جلسه چهاردهم-ادله عدم تحریف – کتاب (آیه اول)

دانلود-جلسه چهاردهم-PDF

جلسه چهاردهم
ادله عدم تحریف – کتاب (آیه اول)
۲۷/۰۹/۱۳۹۱

خلاصه جلسه گذشته:

بحث ما در دلیل اول بر عدم تحریف قرآن بود، عرض کردیم دلیل اول کتاب است یعنی به بعضی از آیات قرآن برای اثبات عدم تحریف استناد شده است. آیه اول آیه شریفه «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ* لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ» [۱] بود که گفتیم بر طبق این آیه طبیعت باطل که با الف و لام جنس آمده به وسیله لا نفی شده و این دلالت می‏کند بر اینکه همه اقسام و مصادیق باطل از قرآن نفی شده و یکی از مصادیق باطل هم تحریف است لذا تحریف از قرآن نفی شده است. عرض کردیم اشکالاتی به این آیه وارد شده که دو اشکال را ذکر و پاسخ دادیم.

اشکال سوم:

در ذیل این آیه روایاتی وارد شده که دلالت می‏کند بر اینکه منظور از این آیه اصلاً مسئله تحریف و امثال آن نیست چون این روایات منظور از آیه را مشخص کرده‏اند.

روایت اول: عن الباقر (ع) قال: «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ قَالَ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ قِبَلِ التَّوْرَاةِ وَ لَا مِنْ قِبَلِ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ أی لَا يَأْتِيهِ مِنْ بَعْدِهِ كِتَابٌ يُبْطِلُهُ» [۲] . امام باقر (ع) فرموده‏اند منظور از «لایأتیه الباطل» که در آیه قرآن آمده «لایأتیه الباطل» از قِبل تورات و انجیل و زبور است یعنی در قرآن مطلبی وجود ندارد که به وسیله آنچه که در تورات و انجیل و زبور آمده ابطال شود یعنی قرآن توسط کتب آسمانی قبلی ابطال نشده یعنی آنچه در قرآن آمده منافی با مطالب سایر کتب آسمانی نیست و همچنین است نسبت به بعد یعنی بعد از قرآن هم کتابی نخواهد آمد که مطالب قرآن را ابطال کند و این بدین معنی است که مطالبی که در قرآن وجود دارد حق و صحیح است و توسط هیچ کتابی نه قبل از آن و نه بعد از آن ابطال نمی‏شود.

روایت دوم: عن الصادقین (ع): «إنّه لیس فی اخباره عن ما مضی باطلٌ و لا فی اخباره عن ما یکون فی المستقبل باطلٌ» [۳] در اخبار از گذشته و در اخبار از آینده هیچ باطلی نیست یعنی آنچه که قرآن نسبت به گذشته خبر داده درست است و آنچه هم نسبت به آینده خبر داده درست است و کذب و خلاف نسبت به مطالب قرآن وجود ندارد.

پس به استناد این دو روایت اساساً این آیه ربطی به مسئله تحریف در قرآن ندارد.

پاسخ:

به نظر می‏رسد این اشکال هم وارد نیست؛ چون این دو روایت در واقع در مقام بیان بعضی از مصادیق باطل‏اند اما دلالت نمی‏کنند بر اینکه باطل محصور در همین موارد است، اگر این روایات بر حصر دلالت می‏کردند باید هر کدام از این دو روایت به وسیله روایت دیگر مورد نفی قرار گیرد، اگر قرار بود روایت اول بر حصر باطل در آنچه که مستفاد از آن روایت است دلالت بکند معنایش این است که غیر از آن باطل نیست و این در حقیقت تکذیب روایت دوم است و به همین منوال اگر روایت دوم هم بر حصر باطل در عدم صحت اخبار از گذشته و آینده دلالت کند معنایش این است که باطل به معنای وارد در روایت اول نیست پس خود این دو روایت در واقع نشان دهنده آن است که این روایات هر کدام به بیان یک نمونه و مصداق از باطل پرداخته‏اند پس وقتی حصر را نفی کردیم مشکلی در استدلال بوجود نمی‏آید یعنی این روایات نافی استدلال و ناقض استناد به این آیه نخواهند بود.

اشکال چهارم:

در آیه‏ای که ذکر شده عبارت «لایأتیه الباطل» آمده که در حقیقت مثل این است که فرموده باشد «القرآن لایأتیه الباطل»؛ هیچ باطلی نسبت به قرآن جاری نخواهد شد. مستشکل می‏گوید: منظور از کتاب که در این آیه آمده و توصیف شده به اینکه باطل در آن وجود ندارد آیا همه افراد و مصادیق قرآن است که در بین مردم موجود بوده یا بعضی از مصادیق منظور است؟ اگر منظور این باشد که باطل در هیچ یک از مصادیق قرآن راه ندارد و هیچ کدام تحریف نشده بر خلاف واقع است چون قطعاً در صدر اسلام عده زیادی در قرآن‏های موجود نزد خودشان تغییراتی داده بودند و تحریفاتی در آنها صورت گرفته بود و شاهد بر این مطلب هم تشکیل کمیته یکسان سازی قرآن بود و بعد از آن خلیفه سوم دستور داد غیر از آن قرآن همه قرآن‏هایی که در بلاد اسلامی وجود دارد سوزانده شود و هزاران قرآن در آن ایام سوزانده شد که این دال بر تغییر و تحریف در قرآن می‏باشد. اگر هم منظور این است که بعضی از مصادیق قرآن از باطل و تحریف مصون مانده این سخن درستی است و ما هم آن را قبول داریم و معنایش این است که حداقل یک مصداق از مصادیق قرآن از باطل و تحریف مصون مانده و آن همان قرآنی است که نزد اهل بیت (ع) باقی مانده و غیر از قرآنی است که نزد ماست چون آن قرآن را علی (ع) جمع‏آوری کرد و بعد از آنکه کمیته یکسان سازی آن را نپذیرفتند حضرت فرمودند: من این قرآن را می‏برم و بعد از این کسی آن را نخواهد دید. پس اگر منظور این باشد این آیه به استناد این بیان، دلالت می‏کند بر اینکه قرآنی که نزد اهل بیت (ع) باقی است از تحریف مصون مانده است ولی اینکه بقیه قرآن‏ها دچار تحریف نشده از این آیه استفاده نمی‏شود. نتیجه اینکه این آیه به طور مطلق بر نفی تحریف از قرآن موجود نزد ما دلالت نمی‏کند.

پاسخ:

این اشکال هم همان گونه که سابقاً گفتیم وارد نیست چون قبلاً اشاره کردیم که تحریف به معانی مختلف وارد شده است، بعضی از معانی تحریف به اتفاق مسلمین در قرآن واقع شده است، برخی از معانی تحریف به اتفاق مسلمین در قرآن واقع نشده و بعضی از معانی هم محل اختلاف است، آنچه که در این اشکال به آن استناد شده غیر از آن چیزی است که در اینجا محل نزاع است، اگر در اوائل قرآن‏های متعدد که دستور به سوزاندن آنها داده شده، دچار تحریف شده بودند اما منظور تحریف به نقیصه که محل بحث ماست نبوده است، تحریف مورد نزاع، تحریف به نقیصه است که به اتفاق مسلمین واقع نشده و آن موقع هم که قرآن‏ها را سوزاندند به این دلیل نبوده که از قرآن اصلی چیزی کم شده باشد بلکه به خاطر تغییر و تبدیل‏هایی بوده که در ترتیب آیات و جابجایی کلمات و غیره صورت گرفته است. پس آنچه مستشکل به آن استناد می‏کند تحریف به معنایی است که واقع شده ولی از محل نزاع که تحریف به نقیصه باشد خارج است و ربطی به نزاع ما ندارد.

نتیجه این که آیه اول می‏تواند بر عدم تحریف قرآن دلالت داشته باشد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . فصلت/۴۱ و۴۲.

[۲] . تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۲۶۶.

[۳] . طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۴.