جلسه هشتم-تفسیر علی بن ابراهیم قمی

دانلود-جلسه هشتم-PDF

جلسه هشتم
تفسیر علی بن ابراهیم قمی
۱۰/۰۷/۱۳۹۰

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی بود، عرض کردیم در این کتاب یک مقدمه­ای وجود دارد که نتیجه بحث درباره مقدمه کتاب این شد که این مقدمه از علی بن ابراهیم قمی نیست و احتمالاً یکی از شاگردان با واسطه علی بن ابراهیم قمی؛ یعنی همان کسی که این کتاب را نوشته مقدمه را هم نوشته است، ابوالفضل العباس بن محمد شاگرد علی بن ابراهیم بوده و کسی که مقدمه را نوشته شاگرد ابوالفضل العباس بن محمد بوده است، در مورد کتاب هم خواهیم گفت که آیا این شخص کتاب را جمع آوری کرده یا خیر؟ پس نتیجه بحث در مقدمه کتاب این شد که مقدمه از علی بن ابراهیم قمی نیست، اگر گفتیم مقدمه از علی بن ابراهیم قمی نیست شهادت او بر وثاقت رواتی که در این کتاب نام برده شده­اند نیز نمی­تواند دلالت بر صحت روایات این کتاب داشته باشد. اگر شهادت از ناحیه خود علی بن ابراهیم بود با توجه به اینکه او از ثقات بوده و توسط شیخ و نجاشی هم توثیق شده طبیعتاً می­توانستیم قائل به اعتبار روایات این کتاب و صحت آن­ها شویم ولی مشکل این است که اصل انتساب این مقدمه به علی بن ابراهیم محل اشکال است.

در مورد خود کتاب سه قول وجود دارد:

اقوال در مورد خود کتاب:

قول اول:

قول اول اینکه همه روایاتی که در متن کتاب آمده از علی بن ابراهیم است، بزرگانی مثل علامه مجلسی، صاحب وسائل، مرحوم سید هاشم بحرانی مؤلف تفسیر البرهان و آقای خویی قائلند که این کتاب تماماً از علی بن ابراهیم قمی است.

قول دوم:

قول دوم اینکه این کتاب جامع بین تفسیرین است؛ یعنی دو کتاب تفسیری به هم ضمیمه شده لکن از آنجایی که اکثریت متن کتاب را تفسیر علی بن ابراهیم قمی تشکیل می­داده نام کتاب به عنوان تفسیر علی بن ابراهیم قمی برگزیده شده و شهرت پیدا کرده است، این دو کتاب تفسیری که در این کتاب جمع شده و ضمیمه شده یکی تفسیر علی بن ابراهیم است و دیگری تفسیر ابی الجارود است، البته غالب روایات این کتاب از علی بن ابراهیم است و به همین جهت نام علی بن ابراهیم به عنوان کتاب تفسیر انتخاب شده است.

بعضی گفته­اند ابی الجارود مذهب زیدی داشته و برای اینکه تفسیر او را منتشر کنند آن را به تفسیر علی بن ابراهیم قمی ضمیمه کرده­اند و هر دو را به عنوان یک تفسیر عرض کرده­­اند که باید در جای خودش بحث شود که آیا این احتمال صحیح است یا خیر.

قول سوم:

قول سوم این است که این کتاب در واقع نه تماماً از علی بن ابراهیم قمی است و نه جامع بین تفسیرین است که متضمن تفسیر علی بن ابراهیم قمی و تفسیر ابی الجارود باشد بلکه متن این کتاب مشتمل است بر روایات تفسیری که از علی بن ابراهیم قمی و ابی الجارود و بعض دیگر از کسانی که در مقام تفسیر آیه­ای، روایتی را نقل کرده­اند؛ یعنی در واقع کتابی به عنوان تفسیر علی بن ابراهیم قمی نوشته نشده، همچنین کتابی به عنوان تفسیر ابی الجارود نبوده، اگر چه در مورد ابی الجارود در کتب رجالی این تعبیر آمده که:«له کتاب تفسیرٍ»، برای او کتاب تفسیر بوده است ولی این تفسیری که به عنوان تفسیر علی بن ابراهیم قمی معروف شده در واقع مجموعه­ی روایات تفسیری است که شاگرد شاگرد علی بن ابراهیم قمی اینها را جمع آوری کرده است، البته اکثریت روایات این کتاب روایاتی است که علی بن ابراهیم قمی بیان کرده و بخاطر همین غلبه، نام کتاب را تفسیر علی بن ابراهیم قمی گذاشته­اند.

پس سه قول در اینجا وجود دارد، حال باید ببینیم حق در مسئله چیست و آیا می­توان ادعا کرد که این کتاب تماماً متعلق به علی بن ابراهیم قمی است یا خیر؟

بررسی اقوال:

بطلان قول اول:

چند شاهد و قرینه ذکر می­کنیم که نشان دهنده این است که قول اول قابل قبول نیست که این کتاب تماماً متعلق به علی بن ابراهیم قمی باشد:

شاهد اول: در بعضی از موارد در این تفسیر از تعبیر«أخبرنا و حدثنا» استفاده شده که بعضی از آن­ها با خود علی بن ابراهیم تناسب ندارد چون مشایخ علی بن ابراهیم مشخص­اند، ایشان عمدتاً از پدرش ابراهیم بن هاشم نقل روایت می­کند و معمولاً می­گوید:«حدثنی أبی»، همچنین از احمد بن محمد بن خالد برقی، احمد بن عیسی، احمد بن اسحاق، اسماعیل بن عیسی و حسین بن سعید اهوازی روایت نقل می­کند. از اینکه نویسنده در ابتدای کتاب بعد از اینکه مقدمه تمام می­شود می­گوید:«حدثنی ابوالفضل العباس بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر(ع) قال: حدثنا ابوالحسن علی بن ابراهیم قال حدثنی أبی(رحمه الله) عن محمد بن ابی عمیر عن حمّاد بن عیسی عن حریص عن أبی عبد الله(ع)…»، فهمیده می­شود که کتاب را علی بن ابراهیم ننوشته است چون ابوالفضل العباس خودش شاگرد علی بن ابراهیم بوده حال چگونه ممکن است که علی بن ابراهیم بگوید:«حدثنی ابوالفضل العباس…»، پس این تعبیر در صدر کتاب با این مطلب که کتاب را علی بن ابراهیم نوشته باشد سازگاری ندارد.

وقتی می­گوییم کتاب تفسیر علی بن ابراهیم بدین معنی است که آیا این کتاب مربوط به علی بن ابراهیم است یا نه؟ گاهی سخن در این است که خود علی بن ابراهیم روایات را در یک کتابی جمع کرده لذا وقتی به کتاب­های رجالی مراجعه می­کنید می­بینید که در مورد علی بن ابراهیم نوشته­اند:«له کتبٌ کثیرة کتاب الناسخ و المنسوخ و…» و یکی از کتاب­هایی که برای ایشان نام می­برند کتاب تفسیر است، وقتی گفته می­شود:«له کتاب تفسیر»؛ یعنی خودش همه روایات را در یک کتاب جمع کرده است مثل کتاب نوادر الحکمه که روایات آن را محمد بن احمد بن یحیی جمع کرده است اینجا هم وقتی گفته می­شود تفسیر علی بن ابراهیم؛ معنایش این است که همه روایات این کتاب را خود علی بن ابراهیم جمع کرده و نام آن را تفسیر علی بن ابراهیم قمی گذاشته­ و این غیر از این است که گفته شود همه روایات تفسیری این کتاب از علی بن ابراهیم است، حتی اگر این احتمال هم ثابت شود که روایاتی که در این کتاب وجود دارد با واسطه یا بی واسطه به علی بن ابراهیم برمی­گردد می­توان ادعا کرد که راوی این روایات علی بن ابراهیم است ولی نمی­توان گفت:«له کتاب تفسیر المسمّی بتفسیر علی بن ابراهیم قمی»، اینکه بزرگان با شاهد به این روشنی(اینکه همه روایات از خود علی بن ابراهیم نقل نشده) می­گویند این تفسیر متعلق به علی بن ابراهیم قمی است شاید مسامحةً این را گفته باشند؛ به این معنا که همه روایاتی که در این کتاب آمده از طریق علی بن ابراهیم نقل شده ولی این به این معنا نیست که روایات را خود او به عنوان کتاب تفسیر جمع کرده باشد. در حالی که همین هم نیست، پس بعضی از این تعابیر مثل آنچه در ابتدای کتاب آمده با این سازگاری ندارد که کتاب متعلق به علی بن ابراهیم قمی باشد.

شاهد دوم: شاهد دوم اینکه در بعضی از موارد این تعبیر آمده که:«راجع إلی تفسیر علی بن ابراهیم» که این تعبیر سازگار نیست با اینکه گفته شود همه متن کتاب متعلق به علی بن ابراهیم است چون معنا ندارد که در یک کتاب به خود آن کتاب ارجاع داده شود، اگر به یک بخش یا باب یا فصلی از همان کتاب ارجاع داده شود مشکلی ندارد ولی ارجاع به خود کتاب در متن کتاب معنا ندارد و سازگاری ندارد با اینکه آن کتاب را همان کسی نوشته باشد که این ارجاع را می­دهد.

شاهد سوم: شاهد سوم این است که در این کتاب از احمد بن محمد، روایات زیادی نقل شده و ظاهراً منظور از احمد بن محمد، ابن عُقده است، ابن عقده از کلینی نقل روایت کرده در حالی که خود کلینی در بسیاری از موارد از علی بن ابراهیم نقل روایت می­کند؛ یعنی ابن عُقده شاگرد کلینی است و کلینی شاگرد علی بن ابراهیم است حال چگونه ممکن است که علی بن ابراهیم از شاگرد شاگردش روایت نقل کند.

شاهد چهارم: شاهد چهارم وجود واسطه بین علی بن ابراهیم و بین پدرش است؛ یعنی در بعضی از طرق بین علی بن ابراهیم و پدرش دو نفر واسطه شده­اند که اگر تفسیر مربوط به علی بن ابراهیم باشد واسطه لازم ندارد چون علی بن ابراهیم مستقیماً از پدرش نقل روایت می­کند و همیشه می­گوید:«حدثنی أبی» یا«قال أبی»، پس وجود واسطه بین علی بن ابراهیم و پدرش که در بسیاری از روایات این کتاب دیده می­شود نشان دهنده این است که این تفسیر متعلق به علی بن ابراهیم نیست و شخص دیگری این روایات را جمع کرده است.

لذا ما به استناد این شواهد چهارگانه می­گوییم قول اول قابل قبول نیست، ما محل نزاع را از ابتدا تعیین کردیم که وقتی می­گوییم آیا این کتاب تماماً متعلق به علی بن ابراهیم است یا خیر منظور این است که«له کتاب تفسیر من البدو إلی الختم»؛ یعنی تمام کتاب را خود علی بن ابراهیم نوشته است و این غیر از این است که روایاتی که او در مقام تفسیر نقل کرده را شخص دیگری جمع آوری کرده و تحت عنوان یک کتاب عرضه کند.

بحث جلسه آینده: قول دوم و سوم را انشاء الله در جلسه آینده بررسی خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»