کلیات است نه در جزئیات، کل ما وقع فی الامم السابقة یقع فی هذه الامّة مثله دال بر این است که کلیات واقع شده در امم سابقه در این امت هم واقع می­شود مثل اختلاف بعد از پیامبر و هم­چنین ارتکاب معاصی و عدم رعایت احکام الهی. پس این کبری می­خواهد بگوید جنس این امت با امت­های سابقه یکی است و همان مشکلاتی که در گذشته بوده در این امت هم پیش می­آید و منظور این نیست که تک­تک جزئیاتی که در امم سابق واقع شده در این امت هم واقع می­شود و مسلم و قطعی است که احوال شخصیه ملاک نیست بلکه موضوع امت است و آنچه که متوجه امم سابق شده در این امت هم پیش خواهد آمد. از جمله مواردی که می­تواند گفته ما را تأیید کند این است که در امم گذشته در عین حال که پیامبر هم در بین مردم بود عذاب بر آنها نازل می­شد در حالی که در مورد پیامبر اکرم(ص) گفته شده در حالی که تو بین مسلمین باشی آنان را عذاب نمی­کنیم و این تفاوت­ها بیشتر در امور جزئی و فرعی است وگرنه در امور کلی بین این امت و امم گذشته مشابهت وجود دارد لذا اگر این گونه توجیه کنیم و بگوییم که منظور از مشابهت این امت با امت­های گذشته، مشابهت در کلیات است در این صورت روایات با این توجیه حمل بر خلاف ظاهر نشده و ظاهر روایات همین است که عرض شد.

پس ما در دو مرحله روایات را توجیه می­کنیم؛ در درجه اول می­گوییم این روایات حمل بر خلاف ظاهر می­شود، ظهور روایات مشابهت تام است اما ما مشابهت ناقص را از این روایات استفاده می­کنیم. در مرحله دوم می­گوییم اساساً ما روایات را حمل بر خلاف ظاهر نمی­کنیم و مشابهت تام بین این امت و امم سابق وجود دارد اما این مشابهت تام در جزئیات نیست بلکه در کلیات است.

بحث جلسه آینده: دلیل دوم و بررسی آن را انشاء الله در جلسه آینده ذکر خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»