جلسه سی و یکم-اخبار از غیب

دانلود-جلسه سی و یکم-PDF

جلسه سی و یکم
اخبار از غیب
16/۰۲/۱۳۹۱

اخبار از غیب:

بحث در وجوه اعجاز قرآن بود، تا اینجا به دو وجه از وجوه اعجاز قرآن اشاره کردیم و الآن نوبت به بحث از یکی دیگر از وجوه اعجاز قرآن تحت عنوان اخبار از غیب رسیده است. در قرآن در آیات متعددی درباره اخبار از غیب مطالبی مطرح شده است، قبل از اینکه به آن آیات اشاره کنیم باید ببینیم معنای غیب چیست که اخبار از غیب به عنوان یک وجه از وجوه اعجاز معرفی شده است. حقیقت غیب در این مقام آن چیزی است که انسان بدون استعانت و استمداد از خارج از قوای ظاهری و باطنی خودش نمی­تواند آن را درک کند؛ یعنی اگر کسی همه قوای ظاهری(حواس پنج­گانه) و قوای باطنی اعم از هوش و زکاوت و استعداد خودش را با هم جمع کند باز هم نمی­تواند از غیب خبر دهد پس غیب آن چیزی است که انسان اگر همه قوای ظاهری و باطنی خودش را مجتمع کند نمی­تواند از آن خبر بدهد.

گاهی از اوقات انسان­هایی ممکن است با حواس ظاهری خودشان چیزهایی را بفهمند؛ مثلاً گوش کسی خیلی تیز باشد و صداهایی را که مردم عادی نمی­شنوند بشنود؛ مثلاً انسان­های نابینا معمولاً از شنوایی بالایی برخوردار هستند، حال فرض کنید اگر کسی که از شنوایی بالایی برخوردار است خبر دهد که مثلاً در فلان نقطه حیوانی است اخبار او اخبار از غیب محسوب نمی­شود؛ چون از حواس ظاهری خودش کمک گرفته است و یا اگر کسی از استعدادی قوی برخوردار باشد و هوش و حافظه قویی داشته باشد و بر اساس اطلاعاتی که دارد اخبار از وقوع حادثه­ای در آینده بدهد؛ مثلاً تحلیلی سیاسی بکند که در آینده چنین اتفاقی می­افتد اخبار از غیب محسوب نمی­شود؛ چون در این صورت هم از قوای باطنی و استعداد خودش کمک گرفته است و کاری که او کرده یک پیش بینی بوده که ممکن است اتفاقاتی رخ دهد و آنچه او پیش بینی کرده تحقق پیدا نکند یا اگر کسی بر اساس بعضی از شواهد مربوط به دوره­ها و زمان­های تاریخی گذشته حوادث و اتفاقاتی را از گذشته خبر دهد؛ مثلاً باستان شناسان از آثار اجساد موجود از گذشته تشخیص می­دهند این جسد به چند سال قبل تعلق دارد و علت مرگ او چه بوده و چه حادثه­ای منجر به مرگ او شده است که این اخبار هم اخبار از غیب محسوب نمی­شود چون در همه این موارد انسان به مدد قوای ظاهری و باطنی خودش یک امری را که مربوط به گذشته یا آینده یا حتی حال است بیان می­کند بلکه غیب این است که انسان مطالبی را بیان کند که اگر همه حواس اعم از ظاهری و باطنی خودش را جمع کند نتواند آن مسئله را بیان کند.

سؤال: در مورد مرتاض­ها می­توان گفت که آنها قادر به اخبار از غیب هستند یعنی با ریاضت­هایی که متحمل می­شوند این توانایی را کسب می­کنند و می­توانند اخبار از غیب بدهند.

استاد: ریاضت­های مربوط به روح و نفس انسانی ابعاد و قدرت روحی انسان را قوی می­کند اما آن هم محدود است؛ یعنی زمان و دائره اخبار آنها مربوط به فاصله زمانی محدود به همان دوره­ای است که در آن زندگی می­کنند و نسبت به حوادث و اتفاقاتی که می­خواهد در سال­های دور اتفاق بیفتد این قدرت را ندارند و حتی مرتاض­ها هم که انسان­های ویژه و استثنایی هستند به واسطه یک قوه باطنی و استعداد انسانی این کارها را انجام می­دهند و چون به ممد قوای باطنی و استعداد خود این کارها را می­کنند اخبار از غیب نیست و غیبی که مورد نظر ما است این است که غیر از خداوند متعال کسی نمی­تواند آن را بیان کرده باشد. ممکن است شخصی مثل مرتاض خبر از بعضی اتفاقات مربوط به گذشته یا آینده نزدیک بدهد ولی همین که بدون اتصال به مبدأ وحی و در محدوده استعدادهای درونی خودش این کار را می­کند اخبار از غیب نیست.

پس غیب یعنی آنچه که انسان بدون از استعانت از چیزی خارج از قوای ظاهری و باطنی خودش نمی­تواند به آن دسترسی پیدا کند، حال ممکن است دائره آن را توسعه بدهیم و بگوییم بعضی با استمداد از نیروهای شیطانی این استعداد را پیدا می­کنند و این هم مورد قبول است که انسان می­تواند شیاطین و اجنه را برای اطلاع بر بعضی امور به استخدام خودش درآورد و بعضی با تحمل بعضی ریاضت­ها قدرتی پیدا می­کنند که می­توانند بعضی اجنه و شیاطین را تحت تسخیر خود قرار دهند و با کمک آنها می­توانند به بعضی از امور این عالم اطلاع پیدا کنند ولی این خیلی محدود است ولی غیب این است که انسان اصلاً امکان ندارد بدون کمک از خارج و قوای ظاهری و باطنی خودش چیزهایی را بگوید که هیچ کس قدرت نداشته باشد که آنها را بگوید مگر اینکه مرتبط با مبدأ وحی باشد. پس هر خبر دادنی از غیب معجزه نیست بلکه اخبار از غیبی معجزه است که متصل به مبدأ وحی باشد پس حتی اگر به کاری هم که امثال مرتاضین انجام می­دهند غیب گفته شود لزوماً به این معنی نیست که این نوع از اخبار از غیب هم معجزه باشد بلکه اخبار از غیبی معجزه است که متصل به مبدأ وحی باشد.

سؤال: کاری هم که کسانی مثل مرتاضین انجام می­دهند بخاطر اینکه خرق عادت است و کسی قادر به انجام مثل آن نیست معجزه محسوب می­شود.

استاد: اگر به خاطر داشته باشید ما سابقاً گفتیم معجزه کاری است که خارج از قوانین متعارف و عادی و خارج از اصول و قواعد طبیعت باشد و علاوه بر این باید متصل به مبدأ وحی هم باشد، پس هر خرق عادتی معجزه نیست تا گفته شود کاری هم که مرتاضین انجام می­دهند معجزه است بلکه خرق عادت، جزئی از اجزاء معجزه است؛ یعنی خرق عادت به ضمیمه اینکه متصل به مبدأ وحی باشد معجزه است.

پس مراد از غیب در اینجا غیب در مقابل شهود است، غیب یک معنا بیشتر ندارد و مشترک لفظی هم نیست بلکه غیب یک حقیقت واحدی دارد که در همه موارد استعمالش این جامع مشاهده می­شود؛ مثلاً در بعضی موارد غیب اطلاق می­شود ولی منظور این غیب نیست مثل آنجایی که خداوند متعال می­فرماید: «الذین یؤمنون بالغیب» [۱] ایمان مؤمنان به غیب در این آیه شریفه به معنای مورد نظر ما نیست؛ یعنی این غیب غیر از غیبی است که مورد بحث ماست اما با اینکه غیر از آن است ولی به این معنی نیست که با غیب مورد نظر ما مشترک لفظی باشد؛ چون مشترک لفظی در صورتی است که یک لفظ برای معانی متباین وضع شده باشد در حالی که غیب مشترک لفظی نیست بلکه مشترک معنوی است که یک قدر جامعی بین اینها وجود دارد که همان غیب در مقابل شهود است؛ به عبارت دیگر اغراض مختلف از استعمال معنای غیب باعث می­شود تفاوتی بین موارد استعمال غیب پیدا شود اما این تفاوت موجب تفاوت در حقیقت معنای غیب نمی­شود به گونه­ای که غیب مشترک لفظی باشد پس غیب قدر جامعی دارد که شامل همه موارد غیب می­شود ولی فقط اخبار از غیبی از وجوه اعجاز محسوب می­شود که متصل به مبدأ وحی باشد و این نحو غیب باید علاوه بر اینکه متصل به مبدأ وحی باشد بدون استمداد از قوای ظاهری و باطنی برای انسان حاصل شود در حالی که کاری که بعضی از انسان­ها به کمک بعضی اجنه و شیاطین انجام می­دهند با استمداد از خارج صورت گرفته و علاوه بر آن به مبدأ وحی هم متصل نیست بنابراین اخباری که به این نحو باشد معجزه محسوب نمی­شود.

مورد دیگر این است که اگر انسانی با کمک عقل و فطرت خودش به خداوند متعال رسید و خداوند را درک کرد مشمول اخبار از غیب نمی­شود؛ چون به کمک عقل و فطرتش به خدا رسیده و از این راه درک از غیب پیدا کرده است پس اگر کسی بگوید من خدا را درک کرده­ام هیچ کس نمی­گوید او خبر از غیب می­دهد؛ چون به کمک قوای ظاهری و باطنی خودش به این درک رسیده است. پس بین موارد استعمال غیب قدر جامعی وجود دارد که شامل همه موارد غیب می­شود ولی آن غیبی که مورد نظر ما است؛ یعنی غیبی که از وجوه اعجاز قرآن محسوب می­شود غیبی است که بدون استمداد از قوای ظاهری و باطنی برای انسان حاصل شود و علاوه بر این متصل به مبدأ وحی هم باشد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . بقره/۳.