جلسه سی و نهم-انحاء روش‏های تفسیری- بررسی ادله رجحان روش تفسیری روایی

دانلود-جلسه سی و نهم-PDF

جلسه سی و نهم
انحاء روش‏های تفسیری- بررسی ادله رجحان روش تفسیری روایی
۰۶/۰۳/۱۳۹۲

ادله رجحان روش تفسیری روایی:

در مورد روش تفسیری روایی بعضی مدعی شده‏اند تنها روش و نزدیک‏ترین روش و سالم‏تریم راه فهم قرآن، روش تفسیری روایی است، چند دلیل بر این مدعا اقامه شده:

دلیل اول:

این روش (روش نقلی) یک روش قطعی است در حالی که روش‏های دیگر ظنی است، یعنی مثلاً اگر کسی با تدبر و تعقل و اجتهاد بخواهد به تفسیر آیات اقدام کند قابل اعتماد نیست چون مبتنی بر فهم و درک و ظن شخصی است در حالی که وقتی یک روایت معتبری از امام معصوم (ع) وارد شده چون صدور آن از ناحیه معصوم (ص) قطعی است قهراً آنچه امام (ع) در تفسیر یک آیه بیان می‏کنند مطابق با واقع است و ما یقین داریم مراد خداوند تبارک و تعالی از این آیه همان است که امام معصوم (ع) فرموده است.

پاسخ:

به نظر می‏رسد این دلیل تمام نیست، چون در تفسیر روایی هم روایات، قطعی نیستند؛ یعنی مواردی که به طور قطعی ما بتوانیم یک مقصود و منظوری را از آیه استفاده کنیم بسیار کم است، در همان موارد کم هم دلالت روایات قطعی نیست. پس عمده این است که تعداد روایات بسیار کم است، بحث ما در مواردی است که یا اساساً روایتی درباره آنها نقل نشده یا اگر هم روایتی وجود دارد قطعی نیست، ما می‏خواهیم ببینیم آیا از این دلیل می‏توان انحصار روش تفسیر در روش روایی استفاده کرد یا نه، در اینکه این روش یک روش خوب و مطمئنی است شکی نیست و اگر روایات معتبر در مورد همه آیات وجود داشته باشد قطعاً این روش بر سایر روش‏ها مقدم است و مسلماً آنچه معصومین (ع) در تفسیر آیات می‏گویند به کلام خداوند تبارک و تعالی نزدیک‏تر و یا مطابق با آن است، اما مشکل این است که ما در کثیری از آیات، یا روایات معتبر نداریم و یا اگر روایت معتبر هم داریم از نظر دلالت مشکل دارند. بعلاوه در روش اجتهادی، روایات نادیده گرفته نشده، یعنی روش اجتهادی روشی است که قرآن بر پایه قرآن یعنی آیات دیگر و روایت و تدبر و تفکر و تعقل، تفسیر می‏شود، پس اگر ما از روش اجتهادی سخن می‏گوییم منظور، صرف تدبر و تعقل بدون اتکاء به قرآن و روایات نیست، لذا به نظر می‏رسد دلیل اول تمام نیست.

دلیل دوم:

طبق بعضی از آیات قرآن این حق منحصر در پیامبر (ص) و کسانی است که پیامبر (ص) آنها را تأیید کرده است، مثلاً آیه شریفه: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» [۱] ؛ و ما اين ذكر[ قرآن‌] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است را براى آنها روشن سازى؛ شايد انديشه كنند، این آیه صریح در این است که مبیّن و مفسِّر قرآن شخص پیامبر (ص) است، یعنی تنها منبع برای تفسیر قرآن شخص پیامبر (ص) یا کسانی هستند که پیامبر (ص) آنها را تأیید کرده است. طبق این آیه ما فقط می‏توانیم به آنچه پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) در تفسیر قرآن گفته‏اند اعتماد کنیم لذا روش تفسیری روایی مطابق با آیات است ولی روش تفسیری اجتهادی مخالف با ظاهر آیات قرآن است.

پاسخ:

این دلیل هم مخدوش است چون:

اولاً: این آیه در مقام بیان شأن خاص پیامبر (ص) برای تفسیر است یعنی بر اولویت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) نسبت به سایرین در تفسیر آیات قرآن دارد و دال بر انحصار نیست.

ثانیاً: آنچه از پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) به ما رسیده محدود است و در بسیاری از آیات، روایتی از خاندان عصمت و طهارت (ع) نداریم و با توجه به اینکه نمی‏شود آن آیات را کنار گذاشت لذا می‏توان از روش تفسیری اجتهادی و عقلی برای تفسیر قرآن استفاده کرد.

ثالثاً: به طور کلی ویژگی روش تفسیری روایی و مزیت‏ها و امتیازات این روش در جای خود محفوظ است و ما هم به آن اذعان داریم لکن بحث در این است که آیا این دلیل می‏تواند اثبات کند که راه‏ها و روش‏های دیگر برای تفسیر قرآن مردود است؟ آنچه مسلم است این است که از این دلیل نفی روش اجتهادی و عقلی برای تفسیر قرآن بدست نمی‏آید.

دلیل سوم: حدیث ثقلین

قال رسول الله (ص): «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ » [۲] ؛ پیامبر (ص) می‏فرماید: من در میان شما دو میراث گرانبها باقی گذاشتم که قرآن و اهل بیتم هستند، مادامی که به هر دو تسمک کنید دچار ضلالت و گمراهی نخواهید شد و این دو از هم جدا نخواهند شد تا زمانی که در بهشت بر من وارد شوند. قرآن به عنوان یک بال و عترت به عنوان بال دیگر برای هدایت و تبیین صراط مستقیم زندگی انسان معرفی شده‏اند، آنچه در کنار قرآن و به عنوان عِدل قرآن معرفی شده عترت یعنی فعل و قول و تقریر معصومین (ع) است و این نشان دهنده این است که تنها کسانی که می‏توانند قرآن را تبیین و تفسیر کنند اهل بیت (ع) هستند، عقل و اجتهاد کنار قرآن قرار داده نشده و عترت عِدل قرآن دانسته شده لذا این حدیث هم بر اعتبار تفسیر روایی دلالت دارد.

پاسخ:

پاسخ این دلیل هم از آنچه در اشکال به دلیل اول و دوم ذکر شد معلوم می‏شود چون:

اولاً: این حدیث جایگاه ویژه اهل بیت (ع) را در تفسیر قرآن بیان می‏کند و با این حدیث معلوم می‏شود اهل بیت (ع) جایگاه خاص و ممتازی در تفسیر و تبیین قرآن دارند لذا نفی تدبّر و تعقل از این حدیث استفاده نمی‏شود.

ثانیاً: همان طور که قبلاً هم گفتیم اساس روش اجتهادی بر چند رکن است که یکی از آنها استفاده از روایات است، پس آنچه در روش تفسیری اجتهادی و عقلی اِعمال می‏شود با آنچه اهل بیت (ع) می‏فرمایند منافاتی ندارد.

ثالثاً: اهل بیت (ع) در مورد کثیری از آیات قرآن چیزی نفرموده‏اند و یا اگر مطلبی فرموده‏اند به دست ما نرسیده است، حال اگر قرار باشد ما در تفسیر قرآن فقط به روایات اعتماد کنیم قهراً باید بخش عظیمی از آیات که روایتی در ذیل آن نیامده ترک شود و این مطلبی است که نمی‏توان به آن ملتزم شد.

دلیل چهارم: روایات دال بر ممنوعیت تفسیر به رأی

روایات کثیری وارد شده دال بر اینکه تفسیر به رأی ممنوع است و ما سابقاً به بعضی از آن روایات اشاره کردیم، به هر حال اگر تفسیر به رأی ممنوع باشد اثبات می‏شود که فقط تفسیر روایی جایز است چون روش تفسیری اجتهادی و عقلی در واقع نوعی تفسیر به رأی است، کسی که در آیات قرآن اجتهاد می‏کند و فهم و درک و استنباط خود را از آیه بیان می‏کند در واقع قرآن را به رأی و استنباط و اجتهاد خود تفسیر می‏کند و طبق روایات دال بر نهی از تفسیر به رأی، این کار ممنوع است.

پاسخ:

این دلیل هم مخدوش است چون ما در بحث از تفسیر به رأی گفتیم منظور از تفسیر به رأی تحمیل رأی و نظر مفسِّر به آیات قرآن است یعنی خواسته و نظر خودش را به آیات قرآن تحمیل کند نه اینکه اگر کسی با تدبر و تعقل و در چارچوب ظواهر آیات به تفسیر قرآن بپردازد مشمول روایات نهی از تفسیر به رأی شود، پس تفسیر به رأی ماهیتاً با روش تفسیری اجتهادی و عقلی متفاوت است چون در تفسیر به رأی مفسِّر فقط به رأی و نظر خود تکیه می‏کند و کاری به روایات ندارد اما یک رکن مهم روش تفسیری اجتهادی و عقلی اعتماد به روایات وارده از معصومین (ع) است.

نتیجه:

در مجموع تا اینجا نتیجه این شد که روش تفسیری روایی یکی از انحاء تفسیر است که سابقه دیرینه و طولانی از زمان صحابه دارد یعنی بلافاصله بعد از رحلت پیامبر (ص) این روش، روشی بود که در آغاز تفسیر حاکم بود. بعضی از مفسّرین مثل ابن عباس هم که گاهی به اجتهاد خود عمل می‏کردند، در واقع خیلی کم اتفاق می‏افتاد که این کار انجام شود، این روش (روش نقلی) روشی است که مورد تأیید است و ادله بر صحت این روش تأکید دارد ولی شرائطی دارد که باید به آنها توجه شود:

اولاً: انحصار تفسیر قرآن در این روش غلط است.

ثانیاً: آفتی که این روش را تفسیر می‏کند باید مراقبت شود، ورود اسرائیلیات و اکاذیب در این دائره زیاد شده لذا باید مراقبت شود و روایات تفسیری از اسرائیلیات و مجعولات، پالایش شود. قهراً روایاتی که در روش تفسیری نقلی مورد نظر ماست روایاتی است که معتبر است و سنداً و دلالةً قابل اتکاء و اعتماد است، این روش یک روش قابل قبولی است ولی کافی نیست و نمی‏توان برای تفسیر قرآن صرفاً به این روش اتکاء کرد، گرچه این روش برای تفسیر قرآن لازم است لکن باید با بعضی از امور دیگر که به آنها اشاره خواهیم کرد تلفیق شود.

کتب تفسیری روایی:

نکته‏ای که لازم است به آن اشاره شود این است که تفاسیر روایی در بین شیعه و اهل سنت زیاد است که ما به بعضی از آنها اشاره می‏کنیم. منظور از تفاسیر روایی تفاسیری است که فقط بر این روش و جنبه تأکید دارند، یعنی یا فقط به روایات اعتماد کرده‏اند یا اینکه وجه غالب آنها روایات است.

مهمترین تفاسیر روایی شیعه

۱- تفسیر علی بن ابراهیم قمی، او از مشایخ کلینی بوده است، این کتاب شامل مجموعه‏ای از روایات تفسیری است و به نام تفسیر علی بن ابراهیم قمی شهرت پیدا کرده اما فقط روایات علی بن ابراهیم قمی در آن نیامده بلکه این کتاب دو بخش دارد که در بخشی از آن روایات علی بن ابراهیم آمده و در بخش دیگر روایات تفسیری ابوالجارود جمع‏آوری شده است، لذا این کتاب شامل دو بخش است و مقدمه این کتاب نشان می‏دهد که این روایات تفسیری را یکی از شاگردان علی بن ابراهیم جمع‏آوری کرده لکن از باب تغلیب آن را به نام علی بن ابراهیم قمی ذکر کرده است.

۲- تفسیر عیّاشی، او از محدثان قرن سوم و هم عصر کلینی است. در تفسیر او از ابتدای قرآن تا سوره کهف آمده و مابقی سور در این تفسیر نیامده، یکی از مشکلات این تفسیر این است که روایات بدون سند ذکر شده است، البته ادعا شده که نسخی از این تفسیر سابقاً وجود داشته که در آن، روایات با ذکر سند آورده شده و بعداً به خاطر اختصار اسناد روایات را حذف کرده‏اند.

۳- تفسیر صافی، ملا محسن فیض کاشانی آن را نوشته که عمدتاً روایات تفسیر عیاشی و علی بن ابراهیم قمی را جمع کرده است. البته مرحوم فیض همین کتاب را مختصر کرده به نام تفسیر اصفی.

۴- البرهان فی تفسیر القرآن نوشته مرحوم سید هاشم بحرانی.

۵- تفسیر نور الثقلین هویزی.

مهمترین تفاسیر روایی اهل سنت

۱- تفسیر صنعانی (متوفی ۲۱۱ه.ق).

۲- تفسیر نسائی (متوفی ۳۰۳ه.ق).

۳- تفسیر جامع البیان طبری (متوفی ۳۱۰ه.ق).

۴- الدر المنثورِ سیوطی (متوفی ۹۱۱ه.ق).

بحث سال آینده: روش تفسیری اجتهادی را انشاء الله در سال تحصیلی آینده مورد بحث قرار خواهیم داد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . نحل/۴۴.

[۲] . وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۳۴، باب۵. الوسائل ج ۱۸ ص ۱۵۱ ب ۱۳ ح ۷۷ و ص ۱۹ ب ۵ ح ۹،