جلسه هشتم-راه های توثیق عام- اصحاب اجماع

دانلود-جلسه هشتم-PDF

جلسه هشتم
راه های توثیق عام- اصحاب اجماع
09/۰۸/۱۳۹۱

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در مفاد عبارت اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم بود که در مورد اصحاب اجماع ذکر شده است. عرض کردیم در مورد این عبارت چهار احتمال وجود دارد که لازم است این احتمالات به همراه قائلین آنها و ادله و شواهد و مؤیداتشان مورد بررسی قرار گیرد تا ببینیم که منظور از این عبارت چیست.

احتمال اول این بود که مراد از تصحیح ما یصح عنهم تصدیق روایت و حکایت آنهاست نه خود حدیث و مروی. این احتمال توسط مرحوم فیض کاشانی [۱] اختیار شده و به نظر ایشان معنای این عبارت این است که این اشخاص در حکایت و روایتشان مورد تصدیق قرار گیرند نه اینکه حدیث و مروی مورد تصدیق واقع شود و گفته شود این روایت و حدیث از معصوم(ع) صادر شده بلکه منظور این است که در آنچه حکایت کرده­اند تصدیق شوند.

بر اساس این احتمال مدلول مطابقی این بیان تصدیق این جماعت است چون صریحاً می­گوید تصحیح ما یصح عنهم و متعلق اجماع یعنی تصدیق آنچه که این گروه حکایت می­کنند، پس مدلول مطابقی تصدیق آنان در حکایت کردن آنان است لکن مدلول التزامی این عبارت وثاقت آنهاست، وقتی گفته می­شود این گروه را تصدیق کنید لازمه تصدیق آنها این است که ثقه باشند چون اگر ثقه نباشند تصدیقشان معنی ندارد. البته ابن شهر آشوب در مناقب جمله­ای دارد که بعضی خواسته­اند از این جمله استفاده کنند که نظر ایشان هم به احتمال اول متمایل است، عبارت ایشان این است که اجتمعت العصابة علی تصدیق ستةٍ من فقهائه(فقهاء امام صادق(ع)) که گفته شده منظور از تصدیق این شش نفر در عبارت ایشان، روایت است نه مروی، در حالی که در عبارت ایشان نیامده که تصدیق نسبت به روایت است یا مروی لذا از ظاهر کلام ابن شهر آشوب این احتمال استفاده نمی­شود. از کلمات بعضی دیگر از بزرگان مانند ابن داوود یا حتی علامه در خلاصة الاقوال هم می­شود این احتمال را استفاده کرد.

مهم آن است که ببینیم به چه دلیل ادعا می­شود که احتمال اول مفاد عبارت اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم است؟

ادله احتمال اول:

دلیل اول: ظهور و تبادر

عبارت صح عن فلانٍ ظهور در آنچه که این شخص از کسی حکایت می­کند، دارد یعنی آنچه که این شخص از دیگری نقل می­کند صحیح است مثلاً به این عبارت توجه کنید:

قال محمد بن یعقوب حدّثنا علی بن ابراهیم قال حدّثنا ابراهیم بن هاشم قال حدّثنا ابن ابی عمیر قال حدّثنا ابن اذینه قال ابو عبدالله(ع) کذا…، اینجا ابن ابی عمیر با یک واسطه از امام صادق(ع) نقل می­کند که می­توان گفت صحّ عن ابن ابی عمیر، اگر گفتیم اصحاب، اجماع دارند بر تصدیق ما یصح عن ابن ابی عمیر به این معنی است که نقل و حکایت و روایت او مورد تصدیق قرار بگیرد، صح عن ابن ابراهیم یعنی آنچه که او از ابن اذینه نقل کرده، نقل ابن ابی عمیر از امام(ع) نقل با واسطه است، آنچه که ابن ابی عمیر نقل کرده نقل خود حدیث و مروی نیست بلکه ابن ابی عمیر روایت ابن اذینه را نقل و حکایت می­کند پس نقل او از آنچه ابن اذینه گفته نقل بی­واسطه است ولی نقل او از خود حدیث یعنی از امام(ع) نقل با واسطه است، مفاد این عبارت این است که ابن ابی عمیر در حکایت و روایتش از ابن اذینه مورد تصدیق قرار بگیرد و این ظاهر و متبادر از این جمله است، صح عن فلان یعنی صح عن فلان فی روایته، به عبارت دیگر صح عن فلان أی حکی عن فلان او نقل عن فلان لکن چون تعبیر صح در این عبارت است و تصدیق نسبت به ما صح عن فلان شده و اصحاب بر تصدیق ما صح عنهم اجماع دارند لازمه­اش وثاقت خود ابن ابی عمیر است، وقتی اصحاب می­گویند هر چه ابن ابی عمیر حکایت کند مورد تصدیق است و همه نسبت به تصدیق آنچه که امثال ابن ابی عمیر نقل می­کنند اتفاق دارند بدین معنی است که ابن ابی عمیر ثقه است و به نقل او می­توان اعتماد کرد. نقل و حکایت بی­واسطه او از قول ابن اذینه است و نقل او نسبت به نفس الحدیث با واسطه است.

پس دلیل اول ظهور و تبادر عرفی است که عرف از جمله صح عن فلان این را می­فهمند که راوی در آنچه حکایت می­کند تصدیق شود. نتیجه این احتمال این است که قبل از ابن ابی عمیر هر کسی که در سند روایت قرار گیرد باید از نظر وثاقت و عدم وثاقت مورد بررسی قرار گیرد یعنی اجماع اصحاب بر تصدیق ما یصح عن ابن ابی عمیر و امثال او بالملازمه وثاقت خود ابن ابی عمیر را ثابت می­کند ولی به هیچ وجه بر وثاقت ابن اذینه دلالت ندارد چون مراد از موصول در اینجا مطلق ما صح عنهم نیست، اگر مطلق ما نقل عنهم مورد تصدیق قرار می­گرفت هم منقول بی­واسطه و هم منقول با واسطه را شامل می­شد که در این صورت نفس حدیث هم به اعتبار مطلق ما صح عنهم معتبر بود اما مراد از ما یصح عنهم ما نقل عنهم من دون واسطةٍ می­باشد یعنی این اشخاص مورد تصدیق قرار گرفته­اند در آنچه که بدون واسطه نقل کرده­اند لذا صرف ما صح عنهم موجب یقین به نفس روایت و صدور آن از امام معصوم(ع) نمی­شود، مثلاً اگر خود زراره از امام(ع) نقل کند مشکلی ندارد چون عبارت اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم شامل او می­شود و منقول زراره نفس حدیث است نه حکایت از قول دیگری. طبق این احتمال در مورد آنچه که این اشخاص می­گویند، می­توانیم آنها را تصدیق کنیم و لازمه آن وثاقت آنها می­باشد. اما اشخاصی که قبل از آنها واسطه در نقل­اند از حیث وثاقت و عدم وثاقت باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرند اما اگر ما گفتیم ما صح عنهم مطلق است و هر چه آنها نقل کنند چه با واسطه باشد و چه بی­واسطه مورد تصدیق قرار می­گیرند لازمه­اش این است که حتی اگر کسی به عنوان واسطه باشد و آنها از کسانی نقل کنند که معروف به فسق و جعل باشند لطمه­ای نمی­زند اما طبق این احتمال وجود واسطه معروف به فسق یا جعل یا حتی ارسال سند مشمول این عبارت نیست که ما بگوییم درست است که ابن ابی عمیر ارسال سند کرده اما چون عبارت اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم شامل او می­شود و از اصحاب اجماع می­باشد مشکلی ندارد، هم­چنین نمی­توان گفت درست است که واسطه ابن ابی عمیر تا امام معصوم(ع) معروف به جعل است اما چون ابن ابی عمیر از اصحاب اجماع است لذا هر چه او بگوید مورد تصدیق قرار می­گیرد پس طبق این احتمال هر چه خود ابن ابی عمیر نقل کند چون ثقه است مورد تصدیق قرار می­گیرد اما واسطه­های او تا امام معصوم(ع) به هیچ وجه تحت مفاد عبارت اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم قرار نمی­گیرند تا آنها هم به عنوان ثقه قلمداد شوند.

مؤیدی هم برای احتمال اول وجود دارد و آن هم تعبیر خود کشّی است که اولین بار این عبارت اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عنهم را به کار برده و بقیه هم از او اخذ کرده­اند، تعبیر کشی این است که می­گوید: «اجتمعت العصابة علی تصدیق هؤلاء الاولین من اصحاب ابی جعفر(ع) و ابی عبدالله(ع) و انقادوا لهم بالفقه و قالوا: أفقه الاولین ستّة…»، این عبارت نشان می­دهد که تصدیق این جماعت در حکایات آنها است نه در احادیث و مرویاتشان که این مؤیدی است بر احتمال اول چون کشی کسی است که این عبارت را برای اولین بار به کار برده است.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . الوافی، ج۱، مقدمه سوم.