جلسه سی و پنجم-انحاء روش‏های تفسیری- آفات روش تفسیری نقلی

دانلود-جلسه سی و پنجم-PDF

جلسه سی و پنجم
انحاء روش‏های تفسیری- آفات روش تفسیری نقلی
۱۶/۰۲/۱۳۹۲

خلاصه جلسه گذشته:

عرض کردیم با بررسی سیر تطوّر تفسیر از ابتدا و سپس در زمان صحابه و تابعین معلوم می‏شود در آن دوران دو روش عمده تفسیری شکل گرفت؛ یکی روش تفسیری نقلی و دیگری روش تفسیری اجتهادی، البته این دو روش در آغاز به صورت بسیط بود، بعد به مرور توسعه پیدا کرد و خود این دو روش به شعب مختلف تقسیم شدند لکن این دو روش تفسیری با آفت‏های مهمی مواجه بودند که به آنها اشاره می‏کنیم.

آفات روش تفسیری نقلی:

۱- ورود روایات مجعول و اسرائیلیات به دائره روایات تفسیری.

۲- توقف و جمود بر روایات و عدم ورود به دائره تفسیر در آیاتی که روایتی در ذیل آن وارد نشده بود.

پس این روش تفسیری به دو آفت مبتلا بود، عده‏ای فقط در محدوده روایات تفسیری منقول از پیامبر (ص) و ائمه (ع) باقی ماندند، در بین شیعیان کسانی که بعداً به نام اخبارییون شهرت پیدا کردند با این استدلال که «انما یفسّر القرآن مَن خوطب به»؛ فقط کسانی [معصومین (ع)] می‏توانند قرآن را تفسیر کنند که مخاطب قرآن هستند، در ظواهر قرآن توقف کرده‏اند. این آفتی بود که در اوائل شکل‏گیری تفسیر کمتر جلوه می‏کرد ولی بعدها چون این عقیده مورد اقبال عده‏ای قرار گرفت، بیشتر خود را نشان داد.

آفت دیگر این روش تفسیری که بیشتر اثر گذار شد و مخصوصاً در بین عامه شیوع بیشتری پیدا کرد ورود مجعولات و اسرائیلیات به دائره تفسیر بود، اسرائیلیات مجموعه روایاتی بود که در جوامع روایی شد و اساس آنها جعل و کذب بود، علت اینکه به این روایات، اسرائیلیات گفته می‏شود این بود که ابتدا مطالبی از طرف اهل کتاب بویژه یهودیان در تفسیر و حدیث وارد می‏شد به همین جهت به واسطه نام اسرائیل که لقب حضرت یعقوب (ع) بود به اسرائیلیات معروف شد، در آن دوران بعضی مطالب توسط یهود و نصارا به دایره تفسیر قرآن وارد شد که اگر به خاطر داشته باشید عرض کردیم یکی از اتهاماتی که به ابن عباس می‏زدند این بود که او در تفسیر قرآن به اهل کتاب رجوع می‏کرد لکن ما گفتیم مواردی که ابن عباس در تفسیر، به اهل کتاب (یهود و نصارا) رجوع می‏کرد عمدتاً در مورد قضایای تاریخی و قصصی بود که در قرآن بیان شده بود و پیامبر اسلام (ص) در مورد آنها مطلبی نفرموده بودند؛ مثلاً پیامبر (ص) در مورد بعضی از قضایا مثل خصوصیات کشتی نوح (ع)، عصای حضرت موسی (ع)، تعداد اصحاب کهف و آنچه مربوط به انبیاء و امم پیشین بود، چیزی نفرموده بودند لذا ابن عباس بعضاً سراغ اهل کتاب می‏رفت و درباره این امور از آنها مطالبی را می‏پرسید، این خیلی فرق می‏کند با اینکه خود یهود و نصارا به دلایل و اغراض مختلف متکفل این کار شوند و چیزهایی را در حوزه احادیث و تفسیر قرآن وارد کنند، در دوران تابعین این مسئله خیلی گسترش پیدا کرد، اطلاق اسرائیلیات به مجموعه روایات مجعول، از باب غلبه است و راویات مجعول مثل روایاتی که کعب الاحبار یا ابوهریره جعل کردند را هم شامل می‏شود، یعنی مجموعه مجعولات و اکاذیب اعم از این که در ذیل آیات قرآن وارد شده باشد یا مربوط به مسائلی باشد که مربوط به آیات قرآن هم نبود تحت عنوان اسرائیلیات نام گرفتند در حالی که حقیقتاً اسرائیلیات خصوص آن مطالبی است که از طرف اهل کتاب (یهود و نصارا) در روایات تفسیری و مجموعه احادیث و روایات قرار گرفته است.

وقتی انسان روایات را بررسی می‏کند می‏بیند بعضی از وضّاعین و جاعلین روایاتی را در دائره روایات، وارد کردند در حالی که این اشخاص از اهل کتاب هم نبوده‏ بلکه مسلمان بودند و اغراض مختلفی هم برای این کار داشتند، گاهی به خاطر تهدید و ترس و مطامع و زخارف دنیوی و گاهی از روی حماقت دست به جعل حدیث می‏زدند تا جایی که هزاران حدیث جعلی در دائره احادیث وارد شده و اساس این کار هم توسط معاویه و دستگاه بنی امیه شکل گرفت که گروهی را مأمور این کار قرار داده بود؛ مثلاً در روایات تفسیری روایاتی درباره معاویه وارد شده دال بر اینکه فلان آیه در مورد معاویه نازل شده و به معاویه اشاره دارد، بعضی از روایاتی که در مورد امیرالمؤمنین (ع) وارد شده را به معاویه نسبت داده‏اند یا به عکس بعضی از سرزنش‏هایی را که در قرآن آمده به امیرالمؤمنین (ع) نسبت داده‏اند، مردمی که آشنایی چندانی با اسلام نداشتند، آنچه می‏دیدند فقط صحابه یا تابعین بود. از صحابه هم، صحابی اصیل که مورد اعتماد پیامبر (ص) بودند یا به شهادت رسیدند و یا تبعید شدند و به نوعی مورد اذیت و آزار قرار گرفتند و کسانی که متظاهر بودند و شاید مدت کوتاهی پیامبر (ص) را درک کرده بودند و پیامبر (ص) هم هیچ عنایتی به آنها نداشت، میدان‏دار شدند و به جعل حدیث پرداختند و احادیث زیادی را جعل کردند تا فرهنگ مردم عوض شد تا جایی که معاویه لقب «خال المؤمین» و «امیرالمؤمنین» گرفته و اهل بیت (ع) منزوی می‏شوند، هزینه‏هایی که برای دستگاه جعل شد با حساب و کتاب و با دقت بود و هنوز که هنوز است کتاب‏ها پر است از احادیث جعلی که توسط ابوهریره و امثال او جعل شده است. جعل احادیث به حدی شیوع پیدا کرده بود که وقتی شخص پیاز فروشی نمی‏تواند پیاز خود را بفروشد دست به دامن ابوهریره می‏شود و او هم با جعل حدیثی با مضمون قال رسول الله (ص): «من أکل بصل اکّة فی مکة وجبت له الجنة» مردم را به خریدن پیازهای او ترغیب می‏کند.

به هر حال مجموعه روایاتی که توسط یهود و نصارا و مسلمینی که تابع مرکز خلافت بودند وارد دائره روایات تفسیری شد آفت مهمی برای روش تفسیری نقلی قلمداد می‏شود.

عضی از کسانی که در تأسیس این آفت، سهم اساسی داشتند عبارتند از:

۱- کعب الأحبار (متوفی ۳۲ه.ق)، او از تابعین بوده و در زمان خلیفه اول مسلمان شده و امیرالمؤمنین (ع) او را کذّاب نامیده و بعضی معتقدند اسلام او اسلام واقعی نبوده و به ظاهر مسلمان شده و خرافاتی را وارد دین کرده است، این شخص یکی از مصادر روایی ابوهریره است.

۲- تمیم داری (متوفی ۴۰ه.ق)، نصرانی بوده و سال نهم هجری مسلمان شده است.

۳- عبدالله بن سلام، از علمای یهود بوده و مسلمان شده بود و پیامبر (ص) را درک کرده بود.

این اشخاص و امثال آنها با پیشینه‏ای که داشتند و عدم ایمان واقعی، در دوران بعد از پیامبر (ص) در معرض توجه قرار گرفتند، یعنی به جای اینکه این اشخاص، محکوم و مغلوب باشند مورد توجه قرار گرفتند و به تبع، احادیث آنها هم وارد دائره روایات شد و این آفتی شد برای روایات تفسیری و چون کار این افراد ادخال روایات جعلی در محدوده تفسیر آیات بود، این کار باعث شد که روایات تفسیری با آن روایات جعلی آمیخته شد و روش تفسیری نقلی مبتلا به آفت گردید.

«والحمد لله رب العالمین»