جلسه سی و هشتم-انحاء روش‏های تفسیری- تفسیر اثری

دانلود-جلسه سی و هشتم-PDF

جلسه سی و هشتم
انحاء روش‏های تفسیری- تفسیر اثری
۳۰/۰۲/۱۳۹۲

الف) تفسیر اثری (نقلی)

در این روش تفسیری عمدتاً بر نقل و اثر تکیه می‏شود، حال این اثر و نقل یا خود قرآن و آیات قرآنی است یا روایات وارد شده از پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) و یا اقوال صحابه و تابعین، البته در اصطلاح، تفسیر نقلی یا تفسیر به مأثور بیشتر برای تفسیر قرآن به روایات بکار می‏رود و لذا در تقسیم بندی‏ها، روش تفسیریِ قرآن به قرآن در برابر روش تفسیری روایی یا اثری استعمال می‏شود اما به نظر دقیق چون این روش در مقابل روش عقلی، مبتنی بر نقل است و این نقل یا نقل خود قرآن است یا نقل کلمات معصومین (ع) و یا نقل کلمات صحابه لذا روش تفسیری نقلی شامل تفسیر قرآن به قرآن هم می‏شود ولی چون آنچه که بیشتر منصرف به ذهن است تفسیر روایی است لذا ما تفسیر قرآن به قرآن را با اینکه در محدوده تفسیر اثری قرار می‏گیرد ولی به جهت اهمیت آن، مستقلاً مورد رسیدگی قرار خواهیم داد و در این مقام بیشتر به دو قسم دیگر؛ یعنی تفسیر قرآن به روایات و تفسیر به قول صحابه می‏پردازیم.

۱- تفسیر روایی

تفسیر قرآن به روایات (تفسیر روایی) شامل تفسیر قرآن به روایات پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) است، در این روش با استناد به روایات، قرآن تفسیر می‏شود، خود پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) در موارد زیادی به مناسبت‏های مختلف به تفسیر و تبیین آیات پرداخته‏اند، حال آنچه از پیامبر (ص) و ائمه (ع) در رابطه با آیات قرآن وارد شده یا مربوط به شأن نزول است یا تبیین متشابهات قرآن، یا توضیح تأویلات قرآن و یا حتی تطبیقات قرآن بر موارد و مصادیق است، به هر حال همه این موارد به فهم مقصود و مراد آیه کمک می‏کند. البته بین شیعه و اهل سنت در این جهت اختلاف است، ما که می‏گوییم تفسیر روایی منظور تفسیری است که شامل روایات پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) می‏شود اما اهل سنت، روایات پیامبر (ص) را مورد نظر قرار می‏دهند و احیاناً روایات امیرالمؤمنین (ع) را هم به عنوان کسی که از پیامبر (ص) نقل کرده یا به عنوان یکی از صحابه می‏پذیرند.

بررسی تفسیر روایی

این روش تفسیری (روش اثری)، روش معتبری است ولی روش کاملی نیست، یعنی اگر کسی بخواهد صرفاً بر اساس روایات به تفسیر قرآن بپردازد روش کاملی نخواهد بود چون:

اولاً: روایات، شامل همه آیات قرآن نمی‏شود، یعنی روایاتی که در ذیل آیات وارد شده محدود است، ثانیاً: در بین روایات هم روایات معتبر و غیر معتبر داریم و مسلماً نمی‏شود به ضِعاف از این روایات استناد کرد و به تفسیر آیات قرآن پرداخت.

لذا تفسیر روایی در صورتی می‏تواند روش کاملی برای تفسیر قرآن باشد که تعقل و تدبر در آیات دیگر هم به آن ضمیمه شود که اگر اینها با هم در تفسیر، لحاظ شود روش تفسیری کاملی خواهد بود.

پس روش تفسیری روایی اگر چه یک روش معتبری است ولی اکتفاء به این روایات قهراً موجب می‏شود که ما نتوانیم بخشی از آیات را تفسیر کنیم یا از آیات دیگر برای تفسیر یک آیه کمک بگیریم.

البته به این مسئله باید توجه شود که روایاتی که در دست ماست بیشتر از روایات تفسیری اهل سنت است، چون آنها فقط روایاتی را که از پیامبر (ص) نقل شده که به حسب آنچه در کتاب‏ها آمده خیلی زیاد هم نیست، مرجع برای تفسیر قرار می‏دهند اما ما روایات معصومین (ع) را هم ضمیمه می‏کنیم که خیلی بیشتر از روایات اهل سنت است اما معذلک آیات زیادی است که در ذیل آنها روایتی نقل نشده لذا نمی‏توان روش تفسیری روایی را به عنوان تنها روش تفسیری پذیرفت و از روش‏های دیگر صرف نظر کرد.

مشکلی را هم که به عنوان آفت تفسیر نقلی ذکر کردیم قهراً در تفسیر روایی وجود دارد و انسان باید مراقب باشد تا به آن مبتلا نشود، چون هم اسرائیلیات وارد در روایات تفسیری شده و هم بعضی از روایات در این رابطه جعل شده و بعضی از روایات هم از نظر سندی روایات ضعیفی هستند که برای اینکه این اختلاط و آمیختگی پیش نیاید و مجعولات و اسرائیلیات به دائره روایات تفسیری راه پیدا نکند قهراً در مقام تفسیر، برای اینکه بتوانیم از روایات بهره‏گیری کنیم باید احادیث را مورد بررسی قرار دهیم، یعنی هم از نظر سند و هم از نظر دلالت و فقه الحدیث باید این روایات بررسی شود، در تفسیر روایی این گونه نیست که ما بتوانیم هر روایتی را اخذ کنیم بلکه باید آن را از نظر سند و دلالت مورد بررسی قرار دهیم، حال اگر فرض شود روایتی معتبر باشد و سند آن هم صحیح باشد به گونه‏ای که با ظاهر آن آیه متناقض نباشد می‏توان آن را پذیرفت ولو آنکه بر خلاف ظاهر باشد مثلاً از مواردی باشد که تأویل آیه را ذکر کرده باشد، که در این صورت می‏توان ظاهر آیه را طبق این روایت تفسیر کرد البته به شرط اینکه آن روایت، با آیات دیگر منافات نداشته باشد، چون اگر منافی و مناقض با قرآن باشد نمی‏توان آن را پذیرفت، اما اگر منافی با آیات دیگر نباشد و ظاهر آیه بر روایت مورد نظر که سنداً معتبر است قابل حمل باشد می‏توان به آن روایت، استناد کرد.

مجعولاتی که در روایات وارد شده کم نیست تا جایی که نقل می‏کنند: یکی از زهّاد مشغول جعل حدیث در فضیلت سوره‏ای از سور قرآن بود، به او گفتند: چرا این کار را می‏کنی؟ گفت: من دیدم مردم به قرآن علاقه‏مندند خواستم علاقه آنها را بیشتر کنم- یا کم علاقه‏اند خواستم آنها را علاقه‏مند به قرآن کنم- گفتند: مگر نشنیده‏ای که پیامبر (ص) می‏فرمایند: هر کسی که حدیث جعل کند و به من دروغ بندد جایگاه او در جهنم است؟ گفت: من به ضرر پیامبر (ص) جعل حدیث نکرده‏ام بلکه به نفع او دروغ گفته و حدیث جعل کرده‏ام، یعنی می‏خواهد بگوید اگر دروغی به نفع دین پیامبر (ص) بود اشکالی ندارد، در صورتی که طبق آیات و روایات، دروغ گفتن حرام است مگر در جایی که برای نجات شخصی باشد که آن هم در حقیقت نجات دین است.

در مجموع، روایات قطعاً برای فهم مقصود و تفسیر آیه نقش مهم و اساسی دارند، حتی به نظر برخی این روش نزدیک‏ترین و سالم‏ترین راه فهم قرآن است، چون کسانی این آیات را تفسیر کرده‏اند که به عصر نزول قرآن نزدیک بوده یا در همان عصر بوده‏اند، پیامبر (ص) و ائمه (ع) را درک کرده‏اند، وقتی در آن عصر زندگی می‏کرده‏اند قهراً آنچه که از قول پیامبر (ص) و ائمه (ص) نقل کنند می‏تواند روش مطمئنی برای تفسیر قرآن باشد، ولی باید توجه داشت که اگر این روش، نزدیک‏ترین و سالم‏ترین روش تفسیر قرآن است به معنای نفی روش‏های دیگر نیست، نهایتش این است که ما را مطمئن می‏کند که روایات یک منبع و ابزار مهمی برای تفسیر قرآن است ولی به هیچ وجه نمی‏توان گفت روایات تنها ابزار برای تفسیر قرآن است به گونه‏ای که تعقل و استناد به آیات دیگر کنار گذاشته شود و فقط به روایات اخذ شود بلکه ما مجبوریم برای تفسیر قرآن از روش‏های دیگر هم استفاده کنیم یعنی باید در کنار روایات، از آیات و تعقل هم بهره بگیریم یعنی یک روش تلفیقی را اخذ کنیم، اجتهاد یا تعقل در قرآن به این معنی نیست که روایات نادیده گرفته و معنی توجه به روایات هم این نیست که روش تعقلی و اجتهادی کنار گذاشته شود و هیچ کدام از این دو روش به این معنی نیست که تفسیر قرآن به قرآن را نادیده بگیریم.

به هر حال آنچه ما در این مقام در صدد اثبات آن هستیم این است که روش تفسیری روایی (اثری) روش قابل اعتمادی است ولی نمی‏تواند به عنوان تنها روش تفسیر قرآن و تنها منبع و ابزار برای تفسیر قرآن باشد.

۲- تفسیر به قول صحابه و تابعین

در بین اهل سنت، تفسیر قرآن به قول صحابه و تابعین هم انجام می‏شود، یعنی علاوه بر آنچه که صحابه و تابعین از پیامبر (ص) در تفسیر قرآن نقل می‏کنند، آنچه خود صحابه و تابعین در تفسیر قرآن می‏گویند قابل اخذ بوده و می‏توان به آن تمسک کرد. این روش فی نفسه نزد شیعه اعتبار ندارد مگر اینکه روایت صحابه یا تابعین مستند به یکی از معصومین (ع) باشد.

خلاصه:

خلاصه آن که تفسیر اثری (نقلی) به سه قسم عمده تقسیم شد:

۱- تفسیر قرآن به قرآن که مستقلاً مورد بحث قرار خواهد گرفت.

۲- تفسیر قرآن به روایات پیامبر (ص) و معصومین (ع).

۳- تفسیر قرآن به قول صحابه و تابعین، این قسم مورد قبول شیعه نیست و قول صحابه و تابعین فی نفسه برای ما اعتبار ندارد.

«والحمد لله رب العالمین»