جلسه سی و چهارم-سیر اجمالی شکل‏گیری تفسیر- مکتب مدینه، مکه، عراق.

دانلود-جلسه سی و چهارم-PDF

جلسه سی و چهارم
سیر اجمالی شکل‏گیری تفسیر- مکتب مدینه، مکه، عراق.
۰۹/۰۲/۱۳۹۲

خلاصه جلسه گذشته:

عرض شد در ابتدای امر هنوز روش‏های تفسیری تفکیک نشده و گرایش‏های تفسیری خود را نشان نداده بود، در زمان تابعین و پس از آن که تفسیر، جلوه خاصی پیدا کرد به اعتبار مراکزی که مفسرین و اهل تفسیر در آن اجتماع کردند سه مکتب تفسیری شکل گرفت که عبارت بودند از: مکتب مکه، مکتب مدینه و مکتب عراق. در این سه مکتب افرادی به عنوان افراد شاخص حضور داشتند، اساس شکل‏گیری این مکتب‏ها در واقع اجتماع کسانی بودند که پیرامون قرآن کار می‏کردند و به امر قرائت، کتابت و تفسیر قرآن اهتمام داشتند.

مکتب مکه

ابن عباس در رأس مکتب مکه بود که بیشتر بر خود روایاتی که از پیامبر (ص) وارد شده بود و همچنین آیات قرآن و در حد کمی هم به اجتهاد خودش تأکید می‏کرد، افراد شاخص این مکتب که عمدتاً از شاگردان ابن عباس هستند عبارتند از:

۱- سعید بن جُبیر که به اذعان شیعه و سنی از اعلم مفسرین قرآن محسوب شده است.

۲- مجاهد بن حبر (متوفی ۱۰۴ه.ق)، او هم از شاگردان ابن عباس است و بر خلاف سعید بن جبیر که به شدت از تفسیر به رأی اجتناب می‏کرد تا حدودی برای اجتهاد و تعقل اهمیت بیشتری قائل بود، یعنی آیات را به گونه‏ای تفسیر می‏کرد که با ظواهر الفاظ قرآن چندان سازگار نبود و ادعا شده که تفسیر او مبنای روش معتزلی به حساب آمده لذا شهرت پیدا کرده که اهل تفسیر به رأی بوده است، بعداً اشاره خواهیم کرد که به طور کلی این اشتهار در آن فضا به خاطر مقابله‏ای که اشخاص معمولاً با هم داشتند نمی‏تواند مبنای قضاوت باشد. به عنوان نمونه مرحوم طبرسی در مورد آیه شریفه: «فقلنا لهم کونوا قردةً خاسئین» [۱] از مجاهد بن حبر نقل می‏کند که می‏گوید این یک بیان تمثیلی است، یعنی قلب آنها مسخ شد نه اینکه خودشان مسخ و به بوزینه تبدیل شده باشند. [۲]

۳- عکرمه (متوفی ۱۰۵ه.ق)، این شخص غلام ابن عباس بوده ولی ابن عباس او را تربیت کرده و به یکی از افراد شاخص در تفسیر قرآن تبدیل شده، مرحوم محدث قمی در سفینة البحار از قول علامه حلی نقل می‏کند که عکرمه شیعه نبوده و متهم به تفسیر به رأی هم بوده است [۳] ، ذهبی درباره عکرمه می‏گوید: او متهم به تفسیر به رأی بوده و از خوارج محسوب می‏شده است. [۴]

۴- عطاء بن ریاح (متوفی ۱۱۴ه.ق)، او هم از شاگردان ابن عباس بوده ولی بر خلاف مجاهد یا عکرمه بیشتر بر سنت تأکید می‏کرد تا اینکه بر عقل تکیه کند.

پس با اینکه افرادی که در مکتب مکه هستند همه از شاگردان ابن عباس محسوب می‏شوند اما هر دو روش تفسیر نقلی و عقلی در بین آنها مشاهده می‏شود، بعضی از آنها برای تفسیر قرآن بیشتر از روش نقلی و بعضی دیگر بیشتر از روش عقلی و اجتهادی استفاده می‏کنند که ما بعداً خواهیم گفت که در هر یک از این دو روش هم جنبه افراط وجود داشته و هم جنبه تفریط.

مکتب مدینه

مدینه هم از مراکز مهم تفسیر است که در عصر تابعین شکل گرفت، ویژگی مدینه نسبت به مکه و عراق، حضور ائمه معصومین (ع) در آن شهر است، یعنی حدوداً از سال ۵۰ تا سال ۲۶۰ هجری قمری، در یک دوره ۲۰۰ ساله معصومین (ع) در مدینه حضور داشتند که بعضی از معصومین (ع) تمام عمر خود را در مدینه بودند و بعضی دیگر هم بخشی از عمر خود را در مدینه سپری کردند، قهراً بخشی از تعالیم ائمه (ع)، تعالیم قرآنی و تفسیر آیات بوده که در این زمینه شاگردانی را هم تربیت کرده‏اند، پس ائمه (ع) چه به صورت عمومی و آشکار و چه به صورت فردی و خصوصی ضمن تعلیم معالم و احکام دینی به تعلیم تفسیر قرآن هم مشغول بوده و تفسیر قرآن یکی از محورهای مهم آموزش‏های آنها بوده است. آنان در سطوح مختلف آموزش‏هایی داشته و نسبت به بعضی از خواص به طور ویژه حتی راه و رسم استدلال و استظهار از قرآن را تعلیم می‏دادند، لذا در مدینه افراد زیادی به عنوان مفسر تربیت شدند، اما بعضی از اصحاب خاص ائمه معصومین (ع) مثل محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، ابو حمزه ثمالی، سلیمان بن مهران و غیره وجود دارند که در تقسیم بندی‏ها جزء هیچ یک از مکاتب تفسیری قرار نمی‏گیرند ولی از کسانی هستند که در صدر اهل تفسیر قرار دارند، اما اینها جزء مکتب مدینه محسوب نمی‏شوند.

از مکتب مدینه به غیر ائمه (ع) و اصحاب خاصشان نام چند نفر در کتب تفسیری ذکر شده که عبارتند از:

۱- ابوالعالیة (متوفی۹۰ه.ق).

۲- سعید بن مصیّب (متوفی ۹۵ه.ق).

۳- محمد بن کعب (متوفی ۱۱۸ه.ق).

۴- زید بن اَسلم (متوفی ۱۳۶ه.ق).

در مدینه هم مانند مکه هم روش نقلی و هم روش اجتهادی و عقلی وجود داشت و بعضی از این اشخاص اهل اجتهاد و تعقل بودند و بعضی دیگر بیشتر بر روایات تأکید داشتند.

مکتب عراق

در مکتب عراق که بعد از مکه و مدینه از مراکز مهم تفسیر محسوب می‏شود از کسانی که به عنوان صدر مفسیرین محسوب می‏شود ابن مسعود است- به جز امیرالمؤمنین (ع) که پایه‏گذار اسلام و قرآن در کوفه می‏باشد- که از صحابی بوده و وقتی به کوفه رفته به تبلیغ و تفسیر قرآن می‏پردازد و یکی از پایه‏گذاران مکتب تفسیری عراق است. غالب کسانی که در عراق به امر تفسیر و تبلیغ و قرائت قرآن مشغول بودند از شاگردان امیرالمؤمنین (ع) یا ابن مسعود هستند، البته مکتب عراق دو بخش است؛ کوفه و بصره که در کوفه یک عده‏ای به عنوان مفسِّر مطرحند و در بصره عده‏ای دیگر، اشخاصی که در کوفه به عنوان مفسر مطرح هستند عبارتند از:

۱- علقمة بن قیس (متوفی ۶۱ه.ق).

۲- مسروق بن أجدع (متوفی ۶۳ه.ق).

۳- جابر بن یزید جُعفی (متوفی ۱۲۸ه.ق)، از اصحاب امام سجاد (ع) و امام باقر (ع).

اشخاصی که در بصره به عنوان مفسّر مطرح بودند عبارتند از:

۱- حسن بصری (متوفی ۱۱۰ه.ق).

۲- قتادة (متوفی ۱۱۷ه.ق).

در عراق هم مثل مکه و مدینه هم روش نقلی وجود داشت و هم روش عقلی و اجتهادی، پس تمایز مکتب مکه، مدینه و عراق فقط به اعتبار منطقه‏ای است که مفسرین در آن منطقه اجتماع کرده‏اند و نمی‏توانیم بگوییم روش تفسیری این مناطق با هم فرق دارد، چون روش تفسیر قرآن در هر سه مکتب و هم روش نقلی بوده و هم روش اجتهادی و عقلی. اما روش تفسیری نقلی و عقلی آفت‏هایی دارند که باید به آنها بپردازیم، مهم‏ترین آفت روش تفسیری نقلی ورود اسرائیلیات به دائره اخبار و روایات است و آفت تفسیر عقلی و اجتهادی هم، تفسیر به رأی است، یعنی از یک طرف افراط در تفسیر نقلی منجر شد اخباری وارد حیطه روایات تفسیری شود که اساساً از اسرائیلیات محسوب می‏شوند، روش تفسیری اجتهادی هم با اینکه فی نفسه مذموم نیست ولی گرفتار تفسیر به رأی شد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . بقره/۶۵.

[۲] . تفسیر مجمع البیان، ج۱، ۱۲۹؛ جامع البیان، ج۱، ص۲۶۳.

[۳] . سفینة البحار، ج۲، ص۲۱۶.

[۴] . میزان الاعتدال، ج۳، ص۹۳.