جلسه شانزدهم-ادله عدم تحریف – کتاب (آیه دوم)

دانلود-جلسه شانزدهم-PDF

جلسه شانزدهم
ادله عدم تحریف – کتاب (آیه دوم)
۰۴/۱۰/۱۳۹۱

اشکال دوم:

منظور از حفظ آن گونه که مستدل ادعا می‏کند، صیانت نیست، استدلال بر این پایه استوار است که حفظ به معنای صیانت قرآن از تحریف و تغییر دانسته شود لکن احتمال دارد که حفظ در این آیه به معنای علم باشد که در این صورت معنای آیه این می‏شود «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لعالمون» که اگر این احتمال را در مورد این آیه بپذیریم این آیه دلالت بر عدم تحریف نخواهد داشت، همین که در حد احتمال هم مطرح شود نمی‏توان به این آیه بر مدعا استدلال کرد. این احتمال را میرزای قمی ذکر کرده است. [۱]

پاسخ:

این احتمال اگر چه عقلاً ممکن است اما عقلائاً پذیرفته نیست؛ چون هر جا به یک کلامی استناد می‏شود آنچه مهم است ظهور آن کلام است. در هر ظهوری احتمال خلاف وجود دارد چون اگر احتمال خلاف وجود نداشت نص و صریح بود اما با وجود احتمال خلاف چون این احتمال خلاف مرجوح است عقلاء به آن توجه نمی‏کنند و احتمال خلاف را نادیده می‏گیرند. حال باید دید ظاهر این آیه چیست؟ جمله «انا له لحافظون» ظهور در صیانت دارد و هم لغت و هم عرف وقتی با این آیه مواجه می‏شود معنای نگهداری و صیانت را از آن می‏فهمد. بنابراین صرف وجود یک احتمالی که مرجوح است و در همه موارد ظهور وجود دارد مانع تمسک به ظهور نیست لذا لطمه‏ای هم به استدلال نمی‏زند. بله اگر اینجا قرینه‏ای وجود داشت که به استناد آن قرینه این لفظ از ظاهر خودش منصرف می‏شد و یک ظهور ثانوی برای آن ایجاد می‏شد، آن ظهور ثانوی حجت بود و می‏شد به آن تمسک کرد اما مشکل این است که ما اینجا قرینه‏ای نداریم که لفظ «حفظ» را از معنای صیانت به معنای علم منصرف کند لذا این اشکال هم وارد نیست.

اشکال سوم:

منظور از حفظ، حفظ از ابطال قرآن به دست دیگران و حفظ آن از تعرض دیگران می‏باشد و همچنین صیانت قرآن از اینکه کسی بتواند در مطالب آن خدشه کند، وقتی می‏گوید ما قرآن را حفظ می‏کنیم به این معنی است که ما قرآن را حفظ می‏کنیم از اینکه کسی آن را ابطال کند نه اینکه منظور حفظ قرآن از تحریف و تغییر باشد یعنی متعلق حفظ، قرآن است ولی منظور حفظ از ابطال است نه حفظ از تحریف. و با آمدن این احتمال در متعلق حفظ، استدلال به این آیه باطل می‏شود.

پاسخ:

این اشکال هم به نظر ما وارد نیست و این احتمال بعید است چون منظور از اینکه قرآن را از ابطال حفظ می‏کنیم تارةً این است که ما قرآن را از اینکه کفار و مخالفین و معاندین آن را مورد مناقشه قرار دهند و نسبت به آن ابهام و ایراد و اشکال کنند حفظ می‏کنیم که قطعاً این خلاف واقع است چون به حسب واقع و در طول تاریخ، هم در زمان نزول قرآن و هم بعد از آن کفار و مخالفین کارهای زیادی در رابطه با این جهت انجام داده‏اند و حقیقتاً این امر واقع شده یعنی شبهات و ایرادات زیادی به قرآن وارد شده و تلاش‏های زیادی صورت گرفته برای اینکه اثبات کنند در قرآن تناقض وجود دارد و مطالب آن غیر قابل قبول است پس نمی‏توان گفت معنای «انا له لحافظون» این است که خداوند متعال قرآن را از هر گونه ایراد و اشکال و اتهام توسط دیگران محفوظ می‏دارد به این معنی که اصلاً چنین چیزی در عالم واقع نشود یعنی اخبار از عدم وقوع ابطلال در خارج بدهیم که این قطعاً صحیح نیست چون ما بعینه دیده و می‏بینیم که این امر اتفاق افتاده است.

و اخری منظور این است که قرآن از آنجا که مشتمل بر مطالب قوی و محکم است و از آنجا که منطبق با عقل و فطرت بشر است کسی نمی‏تواند هیچ مطلبی را در قرآن ابطال کند یعنی مثلاً خلاف آن را ثابت کند یا بر آن نقض وارد کند یا به برهان و استدلالی که در قرآن آمده ایراد وارد کند. این احتمال درست است و ما هم قبول داریم که قرآن از اتقانی برخوردار است که هیچ کس نمی‏تواند آن را متزلزل کند ولی این از لسان آیه استفاده نمی‏‏شود چون لسان آیه این است که خداوند متعال قرآن را از تعرض دیگران حفظ می‏کند و در این مسئله دو نکته وجود دارد؛ یکی اینکه حفظ از ناحیه غیر قرآن است یعنی حفظ به خدا نسبت داده می‏شود و دوم اینکه ظاهر این کلام این است که حفظ در برابر دست‏اندازی دیگران است پس حافظ غیر از خود قرآن است و این حفظ هم در مقابل دست‏اندازی دیگران است. اما آنچه که در این احتمال مطرح شده این است که حافظ خود قرآن است، وقتی گفته می‏شود قرآن مشتمل بر مطالب قوی و متقن و محکم است منظور این است که قرآن از اتقانی برخوردار است که هیچ کس نمی‏‏تواند در آن خدشه کند پس سرّ حفظ قرآن خودش می‏باشد یعنی قرآن خودش حافظ خودش است و این هم به خاطر اشتمال بر مطالب محکم و قوی است در حالی که چنین چیزی از این آیه استفاده نمی‏شود پس لسان آیه با این احتمال سازگار نیست.

اشکال چهارم:

مرجع ضمیر در «له» چیست؟ آیا مرجع ضمیر حقیقت خود قرآن است فی‏الجمله یعنی آن قرآنی که بر پیامبر (ص) نازل شده و نزد اهل بیت(ع) بوده و اکنون هم نزد امام زمان (عج) موجود است یا منظور هر فرد و مصداقی از قرآن است که در طول تاریخ از زمان نزول الی الآن موجود شده است و در دست مردم وجود دارد؟ آنچه مسلم است این است که مرجع ضمیر نمی‏تواند افراد و مصادیق خارجی قرآن بالجمله باشد که خداوند متعال بفرماید هر چیزی که بین دو جلد به صورت کتاب درآمده باشد را حفظ می‏کنیم و هیچ آسیبی به آن نمی‏رسد چون ما موارد زیادی را مشاهده کرده‏ایم که قرآن‏ها سوزانده شده و پاره شده و در معرض نابودی قرار گرفته است. پس منظور این است که خداوند متعال می‏فرماید ما قرآن را فی‏الجمله حفظ می‏کنیم و این سازگاری دارد با اینکه قرآنی که نزد امام زمان (عج) است را حفظ می‏کنیم و برای صدق عنوان حفظ، حفظ همان قرآن کفایت می‏کند اما مشکل این است که در این صورت عدم تحریف در قرآن ثابت نمی‏شود چون مدعی تحریف نمی‏گوید حتی آن قرآنی که در نزد اهل بیت (ع) بوده تحریف شده بلکه می‏گوید این قرآن موجود نزد ما تحریف شده و با آن قرآن واقعی که نزد اهل بیت (ع) است متفاوت است. [۲]

پاسخ:

این اشکال هم وارد نیست برای اینکه قرآن یک حقیقتی دارد که بر قلب پیامبر نازل شده و قرآن مکتوب حاکی از آن حقیقت است و آن حقیقت در لوح محفوظ و بر قلب پیامبر (ص) نازل شد و بعد نوشته شد و به کتاب تبدیل شد، خداوند متعال که می‏فرماید: «انا له لحافظون»، ظاهر این جمله این است که زمانی می‏توان گفت قرآن محفوظ است و ما آن را حفظ می‏کنیم که بین قرآن مکتوب و موجود نزد مسلمین با آن حقیقت تفاوتی نباشد، اگر قرار باشد آن حقیقت یک چیز باشد اما قرآنی که مکتوب شده حاکی از آن نباشد در این صورت اطلاق «انا له لحافظون» صحیح نخواهد بود چون اینکه خداوند متعال می‏فرماید حافظ آن هستیم به این معنی است که حقیقت قرآن همان گونه که بر قلب پیامبر (ص) نازل شده باقی مانده است و اگر قرار باشد قرآن موجود نزد مردم حاکی از آن حقیقت که بر پیامبر (ص) نازل شده نباشد نمی‏توان گفت «انا له لحافظون».

بحث جلسه آینده: اشکالات دیگری هم در رابطه با آیه حفظ وجود دارد که انشاء الله در جلسه آینده به ذکر و بررسی آنها خواهیم پرداخت.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . میرزای قمی، قوانین، ج۱، ص۴۰۵.

[۲] . محدث نوری، فصل الخطاب، ص۳۳۶.