جلسه پنجم-راه های توثیق عام

دانلود-جلسه پنجم-PDF

جلسه پنجم
راه های توثیق عام
۲۳/۰۷/۱۳۹۱

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در توثیقات خاصه بود، عرض کردیم طرق و راه­هایی برای توثیق خاص ذکر شده است. منظور از توثیق خاص این بود که وثاقت یک راوی مشخص ثابت شود. به دو راه از راه­های توثیق خاص در جلسه گذشته اشاره کردیم؛ یکی تصریح یکی از معصومین(ع) به وثاقت یک شخص بود و دیگری توثیق علماء رجالی بود که تفصیل آن را بیان کردیم که توثیق متقدمین و متأخرین از علماء رجال چه حکمی دارد و به مبانی مختلفی که در این مسئله وجود دارد اشاره کردیم.

طریق سوم: ادعای اجماع

سومین طریق از طرق توثیق خاص ادعای اجماع بر وثاقت یک روای است. گاهی بعضی از متقدمین ادعای اجماع بر وثاقت یک راوی می­کنند مثلاً سید بن طاووس ادعای اجماع بر وثاقت پدر علی بن ابراهیم قمی کرده است. لذا همین که یکی از بزرگان قدماء ادعای اجماع بر وثاقت یک راوی بکند توثیق خاص شمرده می­شود و برای اثبات وثاقت آن شخص کافی است. البته این توثیق منوط به آن است که معارض نداشته باشد.

در مورد اجماع متأخرین بحث است که آیا اگر در بین متأخرین کسی ادعای اجماع بر وثاقت یک روای کند وثاقت راوی را اثبات می­کند یا خیر که بعضی معتقدند اجماع مورد ادعای متأخرین هم مثبت وثاقت است چون کاشف از توثیق برخی از قدماء است ولی قدر متیقن این است که اجماع منقول توسط یکی از متقدمین اثبات وثاقت می­کند.

البته گاهی از اوقات توثیق مستقیم و صریح نیست بلکه الفاظ مدح در مورد شخصی به کار می­رود که این الفاظ کاشف از حسن ظاهر و وثاقت راوی است مثلاً گفته می­شود فلانی اهل دقت و ضبط است لذا اگر در مورد کسی الفاظ مدح به کار برده شود الفاظ مدح کاشف از حسن ظاهر و وثاقت آن شخص است. البته این نمی­تواند طریق مستقلی برای توثیق خاص محسوب شود به این خاطر که فی الواقع در حکم توثیق یکی از قدماء است یعنی در دائره طریق دوم قرار می­گیرد لکن در طریق دوم گفتیم توثیق یکی از علماء متقدم یا متأخر وثاقت راوی را اثبات می­کند حال توثیق گاهی به لفظ صریح است و گاهی به لفظی غیر صریح که کاشف از وثاقت است و به همین خاطر این طریق چهارم را نمی­توان طریق مستقلی برای اثبات وثاقت محسوب کرد لذا مجموعه طرق اثبات وثاقت به نحو خاص این سه طریقی است که عرض شد که عبارت بودند از: نص و تصریح یکی از معصومین(ع) به وثاقت راوی، توثیق یکی از علماء متقدم یا متأخر و ادعای اجماع از ناحیه متقدمین بر وثاقت راوی. در طریق دوم خود شخص، راوی را توثیق می­کند اما در طریق سوم ناقل توثیق دیگران است لکن ناقلِ اتفاقی است که دیگران بر توثیق آن شخص دارند لذا این طریق با طریق دوم فرق می­کند.

توثیقات عامه:

منظور از توثیقات عامه طرقی است که به واسطه آن وثاقت جمعی از روات به عنوان یک ضابطه ثابت می­شود؛ مثلاً قاعده­ای را ذکر می­کنند که توثیق جمعی را ثابت می­کند و منحصر به شخص خاصی نیست مثلاً گفته می­شود اصحاب الاجماع که این یک عنوانی است که شامل عده­ای از روات می­شود و توثیق آنها را ثابت می­کند.

طرق توثیق عام هم مختلف است و ضوابطی که توثیق عام را به دنبال دارد متعدد است.

طرق توثیق عام:

طریق اول:

اولین عنوان و ضابطه، اصحاب الاجماع است.

عنوان اصحاب الاجماع در بین رجالیون متأخر پیدا شده و در کتب متقدمین از علماء رجال اصلاً چنین تعبیری وجود ندارد. آنچه که در کتب متقدمین وجود دارد الفقهاء من اصحاب الائمه است مثلاً در رجال کشی بخشی تحت عنوان تسمیة فقهاء اصحاب الباقرین(ع) یا تعابیری مثل الفقهاء من اصحاب الصادق(ع) آمده و اصلاً تعبیر به اصحاب الاجماع در کتب رجالی متقدم وجود ندارد. در رجال کشی تعبیراتی که آمده مخصوص کسانی است که احادیث فقهی غالباً به آنها ختم شده مثلاً منظور از الفقهاء من اصحاب الصادق(ع) فقیهانی است که احادیث فقهی امام صادق(ع) به آنها ختم شده است و مسئله به گونه­ای است که اگر احادیث جماعتی که به عنوان الفقهاء من اصحاب الائمه شناخته شده­اند کنار گذاشته شود چیزی از فقه باقی نخواهد ماند چون عمده فقه امامیه از این اشخاص اخذ شده و به همین خاطر است که می­گویند الفقهاء من الاصحاب. تعبیری که در کتاب رجال کشی آمده این است: «اجمعت العصابة علی تصدیق هولاء یا اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء یا اجمع الاصحاب علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء» و متأخرین از علماء رجال لفظ اصحاب اجماع را از این عبارات اصطیاد کرده و بر روات گذاشته­اند پس اصحاب اجماع یک عنوان اصطیادی است که متأخرین از این تعابیر صید کرده و بر نام روات گذاشته­اند. لذا اصطلاح اصحاب اجماع اصطلاح جدیدی است که در بین متأخرین از علماء رجال شایع شده و قبلاً نبوده است.

ثمرات بحث از اصحاب اجماع:

بحث از اصحاب اجماع بحث مهمی است و دارای دو ثمره است:

الف) یک ثمره این است که اصلاً شناخت اصحاب اجماع به عنوان یکی از مهم­ترین ضوابط توثیق عامه لازم است و ما اگر اصحاب اجماع را بشناسیم در واقع وثاقت جمعی برای ما ثابت شده و این خود ثمره­ای مهم است که وثاقت یک گروه برای ما ثابت شود که هر جا در سلسه سند روایتی باشند سند آن روایت از ناحیه این گروه مشکلی نخواهد داشت.

ب) ثمره دیگری که بر این بحث مترتب می­شود این است که حاجی نوری می­گوید هزاران حدیث بنا بر پذیرش وثاقت اصحاب اجماع و بعضی از فروض آن داخل در حریم صحت می­شوند و اگر کسی اصحاب اجماع را نپذیرد و وثاقت آنها برای او ثابت نشود این احادیث از دائره صحت خارج می­شوند. [۱]

رجال کشی اصحاب اجماع را در سه بخش بیان کرده است:

بخش اول:

در بخش اول تحت عنوان تسمیة الفقهاء من اصحاب ابی جعفر(ع) و ابی عبدالله(ع) می­گوید:

«اجمعت العصابة علی تصدیق هؤلاء الاولین من اصحاب ابی جعفر(ع) و ابی عبدالله(ع) و أنقادوا لهم بالفقه، فقالوا: أفقَه الأولین ستَة زرارة و معروف بن خرَّ بوذ و برید و أبوبصیر الاسدی و الفضیل بن یسار و محمد بن مسلم الطّائفی. قالوا: و أفقَهُ الستّةُ زرارة». [۲] می­گوید این اشخاص عبارتند از:

زرارة، معروف بن خرّبوذ، برید، ابوبصیر اسدی، فضیل بن یسار، محمد بن مسلم، بعد در ادامه می­گوید فقیه­ترین این شش نفر زراره است. البته بعضی به جای ابوبصیر اسدی ابوبصیر مرادی را هم گفته­اند.

بخش دوم:

در بخش دوم تحت عنوان تسمیة الفقهاء من اصحاب ابی عبدالله(ع) می­گوید:

«أجمعت العصابة علی تصحیح ما یصحّ عن هؤلاء و تصدیقهم لما یقولون، و اقرُّوا لهم بالفقه، من دون أولئک الستة الذین عدّدناهم و سمّیناهم، ستّةِ نفرٍ: جمیل بن دَرّاج، و عبدالله بن مُسکان، و عبدالله بن بُکیر، و حمّاد بن عیسی، و حمّاد بن عثمان و أبان بن عثمان». [۳] می­گوید گروه دوم که از اصحاب امام صادق هستند عبارتند از این شش نفر که این گروه هم فقیه بوده ولی درجه علمی این گروه به اندازه شش نفر اول نبوده است و در بین این شش نفر هم جمیل بن دراج از بقیه افقه است.

بخش سوم:

در بخش سوم هم تحت عنوان تسیمة الفقهاء من اصحاب ابی ابراهیم(ع) و ابی الحسن الرضّا(ع) می­گوید:

«اجمع اصحابنا علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم و اقّروا لهم بالفقه و العلم و هم ستةُ نفرٍ آخر دون السّتة نفرٍ الذین ذکرناهم فی اصحاب ابی عبدالله(ع)، منهم یونس بن عبد الرحمن و صفوان بن یحیی و محمد بن ابی عمیر و عبدالله بن المغیرة و الحسن بن محبوب و احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی». [۴] می­گوید: اصحاب بر تصحیح آنچه که از ناحیه این شش نفر به عنوان صحیح وارد شده اجماع دارند و در مورد آنها به فقه و علم اقرار کرده­اند و یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی افقه از بقیه بوده­اند. البته بعضی به جای حسن بن محبوب حسن بن علی بن فضال را هم ذکر کرده­اند.

پس اصحاب اجماع طبق نظر مشهور هجده نفرند که در سه گروه شش نفره ذکر شده­­اند.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . مستدرک الوسائل، ج۳، ص۷۵۷.

[۲] . رجال کشی، ص۲۰۶.

[۳] . همان، ص۳۲۲.

[۴] . همان، رقم ۱۰۵۰.