جلسه هفتم-تفسیر علی بن ابراهیم قمی

دانلود-جلسه هفتم-PDF

جلسه هفتم
تفسیر علی بن ابراهیم قمی
۰۸/۰۸/۱۳۹۰

خلاصه جلسه گذشته:

در جلسه گذشته مختصری درباره خود علی بن ابراهیم قمی مطالبی را عرض کردیم اما در رابطه با خود کتاب معروف به تفسیر علی بن ابراهیم قمی دو مسئله مهم وجود دارد که باید بررسی شود، این کتاب مشتمل بر یک مقدمه و یک متن است که در انتساب هر دو(مقدمه و متن) به علی بن ابراهیم قمی تردید وجود دارد؛ جمعی قائل به این هستند که مقدمه و متن هر دو متعلق به خود علی بن ابراهیم قمی است؛ یعنی آنچه که الآن به عنوان تفسیر علی بن ابراهیم قمی مشهور شده هم مقدمه آن کتاب و هم متن کتاب را خود علی بن ابراهیم قمی نوشته است، بعضی هم در هر دو تردید کرده­اند؛ یعنی نه مقدمه و نه کتاب را متعلق به علی بن ابراهیم قمی نمی­دانند، گروه سومی مدعی هستند که مقدمه از خود علی بن ابراهیم است اما کتاب متعلق به او نیست، قبل از اینکه این دو موضوع بررسی شود لازم به ذکر است که همه کسانی که وارد این بحث شده­اند بهرحال این نکته را قبول دارند که بخشی از روایات این کتاب از علی بن ابراهیم است، سخن در این است که آیا همه آنچه که در این کتاب آمده همان کتاب تفسیر علی بن ابراهیم قمی است یا بخشی متعلق به دیگران مثل ابی الجارود است یا اینکه اساساً این کتاب به عنوان کتاب تفسیر توسط علی بن ابراهیم یا ابی­الجارود جمع آوری نشده بلکه مجموعه­ای از روایات تفسیری در این کتاب جمع شده است؟ ما این موضوع را بررسی خواهیم کرد.

بررسی انتساب مقدمه به علی بن ابراهیم:

اما باید درباره خود مقدمه این موضوع مورد رسیدگی قرار گیرد که آیا مقدمه متعلق به علی بن ابراهیم قمی است یا خیر؟

ممکن است به ذهن خطور کند که چه اهمیتی دارد که این موضوع مورد بحث واقع شود چون مقدمه کتاب چه متعلق به مؤلف باشد یا نباشد اهمیتی ندارد بلکه عمده متن کتاب است. ولی باید توجه داشت که در مقدمه یک جمله­ای آمده که عبارت است از:«و نحن ذاکرون و مخبرون بما ینتهی إلینا و رواه مشایخُنا و ثقاتُنا عن الذین فرض الله طاعتهم و اَوجب ولایتهم و لایقبل عملٌ إلا بهم» [۱] ؛ این جمله بر توثیق عام رواتی که در این کتاب از آن­ها نام برده شده دلالت می­کند؛ یعنی می­گوید من فقط روایت کسانی را نقل کرده­ام که ثقه هستند، از حدود۴۰۰ راوی در این کتاب، روایت نقل شده است که اگر ما این مقدمه را از علی بن ابراهیم بدانیم توثیقی که در مقدمه ذکر شده توثیق عامی است که همه راویانی که در این کتاب نام آن­ها ذکر شده را شامل می­شود و نتیجه این می­شود که ذکر این جمله در مقدمه کتاب شهادتی است از ناحیه علی بن ابراهیم بر وثاقت روات، اما اگر بگوییم این مقدمه از علی بن ابراهیم نیست توثیق عامی که در مقدمه ذکر شده قابل استناد نیست و نمی­تواند وثاقت روات موجود در کتاب را ثابت کند، فرض کنیم اگر گفته شود مقدمه این کتاب را شخصی که شاگرد ابوالفضل العباس بن محمد که شاگرد علی بن ابراهیم بوده نوشته است در این صورت توثیق عام او در مقدمه کتاب نمی­تواند شهادتی باشد که ما بتوانیم به آن اعتماد کنیم و وثاقت روات موجود در کتاب را ثابت کنیم، بهرحال نزاع در اینکه این مقدمه از علی بن ابراهیم است یا خیر این ثمره را دارد و مهم هم می­باشد و مثل مقدمه­ای که برای کتب نوشته می­شود نیست تا صحت انتساب یا عدم صحت انتساب آن به علی بن ابراهیم تأثیری نداشته باشد و خالی از فایده باشد.

پس ما باید این مطلب را مورد بررسی قرار دهیم که آیا مقدمه کتاب، متعلق به علی بن ابراهیم است یا خیر؟ فایده این نزاع را هم دانستیم که اگر ما مقدمه کتاب را متعلق به علی بن ابراهیم قمی دانستیم توثیق عامی که در مقدمه کتاب ذکر شده شاهد است بر اینکه تمام روات موجود در این کتاب ثقه هستند و اگر مقدمه را متعلق به علی بن ابراهیم ندانستیم نمی­توان ادعا کرد که تمام روات موجود در این کتاب ثقه هستند.

در مورد مقدمه و انتساب آن به علی بن ابراهیم دو قول وجود دارد:

قول اول: قول اول این است که مقدمه کتاب از علی بن ابراهیم نیست. قائلین به این قول به شواهدی تمسک می­کنند.

قول دوم: قول دوم این است که مقدمه کتاب متعلق به علی بن ابراهیم است، قائلین این قول هم شواهدی بر مدعای خود ارائه داده­اند.

شواهد قول اول :

شواهدی که ادعا شده دلالت می­کند بر عدم انتساب مقدمه به علی بن ابراهیم عبارتند از:

شاهد اول: شاهد اول این است که بعد از دو صفحه از شروع مقدمه می­گوید:«قال ابوالحسن علی بن ابراهیم الهاشمی القمی»، اگر فرض این باشد که مقدمه کتاب را علی بن ابراهیم قمی نوشته چطور ممکن است بعد از دو صفحه که از مقدمه کتاب گذشته جمله مذکور گفته شود، این جمله شاهد است بر اینکه مقدمه کتاب را علی بن ابراهیم ننوشته است؛ چون معنا ندارد کسی که مقدمه را می­نویسد از قول خودش مطلبی را نقل کند، البته توجه داشته باشید که اصل اینکه مؤلفین در گذشته به این شکل می­نوشته­اند مرسوم بوده است، همان گونه که در اول کتاب سیوطی می­خوانید:«قال محمد هو ابن مالک»؛ که خود مؤلف کتاب نام خودش را در اول کتاب ذکر کرده است، پس اینکه مؤلفین به این شکل مطلبی را بنویسند و نام خودشان را ذکر کنند مرسوم بوده، لکن نکته­ای که اینجا وجود دارد این است که ما هم قبول داریم که مرسوم بوده مصنفین به این شکل بنویسند ولی این طور نوشتن در ابتدای کتاب یا مقدمه مرسوم بوده نه اینکه در اواسط مقدمه مطلبی را از قول خودشان نقل کنند، در ما نحن فیه هم اگرجمله:«قال ابوالحسن علی بن ابراهیم الهاشمی القمی» در اول مقدمه ذکر می­شد این جمله می­توانست شاهدی باشد بر اینکه مقدمه را خود علی بن ابراهیم نوشته است اما مشکل این است که جمله مذکور، در وسط مقدمه است، پس از اینکه این جمله در وسط مقدمه ذکر شده نتیجه می­گیریم مقدمه متعلق به علی بن ابراهیم قمی نیست چون مرسوم نبوده که مؤلفین در وسط کتاب یا مقدمه نام خود را ذکر کنند. ولی در مجموع به نظر می­رسد ذکر نام خود مؤلف در اول یا وسط یا آخر هیچ کدام قرینه نیست بر اینکه این متن به نویسنده ارتباطی ندارد لذا شاهد اول به نظر قابل قبول نیست.

شاهد دوم: شاهد دوم این است که بعد از اتمام مقدمه این جمله آمده است که:«بسم الله الرحمن الرحیم حدثنی ابوالفضل العباس بن محمد»، این شخص از شاگردان بی واسطه علی بن ابراهیم قمی بوده است، خود اینکه شروع متن کتاب با این عنوان است نشان دهنده این است که مقدمه را نه علی بن ابراهیم نوشته و نه ابوالفضل العباس بلکه یک شخص دیگری نوشته است.

شاهد سوم: شاهد سوم این است که می­گویند در مقدمه از سایر کتاب­های علی بن ابراهیم نام برده شده که اگر عزیزان به خاطر داشته باشند ما در موقع بحث از خود علی بن ابراهیم گفتیم نجاشی و شیخ طوسی کتاب­هایی را نام می­برند که متعلق به علی بن ابراهیم بوده است؛ مثلاً نجاشی می­گوید:«و له کتاب التفسیر، کتاب الناسخ والمنسوخ، کتاب الشرایع، کتاب التوحید و الشرک و…» شیخ طوسی هم در فهرست می­گوید:«له کتاب التفسیر و کذا و کذا»، اینکه علی بن ابراهیم کتاب­های دیگری هم داشته مسلم بوده ولی اینکه در مقدمه نام سایر کتب علی بن ابراهیم ذکر شده نشان می­دهد که مقدمه را خود علی بن ابراهیم ننوشته است چون اگر خودش می­نوشت کتاب­های متعددی که در مقدمه ذکر شده را به خودش نسبت نمی­داد، پس مقدمه را شخص دیگری نوشته و خواسته علی بن ابراهیم را معرفی کند و در مقام معرفی او گفته ایشان کتاب­های دیگری هم نوشته است و نام آن کتاب­ها را ذکر می­کند.

شاهد چهارم: اینکه خود متن کتاب به طور کامل از علی بن ابراهیم نیست. بدیهی است شاهد چهارم بر فرضی صحیح است که ما معتقد شویم متن کتاب هم متعلق به علی بن ابراهیم نباشد، لذا معلوم می­شود مقدمه را شخصی نوشته است که این تفاسیر را جمع آوری کرده، البته بعضی در عین حال که می­گویند همه متن کتاب متعلق به علی بن ابراهیم نیست معتقدند مقدمه، متعلق به خود علی بن ابراهیم است، بعید است که متن کتاب مال او نباشد ولی مقدمه متعلق به او باشد مگر اینکه بگوییم خود این مقدمه و بخشی از متن متعلق به علی بن ابراهیم است و بخش دیگری که اضافه شده متعلق به غیر علی بن ابراهیم است که این هم بعید به نظر می­رسد چون مقدمه ناظر به کل مطالبی است که در کتاب آمده لذا این شاهد چهارم شاهد خوبی است بر اینکه مقدمه متعلق به علی بن ابراهیم نباشد.

نتیجه: مجموعاً از این چهار شاهد به نظر ما شاهد اول تمام نیست ولی از شاهد دوم، سوم و چهارم می­توان استفاده کرد که مقدمه کتاب متعلق به علی بن ابراهیم قمی نیست گرچه این مقدمه را بعضی از بزرگان متعلق به خود علی بن ابراهیم می­دانند از جمله آقای خویی که ظاهراً ایشان قبل از نوشتن کتاب معجم رجال الحدیث معتقد بودند که مقدمه از علی بن ابراهیم نیست ولی در کتاب معجم رجال الحدیث معتقد شده به اینکه مقدمه متعلق به علی بن ابراهیم است. ولی به نظر ما با توجه به شواهدی که عرض شد نمی­توان معتقد شد به اینکه مقدمه متعلق به علی بن ابراهیم است، حال اگر این مقدمه متعلق به علی بن ابراهیم نباشد آن توثیق عامی که در مقدمه ذکر شده مخدوش می­شود؛ یعنی آن توثیق عام مذکور در مقدمه کتاب نمی­تواند شهادت بر وثاقت راویان مذکور در این کتاب(تفسیر علی بن ابراهیم قمی) باشد چون معلوم نیست این توثیق عام را چه کسی گفته است زیرا توثیق هر کسی که معتبر و قابل استناد نیست چون اول شخص خودش باید ثقه و معتمد باشد تا توثیق او اثر داشته باشد.

بحث جلسه آینده: این بحث را که بر فرض این مقدمه از خود علی بن ابراهیم باشد آیا وثاقت روات مذکور در کتاب را ثابت می­کند؟ و اگر بخواهد بر وثاقت روات مذکور در کتاب دلالت کند آیا مشروط به شرائطی است یا خیر؟ انشاء الله در جلسه آینده ذکر خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . تفسیر علی بن ابراهیم قمی، چاپ اول، ج۳۰، ص۱.